محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829684239
تاريخچهي وقف / وقف در قبل از اسلام
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تاريخچهي وقف / وقف در قبل از اسلام از جمله مباحثي که البته در بين فقها کمتر مورد توجه قرار گرفته، اين است که آيا وقف از احکام تأسيسي است که قبل از اسلام، سابقهاي نداشته و اسلام بنيانگذار آن است و در نتيجه در همهي جزئيات و شرايط و اجزاي آن، مرجع، شارع مقدس است و يا همانند بسياري از عقود، از احکام امضايي و عقلايي است که قبل از اسلام در ميان عقلا متداول بوده و اسلام، البته با اضافه کردن حدود و قيود و شرايطي، آن را امضاء کرده است، که در اين صورت، عرف نيز در تحقق بعضي از عناوين آن دخالت خواهد داشت، هر چند شارع نيز ممکن است حدود و شرايطي براي آن تعيين کند.شافعي، از فقهايي است که وقف اراضي و عقار را از خصايص اسلام ميداند و براي آن در جاهليت سابقهاي سراغ ندارد (86)ابن حزم اندلسي، از فقهاي ظاهري، نيز در اين باره مينويسد: عرب جاهلي حبسي راکه مورد بحث و اختلاف ماست نميشناخته و اين اسم و عنواني است که شرع اسلام و رسول خدا صلي الله عليه و آله آن را آورده است، همانند نماز، زکات، روزه و... که اگر رسول خدا صلي الله عليه و آله نبود ما از اين شرايع چيزي نميدانستيم (87)اما ظاهرا حق همان است که امام خميني (ره) و محمد ابوزهره در اين باره بيان داشتهاند که اصل وقف از خصايص اسلام نيست و از احکام عقلايي، به توضيحي که گذشت، ميباشد. امام خميني (88) اين مطلب را چنين توضيح داده است: وقف داراي حقيقت شرعيه نيست، بلکه امري است عقلايي که ميان ديگر ملل نيز رايج است و حتي شايد در غير اديان نيز رايج باشد.دکتر محمد ابوزهره نيز در کتاب وقف خود، که فقهي تطبيقي است، در اين باره مينويسد: وقف در قبل از اسلام، هر چند با نامي غير از اين نام، متداول بوده است؛ زيرا ميبينيم که در تاريخ قبل از اسلام، معابد (همانند کنايس، بيع و...) و حتي مساجدي (مانند مسجد الحرام و مسجد الاقصي) وجود داشتهاند که اموال و اراضي فراواني براي نگهداري و ادارهي آنها توسط افراد خير و نيکوکار در نظر گرفته شده است و نميتوان تصور کرد که اين اموال و املاک، ملک افرادي خاص بوده و تنها منافع آن به مصرف کساني ميرسيده است که در اين اماکن، عبادت ميکردهاند. لذا راهي جز اعتراف به اين حقيقت وجود ندارد که: وقف در قبل از اسلام نيز وجود داشته و از عقود (يا احکامي) است که اسلام آن را تأييد و تقرير کرده است.(89) ابوزهره سپس با استناد به تاريخ قانون مصر قديم، حتي وقف اولادي، در قبل از اسلام را اثبات ميکند و توضيح ميدهد که: اين اعطا با هبه، فرق اساسي دارد (90)البته شافعي و ابنحزم نيز مطلق وقف را در قبل از اسلام انکار نکردهاند و انکار آنان به اموري چون اراضي، خانه و... مربوط ميشود.وقف در ميان ملل غير مسلمانوقف در ميان روميانکبيسي (91) از کتاب بين الشريعة الاسلامية و القانون الروماني نقل کرده است که: روميان با نظام «مؤسسات کنيسه» و «مؤسسات خيريه» آشنا بودند. اين مؤسسات به ادارهي فقيران و ناتوانان ميپرداخت. اموالي به اين مؤسسهها اختصاص مييافت تا به مصرف فقرا و ناتوانان برسد. روميان معتقد بودند که: اشياي مقدس، معابد، نذور، هدايا و... به خدا اختصاص مييابد. وي از نوشتهي حستنيان (92) نقل ميکند که:اشياي ديني و اشياي حرام، مملوک کسي نميشوند زيرا مملوک خدا مملوک انسان نميشود و حتي اگر مکان مقدس خراب شود زمين آن مقدس باقي ميماند. البته مقدس بودن زمين بايد در آغاز طي مراسمي از طرف کاهنان اعلام شود و خود مردم قدرت و حق آن را ندارند که شخصا زمين خود را مقدس اعلام کند.ميبينيم که، بجز در مواردي، نظام وقف در ميان روميان، کاملا مشابه نظام وقف در ميان مسلمان بوده است.وقف در ميان مصريان قديممصريان قديم املاکي را براي خدايان، معابد، مقابر و... اختصاص ميدادند تا درآمد آنها به مصرف تعميرات، نوسازي، اقامهي مراسم و هزينهي کاهنان و خادمان برسد و اين کار به قصد تقرب به خدايان انجام ميشد. هم اکنون در موزهي مصر الواحي وجود دارد که مطالب فوق را تأييد ميکند و از قديميترين آنها لوحهي شمارهي 72 است که نقوش آن از وقف املاک بر گروهي از کاهنان در خانوادهي چهارم (سلسلهي چهارم فراعنهي مصر) حکايت ميکند (93)دکتر محمد ابوزهره نيز از تاريخ القانون (دکتر شفيق شماته، ص 532) نقل ميکند که: مردم مصر با وقف اولادي و خانوادگي آشنايي کامل داشتهاند و موردي را روايت کرده که فردي اموالي را در اختيار پسر بزرگتر خويش قرار داده تا درآمد آنها را به مصرف برادرانش برساند، اما اعيان و رقبهي آن املاک قابل نقل و تصرف نباشد (94)وقف در ميان عراقيهاي قديمکبيسي با استناد به تاريخ قانون (دکتر هاشم) مينويسد: عراقيهاي قديم در تمدن بابل با انواعي از تصرفات مالي، شبيه وقف، آشنا بودند. پادشاه، بعضي از املاک خويش را در اختيار بعضي از رعاياي خويش ميگذاشت تا - بدون آن که مالک زمين شوند - از درآمد آن بهره گيرند. اين حق، به حکم قانون و به ترتيبي که قانون مقرر ميداشت، به ورثهي «منتفع» نيز منتقل ميشد (95)وقف در ميان ايرانيان قديماقوام آريايي، بويژه ايرانيان، به پيروي از آيين و کيش خود، داراي موقوفات و نذورات بسياري براي نگهداري معابد و آتشکدههاي خود بودهاند که پارهاي از اين موقوفات، هم اکنون نيز در نزد زرتشتيان برخي از شهرهاي ايران، مثل يزد و کرمان باقي و داير است. از روي قراين ميتوان حدس زد که آتشکدهي معروف «آذرگشسب» بلخ داراي موقوفات و نذورات بسياري بوده است (96)وقف در ميان آلمانيهادر حقوق آلمان (مواد 80 تا 89 قانون مدني) پذيرفته شده است که مجموعهاي از اموال به دليل اختصاص يافتن به هدفي معين ممکن است مستقل شود و زندگي حقوقيويژهي خود را آغاز کند (کاري که در حقوق مدني فرانسه مجاز نيست).وجود بنيادها، وابسته و محدود به اذن مقامهاي اداري است، لکن اين اذن به گذشته سرايت ميکند و در صورتي که وقف به موجب وصيت انجام پذيرد، از روز فوت موصي به بنياد، شخصيت حقوقي ميدهد... حقوقدانان آلمان به آساني پذيرفتهاند که براي ايجاد يک مؤسسهي مفيد هيچ ضرورتي ندارد که دارايي مؤسس به شخص موجود تمليک شود. وقف و اختصاص، خود دليل وجود است و نيازي به صورت سازي نيست. نزد اينان اموال وقف شده به عنوان دارايي يک شرکت تلقي نميشود، بلکه خود، مؤسسهاي است مستقل بدون اين که شخص، مالک آن باشد.از اين رو مفهوم وقف در حقوق آلمان و ايران بسيار به هم نزديک است، چرا که در هر دو، تکيه بر اصالت اموال است و اين اموال به هيچ شخصي تعلق ندارد، با اين تفاوت که در حقوق ما مال موقوف، حبس ميشود و متولي حق انتقال آن را به ديگري ندارد، اما در حقوق آلمان، امکان گسترش دارد، يعني مؤسسهي وقف ميتواند زندگي متحرک پيدا کند.در برابر اين امتياز، وجود شخصيت حقوقي براي وقف در حقوق آلمان، موکول به اذن دولت است، در حالي که در حقوق ما چنين قيدي ندارد. البته در وقف بر غير محصور و مصالح عمومي (اوقاف عام)، حاکم بايد وقف را بپذيرد. نظارت مقامهاي عمومي نيز دربارهي فايدهي ايجاد موقوفاتي که به سود جامعه تأسيس ميشود، معمول خواهد شد (97)در مباحث فقهي آينده، مسألهي «ملکيت در وقف»، «اعتبار يا عدم اعتبار قبول در وقف» و «شخصيت حقوقي وقف» مورد بررسي قرار خواهند گرفت.وقف در کشور سوئيسدر حقوق اين کشور، وقف همانند حقوق آلمان است با اين تفاوت که ايجاد بنياد، موکول به اذن دولت نيست و دولت تنها بر ادارهي اوقاف (جز در صورت بنيادهاي مذهبيو خانوادگي) نظارت دارد.از اين حيث وقف در حقوق مدني سوئيس به حقوق ايران خيلي نزديکتر است. قانون مدني برزيل نيز از همين مبنا پيروي کرده است (98)وقف در کشور فرانسهدر فرانسه نوعي از تصرفات مالي وجود دارد که شبيه وقف اولادي است. قانون اجازه ميدهد که؛ پدر، مالي را به فرزندش ببخشد و يا به نفع او وصيت کند که خود در حال حياتش از آن منتفع شود و بعد از مرگش به اولاد يا برادرش انتقال يابد. اين عمل حقوقي در قانون فرانسه «هبهي متنقله» نام دارد.بجز «وقف اولادي» در قانون فرانسه به وقف «خيري» نيز تصريح شده است، يعني اختصاص دادن مالي معين براي هميشه به عمل خير، اعم از آن که آن عمل خير، عام باشد يا خاص براي اهدافي چون:1-مراسم دعا براي آرامش روح متوفا و يا تهيهي صندلي، ويژهي معابد براي متوفا و خانواده او.2-کارهاي خير عمومي، چون احداث بيمارستان، نوان خانه، مدرسه و...اين وقفهاي عام، گاهي با اجازهي قانون و توسط يک شخصيت حقوقي - مانند دولت يا مدير يک مؤسسهي عام المنفعه نظير بيمارستان - تنفيذ ميشود و گاهي هم مالکي از دارايي خود، مؤسسهي خيريهاي را به وجود ميآورد و شخصا آن را اداره ميکند و از مقامات ذي ربط براي آن درخواست شناسايي «شخصيت حقوقي» ميکند (99)البته کاتوزيان يادآور شده است که در حقوق فرانسه به خاطر دشمني فرد گرايان پس از انقلاب با وجود شخصيتهاي حقوقي، دارايي نميتواند بدون انتساب به شخص، زندگي حقوقي داشته باشد. از اين رو بهترين راه براي امور خيريه وصيت است، يعنيانتقال دارايي به افراد يا موارد مورد نظر از راه وصيت، زيرا هبه با فوت واهب باطل ميشود.اما مشکل اين کار هم اين است که رويهي قضايي فرانسه (در بند 2 مادهي 906 قانون مدني) وصيت را تنها در مواردي نافذ ميداند که «موصي له» در زمان فوت موصي موجود باشد و اگر هنوز به دنيا نيامده باشد نميتواند «موصي له» واقع شود (100)وقف در حقوق قديم انگلستان و آمريکانظام انگلوساکسون نوعي از تصرفات مالي را تحت نام «تراست» ميشناسد که تعريف آن به طور خلاصه چنين است: گذاشتن مالي در اختيار شخص معيني تا آن را به مصرف شخص ديگري برساند، شخص صاحب اختيار را امين يا وصي و شخص دوم را مستفيد يا مستحق مينامند.رابطهي شخص امين يا وصي با مال مورد امانت در ارتباط با مستحق، «تراست» ناميده ميشود که نه مالک آن است و نه حق تمليک آن را دارد...هدف از نهاد حقوقي «تراست» حمايت از بيوه زنان و کودکان و نيز انجام کارهاي عام المنفعه بوده است.تعيين شخص مستفيد در «تراست» لازم نيست، بلکه تعيين آن به اوصاف و يا طبقات نيز کافي است. مانند: اولاد مؤسس، فقرا، دانشجويان فلان دانشکده،احياي شعاير ديني، انفاق به يتيمان و...«تراست» خيري ميتواند مدتدار و غير مدتدار باشد، اما «تراست» غير خيري هميشه موقت است، به علاوه تنفيذ «تراست» خيري از طريق دادستان کل کشور قابل مطالبه است، ولي در «تراست» غير خيري دعوا تنها از مستحقان آن پذيرفته ميشود.نظام يا نهاد حقوقي «تراست» در حقوق آمريکا و انگلستان در برابر نهاد حقوقي «المؤسسه» - نظام وقفي مخصوص کليسا و امثال آن - به وجود آمده و اين دو نهاد ازجهاني با هم فرق دارند (101)البته بر نظام حقوقي «تراست» ايرادات و انتقاداتي وارد شده و حملاتي به آن صورت گرفته است که بايد تأمل و دقت کرد تا روشن شود آيا عيب و ايراد متوجه اين نظام حقوقي است و يا اين که اين نظام حقوقي مشکلي ندارد و مشکل مربوط ميشود به نحوهي اجرا و استفاده از اين نظام؟ همان طور که ما در نظام حقوقي «وقف» در اسلام کمترين نقص و ايرادي را وارد نميدانيم، اما اعتراف داريم که در طول زمان، با سوء استفادههاي فراوان از اين نظام حقوقي مقدس، حقوق بيشماري را ضايع کردهاند، ولي اين کار باعث نميشود که به اصل اين نظام ارزشمند حمله شود و زير سؤال رود.وقف در جوامع اسلاميموقوفات يا «صدقات» رسول خدابلاذري در کتاب خود مينويسد: بعد از خدعه و فريب يهود بنينضير و محاصرهي پانزده روزهي آنان توسط رسول خدا صلي الله عليه و آله، بالاخره يهوديان با حضرت مصالحه کردند که بجز آنچه شترانشان ميتوانند حمل کنند (البته غير از سلاح و آلات جنگي) ساير اموالشان از زمين، نخل و سلاحهاي جنگي براي رسول خدا صلي الله عليه و آله باشد. لذا اموال بنينضير جزء خالصهي رسول خدا صلي الله عليه و آله بود که حضرت از درآمد آن هزينهي خانواده و معيشت خود را تأمين ميکرد و بقيهي آن را براي تأمين زره و سلاح جنگي به صمرف ميرسانيد (102) در جاي ديگر از محمد بن اسحاق نقل کرده است که: رسول خدا صلي الله عليه و آله اموال بنينضير را که خالصهي آن حضرت بود بين مهاجران تقسيم کرد و از انصار به سهل بن حنيف و ابودجانه نيز مقداري عطا کرد. (103) و نيز از عمر بن خطاب نقل کرده است که: رسول خدا صلي الله عليه و آلهداراي سه گونه صفايا بود: (104)1-اموال بنينضير که آنها را براي هزينه و ادارهي زندگي خود حبس فرمود.2-فدک که آن را براي ابناء السبيل قرار داد.3-خيبر که دو قسم (دو ثلث) آن را ميان مسلمانان تقسيم کرد و ثلث ديگر را براي خود و نفقهي خانوادهاش حبس فرمود و مازاد آن را به فقراي مهاجرين انفاق کرد (105)اين مطلب را واقدي نيز از عمر بن خطاب نقل کرده است (106)حوائط هفت گانهواقدي، ابنسعد و ديگران روايت کردهاند که: يکي از احبار (دانشمندان) يهود بنينضير مردي بود به نام مخيريق؛ وي در روز شنبه که رسول خدا صلي الله عليه و آله در احد بود به مردم يهود گفت: به خدا سوگند! شما ميدانيد که محمد صلي الله عليه و آله پيامبر خداست و ياري کردن او بر شما حق (و واجب) است، گفتند: امروز، شنبه است (و ما در روز شنبه دست به هيچ کاري نميزنيم) وي گفت: «لا سبت» (شنبه حکم خاصي ندارد) سپس سلاحش را برگرفت و در احد به حضور رسول خدا صلي الله عليه و آله رسيد و در آن جا جنگيد تا کشته شد. پيامبر صلي الله عليه و آله دربارهي وي فرمود: مخيريق بهترين يهودي است.مخيريق هنگامي که به احد ميرفت وصيت کرد که اگر کشته شدم اموالم متعلق به محمد صلي الله عليه و آله است، او هر طور که صلاح ميداند با آنها رفتار کند. حوائط (بوستانهاي) هفت گانهاي که او طبق وصيت به رسول خدا صلي الله عليه و آله واگذار کرد به نامهاي، ميثب، الصافية، الدلال، حسني، برقة، اعواف و مشربه يام ابراهيم معروف بودند که، عامهي صدقات رسول خدا صلي الله عليه و آله را تشکيل ميدادند (107)با توجه به مطالب گذشته، اين مطلب نيز روشن ميشود که اولين وقف و صدقه در اسلام همين وقف رسول خدا صلي الله عليه و آله بوده که حوائط سبعه نام داشته است و حتي اگرمسجد قبا و مسجد النبي صلي الله عليه و آله از موقوفات رسول خدا صلي الله عليه و آله به شمار نيايند باز هم به خلاف آنچه که بعضي پنداشتهاند نميتوان گفت که اولين وقف از اراضي خيبر توسط عمر بن الخطاب صورت گرفته است.ابنسعد نيز در طبقات، قبل از آن که داستان مخيريق يهودي و بوستانهاي هفت گانه را از طرق متعدد نقل کند، مينويسد: اولين وقف در اسلام، وقف رسول خدا صلي الله عليه و آله بود که بستانهاي هفتگانه را وقف کرد (108)نکته ديگر اين که از مطالب آينده (در بحث صدقات حضرت زهرا عليهاالسلام) چنين برميآيد که رسول خدا صلي الله عليه و آله اين حوائط هفت گانه را بر حضرت زهرا عليهاالسلام و اولاد وي وقف کرده و امر ولايت و نظارت آنها را به دست يگانه دخترش سپرده است.فدکياقوت در معجم البلدان مينويسد: فدک قريهاي است در حجاز که با مدينه دو يا سه روز فاصله دارد. داراي چشمههاي جوشان و درختان نخل فراوان بوده است. ياقوت در ادامه، ضمن اعتراف به اين که حضرت زهرا عليهاالسلام در برابر خليفه ادعاي نحله بودن آن را کرد و بر ادعاي خود، علي عليهالسلام و امايمن را گواه آورد؛ اما خودش ديدگاه بلاذري در فتوح البلدان را برگزيده است (109)هر چند بحث ما يک بحث فقهي است و نميخواهيم مسأله فدک را از نظر تاريخي بررسي کنيم، اما، نظر به اين که برخي از مورخان و نويسندگان اهل سنت، فدک را از صدقات و موقوفات رسول خدا صلي الله عليه و آله برشمردهاند، لازم است که به پارهاي از اين نظريات به اختصار اشاره کنيم.قبلا گذشت که واقدي و بلاذري از عمر بن خطاب روايت کردهاند که رسول خدا صلي الله عليه و آله فدک را براي ابن السبيل قرار داده بود. (110) در جاي ديگر واقدي به اين نظريه ميرسد که رسول خدا صلي الله عليه و آله با اهل فدک مصالحه کرد، با اين شرط که نصف اراضي فدک از آن خودآنها باشد و صنف ديگر براي رسول خدا صلي الله عليه و آله، و پيامبر صلي الله عليه و آله يهود را از فدک اخراج نکرد تا آن که خلافت به عمر رسيد. او با پرداحت نصف بهاي فدک به آنان، که مبلغ پنجاه هزار درهم و يا بيشتر بود آنها را به سوي شام گسيل داشت (111)ابنهشام نيز از ابناسحاق نقل کرده که بعد از فتح خيبر، خداوند در دل اهل فدک هراس انداخت، از اين رو فدک، خالصهي رسول خدا صلي الله عليه و آله بود، زيرا با جنگ و لشکرکشي فتح نشده بود. (112) ابنهشام اشاره نکرده است که پيامبر صلي الله عليه و آله با فدک چه معاملهاي انجام داد.همچنين بلاذري از عروة بن زبير نقل کرده ازواج رسول خدا صلي الله عليه و آله از عثمان مطالبهي موارث خود را از سهم رسول خدا صلي الله عليه و آله در خيبر و فدک کردند، اما عايشه به آنها پرخاش کرد که از خدا پروا نميکنيد؟ آيا نشنيدهايد که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «ما ارث بر جاي نميگذاريم، آنچه بر جاي ميگذاريم صدقه است اين مال براي آل محمد صلي الله عليه و آله است، براي گرفتاريها و مهمانداريهايشان، هر گاه من از دنيا رفتم در اختيار والي بعد از من خواهد بود» (113)روشن است اين همان حديثي است که تنها راوي آن ابوبکر است که با طرح آن از بازگرداندن فدک به حضرت فاطمه عليهاالسلام سرباز زد. جالب است که بعد از درگذشت ابوبکر اين حديث توسط عايشه افزونتر و فربهتر هم شده است.ابوعبيد در کتاب خود (114) به اجمال مينويسد: همه اموال، بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله به سه دسته تقسيم شدند: فيء، خمس و صدقه که در قرآن کريم آمده است و ائمه بدان عمل کردهاند. وي ضمن بيان اين مطلب که اموال بنينضير خالصهي رسول خدا صلي الله عليه و آله بود و حضرت بعد از کسر هزينهي خانوادهي خود مابقي را در جهت تأمين سلاح و هزينهي جنگي در راه خدا قرار ميداد، فدک را نيز همانند اموال بنينضير جزو فيئي ميداند که بدون جنگ و درگيري به دست آمده و خالصهي آن حضرت به شمار ميآيد. سپس همان مصالحهي حضرت با اهل فدک بر نصف آن و داستان اخراج آنان توسط عمر را نقل کردهاست. از عبارات بعدي ابوعبيد نيز کاملا برميآيد که وي فدک را از صدقاتي ميداند که بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله اختيار و تصدي آن با والي و امام مسلمين است (115)نويسندهي کتاب التاج ابتدا از صحاح اهل سنت (بجز بخاري) حديث زير را نقل ميکند: «رسول خدا صلي الله عليه و آله هنگام مرگش درهم و دينار، غلام و کنيز و گوسفند و... بحز يک استر، سلاح و مقداري زمين بر جاي نگذاشت که آنها را نيز صدقهي راه خدا قرار داد.»(116) وي سپس در حاشيه، توضيح ميدهد که منظور از زمينهاي اشاره شده در حديث، نصف ارض فدک، ثلث ارض «وادي القري»، سهم حضرت از خيبر و سهم وي از اموال بنينضير است که اين اراضي و سهام، همه در حکم وقف هستند.