تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):زراعت در زمين هموار مى رويد، نه بر سنگ سخت و چنين است كه حكمت، در دل هاى متواضع...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821270141




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

از کجا به کجا رسیدیم؟


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
سرمقاله,روزنامه‌ها
برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح سه شنبه از کجا به کجا رسیدیم؟ روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «پوتین در عراق به دنبال چیست؟»،«دغدغه کافی نیست»،«انتفاضه سوم»،«انتفاضه رمضان»،«آقایان! دولت سایه آرزوی محال نیست!»،«لزوم ورود ملت به توافق نهایی»،«از کجا به کجا رسیدیم؟»،«رازهای 20 جولای و ماراتن وین»،«عبرت روزگار»،«درون‌زایی و برون‌گرایی»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.




خراسان:پوتین در عراق به دنبال چیست؟ «پوتین در عراق به دنبال چیست؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است که ر آن می خوانید؛روسیه هرگز نمی تواند خود را خارج از دایره قدرت های منطقه ای ببیند. آنچه که روسیه در راس برنامه های خود دارد، تبدیل شدن به ابرقدرت در سیاست های خارجی است و برای رسیدن به این نقطه از هیچ کاری فروگذار نمی کند. از جمله اقدامات روسیه افزایش حجم صادرات سلاح است که در سال 2013 به 7.15 میلیارد دلار یعنی افزایش سه برابری طی ده سال اخیر رسید. هدف از این کار، توسعه صنعت کشور و حفظ جایگاه خود در سیاست خارجی می باشد. لذا عجیب نیست که روز گذشته در بحبوحه بحران اوکراین، سوریه و عراق ولادیمیر پوتین بر سیاست صادرات سلاح کشورش تاکید کرده و خواستار افزایش سهم مسکو در بازار جهانی تسلیحات شد. همزمان دیروز رسانه های خبری به نقل از هفته نامه انگلیسی«ساندی تایمز» نوشتند نخست وزیر عراق آمریکا را به لغو توافقنامه دفاعی با این کشور و افزایش روابط با روسیه و ایران تهدید کرده است. البته مالکی پیشتر نیز به صراحت از تعلل های بی مورد واشنگتن در عمل به تعهداتش در قبال بغداد و دادن تسلیحات نظامی مورد نیاز ارتش عراق انتقاد کرده بود. نکته مهم تر این که این انتقادها تنها در حد حرف و تهدید باقی نمانده است. روسیه به تازگی ۱۲ فروند جت سوخوی Su-25 دوران شوروی را به عراق فروخته تا دولت بغداد از آن در حمله به تروریست ها مدد بگیرد. بعضی از این هواپیماها در روزهای اخیر به صورت قطعات جداگانه در محموله های باری به عراق تحویل داده شده اند و در کنار آن، متخصصان روسی که احتمالاً حضورشان جهت آماده کردن جت ها برای پرواز ضروری است، به این کشور رفته اند. روسها با این اقدام تلاش می کنند تا به یکی از حوزه های مهم و قدیمی نظامی و اقتصادی از دست رفته خود در منطقه بازگردند. عراق مانند سوریه یکی از کشورهای متمایل به شوروی سابق بود و عمده زیرساخت های نظامی و اقتصادی آن با ساختارهای شوروی سابق و بعد از آن روسیه هماهنگ و منطبق بود. پس از حمله آمریکا به عراق در سال 2003 و در خلال ده سال گذشته آمریکایی ها سعی کردند به کلی این زیر ساخت ها را تغییر داده و همه آنها را وابسته به صنایع و تولیدات آمریکایی کنند. تئودور کاراسیک، مدیر بخش تحقیقات «موسسه تحلیل نظامی خاور نزدیک و خلیج (فارس)» تحویل هواپیماهای سوخو روسی به عراق را نوعی فرصت طلبی مسکو در بحران عراق می داند که بایستی برای غرب نگران کننده باشد. به گفته کاراسیک، نکته مهم این است که این حرکت روسیه بخشی از این موضوع را تضمین می کند که هر دولتی در آینده در بغداد روی کار بیاید، به تجهیزات نظامی روسیه وابسته خواهد بود. کاراسیک می گوید این حرکت، یک اقدام تجاری معمول هوشمندانه است. با این حال واقعیت این است که عراق برای روسیه بیش از یک بازار مناسب برای تجهیزات روسی است، مسکو با تحویل این هواپیماهای جنگی به دولت مالکی، به دنبال گشودن باب تازه ای در مناسبات منطقه ای است. دخالت ولادیمیر پوتین در عراق را می توان حول سه محور کلی زیر بررسی کرد: نخست:مبارزه با تروریسم روسیه در مبارزه با تروریسم بسیار جدی تر از آمریکا است. هرچقدر آمریکایی ها در برخورد و مبارزه با تروریسم با استاندارد دوگانه عمل می کنند، روسیه نیازمند یک سیاست واحد، یکپارچه و قاطع در برابر تروریسم بوده و هست. مسکو به شدت از گسترش تروریسم در منطقه هراسناک است چرا که میزان آسیب پذیری این کشور از تروریسم به واسطه تحرکات اسلامگرایان افراطی در منطقه خودمختار داغستان به شدت افزایش یافته است. موید این ادعا انفجارهای تروریستی سال گذشته در ولگوگراد و در آستانه برگزاری المپیک زمستانی است که منجر به تنش شدیدی میان این کشور و عربستان سعودی شد. از این رو روسیه می تواند با مد نظر قرار دادن شرایط خود در داغستان و با توجه به اینکه برخی از سرکردگان و مهره های اصلی داعش متعلق به این منطقه و منطقه قفقاز هستند، با آنچه در سوریه یا عراق در حال رخ دادن است همذات پنداری کند. دوم: بازگشت به روزهای طلایی گذشته سال های متمادی اتحاد جماهیر شوروی یکی از بازیکنان بانفوذ در فضای استراتژیک خاورمیانه محسوب می شد. اتحاد جماهیر شوروی از سازمان آزادیبخش فلسطین حمایت قاطعانه می کرد. در چارچوب جنگ سرد و حمایت مهم شوروی و کشورهای غیرمتعهد که همه دوست شوروی بودند و ریاست مجمع عمومی که بر عهده الجزایر بود، رهبر جنبش آزادیبخش برای نخستین بار در مجمع عمومی سازمان ملل، از حقانیت و مظلومیت مبارزان راه آزادی سخن گفت. شوروی نزدیک به 30 سال از تنها حزب دموکرات مردمی در تمام شبه جزیره عربی در جمهوری دموکرات یمن حمایت به عمل آورد و روابط حسنه ای با عراق برقرار کرده بود که در دست صدام حسین و حزب بعث قرار داشت. اکنون، از این فضای وسیع، تنها منطقه ای که برای روسیه باقی مانده، کشور سوریه، کانون بحران و جنگ میهنی است و تنها پایگاه نظامی روسیه در این منطقه، بندر طرطوس در دریای سیاه می باشد. پوتین بسیار مشتاق است تا دوباره به روزهای طلایی گذشته در خاورمیانه بازگردد. سوم: کنترل آلترناتیوهای انتقال انرژی به اروپا عراق به سوریه و ایران متصل است. در سال ۲۰۱۰ دولت های عراق، ایران و سوریه قرار دادی ۱۰ میلیارد دلاری امضا کردند که بر اساس آن یک خط لوله انتقال گاز طبیعی، اروپا را به میدان گازی پارس جنوبی متصل می کند. بر اساس گزارش های رسانه ای، این خط لوله بین سال های ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸ افتتاح می شود. برای اقتصاد مشکل دار روسیه که بیشتر به درآمد های ناشی از نفت و گاز متکی است، اتصال به این خط لوله از نظر استراتژیک مهم است. این توافق به روسیه اجازه می دهد که نفوذ خود را روی خط لوله و از آنجا روی اروپا حفظ کند. به طور سنتی اروپا مشتری گاز روسیه است اما تلاش دارد تا وابستگی خود را به روسیه کاهش دهد. در این میان قطر که دومین میدان بزرگ گاز جهان را دارد، به دنبال مسیر دیگری برای انتقال گاز به اروپا است، از طریق عراق و ترکیه و با دور زدن ایران و سوریه. چنین مسیری، اگر شکل واقعی به خود بگیرد، به طور موفقیت آمیزی وابستگی اروپا به گاز روسیه را کاهش می دهد. کنترل مسیر های جایگزین برای تامین انرژی اروپا دلیل دیگری است که پوتین برای ورود به عراق دارد. البته حضور در صنایع نفتی عراق خود به اندازه کافی برای روس ها وسوسه کننده است. کیهان:دغدغه کافی نیست «دغدغه کافی نیست»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قم حسین شمسیان است که در آن می خوانید؛چند روز قبل، یکی از احزاب اصلاح طلب، همایشی برگزار کرد تا اعلام کند فارغ از دغدغه های معیشتی و اقتصادی مردم، دلش آرام است! از نکات جالب این همایش، سخنرانی یکی از مدعوین بود. وزیر ارشاد اسلامی در یک همایش حزبی با موضوع مذاکرات هسته ای، سخنرانی اقتصادی ارائه کرد! اینکه این موضوعات چقدر به هم ربط دارد و چقدر به وزیر ارشاد، نکته عجیب ماجراست و شاید از باب مزاح انجام شده باشد اما چون ممکن است در بین هفتاد و اندی میلیون ایرانی، چند نفری باشند که حرف های گذشته اصلاح طلبان درباره معیشت مردم را فراموش کرده باشند و به یاد نیاورند که همین جماعت بود که مردم را لشگر قابلمه به دست می نامید و با توهین به آنها، مدعی بود که مردم برای مرگ موش هم صف می کشند و... ناچار باید نکاتی درباره شوخی ها یا ادعاهای جناب وزیر در خصوص تلاش اقتصادی و هدفگیری اقتصادی بیان شود تا واقعیت ماجرا معلوم- یا در اصل معلوم تر- شود. در آن جلسه وزیر محترم به جای سخن گفتن در حوزه کاری خودش یا لااقل در موضوع نشست، اظهار کرده بود: «نگرانی ما، نگرانی وضع اقتصادی و جوانان است که با مشکل ازدواج، مسکن و شغل درگیرند... نگران آینده کشور، وضع اقتصادی میلیون ها جوان بیکار که نمی توانند ازدواج کنند و نمی توانند مسکن بخرند هستیم...» ایشان البته مطالب دیگری هم مطرح کردند که در جای خود قابل پرداختن و پاسخگویی است و فعلا موضوع این نوشتار نیست. اینکه یک مقام مسئول به صراحت نگرانی خود را مشکل اقتصاد مردم بداند و صرفنظر از مسئولیتش درباره آن داد سخن بدهد، کار بدی نیست. اصلا قبول می کنیم که ایشان سکاندار وزارت ارشاد نیست و وظایف آن حوزه را تمام و کمال انجام داده و حالا با فراغ بال مسئول وضع اقتصادی جامعه و دولت شده است اما آیا سخن گفتن یک مقام مسئول کافی است؟! یعنی می شود کسی خودش مسئول باشد و خودش هم منتقد وضع موجود؟! بدیهی است افراد عادی به ابزار قدرت و امکاناتی که در اختیار مسئولان ارشد اجرایی است دسترسی ندارند و به همین دلیل از آنها انتظار عمل دارند نه شعار! نمی شود هم به صندلی های اجرایی تکیه زد و هم مانند جریانات اپوزیسیون تنها منتقد وضع کشور بود! البته این وضع ممکن است برای ایام انتخابات بکار گرفته شود اما ظاهرا عده ای فراموش کرده اند که یکسال است که انتخابات به پایان رسیده و شعار و حرف، دیگر خریداری ندارد! برای راستی آزمایی دغدغه های اقتصادی و اثبات اینکه عده ای در مقام و منصب ارشد اجرایی، به جای کار به شعار و حداکثر توصیه مشغولند و در این بین معیشت مردم به حال خود رها شده، شواهد فراوانی در دست است که به برخی از آنها اشاره می شود:
1- از آغاز کار دولت یازدهم، وام ازدواج به کسی پرداخت نشده و حتی اکنون ثبت نام وام ازدواج هم تعطیل است، با اینحال سخن گفتن از دغدغه ازدواج جوانان کمی عجیب نیست!؟ 2- علی رغم نیاز شدید جامعه و همچنین وعده های مکرر مسئولان دولتی در آغاز کار و نیز هنگام رأی اعتماد، طرح مسکن مهر تقریبا تعطیل شده و دولت هم طرح جایگزینی ارائه نکرده است! یعنی عملا این حوزه استراتژیک و مهم، فاقد یک چشم انداز راهبردی است حتی فاقد یک برنامه یک ساله! و در نتیجه عدم تولید مسکن و امید به خانه دار شدن، اجاره بها بخصوص در فصل نقل و انتقالات دستخوش افزایش شده است. البته چندی قبل جناب وزیر مسکن با دل آرام اینگونه گفته که: «اجاره بها تاکنون تنها 8درصد(!) رشد داشته و نیازی به کنترل بازار اجاره بها در تابستان 93 نمی بینیم»! وقتی ایشان نیازی نمی بینند، لابد اساسا نیازی نیست و تنها لازمست وزیر ارشاد دغدغه مسکن جوانان را داشته باشد و البته صرفا دغدغه! 3- با آنکه شواهد متقن و محکمی در دست است که بخش بزرگی از آشفتگی بازارهای مهم کشور مثل مسکن و... در اثر ورود بانک ها به فعالیت در بنگاه داری و شرکت داری است و کسی نمی تواند منکر نقش مخرب این مجموعه ها در اوضاع اقتصادی کشور باشد و با اینکه نقش مدیریتی و حاکمیتی دولت در بازگرداندن بانک ها به کارکرد اصلی و قانونیشان بر کسی پوشیده نیست، هیچ اقدام و تحول عملی در جهت این مهم به چشم نمی خورد و نهایتا به چند توصیه بسنده شده است. در آخرین نمونه آن رئیس جمهور محترم توصیه کردند که: «بانک ها باید دست از بنگاه داری برداشته و امانت دار و واسطه خوبی بین مردم و بنگاه های اقتصادی باشند و ضرورت دارد که راه و روش بانک ها اصلاح شود»! و انتظار نمی رود با این توصیه اخلاقی و بدون هیچ اقدام عملی، زرسالاران بانکی از سودهای کلان که به قیمت آشفتگی زندگی مردم است دست بردارند. 4- در حالی ادعا می شود ما نگران اقتصادیم که در یکی دو هفته اخیر، قیمت کالاهای مصرفی و مهم مختلفی همچون شیر، سیمان، خودرو و... افزایش یافته و در برخی اقلام تا سی درصد گرانتر از قبل شده! البته در کنار این اتفاق، مسئولان ارشد اقتصادی کماکان اصرار دارند که قرار نیست دولت در امر قیمت ها دخالت کنند! بعنوان نمونه وزیر صنعت و تجارت با دلخوری(!) از پیگیری مکرر مردم و رسانه ها برای تثبیت قیمت ها و جلوگیری از گرانی بیشتر اظهار داشته بود: «چند بار بگویم دولت بدنبال تثبیت قیمت ها نیست؟! شما اگر سندی پیدا کردید، بروید اجرا کنید!» آیا از این سخن برداشتی جز این می شود که ما کاری به کار کسی نداریم، بروید و هر کار که می خواهید بکنید!؟ آقای وزیر! واقعا کسی دغدغه اقتصادی و معیشت مردم را دارد؟! 5- پیش تر ادعا شده بود که صنایع کشور نیمه تعطیل و در آستانه ورشکستگی است و ما ظرف شش ماه، بسته حمایت از تولید را برای رونق تولید و بهبود دائمی فضای کسب و کار ارائه می کنیم. اکنون شش ماه از آن شش ماه گذشته و به جای ارائه بسته حمایتی صحبت از باز کردن دروازه های کشور و ورود کالاهای خارجی و تحویل انرژی به قیمت جهانی به صنایع کشور، البته به بهانه رقابت است! موضوعی که در سخنرانی رئیس محترم جمهور در روز صنعت و معدن به صراحت به آن اشاره شد. در آن سخنرانی رئیس جمهور درباره عواملی که باعث شده هنوز نتوانیم بگوئیم ایران صنعتی شده می گوید: «اشکال از برنامه است برنامه اول یا دوم یا سوم هم تا حدی به او (صنایع داخلی کشور) ارفاق شد و برنامه های چهارم و پنجم. اگر انرژی را ما به قیمت جهانی تحویل بدهیم، تولید کشور ما قدرت صادرات دارد؟ اگر دروازه های کشور را باز بگذاریم و تعرفه و حمایت از تولید را کنار بگذاریم، تولید کشورمان توان مقابله با جهان را دارد مگر می شود در یک کشور برای همیشه از صنعت حمایت کرد»! 6- در کنار همه موارد فوق، مدتی است که کاهش تورم و قیمت ها، ترجیع بند سخنان مقامات مختلف اجرایی است. حتی اخیرا رئیس محترم جمهور از کاهش قیمت مواد خوراکی هم سخن گفتند. صرفنظر از اینکه خرید روزانه مردم، بهترین وسیله آگاهی از وضعیت قیمت هاست، نیم نگاهی به پایگاه اطلاع رسانی بانک مرکزی که در آن شاخص قیمت برخی کالاها ثبت شده نشان می دهد که قیمت تمام مواد خوراکی نسبت به سال قبل افزایش داشته است. با این حال معلوم نیست این کاهش قیمت ها در کدام نقطه از جهان به همت مسئولان ما رخ داده که مدام آمار آن را به مردم ارائه می کنند!؟ به عنوان نمونه بر اساس آمار مذکور در فروردین 92، یک شانه تخم مرغ 6700تومان، یک کیلو گوشت گوسفند 20850 تومان، یک کیلو گوشت گوساله 19600 تومان و یک کیلو کره پاستوریزه 12200 تومان بوده است اما همین کالاها در تیرماه 93 به ترتیب 8800، 25000 و 28000 و 24هزارو پانصد تومان ثبت شده است. یعنی به ترتیب بیش از 31درصد، حدود 20درصد (19/9) و 42/8 درصد و 100درصد افزایش یافته است! به جز این موارد، بر اساس آمار ثبت شده در سامانه بانک مرکزی، حتی یک قلم کالا نیست که در فاصله سال قبل تاکنون کاهش قیمت داشته باشد! از بحث قیمت خودرو و جنگ زرگری و شعبده بازی شورای رقابت و افزایش حدود سی درصدی قیمت خودرو عبور می کنیم. از این نکته هم می گذریم که در محاسبه قیمت خودرو، خبری از تورم نقطه به نقطه 15درصدی مورد اظهار مسئولان محترم نیست و شورای رقابت تورم مبنای محاسبه را 30درصد در نظر گرفته است! و حتی همین تورم را هم 2 مرتبه در محاسبات خود لحاظ کرده، یکبار برای قطعات خودرو و یک بار هم برای خودروی کامل! اینها گوشه ای از مشکلات اقتصادی و معیشتی است که این روزها مردم با آن دست به گریبانند و خوشبختانه دغدغه وزیر محترم ارشاد را هم بدنبال داشته است. اما پرسشی که بی تردید ذهن هر کس را به خود مشغول می کند این است که در برابر مشکلات مردم، تنها دغدغه داشتن و سخن گفتن یک مسئول کفایت می کند؟! و آیا نباید راهکار عملی و اجرایی برای برون رفت از این اوضاع و ایجاد گشایش در امور طراحی و اجرا شود؟ جمهوری اسلامی:انتفاضه سوم «انتفاضه سوم»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم جلیل حسنی است که در آن می خوانید؛حملات وحشیانه ارتش رژیم صهیونیستی به ملت بی دفاع فلسطین در غزه شدت بیشتری یافته بطوری که تنها در روز گذشته 9 فلسطینی در حملات جنگنده های این رژیم به شهادت رسیدند. صهیونیستها از خرداد ماه گذشته به بهانه ناپدید شدن سه شهرک نشین یهودی، مناطق مختلف فلسطین را آماج حمله قرار دادند، گروهی از مردم را کشتند و بیش از هزار نفر را نیز دستگیر کردند. اقدامات سرکوبگرانه رژیم صهیونیستی پس از پیدا شدن جنازه این سه شهرک نشین اوج گرفت. رژیم صهیونیستی از همان ابتدا و بدون ارائه هیچ مدرکی، فلسطینی ها و به خصوص گروه حماس را به دخالت در ناپدید شدن و سپس کشته شدن این شهرک نشین ها متهم کرده و به همین بهانه، فلسطینی ها را هدف گسترده ترین حملات نظامی در چند سال اخیر قرار داد. دور تازه جنایات صهیونیست ها، خشم ملت فلسطین را برانگیخته و موجی از اعتصابات و اعتراضات ضد صهیونیستی را به راه انداخته است. اما آنچه این اعتراضات را به یک خشم سراسری تبدیل کرده، قتل یک نوجوان 16 ساله فلسطینی بود که هفته گذشته جسد وی در نزدیکی یک شهرک یهودی نشین کشف شد. پیکر این نوجوان شهید فلسطینی درحالی یافت شد که نشان می داد وی به طرز بی رحمانه ای شکنجه و زنده سوزانده شده است. گزارش پزشکی قانونی مشخص کرده است صهیونیست ها در اقدامی غیرانسانی و ناجوانمردانه پس از تزریق گاز به شکم این نوجوان، وی را به آتش کشیده اند. این جنایت به حدی تکان دهنده بود که صهیونیست ها برای کاستن از نفرت جهانی و مهار خشم فلسطینی ها اعلام کردند قتل این نوجوان را پیگیری و عاملان را مجازات خواهند کرد. حتی نتانیاهو، نخست وزیر افراطی و جنایتکار این رژیم در اقدامی عوامفریبانه و نمایشی با والدین نوجوان شهید فلسطینی تماس گرفت و با آنها ابراز همدردی کرد! گزارش های رسیده حاکی است این اقدامات مزورانه نتوانسته اوضاع را تحت کنترل صهیونیست ها در آورد و آتش خشم فلسطینی ها هر لحظه شعله ورتر می شود. ملت فلسطین اکنون یکبار دیگر در مقطع حساس و در آستانه یک انتفاضه دیگر قرار گرفته است که انتفاضه سوم خواهد بود. عواملی که انتفاضه اول و دوم را باعث شدند درحال تکرار شدن توسط صهیونیست ها هستند. تشدید سیاست های سرکوبگرانه رژیم صهیونیستی، ناامیدی ملت فلسطین از دولتهای عربی و شکست تلاش های سازشکارانه، عواملی هستند که فلسطین را مستعد انتفاضه ای دیگر کرده است. درگیری ها و ناآرامی های جهان عرب، این فرصت را به صهیونیستها داده است که در بی خبری ناشی از این بحران ها، به تحقق اهداف اشغالگرانه خود بپردازند و نقشه های شوم خود را در سایه بحران هایی که در کشورهای منطقه جریان دارد و کاملاً محرز است که صهیونیست ها بانی این بحران ها بوده اند، پیگیری کنند، فتنه تکفیری ها و به راه انداختن لشکری از تروریست های افراطی علیه حکومت سوریه و کشاندن دامنه این فتنه به عراق، بی ثباتی و ناامنی در این کشورها را سبب شده و تبعات آن، سراسر کشورهای منطقه را مورد تهدید قرار داده است. متاسفانه این بحران ها، بخش عمده توان و ذهن ملت های مسلمان را به خود مشغول کرده است. صهیونیست ها اصلی ترین طرفی هستند که از این شرایط نفع می برند به گونه ای که تحلیل گران، شرایط حاضر را "روزهای طلایی" برای رژیم صهیونیستی خوانده اند. رژیم صهیونیستی برنامه دارد از گرفتار شدن ملت های منطقه در بحران های داخلی ساختگی و اختلافات فرقه ای و مذهبی بیشترین بهره برداری ها را بکند. در چنین شرایطی است که صهیونیست ها ماشین جنگی خود را به راه انداخته اند و نتانیاهو، از برخورد با فلسطینی ها با مشت آهنین خبر داده و وزیر خارجه رژیم صهیونیستی نیز خواستار اعدام همه فلسطینی هایی شده است که در تظاهرات ضداسرائیلی شرکت می کنند. اوج گیری وحشیگری رژیم صهیونیستی و روند جنایات این رژیم، بیش از هر زمان دیگری فلسطین را به یک قیام سراسری و انتفاضه ای جدید نزدیک ساخته است. مردم فلسطین اکنون به این واقعیت رسیده اند که از دولتهای عربی برای آنها کاری ساخته نیست چرا که بخشی از این دولتها درگیر مسائل داخلی هستند و باقیمانده نیز به دلیل وابستگی به قدرتهای استعمارگر اساساً اراده کمک به فلسطینی ها را ندارند. این دولتهای خائن، در عوض، بودجه های سنگینی را صرف تسلیح و تجهیز گروههای تروریستی می کنند تا به پیشبرد توطئه صهیونیست ها که ایجاد جنگ و خون ریزی میان مسلمانان است کمک کنند. تاریخ منطقه و فلسطین قطعاً خیانت این حکام خودفروخته و مزدور را ثبت خواهد کرد و عملکرد این دولتها در برهه کنونی همچون لکه ای سیاه دیگری در پرونده فلسطین باقی خواهد ماند. ملت فلسطین اکنون یکبار دیگر با دست خالی وارد صحنه مبارزه شده و از تهدیدهای صهیونیست ها جنایتکار و ارتش تا بن دندان مسلح آن ها هراس ندارد. اوجگیری اعتراضات مردم خشمگین فلسطین علیه سیاست های رژیم صهیونیستی، به ویژه در زمانی که فلسطین و ملت های مسلمان خود را برای برگزاری روز جهانی قدس آماده می کنند صهیونیست ها را در وحشت و نگرانی فرو برده است. استیصال و شتابزدگی رژیم صهیونیستی در اظهارات تهدیدآمیز و اقدامات غیرعادی سردمداران آن کاملاً آشکار است. نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی از یکسو از جانب متحدان افراطی صهیونیست خود تحت فشار است تا بر حملات خود علیه فلسطینی ها شدت بخشد و از سوی دیگر به خوبی می داند افزایش این اقدامات سرکوبگرانه، خشم فلسطینی ها را دو چندان خواهد کرد. صهیونیست ها به هر گزینه ای علیه ملت فلسطین روی آورند این واقعیت را نمی توانند تغییر دهند که فلسطین در آستانه انتفاضه ای جدید قرار دارد و نهضت ضد صهیونیستی فلسطین با این انتفاضه، جان تازه ای خواهد گرفت. رسالت:انتفاضه رمضان «انتفاضه رمضان»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت است که در آن می خوانید؛یک شنبه شب مردم غزه تا سحر زیر بمباران هواپیماهای رژیم صهیونیستی به استقبال سحر رفتند. حاصل این شرارت رژیم اشغالگر قدس 9 شهید و 15 زخمی بود. این روزها سرزمین های اشغالی ملتهب است کرانه غربی رود اردن شاهد قیام فلسطینیان علیه جنایات اسرائیل غاصب است. مثلث شرارت در جهان یعنی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی برای منطقه خواب ها دیده بودند. آنها با توطئه تجزیه عراق و تجهیز گروه های تروریستی به دنبال حاشیه امن و منفذی برای تنفس اشغالگران قدس می گشتند. اما خون های به ناحق ریخته در سرزمین های اشغالی طی چند روز گذشته بویژه خون جوان 17 ساله فلسطینی محمد ابوخضیر که زنده زنده در آتش خشم صهیونیست ها سوخت، اکنون حکایت از یک مقاومت و پایداری جدید می دهد. رزمندگان حماس با شلیک موشک های زمین به زمین خواب راحت را از چشمان صهیونیست ها ربوده اند. روز قدس در راه است. بار دیگر نگاه ها در جهان اسلام به نجات قبله اول مسلمین است مسلمانان در سراسر جهان آماده می شوند تا امسال با صدای رساتر جنایات رژیم صهیونیستی را محکوم کنند. جرقه انتفاضه سوم زده شده است و با التماس صهیونیست ها مبنی بر آتش بس هم خاموش نمی شود. اکنون غزه و کرانه باختری درگیر یک جنگ تمام عیار است و درگیری ها به مرز بی سابقه ای رسیده است. امروز مسلمانان جهان شاهد هستند در حالی که مظلومین فلسطینی با دست خالی در برابر ماشین جنگی رژیم صهیونیستی مقاومت می کنند جریان تروریسم دست ساز استکبار جهانی چون خنجری بر پشت مقاومت فرود آمده است و فرزندان اسلام و مجاهدان راستین خدا را که باید به آزادی قدس بیندیشند به مسلخ برده است. داعش، جبهه النصره و القاعده و ده ها گروه تکفیری و وهابی دست شان نامرفق به خون آزادیخواهان جهان اسلام آغشته است آنها مامورند که مسلمانان را از مسئله آزادی قدس منحرف کنند. اما جوانان مسلمان فلسطینی با قیام خود این توطئه شوم را بی اثر گذارده اند.
