تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 2 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس از حرام دورى كند، خداوند به جاى آن عبادتى كه او را شاد كند نصيبش مى‏گردا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1801703945




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شهیدی که از روی دندان شناسایی شد


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:

شهیدی که از روی دندان شناسایی شد ایلام- ایرنا- پیرزن به 34 سال پیش باز می گردد؛ روزی از روزهای مهرماه که با وحشیگری و نامردی رژیم بعث آغاز شد و ملتی را در دلهره و اندوه فرو برد.


گذشت روزگار و غم زمانه آن قدر دستانش را نازک و شکننده کرده که حتی نمی تواند انگشتان چروکیده اش را خم کند، رمق از چشمانش پریده و نای دیدن هیچ چیزی هم ندارد.
لبانش را که به سختی باز می کند، لرزش چین و چروک های صورتش نیز آغاز می شود، به مشکل می تواند واژه ها را کنار هم بچیند تا جمله ای کامل بر زبان جاری کند، با این حال خاطرات دهه 60 دوران جنگ را خوب به یاد دارد.
مادر می گوید:«نزدیک ظهر بود که صدای هواپیماهای رژیم بعث شنیده شد، ابتدا فکر کردم همچون دفعات قبل تنها بر فراز آسمان شهر پرواز می کنند یا در نهایت با تاخیر بمب را می ریزند ولی صدا ثانیه به ثانیه نزدیک و نزدیک و نزدیک تر شد.»
بغضی کهنه که سالهاست در سینه مادر جمع شده کم کم می ترکد و قطره های اشک پوست نازک و چروکیده اش را تر می کند.
او باز هم زیر لب زبان به سخن می گشاید و ادامه می دهد: «ترس و وحشت تمام خانه و اهل آن را فرا گرفت، بچه ها را خیلی زود از ترس ماندن زیر آوار به بیرون از خانه فرستادم ولی فرصتی برای خروج خودم نماند، صدای هواپیما ˈمیگ» نزدیک تر شنیده می شد، انگار مرگ در می زد.»
پیرزن اندکی مکث می کند و ادامه می دهد: «ناچار به باغچه داخل حیاط پناه بردم و از ترس و وحشت دستهایم را دور هم حلقه کردم و روی سرم گرفتم و کنار درخت نشستم.»
«برای یک لحظه هیچ صدایی نشنیدم و تنها بدنم احساس گرمای شدیدی کرد، پس از چند ثانیه که چشمهایم را باز کردم تنها جوی خون دیدم که در باغچه به راه افتاده بود و دیگر هیچ نفهمیدم!ˈ
«زینب امیدی» مادر شهید «عباس امیدی» است که در اثر بمباران هوایی رژیم بعث صدام به سختی زخمی و به بیمارستان منتقل می شود.
او پس از 40 روز بستری در بیمارستان که تنها با وعده های دکتر و پرستار که حال فرزندانش خوب است، بهبود می یابد ولی زمانی که به خانه برمی گردد چهلم فرزند جگر گوشه اش نیز گذشته بود!
عباس فرزند او که خارج از منزل بوده بر اثر بمباران در آتش طوری می سوزد که جسدش قابل شناسایی نیست و پدر هویت او را از روی دندان هایش مشخص می کند.
«صادق» دیگر فرزند این مادر صبور و سرافراز است که در روزهای نخست جنگ به درجه رفیع شهادت نایل می آید.
او اگرچه اکنون شش فرزند دیگر دارد ولی به قول خودش ˈعباسˈ و ˈصادقˈ دو گوهر زندگی اش بودند که به آرزوی شان رسیدند.
داغ فرزندان، سالهاست که مادر عباس را زمین گیر کرده و تنها دلخوشی اش عکسی قدیمی از پسران شهیدش است که روی تاقچه به او لبخند می زنند!
شهر ایلام نزدیک ترین مرکز استان به مرزهای ایران و عراق و بغداد پایتخت این کشور است که در دوران دفاع مقدس صدها بار مورد آماج حمله های هوایی و موشکی رژیم بعث صدام قرار گرفت.
ایلام پس از دزفول دومین شهر کشور است که بیشترین بار مورد هدف هواپیماها و حمله های موشکی بعثی ها قرار گرفت.
استان مرزی و مقاوم ایلام در دوران دفاع مقدس نزدیک به سه هزار شهید والامقام تقدیم اسلام و آرمان های انقلاب های اسلامی کرد.
ایلام با 430 کیلومتر در میان پنج استان سرحدی کشور دارای طولانی ترین مرز مشترک با عراق است. ک/4
7171/565/681

انتهای پیام /*
: ارتباط با سردبير


[email protected]




28/03/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن