واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۱۴ تير ۱۳۹۳ (۱۱:۳۵ق.ظ)
و پس از آن ديگر هيچ کس فقير نشد
سلام...نه رفقا...اشتباه نکنيد. نميخواهم رمان بنويسم؛ آن هم با يک جمله خبري کوتاه به سبک ژوزه (خوزه) ساراماگوي معروف که خودتان بهتر او را ميشناسيد.
حالا درست است که ما عمري دود چراغ اين ادبيات گل و بلبلي خودمان را خورده ايم و به جايي هم نرسيده ايم، اما؛ امروز دلمان ميخواهد کمي هم اطلاعات رياضيمان، همچنين دانش زرخيز اقتصادي مان را به رخ حريفان گرامي بکشانيم! ايضاً يک مقايسه تطبيقي هم داشته باشيم (فکر کن... عجب جمله اي!) در خصوص اجرايي شدن سياست هاي اصل 44 آن هم به نحو افتضاح! و اين که قرار بود مثلا کشتي توفان زده اقتصاد کشور با اجرايي شدن اين اصل شق القمر کند با رمان معروف «هجوم دوباره مرگ»!... ميفرماييد اينها چه ربطي به هم دارند؟! عرض ميکنم...
ببينيد دوستان ما يک نوع اقتصادي داريم، به عبارت صحيح تر و دقيق تر! يک نوع اقتصادي در مملکت ما بوده يا درست شده که در هيچ کجاي دنيا لنگه ندارد. از آن اقتصادهاي «پنج ضلعي» خاص که با ساختار هندسي منحصر به فردش، در دايره اي مشکوک و گل آلود، هي مي چرخد و مي چرخد و مي چرخد و گاه و بي گاه مرواريدهاي بي بديلي همچون رانت خواران و ويژه خواران و دلالان نابغه را از عمق «اقيانوس تاريک» صيد و تحويل جامعه مي دهد... يک ضلع اين اقتصاد همان اقتصاد دولتي خودمان است که اصلا درباره اش حرف نمي زنيم! يک ضلع ديگر، اقتصاد «خصولتي» است که مثلاً خصوصي است، اما؛ باز هم دولتي است که آن هم هيچ... ضلع سوم که خدايشان خير دهاد! همان اوقاف معروف و خيريه ها و آستان ها و بنيادها هستند که شکر خدا دارند به خلق ا... خدمت ميکنند و البته... البته سهم و اثرشان عجيب در اقتصاد کشور مجهول است و ما نمي دانيم کلاً با چه روشي بايد عملکرد اقتصادي اين عزيزان را اندازه بگيريم! ضلع چهارم هم تعاوني هاي بي حال ِ معلوم الحال هستند و ضلع پنجم هم بخش خصوصي بدبختِ کج اقبال ِسرگردان ِافسرده حال... بعد حالا يک سمت کشتي مستأصل نامبرده قرار ميگيرد، يک سمت مردم حيران و بي نوا، يک سمت اين «پنج ضلعي» به زمين گرم خورده خير نديده و يک سمت هم يک علامت سؤال فوق طلايي...!
اينجاست که بنده به جان عمه بزرگوارم قسم ميخورم اگر حضرت اينشتين نابغه هم از خاک سر برآرند و يک سال تمام هم بر سر حل اين معادله 7 مجهولي، مغز مبارک را به کار بياندازند، باز هم فرجي نميشود و اوضاع به همين منوال قمر در عقرب باقي ميماند.
و حالا ربط اين معادله وزين با رمان جناب ساراماگو!؛ در آن کتاب، وقتي مي بينند کار مملکت شان کلاً سامان نميگيرد، بزرگان شان مي آيند و دور يک ميز خوشگل مي نشينند و با ارائه يک راهکار بي عيب و نقص و دو نبش، دست به دامان سايت ها و روزنامه ها و راديو و تلويزيون و نشريات زرد و صورتي و بنفششان ميشوند و هي شروع ميکنند به تبليغ... تبليغ... تبليغ و سر و صدا و زدن تيترهاي آن چناني درخصوص راهکار دو نبش و... فقط هم همين... بعد انداختن کار در ورطه بورکراسي و انتهاي ماجرا هم يک گزارشِ کار سبز اندر بنفش، با کلي آمار و ارقام الکي... عين همين راهکار اقتصادي اخير خودمان که از اساس با اين پنج ضلع مقدس منافات دارد. بنابراين چون مي دانند کار درست نميشود، ابتدا شش ماه نخست! «اين اصطلاح» را براي ملت موشکافي! و تعريف ميکنند. يک سال هم براي روشن تر شدن مفهوم! همايش و نشست و کوفت و زهرمار (ببخشيد)... برگزار ميکنند، سه سال هم تيتر و شعار جيغ و داد و کف و هورا و تنظيم اساس نامه، دو سال ديگر هم طول ميکشد ماحصل! کار به ارگانها ابلاغ شود و به قول مرحوم آل احمد الخ...
و مگر با اين همه نبوغ و سخت کوشي و انگيزه و روحيه جهادي! تا يک سال ديگر فقيري در اين مملکت يافت ميشود آخر...؟! مطمئن باشيد تا يک سال ديگر همگي ثروت مان سر به فلک مي زند؛ توليدمان افتخار آفرين مي شود؛ روح ملت شاد؛ خانه تماماً آباد! و...
اصلا ولش کن...به من و تو چه...! هي بنشينيم توي سرمان بزنيم و حرص بخوريم که چه بشود؟! به جان شما نباشد، به جان خودم! يک مانتوي خوشگل مشکي/ طلايي ديده ام، باقلوا... با يک کيف چرم درجه يک؛ مي روم خدمت عمه جانم؛ کمي زبان ميريزم و صله ام را دريافت مي کنم و... بعد هم خودتان مي دانيد ديگر...!
نگران اوضاع مملکت هم نباشيد. دستي از غيب برون مي آيد و همه چيز را به لحظه اي درست مي کند!
پولدار باشيد/ دخترک
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]