به زودی روز قدس فرا می رسد و مسلمانان جهان پاسخ توطئه های استکبار بویژه آمریکا را در یک راهپیمایی که ابعاد جهانی دارد خواهند داد و قدرت اسلام را به رخ آنها خواهند کشید.فریاد انتفاضه سوم در حالی که بار دیگر در نوار غزه و کرانه باختری رود اردن طنین انداز شده است که کاخ سفید و تل آویو نسبت به ترویج گفتمان سازش در فلسطین امید بسته بودند اما خون پاک شهید ابو خضیر و شهدای غزه این امید آمریکا و صهیونیستها را بر باد داد. طوفان انتفاضه بار دیگر در راه است .طوفانی که نه تنها نتانیاهو و لیبرمن بلکه همه ساکنان اراضی اشغالی چاره ای جز تسلیم در برابر آن نخواهند داشت. قدس:تأملی بر روند انتخابات افغانستان «تأملی بر روند انتخابات افغانستان»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم پیرمحمد ملازهی است که در آن می خوانید؛سرانجام عصر دیروز، کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان پس از کش و قوسهای فراوان طبق نتایج اولیه خود، «اشرف غنی احمد زی» را برنده انتخابات ریاست جمهوری این کشور اعلام کرد. به گفته «یوسف نورستانی»- رئیس کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان- در این کارزار انتخاباتی اشرف غنی احمد زی با 56 درصد آرا و دکتر عبد ا... 43 در صد آرا را به دست آورده اند. شمارشرکت کنندگان بیش از 8 میلیون نفر اعلام شد که 36 درصد آنان را بانوان تشکیل می دهند. بدین ترتیب گویا رئیس جمهور آینده افغانستان مشخص شده است، اما در این باره که نتایج اعلام شده بتواند به بحران کنونی پایان دهد جای بحث فراوان وجود دارد. عبد ا... عبد ا... اعلام کرده تا زمانی که آرای ناپاک از آرای پاک جدا نشود نتیجه انتخابات را نخواهد پذیرفت، اما اشرف غنی احمد زی از اعلام نتایج مقدماتی استقبال کرده است. از طرف دیگر دولت تدابیر امنیتی بسیار شدیدی را به مرحله اجرا گذاشته است و34 دانشگاه که گمان می رفت طرفداران عبدا... در آنها دست به مقاومت و اعتراض بزنند به مدت یک ماه تعطیل شدند. در این شرایط به نظر می رسد دو عامل در تعیین و جهت دهی تحولات روزهای آتی می توانند بسیار تعیین کننده باشد. 1- شرایط داخلی افغانستان
2- شرایط بین المللی با توجه به حضور نظامی آمریکا و ناتو و دخالت سازمان ملل اگر به شرایطی که در چهار ساعت پیش از اعلام نتایج در کمیسیون انتخابات گذشت توجه کنیم روشن می شود بحثهای بسیار حادی بین نماینده سازمان ملل، سفیر آمریکا و کمیسیون انتخابات افغانستان در جریان بوده و در نهایت تصمیمی که اتخاذ شد نشان می دهد نتایج خارج از رأی مردم و با مصلحت گرایی اعلام شده است.
