تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 27 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نـادانى، مايـه مرگ زندگان و دوام بدبختى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830409602




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شهیدی که از نگاه رهبر معظم انقلاب ˈنوربالاˈ می زد


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:

شهیدی که از نگاه رهبر معظم انقلاب ˈنوربالاˈ می زد بجنورد - ایرنا - رهبر معظم انقلاب در سفر سال 91 خود به استان خراسان شمالی با ذکر خاطره ای از دلاور ارتشی شهید ˈایرج رستمیˈ فرمودند ˈمعروف بود در دوران دفاع مقدس که فلانی نور بالا می زند، روشن است، یعنی بزودی شهید خواهد شد، این نورانیت را من در شهید رستمی مشاهده کردمˈ.


رهبر معظم انقلاب در آن سفر در جمع بسیجیان این خطه، پیرامون مراتب مجاهدت، ایثار و شجاعت شهید رستمی گفتند: ˈسرتاپایش گل آلود بود، این پوتین ها گل آلود، بدنش خاک آلود، صورتش خسته، ریشش بلند، اما چهره را که نگاه کردم، دیدم مثل ماه می درخشد، نورانی بود. روزهای قبل، من این حالت را در او ندیده بودمˈ.
ˈمعروف بود در دوران دفاع مقدس می گفتند فلانی نور بالا می زند. روشن است، یعنی بزودی شهید خواهد شد. این نورانیت حضور بسیجی بود، این را من خودم مشاهده کردم، نه یک بار و نه دو بار، یک موردی که مربوط به همین استان شماست.ˈ
ˈبد نیست عرض کنم. یک سرگرد ارتشی که بعد ما فهمیدیم ایشان اهل آشخانه است - سرگرد رستمی - به میل خود، به صورت بسیجی آمده بود در مجموعه گروه شهید چمران، آنجا فعالیت می کرد. بنده مکررا او را می دیدم؛ می آمد، می رفت. یک شبی با مرحوم چمران نشسته بودیم راجع به مسائل جبهه و کارهایی که فردا داشتیم، صحبت می کردیم؛ در باز شد، همین شهید رستمی وارد شد.ˈ
ˈ چند روزی بود من او را ندیده بودم. دیدم سرتاپایش گل آلود است؛ این پوتین ها گل آلود، بدنش خاک آلود، صورتش خسته، ریشش بلند؛ اما چهره را که نگاه کردم، دیدم مثل ماه می درخشد؛ نورانی بود. روزهای قبل، من این حالت را در او ندیده بودم. رفته بود در یک منطقه عملیاتی، آنجا فعالیت زیادی کرده بود؛ حالا آمده بود، می خواست گزارش بدهد. او بعد از چندی هم به شهادت رسید. ارتشی بود، اما آمده بود بسیجی وارد میدان شده بود؛ فعالیت می کرد، مجاهدت می کرد، حضور فداکارانه داشت - در همان مجموعه بسیجیِ شهید چمران - بعد هم به شهادت رسید. این نورانیت را خیلی ها دیدند؛ ما هم دیدیمˈ
*
امیر شهید ˈایرج رستمیˈ با وجود اینکه یک ارتشی بود اما هیچ کدام از همرزمانش حتی این را نمی دانستند و گمان می کردند که ایشان بسیجی است چرا که بسیجی وار وارد میدان شده بود.
ˈمحمد نخستینˈ یکی از همرزمان شهید رستمی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا گفت: شهید رستمی فرمانده عملیات های ستاد جنگ های نامنظم بود و در عملیات های زیادی که انجام داد مانع پیشروی دشمن و حتی فرار آنان می شد.
رستمی مسوول اجرایی عملیات هایی بودند که شهید چمران طراحی می کرد.
وی افزود: یکی از صفات بارز شهید رستمی همان بسیجی بودن ایشان بود، ما و مابقی دوستان شهید رستمی را تنها به خاطر احترام ˈجناب سرگردˈ صدا می کردیم ولی برای وی پست، مقام و درجه هیچ اهمیتی نداشت.
وی به یکی از خاطرات ایشان پرداخت و گفت: در کوهه ما سنگری درست کرده بودیم که اتاق شهید رستمی باشد ایشان شب تا صبح برای شناسایی بیرون می رفتند و صبح که می آمدند اتاق ایشان پر از نیروهای بسیجی بود که خوابیده بودند و ایشان جایی برای خواب نداشتند.
شهید رستمی با یک کیسه خواب همیشه دم در می خوابیدند و رزمندگان که در رفت و آمد بودند باعث مزاحمت می شدند که من همیشه گله مند و ناراضی بودم اما ایشان حرفی نمی زد.
روزی دو اتاق جدید ساختم و برای اینکه این رزمنده ها خجالت بکشند و داخل اتاق شهید رستمی نشوند خودمان از اتاق بیرون رفتیم.
