واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جامعهشناسي تغييرات اجتماعي (1) نويسنده: دکتر داود نادمي در آثار مربوط به تغييرات اجتماعي توجه به الگوهاي تغيير همواره مورد توجه دانشمندان علوماجتماعي بوده است. اين توجه معطوف به فرآيندها و چگونگي تحقق تغييرات اجتماعي و فرهنگي بوده است.الگوهاي اصلي تغييرات اجتماعي عبارتنداز: تکامل، اشاعه، فرهنگپذيري، شهري شدن و صنعتيشدن. اينک به بررسي هر يک از آنها ميپردازيم.تکاملنظريهپردازان کلاسيک اين اعتقاد را داشتند که جوامع در سير تکاملي خود از مرحلهاي به مرحله ديگر گذار ميکنند و هر مرحله تاريخي در قياس با مرحله ماقبل خود مرحلهاي کاملتر و پيشرفتهتر ارزيابي ميشد. انسانشناسان معاصر در احياء نظريه تکامل بر فرهنگ و تکنولوژي تأکيد دارند، تا نشان دهند چگونه تغييرات تکاملي در جامعهها اتفاق ميافتد. آنها سعي دارند تا منبع اصلي تغيير جوامع را با نحوه معيشت آنها تبيين کنند و ربط دهند. براي مثال از کشاورزي به صنعتي و مراحل بالاتر را از لحاظ معيشتي از مراحل قبلي پربارتر به حساب ميآورند که اين امر در نتيجه مازاد اقتصادي، جمعيت بيشتر، کارآيي بالاتر، تنوع فرهنگي زيادتر، پيدايش پايگاهها و نقشهاي جديدتر، توسعه اقتصادي سريعتر و پيچيدگي بيشتر را در بر دارد.به نظر «ويلبرت مور» علاقه به تکامل اجتماعي به دو شکل عمده تجلي پيدا کرده است. شکل اول را ميتوان در کار «استوارد» ديد که تلاش ميکند تنوع تکاملي اجتماعي را به کمک مقوله تکامل چند خطي درک کند و شکل دوم را در کار کساني مانند: «وايت»، «سالينز» و «سرويس» بايد ديد که معتقدند نظريه تکامل اجتماعي را بايد در سطح بسيار عام ديد ليکن نبايد بر اين نکته اصرار داشت که تمام تفاوتهاي ساختاري وفرآيندهاي پويا در اين نظريه گنجانده شوند يا از آن مشتق شوند.در مجموع در قالب الگوي تغيير تکاملي مجموعه تغييرات در نظام حقوقي، مذهبي، قشربندي اجتماعي و نظام توليد از حيث کمي و کيفي به صورت انباشتي و معمولاً به صورت خطي و فزاينده مورد توجه قرار ميگيرند.«رابرت بلا» تکامل را فرآيند افزايش در ابعاد و پيچيدگي سازمانها ميبيند و اين امر موجب ميشود که ارگانيسم، نظام اجتماعي و افراد با توانايي بيشتري خود را با محيط سازگار کنند و به عبارتي استقلال داخلي بيشتري نسبت به مراحل قبلي در رابطه با محيط پيدا کنند. در اين ديدگاه تکامل در نتيجه تحول سيستمهاي نمادين مذهبي از ديگر ساختارهاي اجتماعي جدا شده و انسان آگاهي بيشتري از لحاظ مذهبي نسبت به خود پيدا کرده است.اشاعهتحليل تغيير اجتماعي در قالب الگوي اشاعه تلاش ميکند که نگاه خطي ديدگاه تطورگرايانه به تاريخ را رد كند و بر مطالعه پديدههاي فرهنگي در قالب و کانونهاي جغرافيايي خاص متمرکز شود. در اين الگو تغييرات اجتماعي و فرهنگي اقتباس و امانت گرفتن عناصر فرهنگي از يک نقطه جغرافيايي و بسط و گسترش آن در نقطه ديگر مورد تحليل قرار ميگيرند. انسانشناسان معتقدند که اشاعه در جوامع پيچيده امروزي نيز وجود دارد. بسياري از عناصر فرهنگي که توسط گروههاي متخصصين ايجاد شده، به وسيله گروههاي ديگر اخذ شده است. علاوه بر انسانشناسان که چگونگي اشاعه ايدهها و امور مادي از يک جامعه به جامعه ديگر را مطالعه کردند، جامعهشناسان روستايي به مطالعه اشاعه فناوريهاي جديد کشاورزي در ميان زارعين ميپردازند.اشاعه، گسترش خصيصه با الگوهاي فرهنگي از يک گروه به گروه ديگر است که هنگام تماس جوامع گوناگون با يکديگر به وقوع ميپيوندند. اشاعه به وسيله عوامل مختلف از جمله مبادلات تجاري، زندانيان، ادبيات، مسافران، وسايل ارتباط جمعي مانند: راديو، تلويزيون، مطبوعات و ديگر مواد چاپي صورت ميگيرد. اشاعه فرآيندي انتخابي است که در آن يک فرهنگ، به درجات گوناگون، برخي خصايص را ميپذيرد و برخي را رد ميکند. اشاعه ممکن است هدفدار يا بدون هدف باشد.در جوامع جديد با توجه به افزايش تماسهاي اجتماعي و فرهنگي و نيز گسترش وسايل ارتباطي جديد در مقياس جهاني، الگو و فرآيند اشاعه اهميت بيشتري پيدا کرده است.فرهنگپذيريفرهنگپذيري دلالت بر اخذ ويژگيهاي مادي و غيرمادي از جامعه و فرهنگ ديگر دارد . به عبارت ديگر فرهنگپذيري به آن دگرگوني فرهنگي اطلاق ميشود که بر اثر تماسهاي گسترده و مستقيم ميان دو يا چند گروهي رخ ميدهد که پيش از اين تماس، گروههاي مستقلي بودند. فرآيند فرهنگپذيري تحتتأثير عوامل مختلفي است. نقطه آغاز و شروع آن با افرادي است که در تماس با جوامع و فرهنگهاي غيرخودي(غيربومي) قرار ميگيرند، پس عناصري چون نوع رفتارها و واکنشهايي که از اين تماس حاصل ميشوند و نيز ميزان انعطافپذيري اجتماعي جامعه و در نهايت توانايي و قابليتهاي سياسي و نظامي يک جامعه از عواملي هستند که بر فرآيند فرهنگپذيري تأثير ميگذارند.منبع: سايت جامعه شناسي ايران/خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 232]