شيخ منصور علي ناصف در ادامه مينويسد: فدک قريهاي است واقع در دو ميلي مدينه که در آن درختان خرما و چشمهاي جوشان است. اين ملک همانند اموال بنيقريظه و بنينضير و خيبر و... جزو فيئي است که خداوند در آيهي کريمه، آن را براي خدا و رسول، ذي القربي يتيمان و مساکين و ابنالسبيل قرار داده است. بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله فاطمه عليهاالسلام و عباس به نزد ابوبکر آمده مطالبهي ارث کردند؛ فاطمه عليهاالسلام نصف و عباس نصف ديگر را (از باب تعصيب) (117) ميخواست، اما ابوبکر با ذکر حديث «لا نورث، ما ترکناه صدقة» از دادن ميراث به آنان سرباز زد (118)آنچه اين نويسندهي اهل سنت در اين جا مطرح کرده است تقريبا لب و خلاصهي نظر و ديدگاه محققان و مورخان و محدثان اهل سنت است که قبلا به بعضي از آنها اشاره شد. در اين جا قبل از بررسي مختصر مسأله فدک چند نکته شايان يادآوري است:علما و فقهاي اماميه اولا حديث ابوبکر (لا نورث...) را صحيح نميدانند و قبول ندارند؛ ثانيا (همان طور که خواهد آمد) فدک را صدقه و وقف رسول خدا صلي الله عليه و آله نميدانند و نحلهي آن حضرت به حضرت زهرا عليهاالسلام ميدانند و ثالثا مسألهي عول و تعصيب را به هيچوجه قبول ندارند.محمد عبده در ذيل نامهي چهل و پنج نهجالبلاغه مينويسد: اجماع شيعه بر اين است که رسول خدا صلي الله عليه و آله قبل از رحلت خويش فدک را به فاطمه عليهاالسلام اعطا فرمود اما ابوبکر، با اين توجيه که فدک از اموال شخصي رسول خدا صلي الله عليه و آله نبوده، آن را از حضرت باز پس گرفت (119)بررسي مسألهي فدک از نظر اماميهابنابيالحديد معتزلي در ذيل نامهي 45 نهجالبلاغه در توضيح عبارت اميرمؤمنان عليهالسلام که فرمود: «بلي کانت في ايدينا فدک من کل ما اظلته السماء...»: «آري از همهي آنچه آسمان بر آن سايه انداخته (زمين) تنها فدک در دست ما بود»، بحثي نسبتا مفصل دارد که آن را از کتاب احمد بن عبدالعزيز جوهري - که سخت وي را مورد اعتماد ميداند - نقل ميکند: وي ابتدا رواياتي را دربارهي فدک نقل ميکند - که به بعضي از آنها قبلا به اختصار - اشاره شد. سپس به اين بحث ميپردازد که آيا از رسول خدا صلي الله عليه و آله ارث برده ميشود يا نه؟ و حديث ابوبکر را توجيه ميکند و توضيح ميدهد، آن گاه اين بحث را، طرح ميکند که آيا فدک واقعا نحلهي (هبه) رسول خدا صلي الله عليه و آله به فاطمه بوده است يا نه. (120)شايان ذکر است که ابنابيالحديد استدلالات نحله بودن فدک را از سيد مرتضي نقل ميکند که در رد مطالب قاضي القضاة معتزلي بيان داشته است و از آن جا که به عقيده و نظر ما، فدک از صدقات رسول خدا صلي الله عليه و آله نبوده، بلکه نحلهي آن حضرت به دخترش فاطمه عليهاالسلام بوده است، تنها به ادلهي نحله بودن فدک، که ابنابيالحديد از سيد مرتضي نقل کرده است - به طور خيلي مختصر - اکتفا ميکنيم. البته در مواردي ممکن است مطالبي از مآخذ ديگر نيز اضافه شود.قبل از بيان اين ادله، توجه به يک نکته خالي از فايده نيست و آن اين که در بعضي از روايات گذشته مطرح شده است که فدک به طور کلي خالصهي رسول خدا صلي الله عليه و آله بوده و در بعضي روايات ديگر آمده است که نصف آن خالصهي رسول خدا صلي الله عليه و آله بوده و بقيه آن طبقمصالحه از آن اهل فدک بوده است. ظاهر ادعاي حضرت زهرا عليهاالسلام نيز اين است که کل فدک نحله بوده است. بنابراين ميتوان گفت که همهي اراضي قريهي فدک خالصهي آن حضرت بوده، منتها چون رسول خدا صلي الله عليه و آله (يا حضرت زهرا عليهاالسلام) با اهل فدک قرار گذاشتند که خود آنان در آن جا کار کنند، در واقع نصف ثمره و درآمد، براي آنان در نظر گرفته شده است نه نصف ملک و رقبهي فدک؛ در ضمن ابنخلدون نيز در تاريخ خود عباراتي دارد که از آن استفاده ميشود که تمام فدک خالصهي رسول خدا صلي الله عليه و آله بوده است، نه نصف آن (121)ادلهي نحله (هبه) بودن فدک1-بدون ترديد حضرت زهرا عليهاالسلام در حضور خليفه ادعاي نحله بودن فدک را کرده است. حتي ابنابيالحديد ادعاي نحله بودن را از ادعاي ميراث صحيحتر ميداند (122)اين مطلب را نويسندگان و مورخان و محدثان بزرگ اهل سنت نقل کردهاند که: حضرت، ادعاي نحله بودن کرد و علي بن ابيطالب عليهالسلام و امايمن نيز گواهي دادند، اما خليفه به اين بهانه که گواهي يک مرد و يک زن کافي نيست، تسليم دعواي حضرت زهرا عليهاالسلام نشد (123) و حضرت زهرا عليهاالسلام وقتي ادعا کرد قطعا مصاب است و نيازي به شهادت و بينه ندارد، براي اين که آن حضرت از غلط و قبيح در امان است. دليل آن هم آيهي کريمهي: «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا» (124) ميباشد. اين آيه طبق اخبار متواتر، حضرت زهرا عليهاالسلام را قطعا شامل ميشود و اراده در اين جا ارادهي تکويني است که مساوي با وقوع است.2-دليل ديگر، اين سخن رسول خدا صلي الله عليه و آله است که فرمود: «فاطمة بضعة مني من آذاها فقد آذاني و من آذاني فقد آذي الله عزوجل» (125)بيانات استدلال: اين جمله نيز بر عصمت حضرت فاطمه عليهاالسلام دلالت دارد، چرا که اگرحضرت از کساني باشد که احتمال معصيت دربارهي آنان ميرود، نبايد آزار دهندهي او به طور مطلق آزار دهندهي خدا و رسولش باشد، زيرا در مواردي که گناه ميکند ممکن است با حد و تعزير و توبيخ و... آزار ببيند و آزار دهنده هم به هيچ وجه مذموم نباشد (126)3-از اين گذشته براي اثبات مطلب مورد بحث ما نيازي به اثبات عصمت آن حضرت نيست و تنها علم به صدق وي در ادعايش کافي است و در اين جهت بين مسلمين خلافي نيست، زيرا احدي از امت شک ندارد که حضرت زهرا عليهاالسلام ادعاي دروغ نکرده و در نتيجه در ادعايش صادق بوده است. اختلاف امت در اين است که آيا با علم به صدق او تسليم مال مورد ادعا، به وي واجب بوده است يا خير؟سيد مرتضي مدعي است که: آري واجب بوده است، زيرا بينه براي غلبهي ظن بر صدق مدعي است. براي همين است که حکم حاکم بر اساس علم خودش جايز است، زيرا علم او از گواهي گواهان برايش قويتر است و براي همين است که اقرار از بينه قويتر است. از اين رو در قبول ادعاي حضرت زهرا عليهاالسلام مبني بر نحله بودن فدک از جانب رسول خدا صلي الله عليه و آله به وي، جاي مطالبهي بينه و گواه نيست (127)4-سيد مرتضي از طرق مختلف - غير از طريق ابوسعيد خدري که قاضي القضاة آورده - نقل کرده است که: بعد از نزول آيهي کريمهي «وآت ذاالقربي حقه» (128) رسول خدا صلي الله عليه و آله حضرت زهرا عليهاالسلام را خواست و فدک را به وي اعطا فرمود.اين نقل، گذشته از اين که اصل نحله بودن را به روشني اثبات ميکند، بيانگر اين مطلب نيز هست که فدک از جانب رسول خدا صلي الله عليه و آله در اختيار حضرت زهرا عليهاالسلام قرار گرفته و به تصرف او در آمده است (عبارت اميرمؤمنان عليهالسلام: بلي کانت في ايدينا فدک، نيز مؤيد اين مطلب است)در اين صورت بر حضرت زهرا عليهاالسلام از آن جا که ذي اليد و متصرف است، اقامهي بينه لازم نيست، بلکه اقامهي بينه بر کساني واجب است که ملکيت وي را منکرند و ادعاي ملکيت براي مسلمين و يا حکومت ميکنند. (129) شهيد صدر نيز اين دليل را با بياني روشن ومتقن بيان کرده است (130)سيد مرتضي در پاسخ اين پرسش که چرا علي عليهالسلام بعد از به حکومت رسيدن، فدک را رها کرده، مينويسد: دليل اين امر همان دليل تنفيذ و تثبيت آن حضرت است نسبت به احکام قوم و تغيير ندادن آنها که در حقيقت نوعي تقيه بوده است (131)البته مبحث فدک مبحثي است مفصل و طولاني که مجال بحث آن اين جا نيست. علاقه مندان ميتوانند به کتاب ارزشمند فدک في التاريخ نوشتهي شهيد صدر مراجعه کنند. آنچه ما را به بيان همين مقدار بحث دربارهي فدک وا داشت اشاره به اثبات اين مطلب بود که فدک جزو صدقات و اوقاف رسول خدا صلي الله عليه و آله نبوده و اين سرزمين بر اساس مدارک و دلايل بيشماري نحله و هبهي آن حضرت به حضرت زهرا عليهاالسلام بوده است.شايد اگر محققان و مورخان اهل سنت در اين مورد با ديدهي انصاف مينگريستند به همين نتيجه ميرسيدند و در تحقيقات و نوشتههاي خويش آن طور دچار تناقض نميشدند. براي نمونه توجه خوانندگان را به يک نکته جلب ميکنيم:ابناثير در تاريخ خود مينويسد: نيمهاي از فدک، خالصهي رسول خدا صلي الله عليه و آله بود که حضرت آن را براي رهگذران (ابناء السبيل) قرار داده بود. وي آن گاه بعد از کمتر از يک صفحه ضمن بيان سير تاريخي فدک مينويسد: عمر بن عبدالعزيز که به خلافت رسيد دستور داد فدک را به همان گونهاي بازگردانند که در روزگار پيامبر خدا صلي الله عليه و آله، ابوبکر، عمر و علي عليهالسلام بوده است و آن را به فرزندان فاطمه زهرا عليهاالسلام واگذاشت (132)سؤال اين است که اگر فدک در آن دوران از طرف رسول خدا صلي الله عليه و آله براي رهگذران وقف شده بوده است چگون عمر بن عبدالعزيز چنين ميگويد و چنين عمل ميکند؟!دربارهي فدک و نحله بودن آن سيد محسن امين (133) و ميرزا حبيب الله خويي (134) نيز بحث نسبتا مفصل و مفيدي را مطرح کردهاند. ابنميثم بحراني نيز در ذيل نامهي 45 نهجالبلاغه به اين امر پرداخته است (135)موارد هشتگانهي صدقات رسول خدا مبحث وقف در سيرهي رسول خدا صلي الله عليه و آله را با موارد هشت گانهاي که ابو يعلي و ماوردي، آنها را به عنوان صدقات رسول خدا صلي الله عليه و آله ذکر کردهاند به پايان ميبريم:1-حوائط هفت گانهاي که طبق وصيت مخيريق يهودي به حضرت رسيده بود.2-زميني از اموال بنينضير که از طرف خداوند به عنوان اولين «فيء» در اختيار رسول خدا صلي الله عليه و آله قرار گرفت.4، 3 و 5 - سه حصن (قلعه) از هشت حصن خيبر به نامهاي، کتيبه، وطيع و سلالم، که چون با صلح فتح شده بودند، به عنوان «خالصه» و «فيء» در اختيار حضرت قرار گرفتند و وي آنها را صدقه قرار داد، و پنج حصن باقيمانده را ميان مجاهدان تقسيم کرد.6 -فدک (که بحث و ايرادات مربوط به آن گذشت)7-ثلث ارض وادي القري که از اراضي يهود بود و در اختيار رسول خدا صلي الله عليه و آله قرار گرفت و آن بزرگوار آن را از صدقات خويش قرار داد.8-موضعي در بازار (سوق) مدينه به نام «مهزور» که عثمان در زمان حکومتش آن را به مروان اقطاع کرد و مردم اين کار را بر عثمان خرده گرفتند و به او اعتراض کردند.اين موارد همهي صدقات رسول خدا صلي الله عليه و آله بود که اهل سير در کتب خود آوردهاند (136)وقف در سيرهي معصومينبه طور کلي حضرت زهرا عليهاالسلام و امامان معصوم عليهمالسلام داراي صدقات و موقوفات متعددي بودهاند که برخي از آنها به اجمال يا تفصيل در متون اسلامي منعکس شده است و در اين جا به مواردي اشاره ميشود:حضرت علي1-ابناثير از خود آن حضرت نقل کرده است که: من هم اکنون از گرسنگي سنگ بر شکم ميبندم در حالي که (درآمد) صدقهي من چهار هزار (يا چهل هزار) دينار است.راوي حديث (حجاج اصفهاني)، ميگويد: منظور حضرت از اين صدقه، زکات مالش نيست، مراد حضرت وقفهايي است که حضرت آنها را به عنوان صدقه قرار داده بود و مبلغ مزبور، درآمد آنها بوده است و گرنه حضرت مالي را ذخيره نميکرد که زکات به آن تعلق گيرد. فرزند آن حضرت، امام حسن عليهالسلام بعد از شهادتش اظهار داشت: پدرم تنها ششصد درهم به جاي گذاشته که در نظر داشت با آن خادمي بخرد. (137)2-ربعي بن عبدالله از امام صادق عليهالسلام نقل کرده است که: اميرمؤمنان، علي بن ابيطالب عليهالسلام خانهي خودش را در مدينه، در محلهي بنيزريق تصدق کرد و نوشت:«بسم الله الرحمن الرحيم: علي بن ابيطالب در حال حيات و صحت و سلامت خانهي خودش را در بنيزريق صدقهاي قرار داد که به فروش نرود، هبه نشود، و به ارث نيز برده نشود تا آن گاه به خداوند وارث آسمان و زمين به ارث رسد. وي اين صدقه را براي سکونت خالههايش و فرزندان آنها قرار داد. و هر گاه نسل آنها منقرض شد، براي مسلمانان نيازمند باشد.» (138)3-در روايتي معتبر، ايوب بن عطيهي حذاء از امام صادق عليهالسلام نقل کرده است که فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله زمينهاي فيء را که تقسيم ميکرد زميني هم به علي عليهالسلام رسيد. حضرت در آن چشمهاي حفر کرد که آب از آن همانند گردن شتر به طرف آسمان فواره ميزد (فخرج ماء ينبع في السماء کهيئة عنق البعير...) به همين مناسبت حضرت آن را «ينبع» ناميد. شخصي خواست (به فرزندان و اهل وي) بشارت دهد، حضرت فرمود: به وارث من بشارت ده که اين چشمه صدقهاي است قطعي (و غير قابل برگشت) براي حجاج خانهي خدا و رهگذران در راه خدا، فروخته نشود، هر که او را بفروشد يا هبه کند لعنت خدا، ملائکه، و همهي مردم بر او باد و خداوند هيچ عملي را از او قبول نکند. (لا يقبل الله منه صرفا و لا عدلا) (139)4-صدقاتي که اميرمؤمنان عليهالسلام در روز ورود خود به «مسکن» تصدق کرد و آنها را در وصيت نامهاي نوشت و افرادي چون صعصعة بن صوحان، يزيد بن قيس و... را بر آنگواه گرفت.بخشي از اين وصيت در نامهي 24 نهجالبلاغه آمده و مفصل آن را عبدالرحمن بن حجاج - در حديثي صحيح - از امام هفتم عليهالسلام روايت کرده است.حضرت در اين نوشته به موارد متعددي از صدقات خويش اشاره کرده و موارد مصرف (و به عبارت روشنتر، موقوف عليه) را نيز ذکر فرموده و توليت آن را به حسن بن علي عليهالسلام و بعد از وي به حسين بن علي و بعد به فردي متدين از فرزندان علي عليهالسلام و اگر چنين فردي در اولاد علي عليهالسلام نبود به فردي پسنديده از بنيهاشم، واگذار کرده است.از نکاتي که در اين وصيت نامه آمده است يکي انگيزهي آن بزرگوار براي انجام اين صدقات است که همان جلب رضايت خداوند و دخول به بهشت و نجات از دوزخ، ميباشد. نکتهي ديگر اين است که حضرت ميفرمايد: عيت اين که توليت آن را براي فرزندان فاطمه عليهاالسلام قرار دادم اين است که رضايت خداي متعال را کسب و با تعظيم و تشريف آنها حرمت رسول خدا صلي الله عليه و آله را رعايت کرده باشم. در همين نوشته است که ميفرمايد: «براي فرزندان فاطمه عليهاالسلام از اين صدقات همان است که براي ديگر فرزندان علي (140) عليهالسلام».ابنابيالحديد در توجيه عبارت فوق مينويسد: يادآوري اين مطلب توسط آن حضرت براي اين است که توهم نشود اينها چون ناظر و متولياند حقي در صدقات ندارند.نکتهي جالب ديگري که ابنابيالحديد به آن تصريح کرده اين است که: حضرت با قرار دادن ولايت صدقات خويش براي فرزندان فاطمه عليهاالسلام در حقيقت به کساني که امر ولايت و حکومت را از اهل بيت رسول خدا صلي الله عليه و آله دور کردند، تعريض زده است، در حالي که براي نزديکي و رعايت قرابت به رسول خدا صلي الله عليه و آله و تکريم حريم آن بزرگوار و قدرشناسي از مقام والاي وي هم که شده - آن هم با توجه به وجود فرد شايسته در ميان آنان - نميبايست براي امر حکومت و امامت از اين خاندان پاک، عدول ميکردند (141)حضرت زهراشيخ صدوق با سند خويش از ابوبصير از امام صادق عليهالسلام نقل کرده است که فرمود: وصيت فاطمه عليهاالسلام را برايت بازگو نکنم؟ عرض کردم: بفرماييد! حضرت نامهاي را بيرون آورد و آن را قرائت کرد:بسم الله الرحمن الرحيم: هذا ما اوصت به فاطمة بنت محمد صلي الله عليه و آله اوصت بحوائطها السبعة: العواف و الدلال و البرقة و الميثب و الحسني و الصافية و مال ام ابراهيم الي علي بن ابيطالب فان مضي فالي الحسن فان مضي الحسن فالي الحسين فان مضي الحسين فالي الاکبر من ولدي شهدالله علي ذلک و المقداد بن الاسود و الزبير بن العوام و کتب علي عليهالسلام (142)«اين وصيت نامهي فاطمه دختر محمد صلي الله عليه و آله است که دربارهي حوائط (بوستانهاي) هفت گانهي خود: عواف، دلال، برقه، ميثب، حسني صافيه و مال ام ابراهيم (مشربه ام ابراهيم) به علي بن ابيطالب و پس از درگذشت او به حسن و بعد از وي به حسين و بعد از حسين به بزرگترين فرزند خود وصيت کرد. خداوند و نيز مقداد بن اسود و زبير بن عوام بر اين وصيت نامه گواه شدند و علي عليهالسلام آن را نوشت.»مرحوم مجلسي مينويسد: اين حديث حسنه است و همين حديث با سندي حسن که در اعتبار چون صحيح است نيز از حماد بن عثمان از ابوبصير روايت شده است (143)در روايت ديگري آمده است: اين حوائط هفت گانه از جانب رسول خدا صلي الله عليه و آله وقف بوده است و رسول خدا صلي الله عليه و آله آن را براي ميهمانان خود و کساني که از آن جا عبور ميکردند قرار داده بود. بعد از رحلت حضرت، عباس (عموي حضرت) دربارهي آن ادعا داشت که علي عليهالسلام و ديگران گواهي دادند که اين اموال، بر حضرت زهرا عليهاالسلام وقف است. (144) همين مضمون را کليني در حديثي صحيح از امام رضا عليهالسلام نقل کرده است که: اين حوائط بر حضرت زهرا عليهاالسلام وقف بوده است.(145) و در حديث حسن (به دليل وجود ابراهيم بن هاشم در سند) از امام صادق عليهالسلام روايت شده که فرمود: صدقهي حضرت زهرا عليهاالسلامبن هاشم در سند) از امام صادق عليهالسلام روايت شده که فرمود: صدقهي حضرت زهرا عليهاالسلام براي بنيهاشم و بنيالمطلب است (146)در پايان اشاره به چند نکته خالي از فايده نيست:1-در پاورقي روضة المتقين (از علي پناه اشتهاردي) آمده است: منظور از «مال ام ابراهيم» همان مشربهي ام ابراهيم يعني ماريهي قبطيه است که در «عوالي» مدينه بين نخلستان قرار دارد. مجلسي اول مينويسد: امکان دارد که اصل مشربه براي ماريه بوده و بعدا به فاطمه عليهاالسلام منتقل شده باشد. (147) همچنين احتمال ميرود که در همان زمان که بر حضرت زهرا عليهاالسلام وقف بوده مدتي هم در اختيار ماريه، مادر ابراهيم، بوده است.2-مرحوم مجلسي اول واژهي «اوصت» را در نامهي حضرت زهرا عليهاالسلام به «وقفت» معنا کرده است (148) در حالي که طبق احاديث گذشته اين اموال از اوقاف و صدقات رسول خدا صلي الله عليه و آله بر فاطمه عليهاالسلام بوده است. از اين رو وقف دوبارهي آن توسط حضرت زهرا عليهاالسلام معنا نميدهد. لذا بهترين توجيه عبارت اين است که حضرت فاطمه عليهاالسلام در اين وصيت نامه به واگذاري امر توليت آن بعد از وفات خويش پرداخته است.نوشتهي ديگري را مجلسي از مصباح الانوار از امام باقر عليهالسلام نقل کرده است که در آن حضرت زهرا عليهاالسلام صدقاتي را مقرر ميدارد. در اين نوشته حضرت از درآمد صدقات، بعد از کسر کردن هزينهي آبياري و کشاورزي و...، مبلغي را به زنان رسول خدا صلي الله عليه و آله و مبلغي را هم به فقراي بنيهاشم و فرزندان عبدالمطلب و مقداري را هم براي دختر ابيذر غفاري و... اختصاص داده است.حضرت فاطمه عليهاالسلام در ادامه، توليت اين صدقات را ابتدا به علي عليهالسلام و بعد از وي به حسن و حسين عليهماالسلام واگذار کرده و اجازهي کامل در ادارهي اموال موقوفه را به آنان داده است (149)اوقاف و صدقات برخي ديگر از امامان1-مهران بن محمد روايت کرده است که امام صادق عليهالسلام مال معيني را در نظر گرفتهبود که در هفت موسم (هفت نوبت از حج) بر آن حضرت عزاداري شود (150)2-در حديثي نسبتا مفصل، عبد الرحمان بن حجاج روايت کرده است که امام، موسي بن جعفر عليهالسلام وصيت اميرمؤمنان و صدقهي پدرش، جعفر بن محمد عليهالسلام، و نيز صدقهي خودش را (طي نامهاي) براي من فرستاد.امام هفتم در اين نامه اراضي و املاک متعددي را براي فرزندان صلبي خويش از زن و مرد قرار داده و شرط کرده است که بعد از صرف درآمد آن در عمارت و آباداني املاک و انفاق درآمد سي اصله درخت بين مساکين قريه، مازاد آن بين فرزندان وي (براي هر مرد دو برابر زن) تقسيم شود... و هر کس از فرزندان آن حضرت که از دنيا رفت و داراي فرزند بود سهم پدر براي فرزندش باشد و اگر فرزند نداشت حق وي به بقيه مستحقان اين صدقه خواهد رسيد. حضرت در ادامهي اين نوشته، ضمن تعيين دقيق «موقوف عليهم» و بيان وظيفه در صورت انقراض بعضي از آنها، چنين بيان داشته است:موسي بن جعفر عليهالسلام در حال صحت (و سلامت) اين کار را به عنوان صدقه و حبس بتي و قطعي قرار داد که به هيچ وجه جاي رجوع و بازگشت در آن نباشد، و انگيزهي وي هم کسب رضايت خداوند و دار آخرت بوده و براي هيچ مؤمني که به خدا و روز قيامت معتقد است فروش، خريد، هبه و تغيير و تبديل آن و مخالفت با شرايط واقف، جايز نيست.حضرت در ابتدا امر توليت اين صدقات را به فرزندان خود علي عليهالسلام و ابراهيم واگذار کرد و قيد کرد در صورت ارتحال يکي از اين دو، قاسم جاي او را بگيرد و اگر باز يکي از دنيا رفت اسماعيل جانشين او شود و بعد عباس (فرزند ديگر حضرت) و... (151)وقف در سيرهي صحابه و تابعين1-ابن قدامهي حنبلي از جابر بن عبدالله نقل کرده است که: «لم يکن احد من اصحابالنبي ذو مقدرة الا وقف» «هر کدام از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله که توانايي داشت اموالي را وقف کرد».ابنقدامه در ذيل اين حديث مينويسد: اين سخن، ادعاي اجماع عملي صحابه از جابر است و اين سخن از وي مشهور شده و کسي هم وي را انکار نکرده است، لذا جنبهي اجماع دارد (152)وي آن گاه گروهي از صحابه، چون ابوبکر، عمر، عثمان، علي عليهالسلام، زبير، سعد (بن ابيوقاص)، عمرو بن عاص و حکيم بن حزام را نام ميبرد که هر کدام مقداري از املاک خويش را صدقه و وقف قرار دادند (153)2-داستان و حديث بسيار معروفي است که فقهاي اهل سنت نيز در اکثر موارد به آن استناد کردهاند و آن حديث نافع از ابنعمر است که: زميني از خيبر به عمر رسيد. وي از رسول خدا صلي الله عليه و آله دربارهي آن کسب تکليف کرد (راهنمايي خواست) و عرض کرد: اي رسول خدا، زميني از خيبر به من رسيده که هرگز به چنين مالي (ارزشمند و محبوب) دست نيافتهام؛ دربارهي آن چه دستور ميدهيد؟حضرت فرمود: «اگر مايل باشي ميتواني اصل آن را حبس و ثمرهي آن را تصدق نمايي». عمر هم آن را صدقهاي قرار داد که اصل آن به فروش نرسد، به ارث برده نشود و هبه هم نگردد. وي درآمد آن را به فقرا، ذوي القربي، آزادي بردگان، في سبيل الله، ابن السبيل، ميهمان و متولي آن وقف، اختصاص داد (154)3-داستان معروف ابوطلحه: اين قضيه را نيز غالب محدثان، مفسران، مورخان و حتي فقهاي اهل سنت و گروهي از اماميه در کتب خويش نقل کردهاند. در اين جا به نقل بخاري اکتفا و به بعضي از مصادر ديگر اشاره ميشود:از انس روايت شده است که بعد از نزول آيهي «لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون» (155)ابوطلحهي انصاري به حضور رسول خدا صلي الله عليه و آله رسيد و عرض کرد: اي رسول خدا! خدا چنين ميفرمايد، و محبوبترين اموال من «بيرحاء» است، - بيرحاء باغي بود که رسول خدا صلي الله عليه و آله به آن وارد ميشد، از سايهي آن استفاده ميکرد و از آب آن ميآشاميد - (ابوطلحه ادامه داد:) من اين باغ را براي خداي متعال و رسول او قرار ميدهم و با اين کار اميد خير و نيکي دارم. از شما ميخواهم آن را به هر مصرفي که مورد رضاي خداست برسانيد.رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: به به! اباطلحه، اين مال، داراي سود (معنوي براي تو) است و ما آن را از تو پذيرفتيم و به خودت بازگردانيديم تو آن را براي خويشان خودت قرار ده. ابوطلحه نيز آن را به عنوان صدقه براي خويشان و رحم خويش قرار داد که از آنان است ابي (بن کعب) و حسان (بن ثابت) و... (156)اين چند مورد به عنوان نمونه ذکر شد وگرنه موارد متعددي از اوقاف و صدقات صحابه در کتب تاريخ و سير و حديث و فقه و تفسير آمده است (157)نکته ديگري که قبلا هم اشاره شد اين است که برخي از بزرگان اهل سنت از جمله محمد بن اسماعيل صنعاني (158)وقف و صدقهي عمر را اولين وقف در اسلام ميدانند؛ اما در مبحث صدقات رسول خدا صلي الله عليه و آله گذشت که اولين وقف و صدقه در اسلام، صدقات رسول خدا صلي الله عليه و آله است، يعني همان اموال مخيريق يهودي که به رسول خدا صلي الله عليه و آله رسيد و آن حضرت نيز آنها را وقف کرد. (و نيز گذشت که اين در صورتي است که مسجد قبا و مسجد النبي صلي الله عليه و آله را از موقوفات رسول خدا صلي الله عليه و آله به شمار نياوريم).راجع به اوقاف در دورهي تابعين نيز دکتر محمد ابوزهره مينويسد: در دوران اموي کثرت اوقاف در مصر و شام و ديگر بلاد اسلامي به حد بالايي رسيده بود که اينها را فتوحات براي مجاهدين به ارمغان آورده بود. اموال، خانهها، مغازهها، مزارع و باغهاي فراواني در اين بلاد و سرزمينهاي عربي (به عنوان موقوفات) در اختيار مسلمانان قرار داشت (159)اگر بخواهيم بيش از اين به مبحث تاريخچهي وقف بپردازيم مطلب به درازا خواهدکشيد و ما را از هدف اصلي کتاب دور خواهد ساخت، لذا در اين جا به همين مقدار بسنده ميشود. غرض از ذکر و بيان همين مقدار نيز اشارهاي اجمالي به اين حقيقت است که اوقاف و صدقات از مطالب و مسائل جنبي و حاشيهاي اسلام نبوده است، بلکه اين واقعيت در متن و سيرهي رسول خدا صلي الله عليه و آله، معصومان عليهمالسلام و اصحاب آن حضرت جريان داشته و از سرلوحههاي زندگي آنان به شمار ميرفته است تا آن جا که در حديث معروف جابر آمده است که: «هر يک از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله که توانايي داشت، مالي را وقف کرده بود». /خ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1000]
صفحات پیشنهادی
تاريخچهي وقف / وقف در قبل از اسلام
تاريخچهي وقف / وقف در قبل از اسلام از جمله مباحثي که البته در بين فقها کمتر مورد توجه قرار گرفته، اين است که آيا وقف از احکام تأسيسي است که قبل از اسلام، ...
تاريخچهي وقف / وقف در قبل از اسلام از جمله مباحثي که البته در بين فقها کمتر مورد توجه قرار گرفته، اين است که آيا وقف از احکام تأسيسي است که قبل از اسلام، ...
پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق
نياز قشرهايي از مردم به منبع درآمدي که تا اندازهاي نيازمنديهاي ضروري آنها را برآورده نمايد، فلسفهي وضع قانون وقف در اسلام است، تاريخ گذشته نشان ميدهد که پديدهي ...
نياز قشرهايي از مردم به منبع درآمدي که تا اندازهاي نيازمنديهاي ضروري آنها را برآورده نمايد، فلسفهي وضع قانون وقف در اسلام است، تاريخ گذشته نشان ميدهد که پديدهي ...
وقف در سيرهي پيامبر و امامان شيعه
وقف در سيرهي پيامبر و امامان شيعه نويسنده: محمد علي چناراني پيشگفتار اسلام به ... وقف از دير باز به شکلهاي گوناگوني در تاريخ بشر وجود داشته است و اسلام آن را در ... حسن عاقبت اخروي بهتر است.5 - «ليس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و ...
وقف در سيرهي پيامبر و امامان شيعه نويسنده: محمد علي چناراني پيشگفتار اسلام به ... وقف از دير باز به شکلهاي گوناگوني در تاريخ بشر وجود داشته است و اسلام آن را در ... حسن عاقبت اخروي بهتر است.5 - «ليس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و ...
پديدهي وقف کتاب در تاريخ کتابخانهي مغرب
پديدهي وقف کتاب در تاريخ کتابخانهي مغرب-پديدهي وقف کتاب در تاريخ ... اختلاف در مورد سنت وقف، حدود دو قرن قبل از اينکه جمهور فقها به طور عمومي وقف کتابها را .... که بين مهاجرين و انصار درباره اولين صدقه موقوفه در اسلام رخ داده مطلع بوده است.
پديدهي وقف کتاب در تاريخ کتابخانهي مغرب-پديدهي وقف کتاب در تاريخ ... اختلاف در مورد سنت وقف، حدود دو قرن قبل از اينکه جمهور فقها به طور عمومي وقف کتابها را .... که بين مهاجرين و انصار درباره اولين صدقه موقوفه در اسلام رخ داده مطلع بوده است.
نگاهي تازه به وقف در عرصهي تحولات جديد
نگاهي تازه به وقف در عرصهي تحولات جديد-نگاهي تازه به وقف در عرصهي تحولات ... اغلب پديدهها و نهادهاي مختلف اقتصادي و اجتماعي ريشه در تاريخ ملل و اديان مختلف دارد. .... و بابل و فلسطين قبل از اسلام نيز موقوفاتي وجود داشته که براي جريان کار معابد ...
نگاهي تازه به وقف در عرصهي تحولات جديد-نگاهي تازه به وقف در عرصهي تحولات ... اغلب پديدهها و نهادهاي مختلف اقتصادي و اجتماعي ريشه در تاريخ ملل و اديان مختلف دارد. .... و بابل و فلسطين قبل از اسلام نيز موقوفاتي وجود داشته که براي جريان کار معابد ...
تجربيات جمهوري اسلامي ايران در زمينهي وقف
قبل از ورود در موضوع بحث لازم است به تاريخچهي وقف، جايگاه قانوني اوقاف، نحوهي .... ايران بر پايهي اسلام و اجراي احکام متعالي آن استوار گرديده و اين موضوع چه قبل از ...
قبل از ورود در موضوع بحث لازم است به تاريخچهي وقف، جايگاه قانوني اوقاف، نحوهي .... ايران بر پايهي اسلام و اجراي احکام متعالي آن استوار گرديده و اين موضوع چه قبل از ...
نگاهي به عوامل ناپايداري وقف در ايران
وجود اين قبيل انگيزهها، سبب توسعهي وقف در ايران شده است. ... تاريخ ايران، به نسبت برخي از کشورها، بسيار پر تلاطم و پرآشوب بوده و هست. ... يک سير تاريخيسنت وقف از صدر اسلام به اين سو پيشينهي نيرومندي دارد. .... تا قبل از آن بيشتر زمينهاي اطراف اصفهان وقفي بود و واقفان جديد براي يافتن زمينهاي وقفي، به سراغ زمينهاي ...
وجود اين قبيل انگيزهها، سبب توسعهي وقف در ايران شده است. ... تاريخ ايران، به نسبت برخي از کشورها، بسيار پر تلاطم و پرآشوب بوده و هست. ... يک سير تاريخيسنت وقف از صدر اسلام به اين سو پيشينهي نيرومندي دارد. .... تا قبل از آن بيشتر زمينهاي اطراف اصفهان وقفي بود و واقفان جديد براي يافتن زمينهاي وقفي، به سراغ زمينهاي ...
دارالعبادهي يزد و سنت ديرپاي وقف
دارالعبادهي يزد و سنت ديرپاي وقف نويسنده: سيد احمد موسوي اشاره اگر گفته شود که شهر ... نيست که به هر حال از اهميت ديني و جايگاه مذهبي يزد در پيش از اسلام حکايت دارد. ... تقبل الله منه قبولا حسنا»15- يا بر طبق مندرجات تاريخ يزد جعفري، (نگارش ...
دارالعبادهي يزد و سنت ديرپاي وقف نويسنده: سيد احمد موسوي اشاره اگر گفته شود که شهر ... نيست که به هر حال از اهميت ديني و جايگاه مذهبي يزد در پيش از اسلام حکايت دارد. ... تقبل الله منه قبولا حسنا»15- يا بر طبق مندرجات تاريخ يزد جعفري، (نگارش ...
مروري بر وضعيت وقف در جهان اسلام
نهاد وقف در سدههاي مياني اسلام نقش اساسي و محوري ايفا ميکرده و شايسته است پژوهشگران ... وقف در طول تاريخ انديشهي وقف، عمري به درازاي عمر بشريت دارد و از همان آغاز ...
نهاد وقف در سدههاي مياني اسلام نقش اساسي و محوري ايفا ميکرده و شايسته است پژوهشگران ... وقف در طول تاريخ انديشهي وقف، عمري به درازاي عمر بشريت دارد و از همان آغاز ...
عمارت قيصريهي اصفهان و ملاحظات وقف
عمارت قيصريهي اصفهان و ملاحظات وقف نويسنده: محمد باقر کبير صابر آغاز ... و در سالهاي قبل از پايتختي اصفهان (999 هجري قمري)(1)بنا به دستور دربار صفوي ساخته شد. ... اسکندر بيگ ترکمان در تاريخ عالم آراي عباسي، آن را در شمار املاک و متملکاتي ... البته با توجه به تظاهري که شاه عباس به دين مقدس اسلام داشته، بعيد نيست که به ...
عمارت قيصريهي اصفهان و ملاحظات وقف نويسنده: محمد باقر کبير صابر آغاز ... و در سالهاي قبل از پايتختي اصفهان (999 هجري قمري)(1)بنا به دستور دربار صفوي ساخته شد. ... اسکندر بيگ ترکمان در تاريخ عالم آراي عباسي، آن را در شمار املاک و متملکاتي ... البته با توجه به تظاهري که شاه عباس به دين مقدس اسلام داشته، بعيد نيست که به ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها