واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
فرهنگ و ادب > ادیبات ایران فراست در نشست نقد «خزان در خزان»:
نویسنده به جای اینکه دنبال داستان درونگرایانه برود باید یادبگیرد اکشن بنویسد
قاسمعلی فراست در نشست نقد مجموعه داستان «خزان در خزان» گفت: تجربه من میگوید کسانی که قدم در راه نویسندگی گذاشته اند چند چیز را باید درست انتخاب کنند اول سوژه جدید و چیزی که برای خواننده ایجاد کنجکاوی بکند. دوم دنبال داستانهای درون کاوانه نرود و بیشتر به نوشتن داستان های اکشن، حادثه دار و...بپردازد.
به گزارش خبرگزاری مهر، نودوششمین جلسه بلور قلم که به نقد و بررسی کتاب «خزان در خزان » نوشته قاسمعلی فراست اختصاص داشت، با حضور گودرز شکری، فرحناز علیزاده و آقای قاسمعلی فراست در سالن جلال فرهنگسرای فردوس برگزار شد. در این برنامه قاسمعلی فراست در سخنانی اظهار داشت: تمام داستان ها از زاویه دید سوم شخص بیان شده به جز دو مورد از لحاظ موضوعی نویسنده سعی کرده به موضوعات مختلف بپردازد و به گروه به خصوصی پایبند نشده از یهودی تا سفر سیاح به خارج تا جنگ و مسائل زندگی. وی افزود: متنوع بودن موضوعات یکی از محاسن بزرگ مجموعه داستان هاست یعنی سرک کشیدن به زوایای مختلف زندگی انسان ها. در وهله اول ایشان به ارزیابی داستان خوانده شده بابابزرگ آلمانی پرداخت. وی گفت دغدغه نویسنده من راوی این است مردم از تنهایی در غربت و دنبال همزمانی می گردد تا بتواند حرف بزند. این داستان نویس ادامه داد: داستان دغدغه قشنگی دارد ولی اشکالش بکار بردن جمله های طولانی است. نویسنده می توانست به جای جمله های طولانی با زبان اشاره صحبت کرده و دیالوگ ها را برقرار نماید. که به نظر من داستان قدرتمند تر میشد. اما اگر نویسنده از این زاویه شروع کرده بود که «کسی نیست، حوصلهام سر رفته و دلم می خواهد با کسی حرف بزنم" این ایراد (جملات طولانی) وارد نبود. و اگر از زبان اشاره هم استفاده می کرد داستان بسیار دلنشین تر میشد و به یک نقطه زیبای انسانی پرداخته بود. فراست در خصوص یکی دیگر از داستان های کتاب خزان در خزان با نام «روز سرد الیاهو» نیز اظهار داشت: امتیاز این داستان موضوع انتخاب شده است که بسیار جذاب است. فراست ادامه داد: تجربه من می گوید کسانی که قدم در راه نویسندگی گذاشته اند چند چیز را باید درست انتخاب کنند اول سوژه جدید و چیزی که برای خواننده ایجاد کنجکاوی بکند. دوم دنبال داستانهای درون کاوانه نرود و بیشتر به نوشتن داستان های اکشن، حادثه دار و...بپردازد.اگر آقای شکری درون زندگی الیاهو را نقد می زد شادی ها، موانع را تصویر می کرد، به اضافه سوژه خوب انتخاب شده یقیناً داستان خواندنی تر میشد. اگر من بودم هرتصل را راوی داستان می گذاشتم. اگر هرتصل بود چون وی مسئول جمع آوری یهودیان به ارض موعود است و از این طریق مروری می شد بر کل آدم های داستان و با زندگی یهودیان بیشتر آشنا می شدیم و به نیتی که نویسنده داشت بهتر می رسیدیم. الیاهو به این خاطر نمی خواهد این سرزمین را ترک کند که در اینجا به او محبت می شود و مردم او را عمو صدا می زنند. اگر این حس بسیار زیبا را در لابلای داستان تنیده بودیم خیلی بهتر بود تا اینکه بگوید به این دلیل نمی روم که با مردم حساب دفتری دارم. اما اگر در لابلای داستان بیان می شد جذابیت بیشتری می یافت. وی افزود: در داستان دوم دو مرد در شب سوژه بسیار قشنگ است اما ای کاش دوستی آخر داستان اول اتفاق می افتاد. در اول داستان مردی که دارد آواز میخواند. پاسبان دستش را روی اسلحه می گذارد چرا؟زیرا نه منعی بوده، نه حکومت نظامی، نه پاسبان مشکوک شده. شاید این موارد داستان را سست کند و یا منطقی بودن آنرا کم کند. اما در داستان در اندرون من خسته دل آقای شکری بافت زمانی و برش های زمانی را بسیار خوب بکار برده و خیلی مینیاتوری، دقیق و مهندسی من خواننده و من راوی را جایی گذاشته که بدون این که برش زمانی بی ربط بدهد،تمام قضایا را با فلش بک به خود خواننده داده ، زمان نمیشکند و مشخصه و بازیهای فرمی قشنگی در این داستان انجام داده و در نتیجه بافت وپرداخت داستان قدرتمند تر ازبقیه داستانهاست. در بخش دوم از این برنامه فرحناز علیزاده در خصوص این کتاب اظهار داشت: مجموعه داستان« خزان در خزان» شامل هشت داستان کوتاه رئال( واقع گرای اجتماعی) است. گودرزشکری در این داستان ها به جای تمرکز بر فرم روایت به بیان اندیشه و پیام متنی توجه دارد. در واقع میتوان گفت دغدغه نویسنده از نگارش داستان ها که گویی اکثریت بر خواسته از تجربیات او ( هر داستان مخصوص به دوره ای از زندگی نویسنده باز میگردد و بیشتر بیان مضمون است تا بازی های فرمی و پرداخت های دید داستانی. وی افزود: اگر بخواهیم از کل به جزء متن مجموعه حاضر پیش برویم باید به این توجه داشته باشیم که اندیشه محوری، اصلی ترین بن مایه مشترک متنی است. تاجایی که وقتی نویسنده نام داستان را نیز شخصیت داستانی قرار می دهد. مثل الیاهو یا بابا بزرگ آلمانی باز دغدغه بیان درونمایه را در سر دارد. علیزاده ادامه داد: درمبحث نسبت توصیف به روایت میبینیم که تمرکز نویسنده در شیوه روایت بر دیالوگ نویسی استوار است. در واقع شیوه روایت کلی و اساسی داستانهای شکری بر روایت (که شامل صحنه، دیالوگ است) بیشتر بر دیالوگ و یا مونولوگ استوار است. به همین دلیل است که زاویه دید دو داستان تگ گویی نمایشی است و چهار داستان دیگر که بانظرگاه سوم شخص محدود به ذهن روایت می شود باز از ذهنیت شخصیت در مونولوگ بهره می گیرد.داستان اول از دیدگاه من راوی است ( همراه با تخطی زاویه دید) و داستان بقال محل که دانای کل است. از بررسی این زاویه دید ها نتیجه می گیریم کانون روایت بیشتر بر درونیات تمرکز دارد تا بدین شکل در دیالوگ پیام نیز مستتر شود. مثل داستان های الیاهو که خودش به پای یندی به علت مهر و محبت مسلمانان اشاره میکند و یا داستان بابا بزرگ که باز راوی در لابه لای صحبت هایش به درونمایه اشاره دارد. وی همچنین گفت: نویسنده از طریق دیالوگ نویسی هم شخصیتها را معرفی کرده و هم به بیان کشمکش های درونی پرداخته تا بدین شکل به پیش برد داستان کمک کند. اما آنچه که شکری از آن غافل مانده همسویی بین زبان و ذهنیت، تکه کلام ها و ایجاد لحن خاص برای شخصیت های داستان است. جهود ها همانطور صحبت میکنند که مسلمانان، پاسبان بدون هیچ تکه کلام خاصی به همان شکل حرف می زند.
۱۳۹۳/۴/۴ - ۱۵:۱۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 55]