واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
اس ام اس های بامزه و خنده دار
به این مطلب امتیاز دهید
سرویس کشکول جام نیوز: ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻦ ﻣﻴﮕﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍیی ﮐﻪ ﺑﺎ ﻇﺮﻳﻒ ﻣﺬﺍﮐﺮﻩ ﻣﻴﮑﻨﻪ 60 ﮐﻴﻠﻮ ﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﺮﺍ ﺑﻬﺶ ﻣﻴﮕﻦ 8 ﺗﻦ !؟ * * * * * ماه رمضون موقع نهار تازه متوجه میشی تمام اطرافیانت مریض احوالن یکی ناراحتی معده داره یکی مشکل قلبی یکی بیماری کلیوی خیلی ناراحت کننده اس ! * * * * * آقایون عزیز بهتون توصیه میکنم روز خواستگارى درخواست کنین عروس یه راست از حموم بیاد تو مراسم خواستگارى حقتونه بدونین همسرآینده تون چه شکلیه !! والا * * * * * یارو ﺑﻪ ﺯﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺯﯾﺎﺩ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻥ ﻭﺍﺳﻪ ﭘﻮﺳﺘﺖ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ … ﻣﯿﮕﻪ ﭼﻪ ﺭﺑﻄﯽ ﺩﺍﺭﻩ !؟ ﻣﯿﮕﻪ : ﻣﯿﺰﻧﻤﺖ ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﮐﺒﻮﺩ ﻣﯿﺸﯽ …! * * * * * ﻃﺮﻑ ﻭﺻﯿﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻋﻀﺎﺀ ﺑﺪﻧﻢ ﺭﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﺍﻫﺪﺍ ﮐﻨﯿﺪ ﺟﺰ ﻣﻐﺰﻡ ! ﻣﯿﮕﻦ ﭼﺮﺍ ؟ ﻣﯿﮕﻪ : ﻋﮑﺴﺎﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ ﺗﻮﺷﻪ !! * * * * * نان لواش چیست ؟ به آلیاژی از پلاستیک و آرد می گویند که در دمای مخصوصی پخت می شوند ! * * * * * تیم ملى سه حالت داره : برد مقتدرانه مساوى ارزشمند باختِ چیزى از ارزش ها کم نکن * * * * * چرا ﻣﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﻋﺸﻘﯽ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻡ؟ ﻓﮏ ﮐﻨﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺷﮑﺴﺖ عشقیه ﻣﻨﻮ ﺧﻮﺭﺩﯾﻦ !! ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺷﮑﺴﺖ ﻋﺸﻘﯽ آﺩﻡ ﻫﻢ ﺭﺣﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ، ﻭﺍﻗﻌﺎ که ! * * * * * اَلا سَلا چیست ؟ منم اگه لبامو به اندازه لب شتر پروتـز میکردم بجای “الو سلام” اینو میگفتم !! * * * * * دقت کردین ؟ کولر رو ۲۵سرده ، رو ۲۶گرم ! کفش۴۳بزرگه ، ۴۲کوچیک ! صدای تلویزیون ۱۹زیاده ، ۱۸کم ! * * * * * یارو میره فرانسه بهش میگن صبحانه چی میخوری ؟ میگه : کـَقـه مُـقبا با نون بَـقبَـقی * * * * * به یکی گفتن برای مصاحبه استخدامی گویندگی صدا و سیما قبول شدی؟ گفت : نَ نَ نَ نه بابا، او او او او اونجا هَ هَ هَ همه ش پا پارتی ب ب بازیه * * * * * بعضی دخترا با مسواک قهرن ، بعد رژ قرمز هم میزنن وقتی که میخندن آدم یاد پرچم اسپانیا میفته ! * * * * * تو جا تخم مرغى یخچال شماهم کرم و پماد و شربت سینه و معده پیدا میشه ؟! یا فقط ما اینجوری هستیم؟ * * * * * چرا به کسی که چشماش سبز و آبی و اینا میگن چشم رنگی مگه قهوه ای و مشکی رنگ نیست ؟ تبعیض تاکجا !؟ * * * * * آدم باید روزی 8 ساعت بخوابه! نه برای سلامتی خودش…! برای سلامتی باطری گوشیش * * * * * دقت کردین شبا تو اتاقتون وقتی دلتون بدجوری گرفته واسه خودتون آهنگ غمگین میزارین و اروم گریه میکنین یهویی یه دونه امید جهان پلی میشه و تا صب تو رخته خواب بندری میزنین؟ * * * * * زنها برای عاشق شدن به ۳چیز نیاز دارن : اعتماد محبت عشق و علاقه و صداقت و پول و کیف و کفش و ماشین … * * * * * ﻫﻤﮕﯽ ﺍﺯ ﺧﺎﮎ ﻫﺴﺘﻴﻢ… ﺩﻳﮕﻪ ﻳﮑﻤﯽ ﮐﺮﻡ ﺭﻭ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺩﺍﺭﻩ ! * * * * * یارو نوار خالی گوش میکرد و گریه میکرد، بهش میگن : حالا چرا گریه میکنی؟ میگه حیف نیست خواننده به این خوبی لال باشه !؟ * * * * * تو دانشگاه یه همکلاسی داشتیم خیلی بچه افتاده ای بود ، اصلا واحد پاس نمیکرد . . . فقط میفتاد! * * * * * ﯾﺎﺭﻭ ﺷﺐ ﺩﺍﺷﺘﻪ TV ﻣﯿﺪﯾﺪﻩ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺍﻋﻼﻡ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺁﺏ ﺳﻤﯽ ﺷﺪﻩ ﻧﺨﻮﺭﯾﺪ ﺯﻧﺶ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﻪ ﭼﻪ ﺷﺪﻩ؟ ﻣﯿﮕﻪ : ﻫﯿﭽﯽ عزیزم ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﯾﻪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭ ﺑﺨﻮﺍﺏ * * * * * وقتى با یه نفر خوشحالى ! در نظر بگیر با دونفر دیگه چقد خوشحالی !! سه نفر که دیگه که اووووفف !!! * * * * * ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﺳﺎﻣﻮﺭﺍﯾﯽ ﻣﯽ ﺯﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ 12 ﻣﺮﺩ ﺟﻨﮕﺠﻮ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ ﺩﻫﺪ. ﺭﻭﺯﯼ 13 ﻣﺮﺩ ﺟﻨﮕﺠﻮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ و پدرش را …! * * * * * اعتماد کردن به بعضیا تو این دنیا مثل فتح کردن قله اورست با دمپایی ابری میمونه ! * * * * * والیبالیستا اگه استعدادشون کشف نمیشد الان تنها مزیتشون اوردن قوطی حبوبات از طبقه ی بالای کابینت بود ! * * * * * اگه یکی یه نقطه ضعفی داره انقدر دست بذارید روش ! که از سرش بیفته به نفع خودشه صددردصد ، نقطه ضعفه که آدمارو نابود میکنه ! :)) * * * * * به خنگول گفتن : اگه پلنگ دنبالت کنه چکارمیکنی !؟ گفت : میرم بالای درخت. گفتن : اگه اومد بالای درخت چی؟ گفت: میرم سر شاخه درخت. گفتن : اگه اومد سر شاخه چی؟ گفت: پلنگ ولم میکنه ، ولی توی پدسگ ولم نمی کنی!! * * * * * پسری روزها پشت در منزل دخترک را میپایید؛ برای دختر سوال بود که اگر او مرا دوست دارد، پس چرا پا پیش نمیگذارد و با پدرم صحبت نمیکند ؟! درست است که ماشین پسرک قدیمی بود، ولی برای دخترک عشق و محبت مهمتر بود! روزها و ماه ها به همین منوال گذشت و دخترک بسیار کنجکاو شده بود، روزی دل خود را قرص کرد و رفت تا حرف دل پسرک را گوش کند… از او پرسید ۶ماه است که تو کنار منزل ما می ایستی و مرا میپایی، وقتی ماشینت را میبینم ضربان قلبم تندتر میشود و… هدف تو چیست؟! پسر گفت: وای فای خونتون پسورد نداره . . ! * * * * * سالها پیش در یکی از مدارس، پسربچه ای به نام جعفر همیشه با لباسهای چرک در مدرسه حاضر میشد هیچکدام از معلمان او را دوست نداشتند روزی خانم احمدی مادرش را به مدرسه خواند و درباره وضعیت پسرش با وی صحبت کرد اما مادر بجای اصلاح فرزندش تصمیم گرفت که به شهر دیگری مهاجرت کند، بیست سال بعد خانم احمدی بعلت ناراحتی قلبی دربیمارستان بستری شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت، عمل خوب بود، هنگام به هوش آمدن، دکترجوان رعنایی را در مقابل خود دید که به وی لبخند میزد میخواست از وی تشکرکند اما بعلت تأثیر داروهای بیهوشی توان حرف زدن نداشت با دست به طرف دکتر اشاره میکرد و لبان خود را به حرکت در می آورد انگار دارد تشکر میکند اما رنگ صورتش در حال تغییر بود کم کم صورتش در حال کبود شدن بود تا اینکه با کمال ناباوری در مقابل دکتر جان باخت ، دکتر ناباورانه و با تعجب ایستاده بود که چه اتفاقی افتاده است ، وقتی به عقب برگشت جعفر نظافتچی بیمارستان را دید که دوشاخه دستگاه کنترل بیماران قلبی را درآورده وشارژر گوشی خود را به جای آن زده است ، نکنه یه موقع فکر کردین جعفر دکتر شده و از این حرفا ، نه بابا اون رو چه به این حرفا ! 206
۱۸/۰۴/۱۳۹۳ - ۰۹:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]