واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: وقتي نقايص دانشگاه، دانشجو را به حوزه ميكشاند
دانشجويي كه ادعاي دغدغهمندي و انقلابي و سياسي بودن را دارد، آن دانشجوي فعالي است كه در صحنههاي مختلف ياد شده حضوري فعال دارد. گاهي در نقش يك پاسخگو و گاهي نيز در نقش يك مطالبهگر ظاهر ميشود.
همين حد از فعاليت او را به قدري آبديده ميكند كه كمتر كسي در موقع خروج و فارغ التحصيلي از دانشگاه تواناييهاي مختلف او را داراست. اما دانشجويي كه با داشتن شاخصههاي ياد شده پيرامون مشكلات و چالشهاي پيش آمده تفكر ميكند و به فكر راهي براي برونرفت از اين مشكلات و حل آنها ميافتد با مسائل جديدي روبهرو ميشود. مثلاً دانشجوي دغدغهمندي كه در زمينه اقتصاد در كشور مشكلات مديريتي، ساختاري و حتي مخالفت با شرع را مشاهده ميكند بر آن ميشود تا به سراغ مسئولان رفته و رفع مشكلات مشاهده شده را مطالبه كند ولي در مواجهه با مسئولان به جوابهاي متفاوتي برخورد ميكند. به طور مثال سر نخ اين مشكلات را در دو نقطه ميبيند؛ اول مديران تربيت نشده و دست ناپاك و دوم نبود يك سيستم براساس نظريههاي ايراني اسلامي، كه شايد اولي هم زاييده مشكل دوم باشد. اين دانشجو وقتي در موضوع آموزش و پرورش ورود پيدا ميكند با همين مشكل روبهرو ميشود. جناب مدير كه فردي متعهد و مقيد به آداب اسلامي است پاسخ ميدهد اين گوي و اين ميدان شما برنامه آموزشي بريزيد و شما كتاب با رعايت مباني ايراني اسلامي بنويسيد. يا مثلاً اگر وارد عرصه هنر و مخصوصاً سينما شود، بهترين فيلمسازهاي ارزشي مورد نظرش تصوير تمام بسته (كلوزآپ) از يك زن با آرايش را نمايش ميدهند و دانشجوي متحير با خودش ميگويد لابد اشكال ندارد. اما پر واضح است مشكل جاي ديگر است. سينما براي مدل ايراني اسلامي ما تئوريزه نشده است. علل هجرت به حوزههاي علميه اين مثالها شارح وضعيت موجود دانشجوي فعال و دغدغهمند است. در جوابهايي كه شنيده ميشد پاسخ و علل رفتن به حوزه علميه نمايان است. اولين علت و شايد مهمترين آن همان مدلسازي يا نظامسازي در عرصههاي مختلف بر مبناي اسلام است. اين كار از كسي بر ميآيد كه علاوه بر داشتن اجتهاد و تخصص در دين و اشراف تقريبي به متون ديني در زمينه مورد فعاليتش نيز تخصص داشته باشد براي مثال همان حوزه اقتصاد كه بدان اشاره شد. دانشجوي دغدغهمند و انقلابي به دنبال ساختن جامعهاي با شاخصههاي اسلامي است و بايد براي اين امر خطير، مدلها و نظامهاي اسلامي متناسب بسازد يا به ساختن آن كمك كند. به طور معمول روش ساختن اين نظامات را در فضاي علمي جهاني علوم انساني مينامند. ممكن است عدهاي به دانشجويان توصيه كنند كه در همان دانشگاه تغيير رشته داده و در علوم انساني تحصيل كنند. جواب اين حرف بسيار واضح است. با يك نگاه اجمالي به وضعيت تحصيل در دانشگاهها در علوم انساني و با مقايسه فارغ التحصيلان اين دو مركز در علوم اسلامي و انساني مشكل برطرف ميشود و شبهه پاسخ داده ميشود. به طور مثال مشكلي كه امروز قوه قضاييه با آن روبهرو است چيزي از همين جنس است. قضات فارغالتحصيل از دانشگاه كه متأسفانه قوه اجتهاد ندارند و عادتاً از روي كتب قانون قضاوت ميكنند. علت دوم و البته پر اهميت، ضرورت رشد و سلامت روحي افراد است. ممكن است عدهاي بگويند ضرورت رشد علمي واضح است پس در دانشگاه بمانيد و به رشد علمي كمك كنيد. براي مثال ميگويند ساختن سد و برطرف كردن مشكلي از مشكلات نظام اسلامي اجر و پاداش بسياري دارد، يا پزشك شدن و نجات دادن جان انسانها را بسيار با ارزش قلمداد كرده و ميگويند به جاي عزيمت به حوزه علميه بياييد و جان انسانها را نجات بدهيد. به نظر ميرسد اين شبهه و سؤال از عدم جامعنگري در اسلام باشد. اسلام اگرچه براي زندگي سعادتمندانه در دنيا هم دستوراتش راهگشا است اما هدف اصلي و بزرگ را سعادت اخروي و جايگاه ماندگار عالم آخرت عنوان ميكند. اگر زندگي و لذت دنيايي اولويت داشت چه كسي بهتر از امام حسين(ع). اما ميبينيم كه ايشان براي هدايت بشر راحتي و آسايش دنيا را كنار ميگذارند. و از طرفي اگر ديد جامعي نسبت به احكام الهي داشته باشيم اهميت روح را در خواهيم يافت. دين الهي كه از محرم نامحرم براي حفظ جان بشر ميگذرد، همين انسان را در صورت ارتكاب برخي گناهان به سنگسار محكوم ميكند كه شايد اشاره از سختترين جان كندنها است. حال چه شده است آيا اسلام به فكر جان اين انسان نيست يا موضوع مهمتري پيش آمده است؟! جامعهاي كه بهترين و پيشرفتهترين ابزارها را داشته باشد و در ناز و نعمت زندگي كند اما همه روزه هزاران گناه به صورت علني در آن اتفاق بيفتد بيارزش و در ادبيات ديني لايق عذاب است. اما جامعهاي كه اگرچه فقير است اما توكلش بر خداست و در مقابل ظلم ميايستد و بندگي خدا را در پيش ميگيرد، بزرگ و سربلند و ارزشمند است. اين دليل منافي ارزشمند بودن كار علمي دانشگاهي و صنعتي در نظام مقدس جمهوري اسلامي نيست بلكه در برخي از اين زمينهها ضرورت حضور و كار وجود دارد. اگرچه اهم موضوع روح انسانها است اما اين جريان پس از اثبات اوليه وجود انسانها قابل ارائه است. روزي اگر در مسئلهاي اضطرار به وجود آيد براي مثال در پزشكي، حتي بر مراجع تقليد واجب كفايي ميشود كه وارد آن حرفه شوند. حال دانشجويي كه ضعفها را ميبيند و اميدي به وضعيت علوم انساني در دانشگاهها ندارد، راهي جز حوزه پيش روي خود نميبيند. شايد روزي برسد كه وضعيت توليد علوم انساني يا پيوند علوم ديگر با دين در دانشگاهها چنان مطلوب باشد كه نيازي به حضور برخي در حوزهها پس از تحصيلات دانشگاهي نباشد اما مطمئناً آن روز امروز نيست!
نویسنده : اميرعباس درديزاده
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: 02 تير 1393 - 16:50
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 86]