واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:
، تیرها وترکش ها اگر با کشته شدن من، وطنم پایدار می ماند مرادر برگیرید خمین - ایرنا - ای تیرها و ترکش ها اگر با کشته شدن من وطنم پایدار می ماند مرادر برگیرید؛ این جملات بخشی ازوصیتنامه سردارپاسدارشهیدˈمحمدطاهر لطفیˈ که با 22 سال سن از سرزمین آفتاب در خمین به فیض شهادت رسید.
به گزارش ایرنا، شهید ˈمحمد طاهر لطفیˈ یکی از 12 سردار شهید خمین است که در 23 تیرماه مصادف با 22 رمضان1361در منطقه جنگی شلمچه در عملیات رمضان به دیدار حق لبیک گفت.
ˈصادق لطفیˈ برادر و همرزمˈ محمد طاهرˈ از خصوصیات و ویژگی های اخلاقی شهید گفتنی های فراوان برای گوش های شنوا دارد.
برادرم در چهار سالگی سایه و دست نواش پدر را از دست داد و مادرم با وجود فقدان سرپرست خانواده مسوولیت خواهرم که یکی از قلهای شهید بود را با دامداری و زراعت در روستای نیشهر خمین برعهده گرفت.
هوش سرشار و ادب و نزاکت شهید طاهر لطفی در بین دوستان و اقوام به ویژه دبیران مدرسه زبان زد بود، اهل مطالعه بودن از خصوصیات فردی این شهید بزرگوار است و هم اکنون 200 جلد کتاب، چهار جلد قرآن و نهج البلاغه از وی به یادگار مانده است.
برادر شهید ادامه داد، شهید محمد طاهردر سپاه خمین مسوول آموزش نظامی داوطلبان به جبهه بود و همین ارتباط سبب شد تا با حضور درجبهه با فرهنگ شهید وشهادت آشنا شود.
برادر عزیزم مسوول آموزش تیپ علی ابن ابیطالب (ع)خمین و فرمانده گردان کلاک در عملیات رمضان بود وبه علت تدبر بالا منطقه شوش دانیال را وی واگذار کرده بودند.
اما خاطره ای از شهید:
برادرم، همرزمی داشت به نام شهیدˈ محسن محمودیˈ زمانی که جنازه این شهید را به خمین آوردند دستش مشت گره کرده برسینه بود و جنازه برادرم را نیزهنگام خاکسپاری با مشت گره کرده دیدیم.
صادق لطفی به فقدان حضور پدر در سالهای سخت دوران دفاع مقدس اشاره می کند که برادربزرگتر؛ خانواده را برای دفاع از دشمنان رها کرد و رفت.
برادر شهید می گوید، اکنون فاصله ها زیاد شده و کمتر کسی یافت می شود امروز با شرایط برادرم، خانواده را تنها بگذارد و برای رسیدن به هدف، ترک خانه وکاشانه کند.
وی شهدا را مظلوم و گمنام خطاب کرد و اظهار داشت: وقتی برادرم به فیض شهادت رسید نگذاشتم اسلحه اش زمین بماند آن را برداشتم و به جنگ رژیم بعث عراق رفتم.
وی تلخ ترین خاطره زندگی را اعلام خبر شهادت برادر به مادرش عنوان کرد و ادامه داد، مادر عزیزم با شنیدن خبر شهادت برادرم زجه و آه سرداد، که بعد از گذشت سالها، هنوز طنین آن گوشم را آزار می دهد.
مادرم را در سالهای اخیر به منطقه عملیاتی و محل شهادت برادرم بردم و در آنجا خاک شلمچه را بر سر وصورت پاشید و در فراغ پسر نوگل 22 ساله ، غم سرایی کرد.
راهشان پر ره رو باد.ک/4
2482/555
انتهای پیام /*
: ارتباط با سردبير
[email protected]
17/04/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 55]