تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):تا مى‏توانى بكوش كه صبح و شب در قلبت (حتّى) قصد فريب و نيرنگ كسى نباشد؛ چرا كه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833098610




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روی آخرین شعله امیدمان هم برف بارید


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران:
روی آخرین شعله امیدمان هم برف بارید
واقعیتش را بخواهید این فیلم نه انتخاب من بود نه آن عده‌ای از دوستانم که با هم در سالن بودیم.


به گزارشخبرنگار سینما باشگاه خبرنگاران ؛  ما در برج میلاد بودیم و فیلم دیدن برایمان قسمتی از کاری به حساب می‌‌آمد که باید انجام میدادیم و اگر اثری چندان قابل توجه یا خبرساز نبود راحت تر بودیم که تماشایش نکنیم، اما دروغ چرا؟ تعدادی از فیلم‌ها را با شورو شوق تماشا می‌کردیم که در انتهای بعضی‌شان کاملا مأیوس و سرخورده می‌شدیم و البته برعکس، دیدن بعضی فیلمهای دیگر غافلگیرو ذوق زده‌مان می‌کرد.
 
اما ماجرای دیدن برف، اولین ساخته‌ی مهدی رحمانی، کاملا تصادفی بود .
 
چون قصد خاطره نویسی ندارم اجازه بدهید از جزئیات این تصادف بگذریم و برسیم به اینکه آنچه ما یک بار در جشنواره به طور کاملا اتفاقی دیدیم و قصد نداریم حتی با دریافت مبلغی دوبرابر بلیت بهترین سینما یک بار دیگر تماشایش کنیم، چطور فیلمی میبود؟ آیا موافق هستید که تمام نقد این فیلم را در یک کلمه خلاصه کنم؟ پس در جواب این سوال که برف چه ‌جور فیلمی بود باید فقط گفت؛ (بد) اما نه! اجازه بدهید مفصل تر توضیح بدهم؛ (خیلی خیلی بد)
 
یاد گرفتیم که دیگر دلمان برای فیلم اولی‌ها نسوزد و از انتقاد صریح درباره‌ی آنها صرف نظر نکنیم.
ما مخصوصا طی این چند ساله‌ی اخیر یاد گرفته‌ایم که به جای این فیلم اولی‌های بی استعداد برای آن برو بچه‌های با استعدادی که چون چرب زبان نبوده و یا پارتی نداشتند کسی راهشان نداده، دلمان بسوزد.
 
ما طی این سالها فهمیدیم که اینها فقط اولین فیلمشان بد نیست بلکه کلا استعداد ندارند و تمام مشکل، سیستم گزینشی سینمای ایران است نه هیچ چیز دیگر.

نباید گفت بر سر راه فیلم سازی خوب در کشور ما هیچ مانعی وجود نداشته و ندارد و نباید این را هم گفت که مسیر ما به سمت سینمای درخشان غیر از بحث گزینش عوامل از سایر جهات درست ریل گذاری شده.
 
بله مشکل زیاد است اما هیچ کدام به اندازه‌ی سیستم گزینشی ما اصلی نیست.
 
"برف" داستان پسرک سربازی است ظاهرا در محل خدمتش به مشکل برخورده و حالا به خانه‌ی دنگالی و اشرافی پدرش برگشته.
 
خانواده‌ی او اصلا نمی‌دانند که این پسر سربازی‌اش را رها کرده و فکر می‌کنم که خیلی معمولی به یک مرخصی آمده است.البته مخاطب هم هیچ وقت دلیل اصلی به مشکل برخوردن شخصیت اصلی داستان را نمی‌فهمد و این قسمت از ماجرا در غلاف مینی مالیسم فیلم، تا انتها پنهان می‌ماند.

این پسرک وقتی که پای در خانه می‌گذارد تا کم کم ماجرایی را که برایش در محل خدمت پیش آمده با خانواده مطرح کند و از آنها همدلی یا مشورت بگیرد، با وضعی اسفناک و غیر قابل پیش بینی مواجه می‌شود.
 