آنقدر شهید رستمی حیا داشت که حتی به رانندگان، مسوول غذا و سایر نیروهای تدارکاتی که در اتاق ایشان اتراق می کردند نمی گفتند جایی دیگر بخوابید هر کسی از هر کجا می آمد وارد اتاق شهید رستمی می شد و شب را هم می خوابید.
به دلیل اینکه شهید رستمی همیشه شب ها بیرون می رفت چهره ای خسته داشت و لباس هایش نیز همیشه گل آلود بود اما با نیروهایش مهربان بود.
وی زمانی وارد فرماندهی ستاد جنگ های نامنظم شهید چمران شد که هنوز زخم هایی که از جنگ کردستان برداشته بود التیام نیافته بود و پای وی همیشه می لنگید.
شهید رستمی با به کارگیری انواع سلاح ها و نیز استفاده از آب در منطقه باعث شد نیروهای عراقی از حالت حمله ور به حالت فرار روی بیاورند.
نیروهای عراقی در این عملیات ها نیروهای زرهی بودند که نفرات آنان چندین برابر نیروهای شهید رستمی بود، اما با اقدامات مهندسی و تاکتیک های نظامی رستمی آنان چاره ای جز عقب نشینی نداشتند.
در هویزه برای اینکه جلوی پیشروی عراقی ها را بگیرد سه ماه تمام شهید و زخمی می داد تا نیروهای عراق را از پیشروی ناامید کند.
شهید رستمی در بسیاری از عملیات ها جلوی پیشروی نیروهای عراقی را با تعداد کمی بسیجی و امکانات محدود می گرفت و آنان را مجبور به عقبگرد می کرد.
وی اشاره ای به حضور عراقی ها در کوه ˈالله اکبرˈ کرد و گفت: زمانی که عراق این منطقه را با تیپ های زرهی تصرف کرد شهید رستمی گفت من قول می دهم که این منطقه را بازپس بگیرم اما حتی ارتش نیز اعلام کرد که این غیرممکن است اما رستمی گفت من در یک ربع خواهم گرفت که پس از آن جنگ وحشتناکی در منطقه به راه افتاد که حتی کار به نبرد تن به تن کشید.
شهید رستمی در دهلاویه نیز که کل نیروهای عراقی در این منطقه حضور داشتند و حتی نقطه تلاقی سایر نیروها بود و آنان از کوچکترین تحرکات نیروهای ایرانی باخبر می شدند چندین عملیات جسورانه انجام داد که سرانجام نیز در همین منطقه شهید شد.
*
امیر شهید ˈایرج رستمیˈ در سال 1320 در شهر ˈآشخانهˈ مرکز شهرستان مانه و سملقان از توابع استان خراسان شمالی به دنیا آمد. او فرزند خانواده ای بود که عشق به اهل بیت(ع) و علمای اسلام در آن موج می زد.
دوران تحصیلی خود را با موفقیت در آشخانه گذراند و پس از پایان دوران تحصیل مقدماتی راهی سربازی در مشهد مقدس شد و با توجه به توانمندی های فردی به ارتش پیوست و برای خدمت به نیروی هوابرد شیراز منتقل شد و توانست به دانشگاه افسری نیز راه پیدا کند.
پس از پیروزی انقلاب و با گسترش دامنه آتش فتنه داخلی از سوی ارتش به کردستان اعزام شد و در آن جا مسیر تازه ای در زندگی اش گشوده ششد چرا که رشادت ها و از خودگذشتگی و درایتش از دید تیزبین دکتر ˈچمرانˈ مخفی نماند و این امر سبب آغاز یک دوستی تا پای خون بین آن دو شد.
شهید ˈایرج رستمیˈ به همراه شهید چمران در کردستان مجروح و برای مداوا به تهران منتقل شد.
وی پس از بهبودی به یکان خدمتی خود بازگشت و با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه های حق علیه باطل شد. پس از چندی توسط وزارت دفاع، مأمور به همکاری با دکتر چمران شد و به همراه چمران ستاد جنگ های نامنظم را در جبهه های جنوب تشکیل داد که مسوولیت آن توسط دکتر چمران بر عهده شهید ایرج رستمی گذاشته شد.
آنان با شکل دهی ستاد جنگ های نامنظم و طرح ریزی چندین عملیات در منطقه، ضربات سختی به دشمن وارد آوردند. در جریان هجوم دشمن به سمت سوسنگرد، رزمندگان ستاد جنگ های نامنظم، دهلاویه را که روستایی در غرب سوسنگرد است را خط مقدم خود قرار دادند.
مدافعان دهلاویه 10 روز سرسختانه در برابر دشمن مقاومت کردند تا این که در 24 آبان 1359 دشمن با اشغال دهلاویه خود را به سوسنگرد رساند. پس از آن برای آزادسازی روستای دهلاویه عملیاتی با تلاش یک گردان از نیروهای سپاه و ستاد جنگ های نامنظم به فرماندهی شهید رستمی از دو محور روستای دهلاویه انجام گرفت و منجر به آزادی دهلاویه و عقب راندن دشمن تا یک کیلومتری شد.
سرانجام در بامداد 31 خرداد 1360 در حالی که شهید ایرج رستمی و همرزمانش درگیری سختی با دشمن بعثی داشتند بر اثر اصابت گلوله توپ دشمن در منطقه دهلاویه به درجه رفیع شهادت نایل شد.
شهید چمران پس از اطلاع از شهادت یار دیرینش، سریع خود را به منطقه رساند و در مورد شهید ایرج رستمی گفت: خدا ˈرستمیˈ را دوست داشت و برد، اگر ما را هم دوست داشته باشد می بردˈ که البته این دوری زیاد طول نکشید و شهید ˈچمرانˈ نیز در همان منطقه با اصابت گلوله خمپاره 60 به شدت مجروح شد که در حین انتقال به بیمارستان به شهادت رسید.
شهید چمران زمانی که شهید رستمی مجروح شده بود در یادداشتی به وی چنین نوشته بود: ˈدوست عزیزم آقای رستمی! قهرمان پرافتخار ما، هر وقت که به تو فکر می کنم از شدت شوق قلبم می لرزد و اشک در چشمانم حلقه می زند. امیدوارم که هرچه زودتر صحت و سلامت خود را بازیابی و با هم در کوه ها و دشت ها و دره ها و در خطرناکترین سنگرها برای پاسداری از ایران و انقلاب فداکاری کنیمˈ.
*
نامه شهید رستمی به همسرش
شهید رستمی در آستانه اعزام به ماموریت سردشت، در نامه ای به همسرش چنین نوشت: ˈخوشحالم که در این لحظات حساس و خطیر تاریخ با قلبی آکنده از نور اسلام به یاری هموطنان ˈکردˈ می شتابم. سعی خواهم کرد که در لحظات حساس، دستم به خون برادرانم آغشته نشود و اگر مسوولیتی دارم و یا مسوولیتی دیگر به من واگذار شود طبق فرمان مولای متقیان که زینت بخش نهج البلاغه است عمل کنم و سعی خواهم کرد اموال بیت المال را در راه صحیح و به مصرفی معقول برسانم. ابتدا حق مستضعفان را ادا خواهم کرد و سپس برای رفاه عمومی مردم می کوشمˈ.
*
ˈسیاوش مه روˈ، همولایتی و از دوستان دوران کودکی شهید نیز با بیان خاطراتی از این سردار شهید می گوید: ما در سال های 1332 به بعد در دبستان ˈعنصریˈ آشخانه با هم درس می خواندیم.
او پسر عمو کربلایی عباس بود که پیوسته در خانه ما با من و برادرانم بازی می کرد.
پدر او کربلایی عباس رستمی و پدر من دوست همدیگر بودند که در کارهای کشاورزی و دامداری همدیگر را یاری می کردند.
ˈایرجˈ پسری چالاک، تند و تیز و بسیار شاد و کمی هم شوخ بود، درس ایرج نیز خیلی خوب بود، در مدرسه نیز با یکی از دوستانش بچه های کلاس اول را در صف مرتب کرده و خود در ته صف می ایستادند.
ایرج که دو سه سالی از من بزرگتر بود برای ما کلاس اولی ها حامی خوبی بود و گاهی حتی بیشتر از برادرم، که کلاس پنجم بود، به بچه های کلاس اولی توجه داشت تا بزرگترها آنها را آزار نداده و سر به سرشان نگذارند.
در آخرین دیداری که من و پدرم چند ماه قبل از شهادت ایرج در آشخانه با وی داشتیم، پدرم دو ساعت تمام با او در بحث کرد که به او بقبولاند که به جبهه نرود اما او جواب های قانع کننده ای برای پدرم داشت و من در سکوت مطلق بودم.
پدرم می گفت که تو از نظر تکلیف دینی تا سرحد مرگ خدمت کرده ای دیگر بس است جبهه را ترک کن و ایفای این تکلیف الهی را به عهده جوان ترها بگذار و او جواب می داد: عموجان! من چیزی ندارم که از دست بدهم، راهی که من انتخاب کرده ام راهی نیست که رها کنم بلکه از صمیم قلب و از عمق جان این مسیر را برگزیده ام و راه پس ندارم.
شهید رستمی در عملیات های حفاظت از سد ˈکوههˈ، عملیات 28 صفر (هویزه)، حمله به سد خاکی و دژ عراق در منطقه فرسیه، دب حردان و کوهه، عملیات مالکیه و جلوگیری از نفوذ عراق به سوسنگرد بعد از شکست عملیات 28 صفر، نفوذ به عمق 20 کیلومتری عقبه نیروهای عراق از سوسنگرد تا روستای سیدخلف، فتح تپه های الله اکبر و عملیات دهلاویه حضوری موثر و پرشور داشت.
استان 867 هزار نفری خراسان شمالی دو هزار و 772 شهید تقدیم نظام اسلامی کرده است.
این استان در دوران هشت ساله دفاع مقدس 35 هزار رزمنده در جبهه های نبرد داشته است. ک/4
7184/626

انتهای پیام /*
: ارتباط با سردبير


[email protected]




08/04/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 78]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن