تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833121579




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسى اندیشه سیاسى امام محمد غزالى


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بررسى اندیشه سیاسى امام محمد غزالى
غزالى غایت سیاست را تأمین سعادت بشر در دنیا و آخرت مى داند و براى علاج فساد قدرت و بازگشت قدرت به مجارى صحیح و اصولى آن، داشتن حاکم حکیم و عادل را کافى نمى داند، بلکه معتقد است باید ساختار جامعه را عادلانه کرد.

خبرگزاری فارس: بررسى اندیشه سیاسى امام محمد غزالى



بخش دوم و پایانی کارگزاران سیاست غزالى بر این باور است که بهترین و شریف ترین نوع سیاست، سیاست پیامبران است؛ چراکه با وحى متصل بوده و آنها را همراهى و همیارى کرده است. اما بعد از سیاست پیامبران و بخصوص پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله اجراى سیاست توسط یک نفر حاکم غیرممکن است. حاکم در این راه باید با نخبگان جامعه نظیر فقها، علماى صالح و وعاظ در راهنمایى مردم به سوى رستگارى همکارى و همفکرى داشته باشد. غایت سیاست از دیدگاه غزالى آن است که اخلاق نکوهیده و مذموم در جامعه، از امور جزئى مربوط به فرد و خانواده گرفته تا اداره جامعه، جاى خود را به اخلاق پسندیده بدهد. این امر زمانى میسر مى شود که ظاهر و باطن اعضاى جامعه توأمان به اخلاق نیک مزین شود. غزالى بر این باور است که اصلاح ظاهر اعضاى جامعه، اعم از نخبگان و عوام، به عهده حکام و فقهاست؛ حکام به خاطر مشروعیت اقتدار و توانایى اجراى احکام، و فقها نیز به خاطر آگاهى بر قانون مردم دارى و حکومت بر مردم. اما حوزه درونى اجتماع بر عهده علماى صالح و وعاظ قرار دارد. علماى صالح تنها مى توانند درون نخبگان جامعه را اصلاح کنند؛ چراکه عوام قدرت فهم برنامه هاى اصلاحى آنها را ندارند. در این میان، نقش وعاظ اصلاح درون عوام است. 1. حاکم غزالى در وجوب حاکم (امام) متعلق به مکتب اشعرى است. مسئله وجوب امامت ازآن رو که حایز اهمیت است که مسائل خطیر دیگرى نظیر مسئله پایه قدرت سیاسى و مسئله وحدت یا تعدد حکومت و حاکم از آن منشعب مى شود. غزالى بر این باور است که خلافت برحسب ضرورت عقلى واجب شمرده مى شود، اما وجوب آن به صورت تکلیف، ناشى از شرع است. استدلال عمده غزالى در حول مسئله مشاغل دولتى و وظایف عمومى دور مى زند. وظایف و مشاغل مذکور در صورتى وجود پیدا مى کنند که در رأس جامعه امام وجود داشته باشد. امام منبع هرگونه مشروعیت سیاسى است. غزالى براى اثبات نظریه فوق چند دلیل مى آورد: الف. اجماع: تمام مکاتب و مذاهب اسلامى، امامت را ضرورى تشخیص داده اند. ب. رویکرد یاران پیامبران: بلافاصله پس از پیامبر، حاکم را انتخاب کردند. ج. ضرورت انتخاب امام: اگرچه عقل نمى تواند تکلیف شرعى ایجاد کند، ولى در سایر موارد که مقام آن محفوظ است، عقل به کمک اجماع آمده و اجماع را به شرح زیر قابل فهم مى سازد: 1. نظر شارع آن است که دین با نظم و ترتیب اجرا شود. 2. نظام شرعى وقتى وجود پیدا مى کند که قبلاً در جامعه نظم برقرار شده باشد و این امور وقتى امکان پذیر است که شخص از لحاظ جان و مال ایمنى داشته باشد و از لحاظ معیشتى، امنیت، مسکن و پوشاک تشویش خاطر نداشته باشد. ازاین رو، باید گفت: وجود نظام سیاسى شرط لازم وجود نظام دینى است (غزالى، 1386ب، ص 105). 3. زمانى که بعد از فوت امام یا سلطانى، کسى قدرت را به دست نگیرد: 1. کشمکش به وجود مى آید. 2. هرج و مرج جامعه را فرامى گیرد.3. ممکن است قحطى به وجود آید. 4. حِرَف از بین مى روند. 5. آنان که زنده مى مانند امکان معرفت و عبادت خداوند را پیدا نخواهند کرد (متها، 1381، ص 114). د. سنت پیامبر: در احادیث آمده است که دین از سیاست جداناشدنى است: دین اصل و ریشه است و قدرت نگهبان آن، هرچیز که اصل نداشته باشد از بین مى رود و هر چیز که نگهبان نداشته باشد نیز از بین مى رود (غزالى، 1386ب، ص 106). ه. جلوگیرى از اختلافات مردم: طبیعت افراد با توجه به موقعیت اجتماعى، عقاید، تمایلاتشان مختلف و در نزاع با یکدیگرند، اگر به حال خود رها شوند به زودى در فساد و تباهى غرق مى شوند. تنها چیزى که مانع این امر مى شود و اختلافات مردم را حل و فصل نموده و آشوب ها را سرکوب مى کند، قدرت نیرومند و مطاع است. غزالى دوگانگى حاکمیت را این گونه حل مى کند که قدرت عملى در ایالات مختلف متعلق به امرا و سلاطین است و خلافت متعلق به بنى عباس است (غزالى، 1386الف، ص 124). ویژگى ها و صفات نظرى و عملى حاکم غزالى معتقد است: انسان مسلمان براى تربیت و اصلاح خویش و براى انجام رسالتى که برعهده دارد، باید از یک سلسله قواعد تبعیت کند. لازمه رعایت قواعد مورد بحث، داشتن اعتقاد دینى است. وى همواره این اصل را متذکر شده که شرط عمل، علم است، ولى علم بى عمل بى فایده و بى ثمر است. اعضاى بدن به هیچ عملى برنمى آیند مگر آنکه میل به آن عمل به وجود آمده باشد و میل و انگیزه نیز با معرفت به دست مى آید. به اعتقاد  غزالى، امام هنگامى رفتار نیکو دارد که به چهار اصل زیر معتقد باشد: اصل اول: امام یا سلطان باید به این مطلب مؤمن باشند که دنیا منزلگه است نه قرارگاه، و آدمى در این دنیا مسافر است و براى مسافر توشه لازم است و توشه وى تقواست. اصل دوم: مرکز تقوا قلب است؛ بنابراین، ابتدا باید قلب را اصلاح و تزکیه کرد؛ چراکه سایر اعضا از قلب متابعت دارند. اصلاح قلب، تطهیر آن است از متعلقات دنیوى؛ زیرا عشق به دنیا ریشه و مادر تمام بدى هاست. اصل سوم: امام نماینده خدا در این دنیاست. رسالت عمده اش اصلاح آدمیان است. ولى آن کس که به اصلاح اهالى مملکتش قادر نباشد، هرگز به اصلاح جمیع آدمیان قادر نخواهد بود و نیز هیچ کس نمى تواند ساکنان مملکتش را اصلاح کند پیش از آنکه اهل منزلش را اصلاح نکرده باشد و کسى تواند اهل منزلش را اصلاح کند که قبلاً خود را اصلاح کرده باشد. اصل چهارم: امام باید بداند مانند تمامى آدم ها، ترکیبى از صفات حیوانى و استعدادهاى خدادادى است (غزالى، 1371، ص 5ـ11). بنابراین، اولین وظیفه امام و سلطان و یا اصولاً هر فردى، داشتن اعتقاد است. ایمان عبارت است از: معرفت و اعتقاد. مرکز ایمان، قلب است که توسط سایر اعضاى بدن در افعال و اعمال آدمى تظاهر پیدا مى کند. اعمال و افعال مذکور که نشانه استحکام و عمق ایمانند، به سهم خود به تقویت ایمان کمک مى کنند. حُسن عمل رئیس جامعه پیش از هر چیز منوط به درجه اطاعت از خداوند است. پیروى از خداوند یعنى: انجام فرایض و اجتناب از نواهى. رعایت عدالت و انصاف نسبت به مردم نیز جزو اطاعت خداوند به شمار مى آید (همان، ص 12). به نظر غزالى، امام یا سلطان با رعایت و اجراى ده اصلِ عملى زیر مى تواند وظایف خود را به طریق صحیحى انجام برساند: 1. حاکم باید درونگرى همدلانه داشته باشد؛ یعنى در هر واقعه اى که پیش مى آید خود را به جاى رعیت بگذارد. 2. مطالبات و خواسته هاى مردم را خُرد نشمارد و برآورده کردن آنها را عبادت بداند. 3. زندگى وى باید در حد متوسط جامعه باشد و خود را در نعمات و شهوات غرق نکند. 4. در اداره جامعه، به جاى تندروى و سخت گیرى، رفق و سازگارى به خرج دهد. 5. در چارچوب شرع بایدمشروعیت مردمى داشته باشد و براى این کار، مراجعه به آراء مردم توسط حاکم جایز نیست؛ چراکه مردم ممکن است ازترس حاکم عقاید و نظرات خود را به صورت شفاف ابراز ندارند، بلکه باید غیرمستقیم و توسط مأموران ومعتمدان حاکم از مردم نظرخواهى شود. 6. در بین دوراهى ارضاى خواسته هاى نابجاى مردم و اطاعت از خداوند، جانب اطاعت از خداوند را بگیرد؛ چراکه با این کار و در نهایت، مردم نیز خشنود مى شوند. 7. حکومت بر مردم را سبک نشمرد؛ زیرا نه تنها حاکم مؤظف به تکالیفى است که مردم انجام مى دهند، بلکه باید از عهده تکالیف مردم برآید. اگر چنین کند، خوشبخت، وگرنه شقى خواهد بود. 8. حاکم باید در یک چارچوب فکرى کار کند و در این راه از علما و شیوه حکومت خلفاى راشده بهره گیرد. 9. نه تنها حاکم خود نباید ظلم کند، بلکه باید ساختارى ایجاد کند که زیردستان او اعم از وزیران، والیان و... نیز ظلم نکنند.10. امام باید حلیم النفس باشد؛ چراکه حکومت بر دیگران، خشم و انتقام را در انسان ها تقویت مى کند و حاکم بیش از هر کس نیازمند غلبه بر این دو صفت مى باشد (غزالى، 1390، ص 521ـ542). بنابراین، غزالى با بشرى خواندن انتخاب حاکم، راه را براى موروثى شدن حاکم دشوار مى کند و با ارائه پیش نیازها و پیش شرط هاى اعتقادى و رفتارى، زمینه هرگونه حکومت دیکتاتورى را مى بندد؛ چراکه حاکم با رعایت این مبانى قلبى و عملى زمینه را براى سعادت خود و جامعه فراهم مى آورد. اما آنچه مسلم است اینکه حاکم به تنهایى توانایى ایجاد بستر مناسب حاکمیت را ندارد. بنابراین، در کنار حاکم، به عوامل و ساختارهایى نیاز است که حاکم را در این امر خطیر یارى دهند. 2. فقیه حکام اگرچه داراى اقتدار فوق العاده اى مى باشند و با استفاده از نفوذ خود مى توانند انسان ها را به سوى رستگارى رهنمون کنند، اما با وجود این، تنها حوزه صلاحیت و قدرت آنها در ظاهر آدمیان است و براى این کار به تنهایى از عهده آن برنمى آیند. ازاین رو، نیاز به فقه و فقاهت هم برخاسته از طینت آدمى و نیاز حاکمان به این قشر براى رهبرى و هدایت جامعه مى باشد. انسان ها ازآن رو که داراى صفات حیوانى و ملکوتى مى باشند و گاهى اوقات به ناچار به تبعیت از غرایز، از عدل و انصاف دور مى شوند و خصومت ها و دشمنى ها به وجود مى آید، بنابراین، به ناچار به حاکم و سلطانى نیاز است که خصومت ها را برچیند و عدل و انصاف را به جامعه برگرداند. اما امیر یا سلطان به قانونى نیاز دارد که بتواند با توسل به آن، وضعیت حقوقى افراد در اجتماع را روشن سازد. آشنایان به این قوانین، همان فقها هستند. «و فقیه آن است که عالم بود به قانون سیاست و طریق توسط میان خلق، چون به حکم شهوات، منازعت کنند، پس فقیه معلم سلطان و رهنماى او شد به طریق سیاست خلق و ضبط ایشان تا به سبب استقامت کارهاى ایشان انتظام پذیرد» (غزالى، 1386الف، ص 154). اما فقها از آفاتى که متوجه جوامع اسلامى شده بودند نیز مبرّا نبودند. غزالى در بررسى مسئله فقه و فقاهت، به ریشه هاى تاریخى و زمینه هاى ایجاد آن، که به شدت ناپسند مى داند، بى توجه نیست. غزالى معتقد است: در طول تاریخ اسلام، خلفایى روى کار آمدند که با معرفت حق تعالى بیگانه بوده و ناآشنا به فقه و قضاوت میان خلق بودند؛ ازاین رو، با اضطرار دست به دامان فقها شدند. در ابتدا، علما و فقهاى سلف از نزدیکى به دربار خلافت طفره مى رفتند، ولى بعدها عده اى که اصرار و الحاح امیران و حاکمان در طلب فقها را شاهد بودند و وجاهتى که فقاهت مى توانست براى آنها به بار آورد در نظر مى گرفتند، به جست وجوى علم فتاوا روى آوردند و این بار، فقهایى این گونه بودند که خود را به والیان و امیران عرضه داشتند. انگیزه هاى جاه طلبى و مال دوستى که به طریق تولیت و وصایا و جمع مال یتیمان و تقلد قضا و حکومت و پیشى جستن بر یاران و دست یافتن بر خصمان (همان) نمودار مى گشت، سبب فساد فقها شد و از فساد فقها و علمایى که به کار دنیا روى آورده بودند و پشت پا به آخرت زده بودند حکام و سلاطین فاسدتر شدند. به عبارت دیگر، آنچه غزالى مخالف آن بود، سیاسى کردن دین بود نه دینى کردن سیاست. وقتى دین سیاسى مى شود، مفهوم آن این است که دین در خدمت دنیاداران سیاستمدار قرار مى گیرد؛ اما وقتى سیاست دینى و خدایى مى گردد، معنویت و روح انسانى در آن دمیده مى شود (عمیدزنجانى، 1379، ص 201). غزالى بسیارى از فقهاى سلف را در این زمره قرار مى دهد. البته غزالى منکر اهمیت فقه نیست و حتى اینکه فقیه مى تواند همان عالم صالح باشد. از دیدگاه وى، فقیه اگر با تمام وجود وظایف خود را به نحو احسن انجام دهد، تنها مى تواند به اصلاح ظاهر عوام و خواص در کنار حاکم بپردازد و زمانى در این کار موفق است که «عابد»، «زاهد»، «عالم به علوم آخرت»، «آگاه به مصالح خلق» و «مرید رضاى حق تعالى باشد» (غزالى، 1386الف، ج 1، ص 68). اما اگر حاکم وفقیه در کاراصلاح ظاهرآدمیان موفق باشند، تنها بخشى از واقعیت است و اصلاح درون آدمیان معطل باقى مى ماند. غزالى علماى صالح و وعاظ دینى را براى این امر مناسب مى داند و معتقد است که علما و وعاظ با احراز ویژگى هاوصفاتى مى توانند در این زمینه موفق شوند. 3و4. علماى صالح و وعاظ غزالى در آثارش پس از ترک بغداد، هیچ فرصتى را براى حمله به ظاهربینان و دنیاطلبان از دست نمى دهد. در مرکز این دنیاطلبى، امیران و فقیهان قرار دارند و نقطه مقابل آنها نیز علماى صالحى هستند که به اصلاح آدمیان اهتمام مى ورزند. در این برهه، هرچند که غزالى به صورت نظرى بر مسئله خلافت وفادار ماند، ولى دیگر از مواضع عملى آنها پشتیبانى نمى کرد. تمرکز اندیشه و فکر سیاسى غزالى در برگشت از بغداد، بر روى علماى صالح و ضدیت با فقهاى دنیامدار و امیران ظالم است. غزالى به طور کلى، علما را به سه دسته تقسیم مى کند: 1. عالم دنیاطلب و آخرت گریز که خود و دیگران را بدبخت مى کند.2. عالم به ظاهر دنیاگریز و آخرت طلب که ممکن است دیگران را خوشبخت کند، اما خود را بدبخت مى کند.3. عالم دنیاگریز و آخرت طلب که باعث سعادت خود و دیگران مى شود. به نظر غزالى، علماى آخرت و صالح نشانه ها و ویژگى هایى دارند که آنها را از علماى دنیاطلب متمایز مى کند و اگر علما به این صفات و ویژگى ها متخلق شوند، به نحو احسن مى توانند از عهده وظایف خود برآیند. این ویژگى ها عبارتند از: 1. عالم آخرت، علم خود را ابزارى براى رانت خواهى دنیایى قرار نمى دهد. 2. گفتار و کردار عالم آخرت با هم مطابقت دارد. 3. به علوم سازگار با آخرت مشغول باشد. 4. عالم صالح باید از تجمل و زیاده خواهى در زندگى پرهیز کند. 5. عالم باید تا حد امکان از سلاطین و امرا پرهیز کند. البته این بدان معنانیست که عالم نباید در جهت اصلاح حاکمان برآید؛ چراکه وى معتقد است عالم باید حاکمان را دعوت به خیر، و نهى از شر کند، حتى اگر به زیان عالم تمام شود. غزالى علماى دسته سوم را گروهى مناسب براى اصلاح باطن خواص جامعه مفید مى دانست. اما تنها بخش باقى مانده از جامعه، یعنى باطن عوام، بر عهده وعاظ است. منظور از عوام توده مردم هستند که فهم و ادراک آنها در حدى نیست که سخن خواص و وظایف و نکات باریک در این راه دین را دریابند و اصولاً نیازى به اینکه همه به این درجه برسند، نیست. این دسته از طالبان علم که در نقش واعظ، خطیب، ناصح و طلبه ظاهر مى شوند، باید به حد ضرورت از علوم فقه، حدیث، تفسیر، کلام و... اطلاعاتى داشته باشند (قادرى، 1370، ص 91). نقش برجسته تعلیم و تربیت اما غزالى موفقیت کارگزاران چهارگانه فوق را در اصلاح وضع موجود منوط به بستر و ساختار مناسبى مى داند که عوامل فوق در آن بستر به کنش سیاسى بپردازند. تعلیم و تربیت و آشنایى و آگاهى از مبانى دین و فلسفه وجودى انسان و جایگاه وى در هستى، براى تمامى اعضاى جامعه از دید غزالى این نقش را ایفا مى کند که در ادامه به آن پرداخته مى شود. غزالى به طور خستگى ناپذیرى اهمیت تعلیم و تربیت را تذکر داده و تکرار مى کند. وى تعلیم و تربیت را اولین وظیفه آدمى در برابر خداوند مى داند تا آنجاکه آنها را بر عبادات مقدم مى شمارد؛ زیرا انجام عبادات مستلزم حداقل شناسایى و معرفت است. اصلاح سیاسى بدون اصلاح دینى غیرممکن است و اصلاح دینى نیازمند اصلاح فکرى است. بنابراین، اولین وظیفه مسئولان سیاسى، شناخت طبیعت علوم است. غزالى علوم را به دو بخش تقسیم مى کند: 1. علوم شرعى؛ 2. علوم غیرشرعى یا عقلى. به نظر غزالى، سیاست پیش از هر چیز، به علوم شرعى احتیاج دارد. علوم شرعى با توجه به ظاهر و باطن آدمى به دو قسمت تقسیم مى شود: 1. علوم شرعى دنیوى (فقه): موضوع این علم تنظیم حیات آدمى در گذرگاه دنیاست و به اصلاح ظاهر آدمیان مى پردازد. علوم اخروى (مسائل مربوط به سرنوشت آدمى در دنیاى دیگر) هم به اصلاح باطن اعضاى جامعه اسلامى مى پردازد. این دو دسته از علوم مکمل یکدیگر بوده و غایت واحدى دارند، ولى آنچه که در درجه اول مورد نیاز است علوم دنیوى یا در اصطلاح، همان «فقه» است. مردم در تعامل با هم اختلاف نظرهایى خواهند داشت. حاکم براى حل این اختلاف ها به قانون وساطت میان خلق نیازمند است و آشنایان به این قوانین همان فقها هستند که در کنار حاکم به اصلاح ظاهر آدمیان مى پردازند. اما سیاست براى تحقق کامل رسالتش به علوم دنیوى شرعى اکتفا نمى کند. علوم مذکور، رفتارهاى اجتماعى افراد را در صورتى که به مجازات هاى حقوقى، اعم از حقوق خصوصى و عمومى، برخورد نمایند، مى تواند بررسى کند (خوزى، 1366). بعکس، علوم اخروى علومى هستند که به باطن روح و زندگانى درونى اعضاى جامعه اسلامى مربوط مى شوند. این علوم مى توانند به بخش اعتقادى و ایمان شخصى فرد رسوخ کرده و حالات روحى را که بر رفتار آدمى تأثیرگذارند، تبیین نمایند (غزالى، 1386الف، ج 1، ص 15ـ16). 2. علوم اخروى: غزالى اولین شکل علوم اخروى را مکاشفه مى نامد. مکاشفه جمیع علوم است و معرفتى است که به وسیله آن آدمى مى تواند به شناسایى خدا و جوهر و صفاتش نایل آید. هنگامى که مکاشفه ـ که ریشه آن به وحى متصل است ـ با غور و تعمق شخصى عمق پیدا کند، آن وقت آدمى مى تواند بهتر به حکمت خلقت این عالم و عالم دیگر پى برد و نظام امور دینوى را بهتر دریابد. شق دوم از علوم اخروى، علوم رفتار باطنى است و به اصطلاح غزالى، علم احوال القلب است. سیاست درباره تأمین امنیت دنیوى و تهیه وسایل اخروى افراد، به علم مذکور احتیاج دارد؛ چراکه این علم شامل اکتساب اخلاق پسندیده و اجتناب از اخلاق مذموم به طور کلى است. به عبارت دیگر، با فراگیرى این علم، مهلکاتى نظیر کبر، خشم و حقد و حسد و... از وجود انسان رخت برمى بندد و منجیاتى نظیر صدق، محبت، عشق، محاسبه و مراقبت و... در انسان ظاهر مى شود. سیاست به علوم دینى از آن جهت نیازمند است که علوم مذکور، غایت سیاست را مشخص کرده و با تعلیم مداوم دل ها، افکار عمومى را آماده اطاعت از دین و دولت مى نماید. اما سیاست تا چه حد به علوم غیردینى نیازمند است؟ مسئله عبارت است از روشن کردن این امر، که نظام اسلامى همواره مراقب آدمى بوده و بر طبقه بندى و رده بندى دقیقى بنیان یافته است. این علوم مانند علوم دینى، منتها در درجه پایین ترى، موجب فرض کفایى است. به اعتقاد غزالى، قرار گرفتن علوم غیردینى، در صورتى فرض کفایى است که آن علوم براى حیات دنیوى ضرورى باشد. علومى نظیر طب، حساب و به طور کلى، هنرها و پیشه هایى که زندگى در جامعه بدون آنها غیرممکن است، مثل فلاحت، نساجى، خیاطى، معمارى و سایر هنرها و پیشه ها، باید تحت نظر مسئولیت عمومى جامعه و نمایندگان طبیعى آن، یعنى صاحبان قدرت و علماى شرع، جریان طبیعى خود را طى کند. در پایان مى توان گفت که اگرچه غزالى از زمانه ناسازگار سخن مى گوید که به جهت عدم صلاحیت حاکمان از نظر حکمرانى و سوءاستفاده فقیهان واعظان وقت بر جامعه تحمیل شده است، اما انعکاسى از این ناسازگارى و ضرورت تحول آن به صورت کاملاً ملموس مشاهده نمى شود.  غزالى براى اصلاح احوال حکام به ایده آل گرایى متوسل مى شود و این با اندیشه اصلاحى ناسازگار مى نماید؛ چراکه وى حکام را به قلب جامعه تشبیه کرده است و قلب جامعه فقط با پند و اندرز و آن نیز به صورت تلویحى اصلاح نمى شود. ایشان از ارائه راهکارهاى دیگر در این باره خوددارى نموده است. به عبارت دیگر، اشاره غزالى در این مورد بیشتر به «بایدها» است و کوچک ترین اشاره اى به «هست»ها نمى کند. وى اصلاح حاکم را شرط اصلاح جامعه و سعادت دنیا و آخرت مى داند و این با اندیشه اصلاح جامعه از پایین و به صورت تدریجى در تعارض مى باشد. ایشان در اصلاح وضع جامعه و تأمین سعادت رعیت، نقش نخبگان و متنفذان را بسیار مورد توجه قرار داده است. در حالى که اگر قرار است این بهروزى در دنیا براى رعیت صورت مى گیرد، کم ترین اشاره را به نقش رعیت و تأثیرگذارى آنان نمى کند.برداشت غزالى با برداشت اکثر اندیشمندان حوزه سیاست متفاوت مى باشد. در برداشت اکثر اندیشمندان قدرت موضوع اصلى است، در حالى که در برداشت ایشان هدف از علم سیاست، استصلاح و هدایت است. نتیجه گیرى غزالى بر اساس بحران هاى جامعه اش (اخلاق استبدادى، کج فهمى هاى تصوف، تندروى هاى اسماعیلیان، جمود فکرى و تعصب و قشرى گرى مذهبى، اختلاف سلاطین و حکام) مبانى اندیشه سیاسى خود را با تلفیق واقع گرایى و ایده آل گرایى (جهان بینى اسلامى) استوار ساخت. وى غایت سیاست را تأمین سعادت بشر در دنیا و آخرت مى داند و براى علاج فساد قدرت و بازگشت قدرت به مجارى صحیح و اصولى آن، داشتن حاکم حکیم و عادل را کافى نمى داند، بلکه معتقد است باید ساختار جامعه را عادلانه کرد؛ بدین معنا که نه تنها حاکم باید به یک سرى اصول نظرى و مبادى اخلاقى پایبند باشد، بلکه در کنار حاکم، باید فقهاى ذى صلاح به کار اصلاح ظاهر خواص و عوام بپردازند. به عبارت دیگر، حوزه اجتماعى و بیرونى آدمیان را اصلاح کند. از سوى دیگر، علماى آخرت و وعاظ نیز به ترتیب به اصلاح حوزه خصوصى و درونى خواص و عوام نیز مشغول شوند؛ چراکه هنگامى حوزه عمومى و اجتماعى امت اسلامى اصلاح خواهد شد که ارزش ها و هنجارهاى مطرح در کلامِ وحى الهى در درون اعضاى جامعه، اعم از خواص و عوام، درونى شده باشد. تغییر ظاهر و باطن علاوه بر عوامل فوق، نیازمند تعلیم و تربیت است. غزالى تعلیم و تربیت را مقدمه هرگونه تغییرى در جامعه مى دانست؛ چراکه امور جامعه با آگاهى و دانایى به سرانجام مى رسد که اعضاى جامعه قبلاً تعلیم و تربیت لازم را دیده باشند. منابع اسپریگنز، توماس (1377)، فهم نظریه هاى سیاسى، ترجمه فرهنگ رجائى، تهران، آگاه. پطروشفسکى، ایلیا ولویچ (1363)، اسلام درایران، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام. خوزى، نجار، «سیاست در فلسفه سیاسى اسلامى»، ترجمه فرهنگ رجائى (پاییز 1366)، معارف، دوره چهارم، ش 2، ص 67ـ78. طباطبایى، جواد (1377)، درآمدى فلسفى بر تاریخ اندیشه سیاسى در ایران، تهران، کویر. عطارزاده،  مجتبى، «دین سیاسى یا سیاست دینى از نگاه امام محمد غزالى» (تابستان 1388)، تحقیقات سیاسى و بین المللى، ش 2، ص 57ـ78. عمیدزنجانى، عباسعلى (1379)، مبانى اندیشه سیاسى در اسلام، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى. غزالى، محمدبن محمد (1386الف)، احیاء علوم الدین، ترجمه مؤیدالدین محمدخوارزمى، تهران، علمى و فرهنگى. ـــــ (1386ب)، الاقتصاد فى الاعتقاد، ترجمه پرویز رحمانى، تهران، حدیث امروز. ـــــ (1361)، رهایى از گمراهى، تهران، عطایى. ـــــ (1390)، کیمیاى سعادت، تهران، علمى و فرهنگى. ـــــ (1371)، نصیحه الملوک، ترجمه عزیزالله علیزاده، تهران، فردوس. فاخورى، حنا و خلیل الجر (1367)، تاریخ فلسفه در جهان اسلامى، ترجمه عبدالمحمد آیتى، چ چهارم، تهران، علمى و فرهنگى. قادرى، حاتم (1370)، اندیشه سیاسى غزالى، تهران، مطالعات سیاسى و بین المللى. لائوست، هانرى (1355)، سیاست و غزالى، ترجمه مهدى مظفرى، تهران، بنیاد فرهنگ ایران. متها، فاروق (1381)، غزالى و اسماعیلیان: مشاجره بر سر عقل و مرجعیت در اسلام سده میانه، ترجمه فریدون بدره اى، تهران، فروزان فر. محرم خانى، فریبرز، «بررسى تأثیر اندیشه آرمان شهر ایرانى بر آراى سیاسى امام غزالى» (پاییز 1389)، پژوهشنامه علوم سیاسى، سال پنجم، ش 4، ص 173ـ205. محمودى، سیدعلى، «کاوش عناصر نظریه دولت در اندیشه سیاسى امام محمد غزالى» (پاییز 1378)، نامه فرهنگ، سال نهم، دوره سوم، ش 2و3، ص 123ـ140. حیدر فرامرزى/کارشناس ارشد جامعه شناسى دانشگاه اصفهان           منبع: ماهنامه معرفت شماره 184 انتهای متن/

93/04/10 - 00:45





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن