تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833145105
گفت و گوی فارس با زنی که سال ها با فرزندانش در غسالخانه زندگی کرد آینده ای که با مرده شویی تباه شد/ حمام بچه ها روی سنگ غسالخانه
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفت و گوی فارس با زنی که سال ها با فرزندانش در غسالخانه زندگی کرد
آینده ای که با مرده شویی تباه شد/ حمام بچه ها روی سنگ غسالخانه
تازه چشمانش گرم شده بود که ناگهان از خواب پرید. فکر کرد صدایی شنیده. هراسان نگاهی به دو دخترک انداخت. هر کدام در یک سوی او غرق خواب بودند و او، مثل هر شب، نشسته خوابش برده بود؛ از ترس اینکه مبادا بیگانه ای نیمه شب به سراغشان بیاید و زن را با دو دختر خردسال، بی پناه و دست خالی غافلگیر کند.
اما بیگانه ای در کار نبود. تنها صدای باد زوزه کش بود که در بین گورهای تاریک و سرد پرسه می زد و دست آخر بر در آلونک پشت غسالخانه پنجه می کشید و خواب زن را آشفته می کرد و موش ها و عقرب ها را به جنب و جوش وا می داشت. نگاهش روی شیء کوچک و سیاهی ثابت ماند که به پای چپ دختر کوچکتر نزدیک می شد، لحظه ای قلبش از تپیدن باز ماند و بعد، با یک حرکت سریع، کلید تنها لامپ کم نور آلونک را زد و در کورسوی آن، موجود نیش دار را با دمپایی ابری کهنه کشت. امشب این دومین شکار زن بود. در 13 سالگی به زور شوهرش دادند. چند سال بعد صاحب دختری شد که حتی نگذاشتند یک بار در آغوشش بکشد و از همان تخت بیمارستان، از مادر جدایش کردند و زن را به بیرون انداختند. 16 ساله بود که برای بار دوم ازدواج کرد؛ با مردی که خود صاحب دو فرزند بود و دو دختر دیگر هم ثمره ازدواجشان شد. بچه های همسرش را تازه سر و سامان داده بود که دست شوهرش شکست و عصب دست هم قطع شد و مرد از کار افتاده شد و به این ترتیب، بار زندگی بر دوش زن افتاد که پیش از آن هم در خانه مردم به کلفتی و رختشویی مشغول بود. زندگی روز به روز سخت و سخت تر می شد که یک روز یکی از آشنایان زن به وی گفت در قبرستان غسال استخدام می کنند. رفت و با ماهی 50 هزار تومان مشغول به کار شد؛ کاری که شوهرش با آن مخالف بود و آخر از ناراحتی آن دق کرد و مرد و زن ماند و دو دختر یتیم و گرسنه. از 13 خواهر و برادر شوهر هیچ یک به کمک بازمانده های برادر خود نیامدند و زن آواره شد. تا اینکه مسئول غسالخانه آلونک پشت غسالخانه را در اختیار زن و فرزندانش قرار داد. آلونکی خالی از هر چیز جز عقرب و موش با همسایگانی از دیار باقی که تنها سرپناه زن و دو دخترش شد، و این تازه اول راه بود... - مختصری از زندگی خود بگویید. - 53 ساله هستم و 15 سال است که مرده می شویم. سه سال دیگر بازنشسته می شوم. خودم را بکشم، با اضافه کاری یک میلیون و 300 هزار تومان دریافت می کنم. در حال حاضر 2 دخترم با فرزندان خود نان خور من هستند. در 13 سالگی به زور شوهرم دادند. با مردی ازدواج کردم که زندگی ام از ابتدا بر روی ویرانه ها بنا شد. دخترم به دنیا نیامده از من گرفتندش. هیچ حسی به وی ندارم. هر از چند گاهی خبری از او برایم می رسد. اوضاع او هم بسامان نیست. 16 ساله بودم که دوباره ازدواج کردم. همسرم دو فرزند داشت. بچه هایش را به هر زحمتی بود، سر و سامان دادم. زندگی سخت می گذشت. دست همسرم شکست و عصب دستش قطع شد و دیگر نتوانست کار کند. در خانه مردم کلفتی می کردم و با یک قران و ده شاهی زندگی را می گرداندم. - چطور شد که غسال شدید؟ - یک روز یکی از آشنایان به من گفت که در قبرستان غسال استخدام می کنند. به آنجا مراجعه کردم. مرا پذیرفتند. قرار شد با ماهی 50 هزار تومان استخدام شوم. وقتی به همسرم موضوع را گفتم، ناراحت شد و به شدت مخالفت کرد. اما به او گفتم چاره ای نداریم، بچه ها گرسنه اند. شوهرم دق کرد و مرد. من ماندم و دو دختربچه روی دست. - خانواده همسرتان به شما کمک نکردند؟ - همسرم 13 خواهر و برادر داشت. هیچ کدامشان دست ما را نگرفتند. من از جانم برای آنها مایه می گذاشتم و خانه هایشان را تمیز می کردم و آنها از مالشان برای من مایه می گذاشتند و پولی صدقه سر می دادند. در یک مقطعی آنقدر مشکلات به من فشار آورد که مجبور شدم بچه هایم را به خانه فامیل بفرستم تا برایشان کار کنند و در عوض لقمه ای نان به آنها بدهند. فکرش را بکنید، بچه هفت ساله مجبور بود کهنه یک نوزاد را عوض کند، فقط برای یک لقمه نان! آواره شده بودم. جا و مکان نداشتم. نمی دانستم چه کار کنم. روزها بچه ها را با خود به غسالخانه می بردم و شب جایی برای خواب نداشتیم. - چطور شد که سر از آلونک پشت غسالخانه درآوردید؟ - یک روز با مسئول غسالخانه حرف زدم و گفتم جا و مکانی نداریم. او هم به من پیشنهاد داد در آلونک پشت غسالخانه زندگی کنیم؛ آلونکی تاریک که هیچ نداشت و پر از موش و عقرب و رتیل بود. با بچه ها به آنجا نقل مکان کردم. مجبور بودم. چاره ای نداشتم. - زندگی در آلونک چگونه می گذشت؟ - شب ها تا صبح بیدار می ماندم، مبادا کسی وارد آلونک شود و به دخترهایم آسیب بزند. شب ها تا صبح نشسته می خوابیدم و صبح به سر کار می رفتم. عصبی بودم، روحیه ام را باخته بودم، مشکلات روز به روز بیشتر می شد و من چاره ای نداشتم. یک شب نمی شد که چند عقرب وارد خانه مان نمی شد. فکر کنید در وسط قبرستان زندگی کردن چه حالی دارد. - شب ها در قبرستان چه خبر بود؟ - بعضی شب ها مردم مرده هایشان را می آوردند. چون کسی جواب آنها را نمی داد و نور آلونک را می دیدند، در خانه ما را می زدند. بچه ها از خواب می پریدند و گریه می کردند. دخترهایم به کلی روحیه شان را از دست داده بودند. یک شب یک مرد با یک مرده به قبرستان آمد. جلوی در آلونک ایستاده بود. دخترم یکباره مرد را دید و ترسید و شروع به جیغ زدن کرد. ما هم تحت تاثیر صدای جیغ او جیغ زدیم. مردِ جنازه به دوش هم از جیغ ما جیغ زد. از ترس جنازه را به زمین گذاشت و پا به فرار گذاشت! به سمت نگهبانی رفتم و گفتم این چه وضعی است؟ گفت ما خواب بودیم و این مرد به داخل قبرستان آمده است. - هیچ کسی در قبرستان مزاحم شما نشد؟ - چند نفر دیده بودند که ما در قبرستان زندگی می کنیم و با هم دست به یکی کرده بودند که ما را بترسانند. یک شب به پشت پنجره آمدند و شروع به در زدن و ترساندن ما کردند. من هم برای تلافی یک ملافه به روی سرم انداختم و دست یکی از آنها را که از پنجره به داخل آورده بود، گرفتم و به داخل کشیدم. آن فرد از ترس آنقدر جیغ زد که کم مانده بود زهره ترک شود و بعد پا به فرار گذاشت! (زن به یکباره شروع به گریه می کند) از شدت مشکلات به مو رسیدیم، ولی ناامید نشدیم. همیشه درِ خانه خدا را زدیم. ولی به غیر از او درِ هیچ خانه ای را نزدیم. شب ها دست به آسمان می بردم و از خدا می خواستم آبرویم را حفظ کند. با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتم تا مردم متوجه نشوند گرسنه هستیم. - از امکانات آلونک بگویید. - حمام نداشتیم. مجبور بودم سنگ غسالخانه را ضد عفونی کنم و بچه ها را در آنجا شست و شو دهم. در طول استحمام بچه ها می ترسیدند و گریه می کردند، اما چاره ای نبود. یک بار که چند روز غذایی برای خوردن نداشتیم و گرسنگی به شدت فشار آورده بود، به مغازه رفتم و به صاحب مغازه گفتم نان های خشکی را که بیرون می ریزید، به من بدهید. می خواهم برای خوراک دام هایمان به دهات بفرستم. بعد نان های خشکیده را گرفتم، تمیز کردم و در چای ترید کردیم و خوردیم. یکی از بچه ها صبح های پنجشنبه می رفت شیرینی و میوه خیرات سر قبرها را جمع می کرد و می آورد و در طول هفته آنها را می خوردیم. - بزرگترین محرومیتی که بچه هایتان کشیده اند، چیست؟ - (بغض می کند) ما تلویزیون نداشتیم و بچه هایم جمعه ها که می خواستند برنامه کودک ببینند، باید به خانه همسایه می رفتند. باورتان نمی شود، اما بچه هایم موز نخورده بودند و فقط عکس موز را دیده بودند. مزه گوشت را تا مدت ها نچشیده بودند. ما اینقدر بدبخت بودیم. بچه هایم رنگ سفر ندیده بودند و آرزو داشتند دریا را ببینند. خودم هم یک بار قسمت شد و به کربلا رفتم و وقتی چشمم به حرم امام حسین (ع) افتاد، از آقا فقط تن سالم و عاقبت به خیری فرزندانم را خواستم و دیگر هیچ. البته پول کربلا را هم یکی از فامیل ها داد و من به مرور پولش را پس دادم. دوست ندارم به هیچ کسی مدیون باشم و نمی گذارم منت کسی بر سرم باشد. - در آن روزها کسی به شما کمک نمی کرد؟ - همسایه ای داشتیم که هر کجا هست، خدا خیرش بدهد. بعضی روزها برای ما کاسه آشی می آورد. برای اینکه مردم ندانند گرسنه ایم، قابلمه را روی گاز می گذاشتم و آب را در آن می جوشاندم، ولی هیچ چیز درون آن نبود. به بقالی می رفتم و درخواست ماست ترش می کردم، چون ارزانتر بودم. با نان ترید می کردیم و ماست آنقدر ترش بود که تمام دهانمان زخم می شد. برای زنان راه های زیادی برای پول درآوردن هست، اما من آبرومندانه زندگی کردم و به هیچ کار زشت و ناپسندی روی نیاوردم. - از کار در غسالخانه بگویید. - هر روز صدای «به صدای عزت و شرف لااله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله» را می شنویم، چشممان به دیدن مرده ها باز می شود و فقط شیون و زاری می بینیم. ایستگاه آخر همه که سنگ غسالخانه است، همدم ما در تمام سال های زندگی مان شده، کفن پیچ کردن کار ماست، سواد نمی خواهد، فقط دل می خواهد. ولی بر خلاف آنچه همه فکر می کنند، ما قسی القلب نیستیم، آدم هستیم و زندگی می کنیم. - مشکلات کار در غسالخانه چیست؟ - از بس مرده بلند کردم، دیسک کمر گرفتم. پولی برای عمل ندارم. برخی مرده ها آنقدر سنگین هستند که نمی توانیم آنها را بلند کنیم. مدتی است که یک نفر کمکی برایم آورده اند. هر زمان که وی به مرخصی می رود، یکی از دخترها را برای کمک می برم. دخترهایم از مرده می ترسند، ولی چاره ای ندارم. برخی مواقع اگر مرده بچه باشد، تحت تاثیر قرار گرفته و روزها گریه می کنم. - وقتی یک مرده تحویل شما داده می شود، چه مراحلی را برای شست و شو طی می کنید؟ - ابتدا کاور آن را قیچی کرده، اگر لاک داشته باشد، آن را پاک می کنیم. تمام موانع را برطرف می کنیم و غسل می دهیم. آبریز آب می ریزد و ما هم مرده را می شوییم. سپس یک نفر مرده را جا می اندازد، خلعتش را آماده می کند و وقتی شست و شو تمام شد، کفن می کنیم. اگر بخواهند همراه مرده قرآن، دعا یا تربت باشد، آن را بر روی سینه اش می گذاریم و سپس به چرخ تحویل می دهیم تا برای اقامه نماز، میت را ببرند و بعد از آن، مرده را دفن می کنند. - تا کنون چند مرده شسته اید؟ - آنقدر که تعدادش از دستم در رفته است. - تا حالا شده که مرده ای در حین شست و شو زنده شود؟ - نه، تا کنون این اتفاق نیفتاده است. - چه شد که از آلونک نجات پیدا کردید؟ - برای دختر بزرگم خواستگار آمد. پسر گفت که اگر خانواده ام بفهمند که شما اینجا زندگی می کنید، نمی گذارند که ما با هم ازدواج کنیم. من دخترتان را می خواهم و قول می دهم که خوشبختش کنم. پسر 200 هزار تومان به من قرض داد تا خانه ای در شهر کرایه کنم. من هم این کار را کردم و بعدها کم کم پول جمع کردم و قرض داماد را پس دادم. دخترم با این پسر ازدواج کرد. خانواده اش شغل من را نمی دانستند. وقتی فهمیدند مرده شور هستم، دخترم را طلاق دادند و او با یک بچه پیش من برگشت. دختر کوچکم هم ازدواج کرد، ولی آنقدر خانواده شوهرش به وی سرکوفت زدند که نان مرده شوری خورده ای، دوام نیاورد و طلاق گرفت و او هم با یک بچه پیش من برگشت. - الان اوضاعتان چگونه است؟ - دخترهایم با فرزندانشان پیش من زندگی می کنند. نوه هایم دبستانی هستند. یکی از دخترهایم تا پنجم ابتدایی سواد دارد و گهگاهی در خانه های مردم کار می کند. دختر دیگرم هم سوم راهنمایی را رد شد. او کار نمی کند. می خواهد درس بخواند، ولی پولی نداریم تا هزینه تحصیلش را بدهیم. همیشه به من می گوید ما اسیر مرده شویی شما شده ایم. زندگی و آینده مان با مرده شویی تباه شد. چه کار کنم؟ پول ندارم. نمی توانم خرج درس خواندنش را بدهم. فقط از دستم همین غذای بخور و نمیر برمی آید، نه بیشتر. تازه همین هم غنیمت است، چون قبلترها بعضی روزها غذا نداشتیم و مجبور بودم ماه ها روزه بگیرم و روزه را با روزه افطار می کردم. - الان در کجا سکونت دارید؟ - با کلی قرض یک خانه 40 متری خریده ام که ماهانه یک میلیون تومان قسط آن را می دهم، اما باز هم خدا را شکر، سرپناهی داریم. زمانی که خانه نداشتم، هیچ جا به ما خانه اجاره نمی دادند. تا متوجه می شدند مرده شور هستم و شوهر ندارم، دست رد به سینه ما می زدند. کسی با من رفت و آمد نمی کند. خیلی سخت زندگی کردیم. - تا کنون قصه زندگی تان را برای کسی تعریف کرده اید؟ - خیر. خیلی ها به سراغم آمدند تا با من مصاحبه کنند، ولی چیزی نگفتند. سواد ندارم، ولی اگر داشتم و کتاب خاطراتم را می نوشتم، مردم از ناراحتی دق می کردند. اگر از من نمی ترسید، الان که ماه مبارک رمضان است یک روز بعد از ماه مبارک ناهار به خانه ما بیایید تا برایتان غذایی درست کنم. اینها که گفتم، فقط بخشی از زندگی من است. - آرزویتان چیست؟ - سلامتی و عاقبت به خیری بچه هایم و دیگر هیچ.انتهای پیام/
93/04/21 - 13:26
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]
صفحات پیشنهادی
گفتگوی اختصاصی فارس با «مریم مجتهدزاده»/1 عاشقانههای یک انقلابی/ آرزوی زندگی هفت سالهای که محقق ش
گفتگوی اختصاصی فارس با مریم مجتهدزاده 1عاشقانههای یک انقلابی آرزوی زندگی هفت سالهای که محقق شدگفتم خدایا میشود محسن از زندان آزاد شود ما ازدواج کنیم و 7 سال با هم بمانیم یک فرزند پسر هم از او داشته باشم دقیقاً 7 سال باهم بودیم گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس مریمدر گفتوگوی فارس با مدیرکل حقوق بینالملل ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز مطرح شد پاسخ به ابهام قانون جدید مبا
در گفتوگوی فارس با مدیرکل حقوق بینالملل ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز مطرح شدپاسخ به ابهام قانون جدید مبارزه با قاچاق کالا و ارز ایراد به اقتصاد وارد است نه قانون سالی ۷ میلیارد دلار سوخت قاچاق میشودمدیرکل حقوق بینالملل ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز معتقد است برخی ایرادمشروح گفتوگوی فارس با مرتضی تمدن مدعیان طلب از سال 88 بدهکارترین افراد نظام هستند /پیروزی زودهنگام موسوی سنا
مشروح گفتوگوی فارس با مرتضی تمدنمدعیان طلب از سال 88 بدهکارترین افراد نظام هستند پیروزی زودهنگام موسوی سناریویی از قبل تعیین شده به دنبال شکایت علیه مسئولین آمریکا هستمافرادی که مدعی هستند از 88 طلب دارند واقعا جزء بدهکارترین افراد به این نظام و انقلاب هستند برای اینکه اگر کاتکرار/ مرتضی طلایی در گفتوگوی تفصیلی با فارس: لبیک مردم به ندای «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» رهبری خنثیکننده ۱۸ ت
تکرار مرتضی طلایی در گفتوگوی تفصیلی با فارس لبیک مردم به ندای هَل مِن ناصر یَنصُرنی رهبری خنثیکننده ۱۸ تیر بود فتنه ۸۸ ادامه سناریوی سال ۷۸عضو شورای شهر تهران با بیان اینکه فتنه سال ۸۸ ادامه سناریوی سال ۷۸ بود گفت لبیک مردم به ندای هَل مِن ناصر یَنصُرنی رهبر فرزانه انقلگزارش جلسه امروز شورای عالی شهرسازی و معماری در گفتوگوی محمد سالاری با فارس: احصاء مغایرتهای طرح جامع و تفصی
گزارش جلسه امروز شورای عالی شهرسازی و معماری در گفتوگوی محمد سالاری با فارس احصاء مغایرتهای طرح جامع و تفصیلی طرح تفصیلی جمعیت تهران را به ۱۳ میلیون نفر میرساندرئیس کمیسیون شهرسازی و معماری شورای اسلامی شهر تهران با بیان اینکه مفاد طرح تفصیلی تهران جمعیت پایتخت را به ۱۳ میلیوطلایی در گفتوگوی تفصیلی با فارس: لبیک مردم به ندای «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» رهبری خنثیکننده 18 تیر
طلایی در گفتوگوی تفصیلی با فارس لبیک مردم به ندای هَل مِن ناصر یَنصُرنی رهبری خنثیکننده 18 تیر بود فتنه 88 ادامه سناریوی سال 78عضو شورای شهر تهران با بیان اینکه فتنه سال 88 ادامه سناریوی سال 78 بود گفت لبیک مردم به ندای هَل مِن ناصر یَنصُرنی رهبر فرزانه انقلاب موجب برچیدهشدنگفتوگوی مشروح فارس با محمد شجاعی مهمان ویژه ماه رمضان کیست/ چگونه از شب قدر بهره ببریم/ دعایی برای تغییر سبک
گفتوگوی مشروح فارس با محمد شجاعیمهمان ویژه ماه رمضان کیست چگونه از شب قدر بهره ببریم دعایی برای تغییر سبک زندگیمحمد شجاعی از اساتید مهدویت گفت ماه مبارک رمضان پیوند عمیقی با وجود امام زمان عج دارد و میتوان گفت که هم مهمان ویژه و هم میزبان ایشان هستند در واقع خداوند میزبانیمعاون وزیر اقتصاد در گفتوگوی تفصیلی با فارس مطرح کرد رشد 100 درصدی جذب سرمایه خارجی در صنعت/ نهایی شدن طرح خ
معاون وزیر اقتصاد در گفتوگوی تفصیلی با فارس مطرح کردرشد 100 درصدی جذب سرمایه خارجی در صنعت نهایی شدن طرح خودرویی اقتصاد را به مذاکرات ژنو گره نزنیممعاون وزیر امور اقتصادی و دارایی به تشریح آخرین اخبار در حوزه جذب سرمایهگذاری خارجی پرداخت و گفت نیابد مسئولان اقتصادی به دیپلماحجتالاسلام سالک در گفتوگوی مشروح با فارس ممیزی را نمیتوان برحسب سلیقه جابهجا کرد/ فعالیت کمیسیون فرهنگی بر
حجتالاسلام سالک در گفتوگوی مشروح با فارسممیزی را نمیتوان برحسب سلیقه جابهجا کرد فعالیت کمیسیون فرهنگی برای اجرای قانون عفاف و حجابرئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی بر لزوم لزوم پالایش قوانین در جهت گسترش فرهنگ اسلامی تأثیرگذار تأکید کرد و گفت مجلس به ویژه کمیسیون فرهنگیگفتوگوی مشروح فارس با میرکاظمی درباره الزامات دیپلماسی انرژی اظهارات زنگنه پیرامون تامین گاز اروپا و کسری نفت
گفتوگوی مشروح فارس با میرکاظمی درباره الزامات دیپلماسی انرژیاظهارات زنگنه پیرامون تامین گاز اروپا و کسری نفت عراق در راستای منافع ملی نیستعضو کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی گفت که اظهارات زنگنه پیرامون تامین گاز اروپا و کسری نفت عراق در راستای منافع ملی نیست سیدمسعود میرکاظمیدر گفتوگوی فارس با رئیس سازمان غذا و دارو حد مجاز «پالم» در روغنهای خوراکی اعلام شد
در گفتوگوی فارس با رئیس سازمان غذا و داروحد مجاز پالم در روغنهای خوراکی اعلام شدرئیس سازمان غذا و دارو مصوبه اخیر دولت درباره حد مجاز استفاده از روغن پالم را در تولید روغن های خوراکی در کشور اعلام کرد رسول دیناروند در گفت و گو با خبرنگار بهداشت و درمان فارس درباره حد مجاز استفسخنگوی کمیسیون اصل ۹۰ در گفتوگو با فارس: نامهای بزرگ پرونده «فساد در فوتبال» به قوه قضائیه معرفی م
سخنگوی کمیسیون اصل ۹۰ در گفتوگو با فارس نامهای بزرگ پرونده فساد در فوتبال به قوه قضائیه معرفی میشوندسخنگوی کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی با اشاره به وجود نامهای بزرگ در پرونده فساد در فوتبال تأکید کرد که نامهای بزرگ پرونده فساد در فوتبال به قوه قضائیه معرفی میشوند مصطفیحسینیان درگفتوگوی تفصیلی با فارس: پشت کردن به اندیشه انقلابی زمینهساز فتنه ۱۸تیر/ بسترسازی فتنه 88 از دوران
حسینیان درگفتوگوی تفصیلی با فارس پشت کردن به اندیشه انقلابی زمینهساز فتنه ۱۸تیر بسترسازی فتنه 88 از دوران اصلاحطلبان کلید خوردرئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی با بیان اینکه فتنه 88 ادامه قضایای 78 بود گفت اگر در 18 تیر با این افراد به خوبی برخورد میشد جریان فتنه شکل نمیگرفتگفتوگوی فارس با عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام محمدی عراقی: رژیم صهیونیستی استاد «داعش» در ترور و تجاوز
گفتوگوی فارس با عضو مجمع تشخیص مصلحت نظاممحمدی عراقی رژیم صهیونیستی استاد داعش در ترور و تجاوزعضو مجمع تشخیص مصلحت نظام پیشنهاد تشکیل مجلسی با حضور علمای شیعه و سنی را برای مقابله با توطئههای طراحی شده آمریکا و رژیم صهیونیستی مطرح کرد و رژیم اشغالگر قدس را استاد داعش در ترورحسین شمس در گفتوگو با فارس: دبیری را قهرمان آسیا میکنم / فوتسال جایش را به والیبال داده است
حسین شمس در گفتوگو با فارس دبیری را قهرمان آسیا میکنم فوتسال جایش را به والیبال داده استسرمربی تیم دبیری تبریز گفت از فوتسال آسیا شناخت خوبی دارم و تیم دبیری را قهرمان آسیا خواهم کرد حسین شمس بعد از ثبت قراردادش در هیئت فوتبال تبریز در گفتوگو با خبرنگار فارس در تبریز اظهادر گفتوگوی فارس با مقام ناظر بازار تأکید شد حساسیت ویژه دولت و مجلس در تصمیمات اثرگذار بر بورس/ افزایش اعتماد
در گفتوگوی فارس با مقام ناظر بازار تأکید شدحساسیت ویژه دولت و مجلس در تصمیمات اثرگذار بر بورس افزایش اعتماد و اطمینان عامل رونق معاملاتمدیر نظارت بر بورسهای سازمان بورس با تشریح پیششرطهای تداوم روند مثبت بازار به اقداماتی که اکنون توسط دولت مجلس و سازمان بورس در حال انجام ادر گفتوگوی تفصیلی با فارس بررسی شد پاسخ به ابهامات سهامداران درباره اوراق اختیار فروش تبعی/ اوراق تبعی کدام ن
در گفتوگوی تفصیلی با فارس بررسی شدپاسخ به ابهامات سهامداران درباره اوراق اختیار فروش تبعی اوراق تبعی کدام نمادها بهتر است یک مشاور سرمایهگذاری بورس در مورد نحوه خرید اوراق اختیار فروش تبعی 29 نماد در مورد مهمترین مشکل این ابزار در زمان توقف نمادها و مزیت اوراق تبعی در مقایسه-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها