واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
روایت حجتالاسلام فلسفی از مخالفت خشکه مقدسها با بلندگو
حجت الاسلام فلسفی خاطرات جالبی از اولین عکس العمل خشکه مقدسها و مقدسمآبها در مقابل سخنرانی وی در مسجد، بر سر بلندگو دارد.
به گزارش خبرگزاری فارس، در کتاب خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی آمده است. یکی از چیزهایی که در منبرهای آن ایام بسیار جالب بود و برای اولین بار با پخش مستقیم سخنرانی از مسجد شاه در ماه مبارک رمضان اتفاق می افتاد، این بود که هر گاه در منبر نام مبارک حضرت محمد (ص) را می بردم، صدای صلوات مردم حاضر در مسجد از رادیو پخش می شد و این امر آن قدر جدید و خارج از انتظار مردم بود که واقعاٌ بالاتر از تصور عادی به نظر می رسید. جالب تر آنکه هر گروه از مردم در هرجا که بودند همین که از رادیو صدای صلوات جمعیت در مجلس سخنرانی را می شنیدند، با صدای بلند صلوات می فرستادند. تصور کنید هر مسلمانی که صدای صلوات را پس از سالها خفقان و کینه ضد اسلامی رضاخان برای اولین بار از رادیو می شنید، چه وجد و سروری با او دست می داد. آن موقع مرحوم آقای راشد هم شبهای جمعه در رادیو تهران سخنرانی داشت، ولی چون میکروفون او در اتاق در بسته بود چنین عکس العملی را نداشت. خیلی از آقایان واعظ می گفتند در شهرستانها ائمه جماعات به محض اینکه ظهر می شد، برق آسا نماز ظهر و عصر می خواندند، واعظ آنها هم 20 دقیقه منبر می رفت و بعد از ساعت 1 بعد از ظهر رادیو را روی منبر می گذاشتند تا سخنرانی من برای مستمعین پخش شود! در آن موقع رادیو خیلی کم بود و بعضی از مساجد در شهرستانها آن قدر وسعت نداشت که مردم زیادی را در خود جای دهند! لذا آقایان وعاظ که از بعضی شهرها آمده بودند می گفتند بازارهای بزرگ را فرش کرده و بلند گو کشیده بودند و بدین وسیله صدای رادیو را به سمع جمعیت انبوه می رسانیدند.
یکی از چیزهایی که در منبرهای آن ایام بسیار جالب بود و برای اولین بار با پخش مستقیم سخنرانی از مسجد شاه در ماه مبارک رمضان اتفاق می افتاد، این بود که هر گاه در منبر نام مبارک حضرت محمد (ص) را می بردم، صدای صلوات مردم حاضر در مسجد از رادیو پخش می شد و این امر آن قدر جدید و خارج از انتظار مردم بود که واقعاٌ بالاتر از تصور عادی به نظر می رسید. جالب تر آنکه هر گروه از مردم در هرجا که بودند همین که از رادیو صدای صلوات جمعیت در مجلس سخنرانی را می شنیدند، با صدای بلند صلوات می فرستادند. تصور کنید هر مسلمانی که صدای صلوات را پس از سالها خفقان و کینه ضد اسلامی رضاخان برای اولین بار از رادیو می شنید، چه وجد و سروری با او دست می داد. آن موقع مرحوم آقای راشد هم شبهای جمعه در رادیو تهران سخنرانی داشت، ولی چون میکروفون او در اتاق در بسته بود چنین عکس العملی را نداشت. خیلی از آقایان واعظ می گفتند در شهرستانها ائمه جماعات به محض اینکه ظهر می شد، برق آسا نماز ظهر و عصر می خواندند، واعظ آنها هم 20 دقیقه منبر می رفت و بعد از ساعت 1 بعد از ظهر رادیو را روی منبر می گذاشتند تا سخنرانی من برای مستمعین پخش شود! در آن موقع رادیو خیلی کم بود و بعضی از مساجد در شهرستانها آن قدر وسعت نداشت که مردم زیادی را در خود جای دهند! لذا آقایان وعاظ که از بعضی شهرها آمده بودند می گفتند بازارهای بزرگ را فرش کرده و بلند گو کشیده بودند و بدین وسیله صدای رادیو را به سمع جمعیت انبوه می رسانیدند.
واکنش خشک مقدس ها باید بگویم که اولین عکس العمل خشکه مقدس ها و مقدس مآبها در مقابل سخنرانی من در مسجد، بر سر بلندگو بود! یک شب مجلس عروسی پسر یکی از محترین بود. در نصف اتاق ائمه جماعات و مرحوم پدرم نشسته بودند. من هم بودم و نصف دیگر را همین افراد مقدس مآب پر کرده بودند. در آن مجلس یکی از آن مقدس مآبها از پایین مجلس با صدای بلند گفت: آقای فلسفی خیلی حرفهای خوب می زنید، اما متأثر و متاسفم که این مزمار را به مجلس آوردید، چرا با مزمار حرف می زنید عیب شما این است! تازه سال اول بود که بلندگو به مسجد آمده بود و آقایان علما هم نمی توانستند در آن مجلس چیزی بگویند. پس از آنکه آن آقا حرف خود را زد، با خونسردی پیشخدمت را صدا زدم و گفتم این بشقاب گز را ببرید خدمت آن آقا قدری میل کند. آن آقای مقدس گفت: نه آقا من دندانم عاریه است، گز لای دندانم می رود و اذیتم می کند و نمی توانم غذا بخورم. گفتم چر دندان عاریه گذاشتید؟ گفت برای اینکه دندان ندارم نمی توانم غذا بخورم. گفتم چرا عینک زده اید؟ گفت بدون عینک نمی توانم دور را ببینم. بعد از اینکه این دو اقرار را گرفتم، تند شدم و گفتم : شما دندان نداشتی، رفتی دندان عاریه گذاشتی که بتوانی غذا بخوری. نمی توانستی دور را ببینی، عینک زدی تا دور را ببینی. این کار شما حلال است، اما من که صدایم به آخر مجلس نمی رسد و میکروفون را آورده ام که صدایم به آن جا برسد، کار حرام کرده ام؟... فتوا می دهی؟ بدعت می گذاری؟ با این سخن من، مجلس وضع عجیبی پیدا کرد. آقایان هم بال گرفتند. پسر آن مرد عینکی و دندان عاریه ای که مرد فهمیده ای بود، دست پدرش را گرفت و از مجلس بیرون برد و در اتاق دیگر شروع کرد به او تندی کردن که شما در هر جا می خواهی اظهار عقیده بکنی، هر جا می خواهی حرف بزنی، چرا حد خودت را نمی فهمی؟ این کار ما در آن مجلس صدا کرد و در خیلی جاها منعکس شد و رفع بسیاری از محذورات کرد. منبع: خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی انتهای پیام/
93/04/10 - 13:43
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]