تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر جوانى كه در سن كم ازدواج كند ، شيطان فرياد بر مى آورد كه : واى برمن ، واى بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803623871




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روایت کوچکترین سرباز امام خمینی(ره) از اسارت + عکس


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



روایت کوچکترین سرباز امام خمینی(ره) از اسارت + عکس
«همه سیزده سالگی‌ام» عنوان خاطرات مهدی طحانیان، کوچک‌ترین سرباز امام(ره) در اسارتگاه‌های عراق به‌قلم گلستان جعفریان منتشر می‌شود. انتشار این اثر را سوره مهر به‌عهده دارد.



به این مطلب امتیاز دهید

  به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، «همه سیزده سالگی‌ام» عنوان خاطرات مهدی طحانیان از روزهای جنگ و اسارت است که به‌قلم گلستان جعفریان، نویسنده، نوشته و برای انتشار به سوره مهر تحویل داده شده است. این اثر دربردارنده خاطرات کوچک‌ترین سرباز امام(ره) در اسارتگاه‌های عراق است؛, روزهایی که مقاومت بسیاری از سربازان ایرانی، زندانبانان را به زانو درآورد.
به‌گفته نویسنده این کتاب، پرداختن به خاطرات طحانیان در قالب فعلی کتاب «همه سیزه سالگی‌ام» تلاشی است برای چگونگی و چرایی حضور دانش‌آموزان در جبهه‌های جنگ. جعفریان تلاش دارد تا خاطرات طحانیان را از زوایه جدیدی روایت کند.
مهدی طحانیان کوچک‌ترین اسیر ایرانی در اردوگاه‌های عراق بود که حضورش اعجاب نیروهای عراقی و رسانه‌های غربی را به‌همراه داشت. مصاحبه‌ای معروف از وی در رسانه‌ها منتشر شد که او تنها به‌شرط رعایت حجاب حاضر به مصاحبه با مجری می‌شود که در نهایت مجری این شرط را می‌پذیرد. بخش‌های ذیل قسمتی از خاطرات طحانیان است که پیش از این در رسانه‌ها از وی نقل شده است:  


عراقی‌ها مرا با خودرو به مقررشان انتقال دادند. از داخل خودرو می‌دیدم که از شهرهای خرمشهر و بصره عبور می‌کنند. در یکی از سالن‌های آمفی‌تئاتر شهر بصره که اردوگاه موقت عراقی‌ها بود شب را سپری کردم. شب عراقی‌ها اجازه ندادند که بخوابم و تمامی افراد اردوگاه با شعاعی شش‌متری به دور من حلقه زده بودند. آن‌ها دائم به من نگاه می‌کردند، فحش می‌دادند و با پا یا دست به من ضربه می‌زدند تا اسمم را بپرسند. به‌خاطر همین نتوانستم بخوابم.     صبح اول وقت عده‌ای از فرماندهان مسن عراقی آمدند و دست روی من گذاشتند و با خودشان به مقر فرماندهی یکی از لشکرها بردند. فرمانده لشکر بلند به‌زبان عربی پشت میکروفن سخن می‌گفت. او به‌عربی نیروهایش را این‌چنین توجیه می‌کرد: «از مردم ایران کسی به جبهه نمی‌آید و دیگر رزمنده‌ای ندارد. پاسداران خمینی به مدرسه یا مهدهای کودک‌ می‌روند و کودکان را می‌دزدند و با خود به جنگ می‌آورند و به آن‌ها اسلحه می‌دهند».
بعد از آن من را به میان نیروهای عراقی بردند. آنها گفته بودند که شش سال بیشتر ندارم. نیروهای عراقی از من اسم و سنّم را پرسیدند. با آن سن کم متوجه شدم که عراقی‌ها قصد دارند از من سوء استفاده تبلیغاتی کنند تا روحیه نیروهای‌شان بالا برود. خدا را شکر می‌کنم و معتقد هستم که این لطف خدا بود که فریب آ‌ن‌ها را نخوردم. آن‌ها با هر وعده و وعید و تهدیدهای‌شان می‌خواستند تا سخنان آنها را تأیید کنم.
تمام دغدغه ذهنی‌ام در آن‌ زمان حفظ سربلندی، عزت و افتخار ایران بود. بنابراین هنگامی که از من خواستند خودم را معرفی کنم گفتم: «13ساله هستم و داوطلبانه به جبهه آمده‌ام. ابتدا اجازه حضور در جبهه را به من نمی‌دادند تا اینکه برای آمدن به جبهه گریه و التماس کردم».
***
تمام آن نگاه‌های تمسخرآمیز که به من می‌شد به بهت و حیرت تبدیل شد. آن روحیه بالایی که حاصل رجزخوانی فرمانده‌شان بود از بین رفت و تمام معادلات‌شان به هم خورد. این را می‌توانستم با چشمانم ببینم و حس کنم. اکنون آن‌ها من را به‌چشم یک قهرمان می‌دیدند و بی‌پروا به من احترام می‌گزاردند. حتی برخی از آن‌ها جلو آمدند و به من می‌گفتند: «الخمینی رجل دین و ما مسلمان هستیم». حتی در تعریف از صدام واژه‌های «حمار و کلب» که به‌معنی خر و سگ است استفاده کردند. می‌گفتند: پدران ما پشت سر امام خمینی هم نماز خوانده‌اند. تسنیم  




۰۶/۰۴/۱۳۹۳ - ۱۸:۴۵




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن