واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: بررسي و نقد شبهات «علم ديني»
چكيده: در شمارههاي گذشته به طرح و نقد برداشتهاي مختلف از «علم ديني» پرداخته شد و در شماره گذشته معناي منتخب «علم ديني» از منظر علامه مصباح يزدي تبيين گرديد.
آنچه ميان همه اين معاني مشترك است، پذيرش اصل «علم ديني» است و اختلاف بر سر تفسير و تعيين قلمرو آن است. در مقابل كساني در امكان وقوع علم ديني ترديد روا داشتهاند يا آن را محال تلقي كردهاند. در اين شماره به برخي از سؤالات و شبهات در اين زمينه اشاره خواهيم كرد و به آنها پاسخ خواهيم گفت. بررسي شبهه درباره «موضوع علم» يكي از اشكالاتي كه به تركيب علم و دين در واژه «علم ديني» شده است بر موضوع علم تأكيد كرده، آن را امري اختياري دانسته كه دينداران نميتوانند به خواست خود در آن تغيير ايجاد كرده و علم ديني به وجود آورند. اين اشكال به اين شكل مطرح است كه:«هر علمي موضوعي معين دارد و موضوع علم اختياري نيست، مثلاً هستيشناسي، گياهشناسي يا علمشناسي موضوع معيني و آن موضوع نيز تعريف معيني دارد.» در جواب بايد گفت شكي نيست كه هر علمي موضوع معيني دارد، ولي هنگامي كه گفته ميشود « هر موضوعي تعريف معيني دارد» بايد پرسيد اين تعريف را چه كسي تعيين ميكند؟ به عنوان نمونه در تعريف انسان به مثابه موضوع علم انسانشناسي ميان صاحبنظران اختلاف وجود دارد. برخي ميگويند موضوع انسانشناسي فقط بدن مادي است، زيرا انسان در همين جسم فيزيكي خلاصه ميشود. در مقابل بسياري معتقدند و ما نيز اثبات ميكنيم كه بدن مادي، تنها بعد كوچكي از وجود انسان را تشكيل ميدهد و بعد بزرگتر و اصيل، حقيقتي ناديدني به نام روح است كه در انسانشناسي نبايد ناديده انگاشته شود. اكنون سؤال اين است كه تعريف انسان كدام يك از اينهاست و موضوع انسانشناسي كدام است؟ در علمشناسي اين بحث مطرح و مسلم است كه موضوع هيچ علمي توسط خود آن علم تعيين نميشود، بلكه علمي مافوق بايد وجود آن را اثبات و حدود آن را مشخص كند. از اين روست كه گفته ميشود موضوع همه علوم بايد در فلسفه آنها و نهايتاً در فلسفه مطلق اثبات و بررسي شود و فلسفه مادر علوم است. به همين دليل است كه علم انسانشناسي غربي كه بر تعريفي ناقص از انسان و تصوري مادي و بدون در نظر گرفتن حقيقت مجرد او بنا شده است، با علم انسانشناسي ديني و اسلامي كه موضوعش موجودي دو بعدي است تفاوتهاي فاحش دارد و همين تفاوت، توصيف آن به ديني و اسلامي را موجب ميشود. خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان؟! شبهه ديگر براي نفي امكان علم ديني آن است كه گفته ميشود حق يا باطل بودن و درست و نادرست بودن يك نظريه در قلمرو علوم بايد با تجربه محك بخورد و اثبات شود كه آن هم ديني و غيرديني ندارد. هر كسي با هر اعتقاد ديني يا ضد ديني، در صورتي كه شرايط تجربه را به درستي رعايت كند به همان نتيجهاي ميرسد كه ديگران رسيدهاند. شناخت واقعيت يك شناخت عام، كلي و مستقل از همه پيش زمينههاست كه باورها و ارزشهاي ديني در آن دخالتي ندارد. در پاسخ به اين شبهه بايد سؤال كرد: منظور از اينكه معيار نهايي براي داوري تجربه است، چيست؟ آيا اين ادعا به اين معناست كه تجربه معتبرترين راه رسيدن به واقعيت است و نتايج آن قابل اعتمادترين معارف را به دنبال دارد كه فوق آن چيزي قابل اثبات نيست؟ چنين ادعايي بيدليل است و هيچ دليل عقلي، نقلي يا تجربي بر اثبات آن وجود ندارد. از يك سو اين مسئله قابلتجربه نيست و تجربه از اثبات اين مطلب غير تجربي عاجز است. به علاوه ما در جاي خودش اثبات كردهايم كه اعتبار همه معارف بشري (حتي معرفتهاي تجربي) به پشتوانه استدلال عقلي است. به ويژه هنگامي سخيف بودن ادعاي تجربهگرايان روشنتر ميشود كه توجه كنيم ارزش معرفتشناختي تجربه( به معنايي كه در علوم تجربي به كار ميرود) هرگز به سر حد يقين نميرسد. روش تجربي به اذعان بسياري از فلاسفه علم و به دلايل متعدد كه در منطق و معرفتشناسي به تفصيل مورد بحث قرار گرفته جز معرفتي ظني به دست نميدهد و آشكار شدن بطلان نظريات تجربي در طول تاريخ علوم گوناگون شاهدي قاطع بر خطا پذيري آن است. لذا تجربه به هيچ عنوان نميتواند ملاك ارزيابي ساير معارف بشري قرار بگيرد. تنظيمكننده: محمد زند
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۳ - ۱۶:۰۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]