تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 3 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):وقتى معلم به كودك بگويد: بگو بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم و كودك آن را تكرار كند خد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1832967942




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مهیار از 9سالگی مخدر مصرف می‌کند/ بروم جایی که مواد نباشد


واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
مهیار از 9سالگی مخدر مصرف می‌کند/ بروم جایی که مواد نباشد

مهیار از 9سالگی مخدر مصرف می‌کند/ بروم جایی که مواد نباشد
وقتی روی پاهای پدرش نشسته بود، پدر مقداری کراک به دهانش گذاشت و این اولین آشنایی مهیار با موادمخدر بود. سرش گیج می‌رفت و دایم می‌خندید و رفته‌رفته همین حالت را تکرار می‌کرد تا اینکه هرروز دستش پی چیزی می‌گشت تا باز سرش گیج برود و بخندد.
به گزارش نامه نیوز به نقل از روزنامه شرق، روی مبل نشسته و دستانش را دور ساق‌های پا گره کرده و چانه‌اش را به کاسه زانو‌ها چسبانده بود؛ با چشمان سبزش بر دیوار‌های اتاق پی چیزی می‌گشت. آبی به زیر پوست نداشت و رگ‌های سبز بیرون‌زده از ساعدش خودنمایی می‌کرد، رنگ پوست ساق‌پایش با صورتش کاملا متفاوت به‌نظر می‌رسید و این تغییر رنگ، باید بر اثر تابش مستقیم آفتاب به‌وجود آمده باشد. کم‌حرف و دمق به نظر می‌رسید گویی از چیزی یا جایی دلخور است و می‌خواهد چیزی بگوید؛ چیزی که باید کسی بشنود.

مهیار نوجوان است؛ نوجوانی که 15-14سال بیشتر ندارد ولی روزهایی را در زندگی تجربه کرده که شاید افراد بالغ هم تجربه نکرده باشند. به‌هیچ‌عنوان ابعاد بدنش به کمپ ترک اعتیاد نمی‌آمد ولی آنطوری که خودش می‌گوید، دوبار برای ترک اینجا آمده. مهیار نوجوانی است که شش‌سال است به هرویین اعتیاد دارد؛ یعنی از 9سالگی موادمخدر مصرف می‌کند. او حتی جمعیت ایران را هم نمی‌داند یعنی کسی به او نیاموخته است.

نوجوان 15ساله‌ای است که تا سوم ابتدایی بیشتر مدرسه نرفته، آمده به کمپ تا در ادامه زندگی، مخدر را از ذهن حذف کند؛ حالا خسته است و نمی‌تواند به این وضعیت ادامه دهد. بیش از یک‌سوم زندگی خود را موادمخدر مصرف کرده و در ادامه سال‌های زیادی را پیش‌رو خواهد داشت؛ سال‌های جوانی، بزرگسالی، میانسالی و... روزهای زیر فشار زندگی.

مهیار یکی از هواداران بایرن‌مونیخ است و وقتی که تیم محبوبش در جریان لیگ قهرمانان از گردونه مسابقات کنار رفت، بسیار شوکه شد و برای رهایی از این ناراحتی، ترجیح داد با مصرف مواد شکست را تسکین دهد. روایت می‌کند که اولین‌بار 9ساله بوده که وقتی روی پاهای پدرش نشسته بود، پدر مقداری کراک به دهانش گذاشت و این اولین آشنایی مهیار با موادمخدر بود. با مصرف این مواد، حالتی جدید را تجربه می‌کرد؛ سرش گیج می‌رفت و دایم می‌خندید و رفته‌رفته همین حالت را تکرار می‌کرد تا اینکه هرروز دستش پی چیزی می‌گشت تا باز سرش گیج برود و بخندد.

در خانواده‌ای رشد کرده که یک برادر دارد و از وقتی که چشمانش را باز کرده، والدینش اعتیاد داشته‌اند و برادر بزرگش که دوسال با هم تفاوت سنی داشتند هم، ناخواسته به‌سوی اعتیاد گرایش پیدا کرده. ولی حالا برادرش یک‌سالی است که کنار گذاشته و محیط زندگی قبلی خود را ترک کرده و به پایتخت رفته تا زندگی تازه‌ای را آغاز کند؛ آنها در یکی از روستاهای اطراف رشت با اوضاع ناگوار اجتماعی و فرهنگی زندگی می‌کنند.

موادمخدر مورداحتیاجش را در خانه می‌یابد؛ روی یخچال، زیر تلویزیون، روی تاقچه، زیر فرش، روی پاهای پدر و... . مادر که او هم همزمان با مهیار برای ترک اعتیاد به کمپ بانوان رفته، بازنشسته است و مخارج زندگی را با حقوق بازنشستگی تامین می‌کند و زمانی که کسی خانه نباشد و مهیار بداند که مادرش چندروزی خانه نیست، کیسه بر دوش مشغول جمع‌آوری ضایعات پلاستیک و آهن از حاشیه اتوبان می‌شود و روز خود را می‌گذراند و در انتها، مبلغی را که از فروش ضایعات به دستش می‌رسد، با کمک دوستانش به موادمخدر تبدیل می‌کند تا از درد خماری به‌در آید. درد خماری یک نوجوان را مجبور می‌کند تا به هر کاری دست بزند؛ همانند یک معتاد بیست‌وچندساله برای گریز از درد خماری به‌دنبال یک‌تکه پلاستیک یا یک‌تکه آهن می‌گردد. برخی مواقع که اطرافیان می‌بینند که مهیار خمار است، اجازه می‌دهند که چند پک بزند تا کمی آرام شود؛ نوجوانی که هنوز بسیاری از حس‌های موجود را تجربه نکرده، از درد خماری می‌ترسد و درد پا و اشک چشم و... .

او گاهی به آینده هم فکر می‌کند و در آن، مهیار یک راننده تاکسی است و مسافرکشی می‌کند و فرزند دارد و تشکیل خانواده می‌دهد. البته هنوز هم معتاد است و موادمخدر مصرف می‌کند ولی حالا دوست دارد که ترک کند و دیگر مواد مصرف نکند. برود پایتخت و با برادرش در یک شرکت ساختمانی مشغول به کار شود و گذشته را فراموش کند. برود دنیا را بشناسد و زندگی را از چشمان یک فردی که تا دیروز یک مصرف‌کننده بوده ولی حالا دیگر چیزی مصرف نمی‌کند ببیند. برادرش دایما با او صحبت می‌کند و می‌گوید بعد از ترک، برود پیشش و با هم زندگی کنند. از پدرش چندماهی هست که خبر ندارد و مادرش هم که در کمپ بستری است، از اعضای خانواده فقط با برادرش در ارتباط است و به حرف‌هایش گوش می‌دهد و افراد همنشینش در کمپ که مهیار را به بازگشت به زندگی دعوت می‌کنند و با او بسیار در این خصوص صحبت می‌کنند و تا حدودی قانع شده که دیگر راه سابق را نرود، برود پی درس‌خواندن و برای جامعه خود مفید باشد، فکر‌های منفی نکند و برای پاک‌زندگی‌کردن تلاش کند.

مهیار کمی بی‌حوصله شده و پاهایش را می‌مالد. با بی‌میلی صحبت می‌کند. می‌گوید: «من میتونم برم؟ خسته شدم، پاهامم درد می‌کنه، برم؟» مهیار پاکت سیگارش را که بین کش شلوارک و شکمش گذاشته است، بیرون می‌آورد و از اتاق خارج می‌شود. مسوول کمپ ترک اعتیاد می‌گوید: «چندروزی هست که ما او را آورده‌ایم اینجا. نمی‌آمد ولی با حربه‌های خاصی بالاخره راضی‌اش کردیم که بیاید. یکی، دوسال پیش هم آورده بودیمش، ترک کرد ولی وقتی رفت بیرون، بعد از چندروز دوباره شروع کرد به مصرف.»

مهیار می‌خواهد بعد از باخت تیم محبوبش همانند یک انسان عادی ناراحت باشد و با برد تیمش هم خوشحالی و شادمانی بدون مخدر را تجربه کند. تغییر به تنها هدف او برای زندگی تبدیل شده است. می‌خواهد شبی را در آرامش به خواب رود و صبح بدون فکر به اعتیاد تا شب سخت کار کند و وقتی به خانه می‌آید، دیگر روی یخچال، روی تلویزیون، روی تاقچه، زیر فرش، روی پاهای پدر و... خبری از موادمخدر نباشد و تن خسته‌اش را به دود نفرین‌شده نسپارد و آرام‌آرام زندگی کند.



1393/4/29





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن