واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
گوهر خیراندیش و یک خانه دوست داشتنی + تصاویر مجموعه خاطرهانگیز «خانه ما» را روی آنتن برده است؛ خانه ما، داستانهایی از زندگی یک خانواده شش نفره را روایت میکند؛ پدر خانواده ـ رضا بابک ـ استاد دانشگاه است و به همراه چهار فرزند و همسر خود ـ گوهر خیراندیش ـ ، در خانهای ویلایی در یکی از شهرهای نزدیک پایتخت زندگی میکند.
در هر قسمت از این مجموعه، اتفاقی در «خانه ما» میافتد که شش شخصیت اصلی داستان را درگیر میکند. در این بین ممکن است شخصیتهای فرعی هم برای کامل کردن پازل هر داستان به قصه اضافه شوند. این یک طرح جذاب برای هر نویسندهای است که بتواند براساس این پلات و عناصری که به داستان اضافه میکند، کششی در مخاطب ایجاد کند تا داستان هرقسمت را تا پایان دنبال کند. به عبارت دیگر، طرح داستان از هر لحاظ کامل به نظر میرسد تا بتوان بر اساس آن سریال مخاطب پسندی تولید کرد. پیمان قاسمخانی به عنوان نویسنده خانه ما تا حدود زیادی موفق شده این کار را انجام دهد تا از ضعف فیلمنامه که مهمترین مشکل سریالهای ایرانی است در خانه ما خبری نباشد. البته خلق شخصیتهای فرعی هم کمک کرده تا داستانها بتوانند هر چه بیشتر با مخاطب ارتباط برقرار کنند.
موضوعات انتخاب شده برای داستان هر قسمت از خانه ما، نگاهی به مسائل خانوادگی، اجتماعی دارد و با چاشنی طنز همراه شده که باعث میشود پیام هر داستان، بیشتر به دل مخاطب بنشیند. از این منظر، در خانه ما با یک مجموعه تلویزیونی مواجه هستیم که توانسته در هر قسمت، ضمن آموزش مفاهیم اجتماعی و خانوادگی، لبخند را هم بر لبان مخاطب بنشاند تا آنچه از آن به عنوان آموزش غیرمستقیم از طریق رسانه نام برده میشود، بخوبی محقق شود. با وجود این، چنین هدفی را تنها میتوان در پس بیان داستانهای ساده از زندگی روزمره خانوادهها و به طوری باورپذیر محقق کرد. کلیشههای رایج نه تنها کمکی به پرداخت یک موضوع نمیکند بلکه در همان یکی دو قسمت اول، مخاطب را پس میزند. از این جهت، نویسندگان و فیلمنامهنویسان باید توجه داشته باشند که میتوانند با الگوپذیری از سریالهایی مثل خانه ما، داستانهایی خودمانی و در عین حال باورپذیر خلق کنند که ارتباط عمیقی با مخاطب برقرار میکند و تاثیرپذیری بیشتری هم در سطح جامعه خواهد گذاشت. خانه ما، از مواردی مثل روابط فرزندان، روابط والدین و فرزندان، اختلاف والدین و فرزندان، روابط خانوادگی، قهر و آشتیها و مسائل اجتماعی مثل شایعات و... که در زندگی هر خانواده ایرانی یافت میشود بخوبی بهره گرفته و توانسته در بستر این مسائل آشنا، داستانهایی به وجود بیاورد که هر مخاطب به دنبال کردن آن تمایل داشته باشد. لحن ساده و بدون اغراق داستانها هم به دلپذیر شدن فضای خانه ما کمک کرده و در مجموع باعث شده که خانه ما، یک خانه دوست داشتنی برای مخاطبان ایرانی باشد.
پارادوکسهایی که تقریبا در هر خانواده ایرانی وجود دارد، در خانه ما هم بخوبی نشان داده شده است؛ به عنوان مثال، یکی از اصلیترین درگیریهای این خانواده که بارها در داستانهای مختلفی به آن اشاره میشود، تاکید روی درسخوان بودن فرزندان است. پدر خانواده استاد فیزیک دانشگاه است، اما فرزندان او تقریبا علاقهای به درس خواندن ندارند. حتی نیما، پسر بزرگ خانه فوتبالیست است و پسر کوچکتر هم هر سال در چند درس تجدید میشود. در یکی از قسمتها، خانوادهای مهمان خانه ما میشود که پسرشان دانشجوی پزشکی است؛ او دائم با نیما مقایسه میشود، در پایان هم مشخص میشود این جوان، علاقهای به پزشکی ندارد و صرفا به جهت اصرار خانواده این رشته را دنبال میکند. او در این مهمانی اعتراف میکند که چند وقتی است در کلاسهای دانشکده حاضر نمیشود و دوست دارد نوازنده و موسیقیدان شود. داستانهایی از این دست، در یک موقعیت دراماتیک، یکی از مشکلات اصلی و تناقضات خانواده ایرانی با مساله تحصیل فرزندان را مطرح میکند و باعث میشود مجال طرح و حتی حل چنین مسائلی از این رهگذر در خانواده ایرانی به وجود آید. این داستان تمثیلی و داستانهای دیگری از این دست که متناسب با هر یک از اعضای خانواده طراحی شدهاند مجالی را به وجود میآورند تا مشکلات مربوط به هرگروه سنی بهگونهای مطرح شود که خانوادهها بتوانند در سیاستهای تربیتی و آموزشی خود در خانه، بازنگری کنند و متوجه اشتباهات رایج خود شوند. مجموعه خانه ما توانسته به شکلی هنرمندانه، دقیق، ساده و بیآلایش، با زبانی ساده به این مسائل نزدیک شود و برخی موارد را به خانوادهها گوشزد کند. رضا بابک، گوهر خیراندیش ، وحید رهبانی، زهرا اویسی و مانی نوری هم بازیگران اصلی این سریال هستند که خانه ما را تشکیل میدهند. این ترکیب بازیگران و بازی واقعی آنها هم باعث شده تا خانه ما باورپذیرتر شود. رضا بابک بهعنوان یک استاد دانشگاه، مردی که زندگی خانوادگی خوبی دارد و در عین حال مانند همه مردان ایرانی، طرز تفکر مخصوص به خود را دارد توانسته بخوبی از عهده این نقش برآید. گوهر خیراندیش نیز در نقش زنی خانهدار که دائم نگران همسر و فرزندانش است و زندگی داخل خانه را بخوبی اداره میکند در چشم مخاطب تلویزیونی، باورپذیر جلوه میکند. سادگی و مهربانی شخصیت آذر هم در بازی گوهر خیراندیش متبلور شده است. نیما پسر بزرگ خانواده، یک فوتبالیست دو آتشه است و برخلاف پدر، علاقهای بهدنبال کردن درس و تحصیلات دانشگاهی ندارد. او یک جوان مغرور و در عین حال ساده و مهربان است که کاراکتری شبیه به اغلب جوانان ایرانی همسن و سال خود دارد. وحید رهبانی در نقش نیما تهرانی، این کاراکتر را طوری به تصویر کشیده که بیننده احساس نکند با یک کاراکتر اغراق شده و غیرواقعی مواجه است. زهرا اویسی هم نقش دختر بزرگ خانواده یعنی سارا را ایفا میکند؛ شخصیتی که باوجود سن کم، دلسوز خانواده است و منطقی عمل میکند. او و نیما بهعنوان یک خواهر و برادر تقریبا هم سن و سال، دعواها و به اصطلاح، کلکلهای مخصوص به خود را دارند که در جریان بازی زهرا اویسی و وحید رهبانی بخوبی به مخاطب منتقل شده است. پویا هم بهعنوان پسر کوچکتر، نوجوانی درسنخوان و کمی هم مغرور و لوس است که با سبک بازی مانی نوری کاملا مطابقت دارد. دختر کوچک خانواده هم متناسب با سن پایین خود توانسته بازی قابل قبولی ارائه دهد. خانواده تهرانی ممکن است خانوادهای کلیشهای به نظر برسد، اما پرداخت غیرکلیشهای و متفاوت آنها باعث شده خانه ما یک مجموعه خاطرهانگیز و به یادماندنی باشد که بعد از گذشت ۱۴ سال از زمان تولید و پخش اولیه آن، داستانهایش هنوز هم کشش و جذابیت دارد و میتواند مخاطب را تا پایان هر اپیزود پای تلویزیون نگه دارد. خانه ما، مجموعهای از افرادی است که رسانه تلویزیون را بخوبی شناختهاند و هر یک ـ از نویسنده گرفته تا کارگردان، بازیگر، فیلمبردار و... ـ علاوه بر این که کار تخصصی خود را بخوبی انجام دادهاند، توانستهاند تعامل خوبی با یکدیگر برقرار کنند که نتیجه آن روی آنتن تلویزیون بخوبی مشخص است و باعث شده یک مجموعه زیبا و باورپذیر در جعبه جادو خلق شود. جام جم
دوشنبه 26 خرداد 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]