واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بحران آب؛ و لزوم مسئولیت همگانی
مواجهه با طبیعت خشک ایران، نیازمند یک اتحاد ملی و احساس مسئولیت همگانی است که در شرایط کنونی کشور، چندان به چشم نمیخورد! همین واقعیت، احتمال سیاسی شدن بحران آب در کشور و افتادن در یک سیر قهقرایی را بیشتر کرده است.
این روزها صحبت از بحران آب و 30ساله شدن خشکسالی در کشور زیاد به گوش میرسد و با وجود اینکه تقریبا همه نسبت به تبعات جدی تداوم این بحران آگاهی دارند، اما ارادهای جدی نه در سطح مدیران و نه تودههای جامعه برای آماده شدن در برابر پیامدهای این وضعیت خطرناک دیده نمیشود. اگرچه در یک ساله اخیر، دولت با طرح برخی راهکارهای تازه بهجای روشهای سنتی تهدید به جیرهبندی و یا قطع آب، دستکم در مقام وعده، ایدههایی چون تفکیک آب شرب و غیر شرب در شهرهای پرمصرفی چون تهران و مشهد را مطرح ساخته، اما مردم در حوزه کمپینهای اجتماعی هنوز گامی برای کاهش محسوس مصرف برنداشتهاند و واکنشهای عمومی به این بحران در شبکههای اجتماعی به تکرار برخی گلایههای شعاری و طرح کلیشههای تکراری محدود مانده است. چرایی این بیتفاوتی روشن است و بهنظر میرسد بیشتر به دلیل سیاستزدگی جامعه ایرانی باشد. براساس تعاریف موجود، در جامعه سیاستزده، تنها مسائلی مهم بوده و نیاز به همتی جمعی پیدا میکند که سیاسی باشد. بنابراین چون بحران آب فعلا سیاسی نیست و گمان برده میشود که تبعاتی سیاسی نمیتواند داشته باشد، نگرانی خاصی از آن نیست. اگرچه برخی با طرح این موضوع که جنگهای آینده بینالمللی بر سر «آب» خواهد بود و نه «نفت»، تلاش کردهاند تا اهمیت سیاسی این بحران را گوشزد کنند، اما بهنظر میرسد دسترسی به آبهای آزاد در جنوب کشور و همسایگی با بزرگترین دریاچه جهان در شمال، نگرانیها از بابت کمبود آب در ایران لااقل در کوتاهمدت را کاهش داده است. این همه درحالیست که برخلاف پندار عمومی، بحران آب بهسرعت در حال سیاسی شدن بوده و بهزودی به شاخصی مهم در کمپینهای جلب آرای انتخاباتی تبدیل خواهد شد. فقط کافی است به اینگونه خبرها توجه شود که مثلا ستار محمودی، قائم مقام وزیر نیرو گفته است: «در حال حاضر 12شهر در مرز تنش آبی قرار دارند که یکی از این شهرها تهران است». موضوع تنش آبی، نشان دهنده احتمال شکلگیری تنشهای سیاسی در چنین شهرهایی بر سر آب است. هرچند گفته میشود که ریشه این بحران، فرسودگی لولههای آب در کشور و نیز فقدان کشاورزی استاندارد است، اما نمیتوان این واقعیت را نادیده گرفت که هنوز بخش بزرگی از جامعه شهری ایران بحران خشکسالی را جدی نگرفتهاند و همین امر آن ها را بهزودی در دام مهلکی خواهد انداخت. براساس آمارها، میزان سرانه کنونی مصرف آب در کشور 236 لیتر است که از میانگین جهانی بیشتر است. وزیر نیرو هم اعلام کرده «مصرف آب در ایران در مقایسه با آلمان یک و نیم برابر است». مصرف آب، باعث تشنه شدن و در نتیجه خالی شدن روستاها شده و همین امر مهاجرت به شهرها و حاشیهنشینی و پیرو آن، شکاف طبقاتی و ناهنجاریهای فرهنگی و اجتماعی را افزایش داده است. این وضعیت، اصطلاحات تازهای را وارد لغتنامه سیاسی ایران کرده بهطوری که چندی پیش اعلام شد: «جنگ بر سر آب» در یک روستا از توابع شهرستان سراوان دستکم جان چهار نفر را گرفته است. همین امر باعث شده تا برخی از ضرورت شکلگیری «پلیس آب» سخن به میان آورند. وقتی سخن از بحران کمبود آب به میان میآید، معمولا درباره جیرهبندی آب، قطع آب مشترکان پرمصرف، پیگیری تصفیه آب در بام منازل شهری، تفکیک آب شرب و غیرشرب، ترویج کشاورزی مکانیزه و اصلاح فرهنگ مصرف صحبت میشود، اما به دلیل سیاستزدگی کشور، شاید چون هنوز این بحران تبعاتی سیاسی پیدا نکرده، از نظر اجرایی هیچیک از این راهکارها چندان جدی گرفته نمیشود. بیتردید مسئولان دولتی برای کاهش بحران آب برنامهریزی خواهند کرد، اما بهنظر میرسد درباره تبعات بحران خشکسالی باید با مردم صریحتر از آنچه صورت گرفته صحبت کرد. بخش بزرگی از شهروندان هنوز دولت را متولی اصلی بهبود وضعیت موجود میدانند، حال آنکه کم نیستند صاحبنظرانی که میگویند تغییر این وضع نیازمند اصلاح رفتار مردم و بهبود وضعیت مصرف است. برخی شهروندان با دیدن تصاویر دریاچه خشک شده ارومیه، ممکن است انتقاداتی گاه تند از مسئولان دولتی کنند اما هیچگاه به آن ها گفته نشده یکی از دلایل وضعیت دریاچه ارومیه، افزایش بیرویه مصرف آب در کل کشور است. همان شهروندان با دیدن روستاهای خالی، حاشیهنشینان درگیر در مشکلات بهداشتی و اقتصادی و… باز هم تیغ تند انتقادات را متوجه مسئولان میکنند اما یادشان میرود مصرف بالای شهروندان شهرنشین و مرفه، باعث بیآبی روستاها و کوچ اجباری آن ها شده است. حرف بر سر این نیست که دولت نقشی در وضع موجود نداشته و مسئولان دولتی قادر به بهبود شرایط نیستند، اما باید به این نکته توجه داشت که مواجهه با طبیعت خشک ایران، نیازمند یک اتحاد ملی و احساس مسئولیت همگانی است که در شرایط کنونی کشور، چندان به چشم نمیخورد! همین واقعیت، احتمال سیاسی شدن بحران آب در کشور و افتادن در یک سیر قهقرایی را بیشتر کرده و میتواند عمق بحران را افزایش دهد. بنابراین تا دیر نشده نخبگان، جامعه مدنی، مسئولان و تودههای مردم باید نقش خود در مهار بحران آب را ایفا کرده و صدای زنگهای خطر را پیش از آنکه دیر شود، بشنوند. احزاب و تشکلهای مردمنهاد در این میان میتوانند نقشی پررنگ داشته باشند. فعالان سیاسی باید نسبت به این بحران در حال وقوع دلواپسی بیشتری داشته باشند تا آیندگان نسل ما را بهدلیل بیتفاوتی نسبت به یک بحران جدی، سرزنش نکند. مصطفی انتظاریهروی منبع: رصد انتهای متن/
93/04/29 - 06:06
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]