در همین حال به نظر می رسد دکتر عبدا... در موقعیت بسیار دشواری برای اتخاذ تصمیمی نهایی قرار گرفته باشد. بدین معنا که از یک طرف باید هواداران خود را قانع کند که دست به تجمعات خشونت آمیز نزنند و از سوی دیگر به گونه ای رفتار کند که اعلام نتایج انتخابات به این شکل خدشه ای به وحدت ملی وارد نسازد و به تشدید تضادهای قومی نینجامد. از سوی دیگر این پرسش مطرح است که آینده افغانستان چه خواهد شد. به نظر می رسد عبدا... این نتایج را نخواهد پذیرفت و همچنان برشفافیت انتخابات تاکید خواهد کرد، اما حقیقت آن است که نپذیرفتن عبدا... نمی تواند تغییر عمده ای در نتایج نهایی و تصمیم اتخاذ شده ایجاد کند. به نظر می رسد عبد ا... بیش از آنکه به دنبال قدرت باشد، به دنبال آن است که سنت تقلب در انتخابات شکل نگیرد و در آینده سیاستمداران برای کسب قدرت به این گونه ترفندها متوسل نشوند. اما اگر بخواهیم حقیقت را در نظر بگیریم در شرایط کنونی افغانستان مصلحت گرایی که در اعلام نتایج پیش آمد مبتنی بر واقعیتهای سیاسی، اجتماعی و قومی است که افغانستان در آن قرار دارد. گذشته از این محاسبات، آمریکا در ارتباط با گروه طالبان را هم باید در نظر داشت. بدین معنا که آمریکا قرار است تا سال 2016 بخش اصلی نیروهای خود را از افغانستان خارج کند و طبق قرار داد امنیتی که احتمالاً اشرف غنی احمد زی در کسوت رئیس جمهور آن را امضا خواهد کرد حداقل 5 پایگاه نظامی برای استقرار نیروها و تجهیزاتش در افغانستان به دست خواهد آورد. لازمه چنین وضعیتی توافق با طالبان خواهد بود، بنابراین دولت آقای اشرف غنی احمد زی با توجه به خصلت های قومی پشتون خود راحت تر می تواند با طالبان وارد مذاکرات جدی شده و در جهت تسهیل شرایط برای خروج امن ناتو و آمریکا حرکت کند. در کنار این موضوع باید پاکستان را هم در معادلات در نظر گرفت، اسلام آباد ترجیح می داد احمد زی به جای عبدا... به ریاست جمهوری برسد و در مصلحت گرایی که در کمیسیون انتخابات صورت گرفت این موضوع بی شک مد نظر بوده است. با این حال نباید تصور کرد که موضوع تمام شده است، بلکه هنوز نیروهایی در افغانستان وجود دارند که بدنبال نوعی مصالحه بین عبد ا... و اشرف غنی احمد زی هستند و ترجیح می دهند یک نوع دولت ائتلافی با مشارکت دو نامزد تشکیل شود. پیشنهاد آقای سپنتا مشاور امنیت ملی حامد کرزی درست پیش از اعلام نتایج انتخابات مؤید چنین برداشتی است، هر چند ممکن است نه عبدا... حاضر به پذیرش چنین پیشنهادی باشد و نه اشرف غنی که اکنون خود را در موقعیت برنده احساس می کند تن به پذیرش دولت ائتلافی بدهد.اما به هر حال به عنوان یک راه حل برای پایان دادن به بحران افغانستان این ایده همچنان مطرح باقی خواهد ماند. با توجه به این واقعیت ها می توان گفت بحث انتخابات ریاست جمهوری و نتایج آن تقریبا پایان یافته تلقی می شود، اما بحث اصلی که توزیع قدرت یا انحصار آن در افغانستان است، همچنان تا مدتها باقی خواهد ماند. سیاست روز:آقایان! دولت سایه آرزوی محال نیست!

«آقایان! دولت سایه آرزوی محال نیست!»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم علی اشرفی است که در آن می خوانید؛یکی از روزنامه های اصلاح طلب نسبت به یادداشت «ضرورت تشکیل دولت سایه از سوی رئیس جمهوری» در روزنامه «سیاست روز» شنبه ۱۴ تیرماه واکنش نشان داد. روزنامه مذکورتشکیل دولت سایه را «آرزوهای محالی که سرمقاله می شود!» نامید و نوشت: «وقتی برخی که با شما هم مشی و همفکر نیستند، پیشنهادی ارائه و ادعا کردند به صلاح شماست کمی درمورد آن بیشتر فکر کنید. اکنون شرایط اینچنین رقم خورده است؛ یعنی افراد و رسانه هایی که تا دیروز اثری از آرزوی موفقیت آنها برای دولت نبود به یکباره سرمقاله روزنامه های خود را به پیشنهادی برای بهبود عملکرد همان دولت اختصاص می دهند». نویسنده سپس تأکید کرد: «اصولگرایان از ابتدای دولت یازدهم بسیار کوشیدند تا فرمان را به دست بگیرند و در این مسیر از احضار مکرر وزرا به مجلس، برگزاری همایش هایی به نام دلواپسیم و نگرانیم و... ، ایرادات مکرر به عملکرد وزرا و معاونان رئیس جمهور و ده ها نمونه دیگر استفاده کردند که صبر و سعه صدر رئیس جمهور و اعضای دولت آنها را از رسیدن به فرمان هدایت دولت بازداشت که از این رو با طرح دولت در سایه می خواهند از مسیر دیگری به خواسته خود برسند که مشخص است هیچ گاه موفق نخواهند بود». نویسنده در ادامه شمارش انگیزه احتمالی ما در طرح این پیشنهاد، مدعی شد: «احمدی نژاد حتی برنامه ای برای دیدار با گروه های سیاسی نداشت چه برسد به اینکه مانند دکتر روحانی از اقشار و گروه های مختلف بخواهد تا دیدگاه های خود را با او در مسیر پیشرفت کشور درمیان بگذارند. این موضوع سبب شده تا اصولگرایان به نوعی به جبران آن بپردازند و در نقش دولت در سایه به ایفای نقش پرداخته تا شاید کمی از آلام و مشکلات ۸ ساله شان کاسته شود». نویسنده مطلب روزنامه با طرح این پرسش که «آیا واقعاً نیت خیر است؟» در پایان نوشت: «هزاران گمانه دیگر درمورد طرح دولت سایه از سوی اصولگرایان می توان مطرح کرد اما به یک دلیل بسیاری از آنها رد می شود. اگر واقعاً اصولگرایان همانطور که در ۷ بند ذکر شده قصد کمک به دولت را دارند، دیگر نیازی به تشکیل دولت سایه نیست. اگر نیت آنها خیر و کمک است، چرا نمی آیند و شفاف این قصد خود را بیان نمی کنند؟ اگر طرح دولت سایه تاکید بر القای ناکارآمدبودن دولتمردان فعلی نیست پس چه نیازی به آن دم و دستگاه است که در ۷ بند به آن اشاره شده. اصولگرایان باید واقع بین باشند و سعی نکنند ناراحتی خود از نتیجه حماسه ۲۴خرداد را این گونه یعنی به طرق غیرمنطقی جبران کنند چون بار دیگر از پیروزی دور خواهند شد و برای ادامه حیات سیاسی جریانشان مطلوب نیست». درباره یادداشت آن روزنامه، ذکر چند نکته را ضروری می دانیم.
اول – پیشنهاد تشکیل دولت سایه به رئیس جمهوری، ایده ای است که از سالهای قبل در ذهن و حتی برنامه انتخاباتی برخی از نیروهای سیاسی مطرح بوده و امر بدیعی نیست و ما صرفاً بر ضرورت تشکیل آن در این شرایط و به دست دکتر روحانی تاکید کردیم. در طرح این ایده، کاملاً مستقل بودیم و مشاهده نکردیم که نیروهای سیاسی اصولگرا از این ایده دفاع کنند. قطعاً برنامه و طرح حساب شده ای در این زمینه علیه دولت دکتر روحانی وجود ندارد زیرا اساساً این ایده، علیه هیچ دولتی نیست بلکه به نفع همه دولتهاست. ممکن است کسانی از اصولگرایان اکنون برای نظارت بر دولت دکتر روحانی، این ایده را بپسندند اما باید دانست اگر آنان هم تشکیل دولت سایه را بپذیرند و این ایده اجرایی شود، خودشان هم باید به آن عمل کنند و در آینده اگر دولت به دست اصولگرایان بیفتد، خودشان باید یک دولت سایه از اصلاح طلبان را تشکیل دهند. دوم - طرفداران این ایده را معمولا نیروهای سیاسی اصلاح طلب تشکیل می دهند که شفافیت سیاسی را از آرمانهای خود می دانند و نظارت بر صاحبان قدرت و حفظ حقوق اقلیت را مد نظر دارند. در پیشنهاد ما چنین آمده است که به جای ملاقات گهگاهی رئیس جمهوری با منتقدان و مخالفان دولت، بهتر است به صورت ساختاری، نهادی ناظر از سوی مخالفان تشکیل شود و از طریق شناسایی ضعف ها و نارسایی ها و آسیب شناسی مسائل کشور، به دولت کمک شود. اولویت قائل شدن به «ساختار» به جای افراد و مدیران هم مطلوب اصلاح طلبان است. این که چرا یک روزنامه مدعی اصلاح طلبی با این پیشنهاد ما مخالفت می کند، امری است که ما متوجه آن نمی شویم. سوم – اصولگرایان را نباید یک کاسه کرد و در باره همه آنان، حکم واحدی داد. کم نیستند اصولگرایانی که روی کار آمدن دولت دکتر روحانی را یک فرصت تاریخی برای کشور ارزیابی کرده و برای موفقیت آن تلاش می کنند. جریان افراطی و تند در همه نیروهای سیاسی هست و آفت فعالیتهای درست سیاسی هم همین افراطیون به حساب می آیند. مگر اصلاح طلبان، کم چوب افراطیون طیف خود را خوردند؟ یک دست نبودن مواضع اصولگرایان را در مقاطع مختلف شاهد بودیم که یکی از مهمترین سرفصلها، نوع موضع گیری آنان در قبال دولتهای احمدی نژاد و روحانی است. طبعاً اصولگرایان عاقل، آرزوی موفقیت دولت دکتر روحانی را دارند و البته هر جا که لازم باشد، اعتراض و انتقاد هم می کنند و راهکارهای مورد نظر خود را هم عرضه خواهند کرد ولی چقدر خوب و مناسب است که ساختاری در کشور وجود داشته باشد که منتقدان و مخالفان دولت، نظرات خود را از آن طریق به دولت منتقل کنند و احتمال اثر آن بیشتر باشد. چهارم – اجرای این ایده و تشکیل این ساختار، یک گام بزرگ برای نظام سیاسی کشور و کارآمدی آن است. بزرگترین دلیل حاد شدن مناسبات جناح های سیاسی کشور این است که با هم ارتباط ندارند و هر روز به یکدیگر بدگمان تر می شوند در حالی که اگر بستر عملی برای ارتباط عینی و کاری و کارشناسی میان آنها ایجاد شود، بسیاری از این بدگمانی ها از بین می رود و زمینه همگرایی میان آنان پدید می آید. البته عملی کردن این ایده در اولین بار، کاری بزرگ است و ظاهرا رئیس جمهوری باید برای حضور مخالفانش در درون نهادهای دولتی زمینه سازی کند و به آن رسمیت ببخشد و به همین دلیل گفتیم که به «فداکاری» نیاز دارد. در عین حال این اقدام، کاری مدبرانه است و نیازمند تدبیر و اگر رئیس جمهوری کنونی بتواند این ایده را عملی کند، سنت حسنه ای را پی خواهد ریخت که ثمرات آن تا ابد به پای او نوشته خواهد شد. پنجم - دوستان مطبوعاتی اصلاح طلب اگر واقعا طالب موفقیت دولت هستند و از پیشنهادی از این دست ولو از سوی اصولگرایان مطرح شده باشد، دفاع می کنند، به جای این که انگیزه های دلبخواه برای ما بتراشند و نشانی غلط بدهند، بهتر است با ما همراهی کنند تا ایده هایی از این دست عملی شود و نهادهایی از این نوع پدید آید تا گرهی از مشکلات کشور باز گردد نه این که با رویکرد «توطئه پنداری»، این خواسته را «آرزوی محال» معرفی کنند. وطن امروز:لزوم ورود ملت به توافق نهایی «لزوم ورود ملت به توافق نهایی»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم دکتر مجتبی اصغری است که در آن می خوانید؛ بزرگ ترین سیاستمداران و نخبگان پشت پرده صهیونیست ها هر ساله در اجلاس هرتزلیا گردهم می آیند تا برای آینده دولت بی سرزمین اسرائیل برنامه ریزی کنند. در اجلاس امسال یکی از مهم ترین بحث های مطرح شده پیرامون توافق احتمالی غرب با ایران بود. کارشناسان حوزه ایران در آخرین روز از چهاردهمین کنفرانس هرتزلیا به گفت و گو و شبیه سازی تاثیرات جهانی و منطقه ای ناشی از توافق هسته ای با ایران پرداختند. در این باره چند نکته جالب توجه وجود داشت.نخست آنکه نخبگان صهیونیست تاکید داشتند «برنامه هسته ای» ایران و داستان پردازی پیرامون مخاطرات نظامی آن بهانه ای بیش نیست. دوم آشکارا این مساله مطرح شد که توافق هسته ای نباید مانعی بر سر اقدام مقتضی آمریکا و غرب ضد ایران حتی در صورت عدم تخطی از اصول توافق هسته ای باشد! سوم از آمریکا خواسته شد در ذیل توافق هسته ای این موضوع را به صورت حقوقی تبیین کند که امکان انجام «رفتارهای نامناسب» به ایران داده نخواهد شد. به نظر می رسد مهم ترین خواسته صهیونیست ها از «توافق هسته ای» غرب با ایران، جرم انگاری فعالیت های سیاسی- نظامی ایران در غرب آسیا به عنوان ابرقدرتی با دامنه نفوذ بالا در ذیل عناوین ظاهری «مخاطرات برنامه هسته ای» باشد. بویژه اینکه در کنفرانس مذکور بیشترین دعاوی ضد حضور ایران در سوریه، لبنان، عراق و در ذیل دفاع از عربستان سعودی بیان شده است! واضح است که اسرائیل از ما بیش از حد تصورمان می ترسد! به همین جهت غرب به سرکردگی آمریکا درحال تلاش است در ذیل امضای توافق هسته ای با ایران عملا «ضمانتنامه» دوام سیاسی اسرائیل در خاورمیانه را با گروکشی اقتصادی به چنگ آورد و مرهمی بر زهره ترک برداشته یهودیان ساکن سرزمین های اشغالی بگذارد. به رغم فضاسازی های رسانه ای غیرواقعی اجرا شده از سوی هر دو طرف که با ژست دور بودن از فضای توافق، مدیریت شده احتمال دستیابی به توافق نهایی بالاست. به نظر می رسد تلاش ها برای مدیریت فضای گفتمانی جوامع هدف به سمت اختفای حداکثری متون توافقات و مذاکرات حرکت داده شده است تا تعبیر «مال باخته» همچون دور اول تهیه پیش نویس و امضای توافقنامه ژنو به ظریف و دوستان نچسبد و این بار سهمی از موفقیت اشتون و کری، دست کم در ظاهر نصیب تیم ایرانی شود! هر چند وحدت رویه در فضاگزینی تزویر آمیز رسانه ای در برابر ملت ایران حقیقتا نامطبوع تلقی می شود اما با احتساب قریب الوقوع بودن امضای متن حقوقی تنظیم شده از سوی 1+5 لازم است مخاطرات احتمالی پیش روی کشور را بررسی کنیم: 1- مهم ترین اتفاق ممکن پس از امضای توافقنامه نهایی این است که امتیاز بدهیم و تحریم ها لغو نشود! یک گردش کوچک در اخبار پیرامون چانه زنی های دوطرف آشکار می سازد که این موضوع هم اکنون جدی است. اما موضوع خطرناک تر این است که همان برنامه زمانبندی شده لغو پلکانی تحریم ها نیز به واسطه امضای یک متن ضعیف حقوقی برای کشورمان تبدیل به وجه ضمانی خطرناک با موضوع بحث های جدیدتر سیاسی، نظامی و حتی حقوق بشری شود. اینجا صحبت از مخاطرات حقوقی مشابه توافقنامه ژنو است که بندبند آن دارای اشکالات حقوقی سنگین و الزام آور برای کشورمان بود. هر چند ممکن است در ظاهر صراحتا چنین مواردی ذکر نشود اما این بازی ای نیست که آمریکا به سادگی از آن پا پس بکشد. راه حل این مشکل تبیین دقیق «نقطه برگشت پذیری» یا «خیارات فسخ» است. «خیار فسخ» اصطلاحی در فقه و حقوق به معنای حق برهم زدن یکجانبه قرارداد است. موضوعی که در توافقنامه ژنو ناباورانه در نظر گرفته نشده بود و تنها روی 6 ماهه بودن زمان توافق مانور رسانه ای داده می شد. 2- متوقف شویم و زمان و حاکمیت ملی بر منافع مان را باهم از دست بدهیم! به خطر افتادن «حاکمیت ملی» دومین خطری است که به واسطه امضای متن الزام آور توافق نهایی ممکن است دامنگیر ایرانیان شود. به این معنا که هر بخش از توافق مذکور به واسطه امضای چندین و چند کشور در حکم یک «سند بین المللی» خواهد بود. پس تنظیم آن به گونه ای که «اختیارات حاکمیتی» کشور را ملزم به صلاحدید جهانی نکند، بسیار مهم است. این موضوع زمانی مهم تر می شود که بدانیم هم اکنون به واسطه واگذاری بخش قابل توجهی از اختیارات ملی در حوزه انرژی هسته ای به کنسرسیوم کشورهای طرف مذاکره، علاوه بر فریز داشته هایمان، «حاکمیت زمانی» را هم از دست داده ایم. حال هر اندازه در تنظیم «برنامه زمانی توافق نهایی» گشاده دستی به خرج دهیم به همان میزان مرزهای حاکمیت ملی را به مخاطره انداخته ایم. 3- همان شود که صهیونیست ها «برگشت ناپذیری» برنامه هسته ای ایران می نامندش! پس مهم است که چه ضمانی می گیریم و چه ضمانتی می دهیم! خسّت در فضای بین الملل قانونی کلی است که ضامن حفظ مرزهای حاکمیتی است. 5 سال فریز برنامه هسته ای صنعتی کشور برابری می کند با 10 سال استهلاک فنی و عقب افتادن از علم روز جهان در فضایی که کشورهای پیشرفته برای ساعت به ساعت آن برنامه ریزی می کنند. خلاصه! بد نیست از تجربیات تاریخی گذشته درس بگیریم و فراموش نکنیم کشور در حال توسعه ایران با هزاران برنامه اقتصادی لنگ مانده به جهت کمبود بودجه، میلیون ها دلار هزینه کرد تا کارخانه تبدیل ذخیره اورانیوم کشور به اکسید را به حکم همین چند کشور طرف مذاکره از خارج وارد کند! اینها کلاه های گشادی بود که تنها به واسطه امضای «پیش نویس توافق نهایی» بر سر دولت و ملت رفت! ترک خطر احتمالی وجوب عقلانی دارد! مروری بر گذشته نشان می دهد تلاش های زیادی برای موفقیت گفتمانی دوستان آمریکا در ایران در ذیل توافقات هسته ای اخیر و قدیمی انجام گرفته است. دخالت دادن مجلس شورای اسلامی در توافق نهایی و منوط کردن پذیرش آن به جلب نظر دوقوه به جای امضای تنها «یک وزیر»، علاوه بر تثبیت فضای حاکمیتی کشور در عرصه سیاست بین الملل، قدرت ساختاری نظام مقتدر جمهوری اسلامی را به رخ جهانیان خواهد کشید. چرا که ضعفا با نقض سیستماتیک پایه های مردم سالاری، همواره به دنبال نجات دهنده ای بین المللی دربه در نظامات دیگرانند و عقلا با تکیه بر قدرت درونی، وزن تصمیمات داخلی را از فضای حزبی به سمت گرایشات ملی هدایت می کنند. به این ترتیب در صورت حرکت غرب به سمت تغییر مناسبات بین المللی به دنبال امضای توافق نهایی با ایران، پروسه خروج دولت از توافق نیز تضمین خواهد شد. چرا که نمایندگان ملت و دولت با دقت نظر در رفتار و گفتار غربی ها خواهند توانست در مسیر تعامل یا نقض توافق قدم بردارند. فراموش نکنیم! کشورهای ضعیف و بی بنیه «اصالت» را به قوانین بین المللی می دهند و همچون دکتر سریع القلم نسخه پیروی از غرب را در همه حال شفابخش می خوانند و آنها که ذاتا از دیسیپلین قدرت برخوردارند در عین وابستگی به دیگران، خود را واضع و داور بین المللی خطاب می کنند. شاه کلید خطاب کردن پی درپی 6 کشور طرف مذاکره با عبارت ثابت «جامعه بین الملل» در تعابیر رسانه ای دستگاه خبری غرب نیز همین است. پس مذاکره کننده محترم! لطفا اصالت را به حاکمیت ملی بدهید نه نظامات فرضی و غیر الزام آور قراردادی!

جوان:از کجا به کجا رسیدیم؟ «از کجا به کجا رسیدیم؟»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر یدالله جوانی است که در آن می خوانید؛آقای بهزاد نبوی از مجرمین فتنه 88 که اخیراً پس از سپری شدن دوران محکومیتش از زندان آزاد شده اظهارات بسیار قابل تأملی را بیان کرده است. البته به نظر می رسد این نوع مطالب، زبان حال بسیاری از شخصیت های سیاسی جریان مدعی اصلاح طلبی در سال های اخیر باشد؛ لکن افراد محدودی همانند بهزاد نبوی به لحاظ برخورداری از شخصیت «رک گویی»، جرئت پیدا می کنند و آن را بر زبان جاری می سازند. البته این بیان در صورت تأمل و سرمشق قرار گرفتن برای عبرت آموزی و اصلاح گذشته، می تواند ساز





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن