واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
آرش کمانگیر؛ اسطوره جانفشانی ایرانیان
آرش یکی از اسطوره هایی است که با اسامی مختلفی از او یادشده است. نام او در زبان پهلوی «شباطیر» یا «شواتیر» است و «تیز تیر» هم صفتی است که در زبان اوستایی آمده است.
همشهری سرنخ: با آنکه در هیج بخشی از شاهنامه داستان زندگی او تعریف نشده و فقط چند مرتبه ای به نامش اشاره شده و تنها چند بیتی در خصوصش سروده شده است اما او یکی از اسطوره های ایران زمین است.
قدیمی ترین منبعی که در خصوص «آرش کمانگیر» نوشته شده است «یشت هشتم» کتاب اوستا است که بند ششم آن به زندگی آرش اشاره می کند و شاهکاری که او انجام داد یعنی پرتاب تیری از کوه «اَیریوخشوئه» به کوه «خونونت» که باعث شد این کمانگیر به درجه بالایی از شهرت برسد.
آرش یکی از اسطوره هایی است که با اسامی مختلفی از او یادشده است. نام او در زبان پهلوی «شباطیر» یا «شواتیر» است و «تیز تیر» هم صفتی است که در زبان اوستایی آمده است. در منابع دیگر نام او «ایرش»، «اَرش» و بالاخره «آرش» ذکر شده است. داستان آرش از زیباترین داستان هایی است که روایت شده است، در این بخش از پاورقی، داستان آرش را نقل خواهیم کرد.
1. در تمام منابع اسلامی، ماجرای آرش کمانگیر به زمان منوچهر پیشدادی برمی گردد و تنها در یک کتاب به اسم «غرالسیر» این واقعه را به زمان «زو» پسر طهماسب نسبت داده اند اما در تمام این آثار، داستان به یک شکل روایت می شود. تمام داستان هایی که در این خصوص روایت شده اند تنها در توضیحات جزیی، با یکدیگر تفاوت دارند که این جزییات در داستان شگفت انگیز آرش هیچ تاثیری ندارد.
درباره آرش و اتفاقاتی که در زندگی این اسطوره رخ داده، اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد اما در تاریخ معاصر، اولین بار ارسلان پوریا در داستان های ایران باستان زندگی او را چنان تازه کرد که بعد از آن، تمامی شاعران و نویسندگان از وجود آرش کمانگیر سود بردند و شروع کردند در وصف او شعر گفتن و داستان نوشتن. کتاب ارسلان پوریا با نام «آرش شیوا تیر» در سال 1357 برای بار دوم به چاپ رسید.
2. آرش کمانگیر یا آرش تیرانداز یا شیواتیر (به اوستایی: اِرِخشَه و به پهلوی اِرَش شیپاک تیر) نام یکی از اسطوره های کهن ایرانی است که طبق داستان هایی که از او نقل شده است از ساکنان طبرستان (آمل) بوده است.
آرش هم دوره با جمشید است، پادشاه ششم سلسله پیشدادیان اما با اینحال شهرت آرش به زمان هفتمین پادشاهی پیشدادیان برمی گردد و ماجرای شگفت انگیز این تیر افسانه ای نیز به زمان همین پادشاه برمی گردد. زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی جنگی سخت بین ایرانیان و تورانیان در گرفت و این آرش بود که میان مرگ و زندگی، جانفشانی برای وطن را انتخاب کرد تا عنوان نخستین جانفشان راه میهن را از آن خود کند و همیشه به عنوان سمبلی از رشادت در سرتاسر کشور بدرخشد.
3. اگر اهل شاهنامه خوانی هستید حتما می دانید که در شاهنامه، روایت هایی از شخصی به نام کی آرش آمده است اما بهتر است بدانید این کی آرش هیچ ربطی به آرش کمانگیر ندارد. «کی آرش» از خاندان کیانیان و نوه کیقباد است که در اوستا به او «گوی ارشن» نیز می گفتند، پس اگر در شاهنامه به این نام برخوردید بدانید آن روایت متعلق به آرش کمانگیر نیست چرا که در واقع هیچ داستانی در شاهنامه به نام این اسطوره افسانه ای وجود ندارد.
خیلی ها می گویند فردوسی به این دلیل درباره آرش صحبت نکرده تا قهرمان های اسطوره ای که خودش آنها را خلق کرده کمرنگ نشوند، می گویند این شاعر دلش نمی خواسته به قول معروف با به میان آمدن آرش کمانگیر، رستم و اسفندیار و داستان هایی که در این خصوص نوشته شده است از یاد بروند در حالی که اینطور نیست و خیلی از تاریخ شناسان خلاف این نظر را دارند.
آنها می گویند فردوسی در گوشه هایی از شاهنامه به آرش و ماجرای تیر انداختن او اشاره داشته و او را نیز مانند یک قهرمان توصیف کرده است. تنها مسئله ای که در این بین وجود دارد این است که او برای آرش داستان جداگانه ای در نظر نگرفته است.
چو آرش که بردی به فرسنگ تیر
چو پیروزگر قارن شیرگیر
4. آرش جزو سپاهیان منوچهر پیشدادی بود که بعد از پایان جنگ ایران و توران به عنوان کماندار ایرانی انتخاب شد تا تیری بیندازد و مرز ایران و توران را انتخاب کند. ماجرای تیراندازی آرش کمانگیر از آنجا شروع شد که منوچهر پیشدادی به عنوان هفتمین پادشاه پیشدادیان بعد از «کیومرث»، «هوشنگ»، «تهمورث»، «جمشید»، «ضحاک تازی» و «فریدون» بر تخت پادشاهی نشست و حکمرانی اش را شروع کرد.
در زمانی که منوچهر مشغول پادشاهی بود همه چیز به آرامی پیش می رفت تا اینکه در یکی از جنگ هایی که با تورانیان داشت از آنها شکست خورد و پادشاه آنها یعنی افراسیاب، سپاهیان ایران در مازندران را محاصره کرد.
طبق روایت ها، منوچهر پیشدادی 160 سال حکمرانی کرد و از این مدت طولانی بیش از 120 سال صرف جنگ با افراسیاب و سپاهیانش شد. منوچهر برای نجات سپاهیان خود و اینکه بتواند اوضاع را آرام کند مدتی به فکر فرو رفت. طولی نکشید که او تصمیم گرفت تن به سازش بدهد چرا که می دانست در غیاب پهلوانان بزرگی مثل رستم و زال که آن زمان غایب بودند، سازش بهترین راه است.
5. قبل از اینکه به ماجرای آرش و پرتاب کردن تیر برسیم بهتر است اشاره کنیم که «منوچهر» در سال های پایانی حکمرانی خود از افراسیاب، پادشاه توران شکست خورد و برای اینکه خودش و سپاهش را در امان نگه دارد به مازندران پناه برد. تصمیم منوچهر این بود که با جمع کردن سپاهی تازه نفس از مردم مازندران به جنگ با افراسیاب برود اما افراسیاب از او زرنگ تر بود. او تمام توانش را به کار گرفت تا تدبیری بیندیشد و منوچهر و ایرانیان را تحقیر کند. قبل از اینکه منوچهر درباره راه حل به پایان رساندن جنگ فکر کند افراسیاب برای سوار کردن حقه ای که بیشترین آسیب را به ایرانیان برساند دست به کار شد.
افراسیاب زمانی که متوجه شد می تواند از این آب گل آلود بر علیه ایرانیان و سرزمین ایران استفاده کند و ماهی خودش را بگیرد با مشاوران درباره راه حل هایی که وجود داشت به صحبت و مشورت پرداخت و به این نتیجه رسید به منوچهر که این روزها بسیار ضعیف شده و هر لحظه امکان شکست دوباره اش می رود، پیشنهادی بدهد.
او برای این کار پیشنهاد وسوسه انگیز صلح را در کنار یک شرط مطرح کرد. این شرط او البته ربطی به شروط سازش نداشت و تنها برای تحقیر ایرانیان بود تا آنها را مجاب کند که بقیه سرزمین شان را نیز به تورانیان بدهند.
پیشنهاد افراسیاب برای صلح این بود که یک نفر بر سر کوه دماوند برود و از آنجا تیری رها کند تا مرز بین ایران و توران با همین تیر مشخص شود و جنگی که سالهاست بین آنها درگرفته پایان یابد. پیشدادیان در این بین خواستار پیکی شدند تا موضوع صلح را به گوش منوچهر پیشدادی برساند.
6. پیکی که از سوی ایرانیان به توران رفت تا این پیغام را دریافت کن آرش بود. پهلوانی از خطه ایران که تیراندازی قابل و ماهر بود. او برای رساندن پیغام نزد تورانیان رفت اما آنها از این فرصت استفاده کردند و برای کوچک شمردن منوچهر و مردم سرزمینش تصمیم گرفتند از همان شخصی که برای گرفتن پیغام نزدشان آمده بود به عنوان کسی که تیر را می اندازد استفاده کنند. آنها به خیالشان با انتخاب آرش کاری کردند که مرز ایران به کوچکترین محدوده تبدیل شود و بقیه مساحت ایران به آنان برسد اما نمیدانستند با چه قهرمانی روبرو هستند. او کسی بود که برای نجات مرزهای سرزمینش از هیچ کوشی دریغ نکرد.
بعد از اینکه این خبر به گوش ایرانیان رسید آنها دچار تشویش شدند که چطور شخصی مانند آرش می تواند این مرز را مشخص کند. همه با خود می گفتند این سرآغاز ننگی بزرگ برای ایرانیان است چرا که قطعا این جوان نخواهد توانست تیر را به فاصله زیادی پرتاب کند اما آنها فکر نمی کردند این تیر بعدها چقدر در متون افسانه ای و اسطوره ای ارزشمند خواهد شد.
7. آرش اسطوره مازندران، زمانی که ماجرا را از زبان تورانیان شنید تصمیم خود را درباره پرتاب تیر گرفت. او می دانست که در این راه برای حفظ ایران باید جانش را نثار کند، به همین دلیل بر فراز دماوند رفت و از نقطه شکست ایرانیان (گفته می شود در نزدیکی ساری یا آمل بوده) تیری را آماده رها کردن کرد. آرش می دانست که هر چقدر تیرش را دورتر پرتاب کند مرز ایران را از هجوم تورانیان دورتر می کند و همین به او انگیزه می داد تا هر چه در توان دارد به کار بگیرد.
در زمان پرتاب تیر، الهه زمین «اسپندارمذ» به همراهی و کمک آرش آمد تا به او در این زمینه یاری برساند. او تیر و کمانی در اختیار آرش قرار داد و به او گفت می توانی از تیر معمولی استفاده کنی و آن را به چند متر آنطرف تر بیندازی و مرز کشور را تا آنجا گسترش دهی، یا اینکه این تیر و کمان را از من قبول کنی و با پذیرفتن اینکه زندگی ات را به خطر بیندازی مرز ایران را حفظ کنی. این تیر تمام وجود تو را به انرژی تبدیل می کند و تیر را به دورترین نقطه ممکن فرود می آورد تا نیرنگ تورانیان را برای کمتر کردن مساحت ایران بی اثر کند. آرش بعد از شنیدن حرف های فرشته زمین، تیر و کمان را از او گرفت و انتخاب کرد و با این کار انتخاب کرد که در راه ایران جانش را نثار کند. آرش کمان و تیر را از اسپندارمذ گرفت و تمام وجودش را در تیر گذاشت و آنرا پرتاب کرد.
8. درباره اینکه این تیر چه زمانی در حرکت بوده تا به مقصد برسد اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد اما عده ای می گویند این زمان یک روز طول کشیده. تیر از صبح پرتاب شده و هنگام غروب روی تنه درختی در کنار رود جیحون یا آمودریا فرود آمده و به این شکل مرز بین ایران و توران مشخص شده است.
درباره محل فرود آمدن تیر و حتی پرتاب کردن آن روایت های زیادی وجود دارد. در تاریخ طبری اینطور آمده است که آرش از سر کوه دماوند، تیری را با تمام نیروی خود انداخت و آن تیر از همه مساحت سرزمین طبرستان و زمین گرگان و زمین نیشابور گذشت، از سرخس و هم بیابان مرو گذر کرد و در جیحون فرود آمد.
9. همانطور که گفتیم آرش پذیرفت تا تمام توانش را در آن تیر بگذارد و آنرا پرتاب کند. به همین دلیل بود که وقتی تیر از کمان آرش جدا شد و بدن او پاره پاره شده و در سراسر ایران پخش گردید. به همین مناسبت 13 تیر ماه هر سال در دماوند مراسمی به اسم تیرگان برگزار می شود که گفته می شود پاسداشت جانفشانی آرش است، این مراسم یکی از دلایلی است که یاد و خاطره آرش کمانگیر همیشه زنده مانده و همه از او به نیکی یاد می کنند.
تاریخ انتشار: ۰۱ تير ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]