برادر بزرگتر او که مباشر و مشاور اصلی پدر هم هست، حسابی قرض بالا آورده و پدر حالا به زندان افتاده، خانه هم توسط طلبکاران مصادره شده و این وسط خواهر کوچکتر او هم کاملا سرخوشانه و بی‌منطق از نامزد قبلی‌اش سیر شده و قصد ازدواج با یک دوست اینترنتی را دارد که خانواده‌اش با خانواده‌ی آنها یک آشنایی قدیمی داشته‌اند.
 
جالب اینجاست که این دوست اینترنتی آلمان نشین، از این دخترک سن و سال خیلی بیشتری هم دارد.
اینها که گفتم و چند خرده مورد جزیی دیگر زمینه‌ی اصلی سناریو هستند و کل داستان در مجموع این است که پسرک سرباز برای مشورت و همدلی به خانه‌اش می‌آید اما فقط فروپاشی و نابودی و مسائل مأیوس کننده می‌بیند او شبانه و در میان بارش برف لباس‌های نظامی‌اش را دوباره می‌پوشد و از خانه می‌رود.
 
این فیلم می‌خواسته یک گفتمان معکوس دربرابر "یه حبه قند" میرکریمی باشد.

سربازی که در فیلم میرکریمی برای مراسم ختم و خاک سپاری بزرگ خانواده می‌آید در دل تمام آن فجایع پیش آمده برای خانواده و عزیزانش، با نور امیدی مواجه می‌شود که حتی اگر فعلا وضع او را به سامان نکرده در آینده حتما چنین خواهد کرد.
 
شخصیت یک سرباز قطعا و یقینا در هر دو فیلم نماد پاسداران امنیت ملی است و خانه ی یک سرباز نمادی از پشت خط نبرد است.
 
یک سرباز را هم می‌توان به پاسداران مرزهای کشور تأویل کرد و هم می‌توان آن را به مثابه‌ی دیپلمات‌هایی گرفت که برای پاسداری از منافع ملی به آن سوی مرزها می‌روند و پشت جبهه هم یعنی اوضاع داخلی.
 
حالا با این حساب فیلم برف می‌خواسته با این فن بیان ضعیف و کسل کننده چه چیزی بگوید؟
 
چقدر این فیلم غیر از "یه حبه قند" برعکس "تنهای تنهای تنها" هم هست. ما چقدر در فیلم یک بچه شهرستانی با استعداد که قسمت عمده ای از کارش را با کمک‌های مردمی همشهری‌هایش ساخته امید می‌بینیم، آرمان می‌بینیم و چقدر از آن لذت می‌بریم اما در خانه‌ی دنگالی و مدرن "برف" چقدر یأس و ضعف وجود دارد و کارگردان تهرانی ما چقدر ضعیف است.
 
او چقدر در قصه گفتن نابلد و از نظر بصری هم عقب است و در کل چقدر خوب بود که اصلا پایش به سینما باز نمی‌شد.
 
حتی به نظر خیلی عالی می‌شد اگر به جای ده یا بیست تا از این زبان‌بازها یا پارتی دارهای روشن فکر نما یک نفر دیگر مثل کارگردان "تنهای تنهای تنها" وارد سینمای ایران می‌شد و درخشش خلاقیت سینمایی‌اش را به همه نشان می‌داد.
 
امیدوارم دیگر هیچ وقت با همچین فیلم بی نمکی تصادف نکنم چون هر عابر پیاده‌ای –بخوانید هر مخاطبی – دوست دارد حتی اگر تصادف کرد لا اقل با یک ماشین مدل بالا باشد نه همچین قراضه‌ای.

 
میلاد جلیل زاده

انتهای پیام/     






تاریخ انتشار: ۱۸ تير ۱۳۹۳ - ۰۹:۳۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن