تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833525431
روابط ايران با هلند در دوره صفوي
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
روابط ايران با هلند در دوره صفوي هلنديان از اواسط قرن شانزدهم ميلادي با هندوستان و کشورهاي مشرق زمين از طريق ليسبون پايتخت پرتغال تجارت مي کردند، زيرا در آن روزگار هلند جزو متصرفات اسپانيا بود؛ ولي چون اسپانياييها مردمي زرپرست و از خودراضي بودند و طبيعتا مي خواستند تجارت مشرق زمين را در انحصار خويش آورند، در کار تجارت هلند با سرزمينهاي شرق اخلال مي کردند. از اين روي هلنديها بر آن شدند که خود بي واسطه ي پرتغال و بي منت اسپانيا با کشورهاي شرقي روابط تجاري برقرار سازند. نخستين هلندي که به جانب مشرق عزيمت نمود، يان هويگن فان ليشوتن (1) بود از مردم شهرها آرلم (2) که در سال 991/1583 به هند سفر کرد و نزديک به ده سال در آن سرزمينهاي دوردست به جمع آوري اطلاعات لازم پرداخت و چون در حدود سال 1592/ 1000-1001 به کشور خويش بازگشت مجموعه ي اطلاعات خود را براي اعتلاي سطح دانش و بينش خواص و عوام منتشر ساخت. وي کتاب ديگري براي راهنمايي ملاحان هلندي نوشت در شرح راههاي بحري بين هلند و هند و بيان جزاير و سواحل و بادها و بارانهاي درياهاي سرراه همراه با نقشه ها و جدولهاي گوناگون. کمي بعد از بازگشت وي از اين سفر دور و دراز، مردي به نام کرنليوس هوتمن (3) از طرف بازرگانان آمستردام (4) جهت کسب اطلاعات به ليسبون گسيل گرديد و او که خود چند بار به هند رفته بود، پس از مراجعت از ليسبون به فرماندهي کارواني از کشتيهاي بازرگاني به هند عزيمت کرد، ولي با اينکه از دماغه ي اميدنيک گذشت توفيق رسيدن به هند نيافت؛ اما پس از وي بازرگانان هلندي چندين بار خود را به هند رساندند و اين پيروزيها چنان بدانان جسارت و نيرو بخشيد که در سال 1597/ 1005-1006 شرکت بزرگي به نام «شرکت بازرگاني با کشورهاي دوردست» ايجاد نمودند و هفت سال بعد اين شرکت از طرف دولت هلند به نام «شرکت هند شرقي هلند» تبديل شد و دولت هلند امتيازات مالي و اختيارات وسيعي بدان شرکت جديدالتأسيس بخشيد (1602 /1010-1011). به رقابت با اين شرکت هلندي بود که دولت انگلستان نيز «شرکت هند شرقي بريتانيا» را بنيان نهاد، زيرا بازرگانان انگليسي به مناسبت رقابت هلنديان در تجارت ادويه زيانهاي فاحش ديده بودند. در سال 1603 يکي از کشتيهاي پرتغالي حامل ابريشم ايران به چنگ هلنديان افتاد و فروش ابريشمها سود فراوان به بار آورد و اين سود گران چنان سوداگران هلندي را به وجد آورد که شيفته ي تجارت با ايران به خاطر ابريشم شدند. در سال 1611، رابرت شرلي سفير شاه عباس در دربارهاي اروپا با يکي از تجار هلندي به نام گيلز دولافيل (5) در اسپانيا ملاقات کرد و ضمن مذاکره بدو پيشنهاد نمود تا شرکت مشترکي از تجار هلندي و انگليسي براي تجارت ابريشم ايران تأسيس شود. اين طرح عملي نشد، زيرا اولا آن تاجر هلندي بسيار طمعکار و دندان گرد بود و ثانيا چون کمپاني تازه تأسيس شده بود و از روابط آن با ايران اطمينان نداشتند، رؤساي کمپاني حاضر نشدند که خطرهاي احتمالي اين کار را بر عهده گيرند؛ اما بعد که انگليسيان در اين کار پيشقدم شدند و در سال 1025/1616 نخستين کشتي خود را براي بارگيري ابريشم فرستادند، هلنديهاي زرپرست ترديد را رها کردند و از رؤساي کمپاني در هلند خواستند تا اجازه ي ورود هلند را در تجارت با ايران در زمينه ي ابريشم صادر کنند. رؤساي کمپاني نيز اين کار را به حکمرانان کل باتاويا (6)، مرکز متصرفات هلند در آبهاي اقيانوس هند، و بررسي و تشخيص و اجازه ي او موکول داشتند. در خلال اين سالها، انگليسيان که در کار تجارت ابريشم پيشدستي کرده بودند، از ترس رقابت هلنديها، چند بار پيشنهاد تشکيل يک شرکت مشترک نمودند، ولي هلنديهاي حسابگر زير بار نرفتند؛ زيرا حساب کرده بودند که واردات ابريشم اروپا از ايران حداکثر از 6 هزار عدل و به مقياس امروزي در حدود 840 هزار کيلوگرم تجاوز نخواهد کرد و با توجه به اينکه خريد ابريشم هشت شيلينگ و حداکثر بهاي فروش آن سي شيلينگ بود، سود حاصل از آن، با در نظر گرفتن مخارج زياد نگهداري و حمل ونقل و خطرهاي احتمالي، مقرون به صرفه نبود و تجارتي پرسود و کم خرج به نظر نمي رسيد، مگر اينکه به جاي پرداخت پول نقد، در برابر خريد ابريشم، اجناس ديگري ماند ادويه و شکر و قماش به ايران فروخته شود و براي اين کار نيز لازم بود که دست پرتغاليها - که انحصار تجارت ادويه را از طريق بندر هرموز در اختيار داشتند - از خليج فارس کوتاه گردد. سودپرستان اروپايي بر سر تجارت پرسود مشرق زمين هميشه در انديشه ي پاره کردن يکديگر بودند. فرمانرواي با تاويا به نام يان پيترز کوئن، (7) ناوگان مجهزي را تحت فرمان درياسالار هلندي يا کوب فان ددل (8) به هند فرستاد تا به اتفاق انگليسيها بساط پرتغاليان را برچينند، اما ناوگان هلندي دير رسيد، چون اندکي قبل از آن، انگليسيان و ايرانيان، متعاقب قرارداد ميناب دست پرتغاليان را از بندر هرموز و خليج فارس قطع کرده بودند و تجار انگليسي پس از اين جنگ، امتيازات مهمي به دست آورده جانشين پرتغاليان در استفاده از امتيازات اعطايي دولت ايران شده بودند. من جمله در هرموز از پرداخت 50 درصد حقوق گمرکي و براي واردات وصادرات غيرتجاري و اختصاصي از پرداخت هرگونه حقوق گمرکي معاف شدند. اين مزاياي کرامند باعث شد که ديگر انگليسيها رغبتي به مشارکت با هلنديها در تجارت ابريشم ايران نشان ندهند. فرمانرواي هلندي با تاويا وقتي چنين ديد يک بازرگان هلندي را مأوريت داد تا براي تأسيس شعبه ي کمپاني با اولياي امور ايران مذاکره کند و اجازه ي تأسيس دارالتجاره اي را براي تجار هلندي از دربار ايران بگيرد. اين بازرگانان که هويبرت ويس نيخ (9) نام داشت و جواني 26 ساله بود، با همه جواني و کم سن وسالي، در امور تجاري با ممالک شرقي مديترانه تجربه ي فراوان داشت و چون پيش از اين مدتي در شهر حلب، از مراکز مهم تجاري خاورميانه در آن روزگار، مي زيست زبان عربي و احتمالا ترکي را - که زبان رايج آن روز در خاور نزديک و شرق ميانه، از بالکان تا هند، از دربار عثماني تا دربار صفويه و گورکانيان هند و خانات ماوراءالنهر بود - مي دانست. ويس نيخ روز 20 ژوئن سال 1033/1623 با کشتي موسوم به فان هاسدن (10) وارد هرموز شد، شهري که بر اثر جنگ به ويرانه اي بدل گشته بود. از آنجا که به مناسبت ويراني هرموز مراکز تجاري به بندرعباسي (گمبرون) منتقل شده بود، ويس نيخ به بندرعباسي رفت و بي آنکه با دولت ايران مذاکره اي کند، به بهانه ي آنکه در جنگ با پرتغاليان، هلنديها به کمک انگليسيان آمده بودند، ناخوانده خود را در خليج فارس جاکرد و در بندرعباسي تجارتخانه اي بنا نهاد. شاه عباس هم که در آن موقع سخت سرگرم جنگ با حافظ احمدپاشا سردار عثماني بود به مخالفت برنخاست. ويس نيخ بلافاصله خواستار شد که به حضور شاه عباس بار يابد و چون در آن روز انگليسيها به مناسبت کمکشان به ايران و غلبه ايشان بر پرتغاليان و تصرف هرموز سخت مغرور و از خودراضي شده بودند و هر لحظه امتيازات بيشتري از دولت ايران درخواست مي نمودند و هلنديها هم دم خود را به دم انگليسيها بسته بودند، شاه عباس تاجر جوان هلندي را به عنوان سفير کمپاني هند هلند به حضور پذيرفت. شهريار هوشمند و حيله گر ايران قصد داشت از رقابت بين انگليسيان و هلنديان استفاده کند و عنداللزوم هلند را در خليج فارس به جان انگلستان اندازد، همچنانکه انگليسيان را به جان پرتغاليان انداخته بود. اين نکته شايان توجه است که شاه عباس بر رقابت بيکران اين سوداگران زرپرست اروپايي با يکديگر مسلما وقوف تمام داشته، زيرا يک نقاش هلندي به نام يان فان هاسلت (11) ساليان دراز در دربار ايران مقيم بود و او به طور قطع روابط هلند و انگليس و رقابت آنان را براي شاه عباس بيان کره بود. خاصه آنکه از فاجعه آمبوين (12) و کشتار انگليسيها چندان نگذشته بود و مسلما خبر اين فاجعه به گوش مردم ايران يا لااقل شاه ايران رسيده بود که در آمبوين از جزاير جنوب شرقي آسيا، در سال 1615 بين انگليسيها و هلنديها بر سر تجارت ميخک جنگ در گرفته و هلنديها تمام انگليسيهاي جزيره را به قتل رسانده بودند. سرانجام ويس نيخ متني را که به عنوان قرارداد بازرگاني بين ايران و هلند تنظيم کرده بود تقديم داشت و دربار ايران آن را پس از اصلاحاتي مورد تأييد قرارداد. اين موافقت نامه در 21 ماه نوامبر 1623/ سلخ محرم 1033 به مهر و امضاي شاه عباس رسيد و شاه عباس در ذيل هر ماده نظرهاي خويش را به صورت موجز يا مفصل اظهار داشت. اين قرارداد به اتباع دولت هلند اجازه مي داد که آزادانه در سراسر ايران تجارت کنند و در کار کسب وخريد و فروش از اوراق و مقادير و مقياسات خود بهره جويند و به هنگام صدور يا ورود کالا، جز در مورد حق راهداري، از ساير حقوق معاف باشند. ضمنا در اين قرارداد در مواد 13 تا 15حق قضاوت کنسولي (کاپيتولاسيون) هم به هلنديها داده شده يعني در مورد جرايم هلنديها، بايد مقامات هلندي اقدام کنند نه محاکم ايران.نکته قابل توجه اينکه در ماده 23 قرارداد پيش بيني ورود سفيري تازه شده که «از جانب شوراي ايالات و والاحضرت شاهزاده ي هلند» به ايران خواهد آمد تا امتيازات و مزايايي همانند آنچه در قرار مکتوب منظور شده تقاضا کند و اظهار اميدواري به عمل آمده که «اعليحضرت با درخواستهاي او موافقت خواهند کرد. »، علت افزايش اين ماده به قرارداد اين بود که ويس نيخ هيچ گونه اعتبارنامه يا توصيه و معرفي نامه اي از دولت هلند در دست نداشت و شاه عباس که از اين امر شگفت زده بود اظهار تمايل کرد که با نماينده ي رسمي دولت هلند طرف مذاکره شود و مواد قرارداد به وسيله ي دولت هلند تضمين و تأييد گردد.با اينکه هلنديها بدون فرستادن سفير و نماينده ي سياسي چنين امتيازات پردامنه و گرانبهايي گرفته بودند، ولي پس از مدتي چنانکه عادت همه افراد و اقوام تجارت پيشه و کاسب منش و حسابگر و سودجوست اظهار غبن کردند و دست به شکايت برآوردند که مثلا چرا دولت ايران ابريشم را با قيمت کمتري به ارامنه مي فروشد يا اينکه پرداخت پول نقد دشوار است و دولت ايران بايد مقداري از قيمت ابريشم را کالا بگيرد. سرانجام قرارداد جديدي بين ايران و هلند بسته شد و امتيازات ديگري نصيب هلنديها گرديد، اما سودپرستان هلندي سيري ناپذير بودند و با اينکه قرار شده بود که تنها يک ثلث بهاي ابريشمها را نقد بدهند باز از پرداخت پول طفره مي رفتند. حتي فرمانرواي کل با تاويا به ويس نيخ دستور داد تا به رجال ايراني رشوه دهد که کمتر پول نقد در بهاي ابريشمها بپردازد، زيرا او متوجه بود که اگر هلنديها با پول نقد از هندوستان کالا بخرند و در اروپا بفروشند 300 درصد سود خواهند برد، در حالي که ابريشم ايران با خريد نقدي تنها صدي صد منفعت داشت!شاه عباس از ديرباز قصد داشت که در مقابل پرتغاليها و انگليسيها پاي هلنديها را به ايران بکشاند، اما زينل خان شاملو، سفير شاه عباس در اروپا، نتوانست موافقت دولت هلند را براي چنين همکاري نزديکي جلب نمايد و لذا شاه عباس تصميم گرفت سفيري انتخاب و مستقيما به هلند گسيل کند. تصميم شاه عباس غيرمترقبه بود به حدي که ويس نيخ نيز شگفت زده شده بود. ظاهرا اين تصميم ناگهاني و شتاب زده نتيجه ي سخنان فان هاسلت هلندي نقاش مقيم دربار شهريار صفوي بود و او مسلما درباره ي هلند و قدرت تجاري و عظمت ناوگان آن کشور چندان در گوش شاه خوانده بود که وي ناگهان تصميم گرفت که سفيري منحصرا به کشور هلند اعزام دارد و بدون ترديد شاه عباس در آرزوي استفاده از ناوگان عظيم هلند و اميد به همکاري آن کشور در کوتاه کردن دست انگليسيها دست به چنين اقدامي زده بود؛ اما دولت هلند بدين امر راضي نبود و وقتي ويس نيخ در گزارش خود، اولياي شرکت را از اقدامات شهريار ايران آگاه نمود، آنان شديدا به ويس نيخ اعتراض کردند و ويس نيخ جواب داد که به هيچ وجه اطلاعي از اين امر نداشته و تصميم شاه ناگهاني و غير منتظره بوده است.عدم رضايت دولت هلند و اعتراض شوراي کمپاني علل مختلف داشت و در رأس همه ي علل، خست و امساک هلنديها بود، زيرا هلنديها آنچه مي خواستند بر طبق قراردادهاي تجاري به دست آورده بودند و ديگر لزومي به مخارج بيهوده جهت پذيرايي سفير - و متقابلا اعزام سفير- نمي ديدند. وانگهي اين تاجران دنائت پيشه ي حسابگر نمي خواستند کسي از خطوط ارتباطي کمپاني که هلنديها سعي بسيار در اختفاي آن داشتند سر در بياورد. ضمنا اين نکته را نيز متوجه بودند که حتما با کشتيهاي کمپاني بايد سفير شاه عباس را به هلند برسانند، زيرا در غير اين صورت ممکن بود که شاه عباس اين امر را توهين به خود تلقي کند. از آن گذشته خوشايند هم نبود که في المثل يک کشتي انگليسي سفير ايران در هلند را به هلند ببرد. يکي ديگر از جهات عدم رضايت هلنديها از سفير فرستادن شاه عباس اين بود که سفير ايران صد عدل ابريشم متعلق به پادشاه ايران را به همراه داشت تا در بازارهاي هلند بفروشد و اين امر گذشته از آنکه بازار هلند را دچار اختلال کرده و ناموزون مي ساخت، موجب مي شد که سفير ايران از رازورمز يا بهتر بگوييم از دوزوکلک تجار هلندي و زير و بم کارهاي آنان و خاصه از سود سرشاري که از اين راه حاصل مي کردند، آگاه شود. بدين جهات گوناگون بود که ويس نيخ را شديدا ملامت نمودند و وقتي ويس نيخ دلايل بي اطلاعي خود را از اين امر مشروحا عنوان داشت رؤساي هفده گانه ي شرکت در نامه ي مورخ دسامبر 1624/ ربيع الاول 1034 بدو يادآور شدند: به دوستي شاه عباس اعتمادي نداشته باشيد، چون ما مي دانيم که او پادشاه دانايي است و بالاترين توجه را نسبت به منافع مملکت و مردمش مبذول مي دارد.ويس نيخ براي آنکه از تلخي خبر عزيمت هيأت سفارت ايران به هلند در مذاق دولتمردان و بازرگانان هلندي بکاهد، در نامه ي خود نوشته بود که: «سفير ايران يکي از درباريان مقرب شاه عباس است به نام موسي بيک. وي مرد دانا و والامقامي است که در شأن و مکانت از نقدعلي بيک سفير ايران در انگلستان به مراتب بالاتر مي باشد. از آن گذشته همراهان وي يکي فان هاسلت نقاش شاه است و ديگري پائولو بابا (13) مترجم کمپاني که قبلا نيز براي مطالعه در باب ابريشم به گيلان سفر کرده و اطلاعات اين هر دو مي تواند براي کمپاني بسيار ذي قيمت باشد و عدلهاي ابريشم نيز مي تواند به عنوان ضمانت براي امنيت خدمتگزاري کمپاني مورد استفاده قرار گيرد. » به علت تصميم ناگهاني و فوري شاه عباس در 5 فوريه 6/1625 جمادي الاول 1034 در معرفي موسي بيک به عنوان سفير و حرکت شتابزده ي وي، ناچار کشتيهاي کمپاني بيش از حد معمول براي بارگيري کالاهاي موسي بيک و دوازده نفر همراهان وي در بندر عباس معطل شدند و موسي بيک ويس نيخ را مسئول اين تأخير دانست. در حين سفر، کشتيهاي هلندي و انگليسي که به علت ترس از حمله ي کشتيهاي پرتغالي، با هم حرکت مي کردند، با گروهي از کشتيهاي پرتغالي روبه رو شدند و جنگ درگرفت و موسي بيک اين جنگ دريايي را به چشم ديد. در اين جنگ هر چند پرتغاليها نتوانستند بر کاروان دريايي هلندي و انگليسي دست يابند، ولي هلنديها اسباني را که موسي بيک به کشتي آورده بود به دريا ريختند؛ زيرا اسبان وحشت زده از صداي امواج و غرش توپها جلو دست و پاي ملوانان هلندي را مي گرفتند و مانع از عمليات نظامي آنان در برابر دشمن مي شدند.کمپاني هند هلند، برخلاف ميل باطني خود، از لحاظ احترام فراوان به شاه عباس و البته بيشتر از ترس آنکه مبادا امتيازات گرانبهاي خود را در عرصه ي تجارت با ايران از دست بدهد و سود کلان خود را در خطر افکند، بر آن شد که از سفير ايران با شکوه تمام پذيرايي کند. روز 9 فوريه 22/1626جمادي الاول 1035 موسي بيک و همراهانش به هلند رسيدند. هيأت رئيسه کمپاني از سفير ايران با تشريفات فراوان استقبال کرد و در آمستردام رجال و اشراف هلند، سفير و همراهانش را به گرمي و احترام پذيرا شدند و روز 21 فوريه، سفير ايران به ديدار شاهزاده هندريک (14) در ريسويک (15) رفتند و شاهزاده به استقبال آمد و به سفير و اعضاي هيأت سفارت محبت تمام نمود. براساس تصميم شوراي ايالات هلند، طبق معمول، مقرر شد که موسي بيک نيز مانند سفراي ديگر تا سه روز به خرج دولت هلند پذيرايي شود و در بقيه ي مدت اقامت در هلند، مهمان کمپاني باشد. روز 25 فوريه 8/1626 جمادي الاول 1035، موسي بيک به ديدار شوراي ايالات هلند رفت و پس از مراسم معارفه و تقديم استوارنامه، براي خوشبختي دولت و ملت هلند و شاه عباس دعا کرد و نامه ي شاه عباس را قرائت نمود. چون اعضاي شوراي ايالات تصميم داشتند که از مفاد نامه ي شاه عباس اطلاع يابند، قرار شد که تا تهيه ي ترجمه ي نامه هاي موسي بيک، وي ميهمان دولت هلند باشد. پس از اتمام ترجمه ها، روز اول آوريل، موسي بيک دوباره به ديدار اعضاي شورا رفت و هداياي شاه عباس را به شرح ذيل به حضور شورا تقديم داشت: شش قطعه قالي، 7 عدد ظرف فلزي، يک عدل ابريشم زرد، 5 طاقه اطلس، ده قطعه پارچه ابريشمين الوان، 12 قطعه گليم نخي.چند روز پيش از اين تاريخ نيز، موسي بيک هداياي مخدوم خود را براي شاهزاده هندريک بر روي دست 65 نفر به شاهزاده تقديم کرده بود. اين نکته را بايد توجه داشت که هر چند هلند به صورت چند ايالتي (فدرال) اداره مي شد و در حقيقت حکومت آن نوعي جمهوري بود، ولي شاهزاده هندريک هنوز از روزگاري که هلند جزو متصرفات اسپانيا قرار داشت باقي مانده بود و با اينکه شاهزاده نيز قانونا مي بايست تحت نظارت شوراي ايالات باشد، ولي چون پدر وي رهبري قيام مردم را برضد پادشاه اسپانيا بر عهده داشت و او خود نيز پس از پدر رهبري نظامي هلند را در برابر اسپانيا عهده دار بود لاجرم يک وزنه ي سياسي و يک قدرت ملي شناخته مي شد. پس از کارهاي مقدماتي و ديدوبازديدها و مبادله ي هداياي طرفين، مذاکرات جدي در زمينه هاي سياست و تجارت آغاز شد، ولي هلنديها به هيچ وجه آماده ي همکاري نظامي و سياسي نبودند و چون هرگونه امتيازي که مي خواستند گرفته بودند، ديگر حاضر نبودند که براي خاطر دولت ايران با دولت عثماني درافتند و بالنتيجه بازار تجارت با ترکان عثماني را از دست بدهند. از اين روي، موسي بيک هر تقاضايي کرد هلنديها جوابهاي تند و تلخ دادند، مثلا وقتي که موسي بيک درخواست کرد که اجازه دهند نقدعلي بيک ابريشمهايي را که به انگلستان برده چون فروش نرفته به هلند بفرستد هلنديها جواب دادند که اين امر مشکل نقدعلي بيک است و او خود بايد حل کند نه دولت و ملت هلند. موسي بيک همچنين تقاضا کرد که هلند سفير و کنسولهاي خود را از دولت عثماني فراخواند. کمپاني جواب داد کنسولها متعلق به کمپاني نيستند. موسي بيک خواستار شد که دولت هلند با همکاري سپاه زميني ايران، با همان شرايط و امتيازاتي که به انگليسيها در مورد فتح هرموز، داده شده بود مسقط و لارک را از پرتغاليها باز پس گيرند، کمپاني به استعلام شوراي ايالات در اين باره جواب داد که کمپاني به تجارت آزاد با ايران اطمينان دارد و لذا خود را نيازمند تصرف هيچ نقطه اي نمي داند. جالب توجه اين است که وقتي موسي بيک همين تقاضاها را با شوراي ايالات رسما مطرح نمود، شورا جواب داد که کنسولهاي مستقر در کشور عثماني مخصوص امور تجاري هستند و ربطي به شوراي ايالات ندارند و در جواب تقاضاي همکاري در خليج هم شورا پيشنهاد مي کند که شاه عباس در اين باره با کمپاني هند شرقي هلند مذاکره کند. موسي بيک درخواست کرد که هلنديها فقط با ايرانيان مسلمان روابط تجاري داشته باشند نه با ارامنه. هلنديها اين پيشنهاد را نيز رد کردند و بدين ترتيب نشان دادند که نمي خواهند کوچکترين قدمي در راه تحکيم دوستي با ايران بردارند سهل است که کمپاني از شوراي ايالات خواستار شد که فرد دوم سفارت يعني همان فان هاسلت نقاش هلندي را رسما به حضور بپذيرند.آنچه موجب اين رفتار غيردوستانه و سرد و زننده شده بود يکي اين بود که هلند حاضر نبود به روابطش با دولت عثماني خللي وارد شود و در نتيجه بازار وسيعي چون امپراتوري عثماني را از شام وحلب گرفته تا مصر و تونس و سواحل جنوبي مديترانه و سراسر شبه جزيره ي بالکان و خلاصه سراسر جنوب اروپا و سواحل مديترانه و سرزمينهاي آناطولي و نواحي پرجمعيت خاورميانه را از دست بدهد و علت ديگر اينکه سفير ايران ريخت وپاش زياد مي کرد و از اين جهت پرداخت مخارج اقامت وي در هلند براي هلنديهاي کنس لئيم کاسب منش دشوار مي نمود. چنين بود که هم شوراي ايالات هم کمپاني ميل داشتند که او زودتر از هلند برود، زيرا بين شوراي ايالات و کمپاني بر سر پرداخت مخارج وي اختلاف و بگومگو پيدا شده بود. چون کمپاني مي گفت که موسي بيک براي مسائل سياسي و تهيه ي قرارداد همکاري نظامي در خليج فارس آمده و بدين جهات شوراي ايالات بايد مخارج وي را بپردازد و شورا نيز آمدن سفير را براي مذاکرات تجاري مي دانست و پرداخت مخارج سفير را وظيفه ي کمپاني تلقي مي کرد. کمپاني از اينکه مخارج موسي بيک بعد از 98 روز به 7187 فلورن رسيده بود وحشت کرده بود و از شوراي ايالات درخواست مي کرد که بدين امر رسيدگي کنند و ضمنا تحقيق نمايند که اين پول به چه مصرفي رسيده است. بالاخره بزرگان دولت و زعماي کمپاني به اين نتيجه رسيدند که ماهانه فقط 50 فلورن براي مصارف روزانه به موسي بيک بدهند و براي خريد اثاث منزل هم موسي بيک قبلا بايد موافقت کمپاني را جلب نمايد. البته در مقابل اين رفتار غيردوستانه، هلنديها بهانه هايي هم مي تراشيدند و به حق توجيهاتي هم مي کردند من جمله سفير ايران را به شرابخوارگي و فساد اخلاق متهم مي داشتند. هر چند که اين اتهامات از موسي بيک مستبعد مي نمايد، زيرا اولا او سرنوشت دنگيزبيک را - اگر به چشم نديده باشد - به گوش شنيده بوده و مي دانسته که شاه عباس هيچ خطايي را نمي بخشوده و در بازگشت به ايران بي درنگ به دست جلاد سپرده مي شده است. ثانيا سفير تنها نبود. نقاش هلندي فان هاسلت همه جا همراه موسي بيک بوده و بعيد به نظر مي رسد که با وجود چنين رقيب ناظر و شاهدي، سفير پاي از حد ادب شخصي و آداب سفارت فراتر بگذارد خاصه اينکه - چنانکه خواهيم ديد - موسي بيک مرد باهوش و دقيقي بوده و هرگز مرد باهوشي چون او در حضور فان هاسلت که رقيب وي و همدست و هموطن هلنديها بود و مي توانست کليه ي ماجراها را براي شاه عباس حکايت کند دست به کارهاي زشت و ناشايست نمي زده است. از آن گذشته موسي بيک زبان هلندي نمي دانسته و کشور هلند را نمي شناخته و به اغلب احتمال در مذاکرات سياسي و رسمي فان هاسلت او را ياري مي نموده است. موسي بيک حتي فارسي هم نمي دانسته مگر بسيار اندک، زبان او ترکي بوده و معلوم نيست با اين حال و وضع سمت رسمي، با ندانستن زبان و کج خلقي هلنديها موسي بيک چگونه مي توانسته دست از پا خطا کند. آنچه مسلم است اينکه موسي بيک در ارسال پيام مخدوم خود و نظريات دولت ايران و اجراي مقاصد و منويات شاه عباس کار را از گفت وشنود به اصرار و سماجت رسانده بود و مستمرا شوراي ايالات و کمپاني را مورد سئوال و حتي بازخواست قرار مي داد و جواب مي خواست و نامه مي نوشت و حتي تهديد مي کرد که در مراجعت به ايران اعمال آنان را تلافي خواهد کرد. وقتي اولياي دولت و زعماي کمپاني از اين سفير پرجوش وخروش و خستگي ناپذير به ستوه آمدند بدو اطلاع دادند که بايد به ايران برگردد. وي که کار را ناتمام و سفر خويش را بي ثمر ديد از حرکت امتناع کرد و گفت که به خرج کمپاني در هلند خواهد ماند. کمپاني بدو پاسخ داد که مسئوليت اعمال وي برعهده ي خود اوست. موسي بيک براي اعتراض به رفتار کمپاني و خداحافظي با شاهزاده پاي پياده از آمستردام به لاهه، عزيمت نمود و در وسط راه به يک قايق بادي سوار شد. در لاهه شواري ايالات وي را به حضور شاهزاده معرفي نمود. شاهزاده در امريک (16) بود. در آنجا با تشريفات فراوان و شليک توپ از سفير ايران استقبال کردند و شاهزاده کالسکه ي خود را در اختيار او گذاشت تا به بازديد و سان سپاه بپردازد. موسي بيک از شاهزاده خواست که 15 نفر از هنرمندان و صنعتگران هلندي را با خود به ايران ببرد و کمپاني درباره ي وي احترامات لازم را معمول دارد و جواز ارسال 20 عدل ابريشم براي هلند بدو داده شود و ترتيبي اتخاذ گردد که سفير هلند در ايران نيز با او حرکت کند. شاهزاده درخواستهاي موسي بيک را به شورا احاله کرد و شورا در پاسخ همچنان سرد و نامساعد، نظر داد که موسي بيک مي تواند پنج تا شش هنرمند و صنعتگر را به همراه ببرد به شرط آنکه هنرمندان در کشتي با ملاحان به سر برند. درباره ابريشم نيز چون در انحصار کمپاني است لازم به اخذ اجازه از آنهاست، ولي از کمپاني در هر حال خواسته مي شود که احترامات بيشتري نسبت به وي معمول دارد. سفير هلند در ايران نيز هنوز آماده ي حرکت نيست و موسي بيک بايد بتنهايي حرکت کند. در ضمن شورا به دو شکايت موسي بيک و محمدتقي پسر حسين بيک تاجر شاه رسيدگي کرد و مثل هميشه جواب سربالا داد که به نمونه اي از آن اشاره خواهيم کرد. سرانجام هاسلت با کشتيهاي کمپاني به سوي ايران حرکت کرد. رؤساي کمپاني در موقع عزيمت وي هدايايي بدو دادند من جمله 4 هزار فلورن نقد و زنجيري از طلا به قيمت 2 هزار فلورن و مدالي از طلا به قيمت دويست فلورن، اين ريخت وپاش غيرمترقبه و سخاوت به سبک هلندي گواه اين بود که از او به مناسبت خدماتي که به دولتمردان هلند و تجار هلندي کرده تشکر کنند و ضمنا بدين گونه نظر خود را در باب بي اعتباري موسي بيک و تحقير او نشان دهند. موسي بيک هنوز کارهاي خود را به پايان نبرده بود و ميل نداشت برگردد، لذا از کمپاني تقاضاي 15 روز مهلت کرد؛ اما آنها پيشنهاد کردند که در اين صورت وي بايد از راه مسکو عزيمت کند. با اين حال در همين روزهاي سرگرداني، موسي بيک مذاکراتي در باب خريد واجازه ي کشتي انجام داد که به هيچ وجه هلنديها را خوش نيامد.بالاخره روز 11 فوريه 15/1628 جمادي الثاني 1037 موسي بيک همراه يکي از تجار بزرگ هلند به عزم با تاويا به کشتي نشست. از با تاويا به زحمت زياد خود را به بندر سورات در هند رسانيد و از سورات با کشتي در 5 ژانويه 20/1629 جمادي الاول 1038 روي به ايران نهاد. در اين کشتي سه سفير سوار بودند يکي موسي بيک و ديگري يان اسميت (17) سفير هلند در ايران که از با تاويا (18) معين شده بود و سومين محمدقلي بيک سفير شاه عباس در دربار قطب شاهيان (19) که از نيمه راه باز مي گشت. اين افراد وقتي به اصفهان رسيدند که شاه عباس روز 23 جمادي الاول سال 8/1038 ژانويه 1929 در شهر اشرف مازندران (بهشهر حاليه) درگذشته بود. از اعضاي سفارت ايران که مشتي مردم بي نظم و ضابطه و بي بندوبار و عاري از هرگونه «اتيکت» و آداب داني بودند و دائما به جان هم مي افتادند و با يکديگر مثل کارد و پنير بودند که بگذريم يان اسميت سفير هلند هم شخصيت والا مقامي نبود. او تاجر ورشکسته اي بود اهل با تاويا انتخاب و گسيل شده بود. هلنديها از هلند کسي را به عنوان سفارت انتخاب نکرده و اين کار را به عهده يان کوئن فرماندار گذاشته بودند. بهانه ي آنان اين بود که انتخاب سفيري از هلند براي سفارت در دربار ايران موجب رنجش ترکان عثماني و باعث خلل در تجارت بين دو کشور مي گردد، اما به نظر مي رسد که محول نمودن انتخاب سفير به فرماندار هند هلند در با تاويا، براي احتراز از مخارج فوق العاده ي سفير بود که ناگزير جمعي نيز مي بايست او را همراهي کنند. چنانکه گذشت هلنديها اصلا به فرستادن سفير رغبتي نداشتند همچنانکه از سفارت موسي بيک در هلند نيز به اکراه و اعراض پذيرايي کردند، زيرا هلنديها که هر چه مي خواستند در طي قراردادهاي تجارتي به دست آورده بودند ديگر نمي خواستند خود را در مسائل سياسي و احيانا نظامي وارد کنند، اما وقتي شاه عباس سفيري فرستاد، هلنديها براي رعايت احترام شهريار ايران و بيم از آنکه مبادا بي اعتنايي هلنديها موجب خشم شاه عباس و تزلزل احتمالي قراردادهاي تجاري شود، خواستند «ژست ديپلماتيک» شاه عباس را جوابي مساعد بدهند. منتها تعيين سفيري از هلند که ناگزير مي بايست از مقامات بلند پايه باشد - و همراهان وي نيز همچنين - خرج فراواني بر دولت هلند تحميل مي نمود، لذا به بهانه ي رنجش ترکان عثماني، به فرماندار کل که تازه منصوب شده و با همان کشتي حامل موسي بيک عازم با تاويا بود دستور دادند که به نحوي سر و ته اين قضيه را به هم آورد و او هم يان اسميت تاجر ورشکسته را که تازه به با تاويا آمده و هيچ گونه تجربه اي در زمينه ي سياست و سابقه اي در امر تجارت با ايران نداشت بدين سمت برگزيد و از قراين به نظر مي آيد که فرماندار کل هم سعي داشته سفير کم توقع و کم خرجي انتخاب کند و کار را ارزان تمام نمايد. اگر مرد بلندپايه اي يا حداقل يکي از افراد شاغل دستگاه فرمانرواي کل انتخاب مي شد مسلما مخارج وي و همراهانش زياد مي شد، اما يک تاجر ورشکسته فرد متوقعي نبود و از آن گذشته به رازورمز اين قبيل مسافرتها و مأموريتها آگاهي نداشت که بتواند خرجي بتراشد. بخصوص که از هلند هم انتخاب نشده و کرايه و خرج سفرش را هم از مبدأ با تاويا تا ايران محاسبه مي کردند که بسيار کمتر از مخارج سفارت از مبدأ هلند بود. دستورالعملي هم براي اين تاجر پاکباخته تهيه ديده بودند که مبتني بر روحيه ي امساک و لئامت کاسبکارانه و مرد رندي هلندي بود. نظريات کمپاني هند هلند و شوراي ايالات آن کشور، درست مانند نظريات ديگر ملل و شکرتهاي سودپرست اروپايي يعني استفاده از حداکثر امتيازات با حداقل مخارج، طفره رفتن از هرگونه مسئوليت و جمع آوري اطلاعات دقيق و گسترده براي طرحهاي بعد و زراندوزيهاي بعد. اما يان اسميت به هيچ يک از اين مقاصد دست نيافت، زيرا نه تجربه اي در مذاکرات سياسي داشت نه خبرت و بصيرتي وافي در فهم و درک روحيه ي ايرانيان. از آن گذشته دو عامل عمده موجب شد که مأموريت وي با عدم موفقيت تمام همراه گردد: 1. مرگ پادشاه آزموده ي هوشمند و پرکار و دقيقي چون شاه عباس و سلطنت جوان بي تجربه ي دائم الخمر و بي ارزش و خونخواري چون شاه صفي، 2. رفتار ناپخته و طينت زشت و طبيعت نادرست و سودپرست و اخلاق جلف ويس نيخ.اسميت و جمعي از همراهانش دچار بيماري شدند. ظاهرا دچار مسموميت شده بودند. اين بيماري موجب شد که سفير هلند نتواند به هماره شاه صفي از اصفهان خارج شود. در اين روزها شاه صفي از شنيدن خبر حمله ي ترکان عثماني بر مناطق غربي کشور دچار وحشت گرديده و با شتاب تمام در پي گرد آوردن لشکر بود. اسميت به وسيله ي نامه از شرفيابي جهت تقاضاي مرخصي و بازگشت عذر خواست و خواستار شد که جواب نامه ي شوراي ايالات هلند بدو تحويل گردد. شاه صفي هم مسئول او را اجابت کرد و نامه ها را نزد او فرستاد و به زبان پيام وي را مورد نوازش و محبت قرارداد و هدايايي براي او فرستاد من جمله ردايي زربفت و يک کمربند و يک عمامه و يک رأس اسب جوان. يان اسميت روز 26 نوامبر9/1629 ربيع الثاني 1040 از اصفهان به سوي بندر گمبرون عزيمت کرد. در پايان ژانويه سال 1630 شش کشتي هلندي در بندر گمبرون لنگر انداختند. جانشين ويس نيخ يعني پيتر دلاکورت (20) هم با اين کشتيها به خاک ايران قدم نهاد و روز هفتم فوريه به اصفهان رسيد. يان اسميت روز 14 ژوئن وارد با تاويا شد. در اين هنگام يان کوئن فرماندار کل در گذشته بود و اسميت گزارش سفر خويش را به جانشين فرماندار، يان اسپک (21) داد. بدين گونه داستان نخستين سفير ايران در هلند و اولين فرستاده ي هلند در ايران، موسي بيک و يان اسميت، پايان پذيرفت و از آنهمه خرج و کوشش چيزي جز همان مفاد قراردادي که ويس نيخ تهيه و به تصويب رسانده بود نصيب طرفين نشد، زيرا موسي بيک به رسوم سياسي و رموز تجاري آشنايي نداشت و حتي زبان بريده به کنجي نشسته و با شوراي ايالات و مديران کمپاني عملا گسسته بود و يان اسميت هم گرفتار ناسازگاريهاي ويس نيخ بود. آنچه بيش از همه مانع پيشرفت مذاکرات و موجب عدم توفيق يان اسميت گرديد، در هم ريختگي و آشفتگي دربار صفوي بود؛ زيرا پس از مرگ شاه عباس کارها به دست شاه صفي بي ارزش بيکاره افتاده بود و او مشاغل و مناصب مهم دربار صفوي را از رجال عصر عباسي گرفته و در اختيار مشتي جوان بي تجربه تر و بيکاره تر از خويش نهاده بود. با اينهمه، اين رفت وآمد دو اثر فرهنگي را باعث آمد. نخست آنکه نقاشان ايراني و هلندي با هم آشنا شدند و اين آشنايي موجب شد که نقاشان ايراني تحت تأثير مکتب نقاشي فلاندر قرار گيرند و در آثار خود از لحاظ رنگ و موضوع به جانب نقاشي فلاندر کشيده شوند و متقابلا در آثار نقاشان هلندي از همين سال 1627 نقوش ايراني ظاهر گرديده است. اثر مهمتري که از اين سفارت بي نتيجه حاصل آمده سفرنامه اي است که يان اسميت نوشته و با توجه به اين مطلب که اسميت در نخستين روزهاي بعد از مرگ شاه عباس به ايران رسيده و آثار مرگ آن پادشاه هوشمند و برنده و محيل و سلطنت شاه صفي بي بندوبار را در ايام نخست به چشم ديد، وصفي که از دربار آشفته و شوريده ي صفوي کرده بسيار ارزنده و جالب توجه است. باري هر چند که با مرگ شاه عباس شيرازه ي کارها از هم گسست، روابط با دولت هلند همچنان ادامه يافت. شاه صفي که از سفارت موسي بيک نتيجه اي نگرفته بود اين بار فان هاسلت را به سفارت به هلند فرستاد و او در هفتم فوريه 14/1631 رجب 1040 قرارداد جديدي متضمن منافع دولت ايران با هلند امضا کرد. چنانکه گفتيم به جاي ويس نيخ فرد ديگري به نام پيتر دلاکورت به ايران آمد و نام اين سفير را آنتونيو دلکورت (22) هم نوشته اند. اين مرد نيز توانست قرارداد مورخ 1623 را تجديد کند. با تجديد اين قرارداد هلنديها آزادي عمل بيشتري در امر تجارت يافتند، ولي در هر حال نتوانستند از حقوق و عوارض گمرکي معافيت حاصل کنند. هلنديها بزودي در بندر گمبرون (بندر عباس) مستقر شدند و دارالتجاره بنيان نهادند و در سال 1047/1638-1048 انحصار تجارت ادويه را در ايران به دست گرفتند و اندک اندک در خليح فارس مالک الرقاب و يکه تاز شدند و حمل کليه ي کالاهاي تجاري را به بندر عباس به کشتيهاي هلندي اختصاص دادند و چون انگليسيها براي رقابت با حريف هلندي کالاهاي خود را به بهاي کمتري از کشورهاي توليدکننده فروختند هلنديها با اعمال نفوذ در دربار صفوي توانستند قرارداد جديدي با ايران منعقد سازند و براساس اين قرارداد آزادي خريدوفروش و معافيت از بازرسي کالاها و عوارض راهداري کسب کنند، اما بزودي ايرانيان، به زور و عنف مبالغ هنگفتي به عنوان راهداري از ايشان مطالبه تکردند و علت اين برخورد تند هم فقط غرور بيجا و سودپرستي مفرط اين سوداگران زراندوز و انحصارطلب ناخن خشک خودخواه بود. توضيح آنکه در زمان شاه صفي هلنديان در امر تجارت با ايران از ديگر رقيبان اروپايي خويش پيشي جستند و با منحصر کردن تجارت به خود، سود فراوان بردند و براي حفظ و ادامه ي اين منافع سرشار، با ورود هر عامل ديگري در تجارت با ايران مخالفت ورزيدند و چنين بود که با صراحت تمام با ورود نمايندگان هيأت سياسي و تجاري دوک هولشتاين راه مخالفت پيمودند و صريحا بدانان گفتند که ورود ايشان به صحنه ي تجارت با ايران مغاير با منافغ دولت هلند و کمپاني هند هلند مي باشد و عملا هم براي ابراز دشمني و مخالفت با نمايندگان هيأت دوک هولشتاين قيمت ابريشم را يکباره از 42 تومان به 50 تومان بالا بردند تا اعضاي سفارت هولشتاين نتوانند با شاه درباره ي خريد ابريشم قراردادي امضا کنند، اما همين که هيأت مزبور از ايران دست خالي بيرون رفت، هلنديها قيمت را دوباره به 44 تومان تنزل دادند. شاه صفي که از اين يکه تازي هلنديها در عرصه ي تجارت خارجي و بي اعتنايي ايشان به رسوم و مقررات داخلي ايران و خودسري آنان در مبارزه با اروپاييان ديگر و به اصطلاح مشتريان کالاهاي ايراني به خشم آمده بود معافيت گمرکي ايشان را لغو کرد (1641/1051- 1642).هلنديان سودپرست که به سود هنگفتشان خلل وارد آمده بود، بيشرمانه دست به اسلحه بردند و ناوگان مهمي در خليح فارس گرد آوردند و در سال 1645/1055 به جزيره ي قشم حمله بردند. در اين هنگام شاه عباس ثاني بر تخت سلطنت ايران نشسته بود. اين پادشاه که در نه سالگي در 1052 بر تخت نشسته و در موقع حمله ي هلنديان به جزيره ي قشم کودکي 12 ساله بود، از رفت وآمد هلنديان در خليج فارس و اقدامات ايشان در جلوگيري از رفت وآمد سفاين تجاري به سواحل جنوبي ايران شديدا وحشت زده و نگران شد. خاصه آنکه ايرانيان خود کشتي جنگي نداشتند و براي تهيه ي نيروي دريايي از يک دولت دوست اروپايي راه به جايي نمي بردند. از اين روي شاه عباس ثاني از ناخدا نيکولا بلاک (23) فرمانده ي نيروي دريايي هلند خواستار شد که به اصفهان برود. سرانجام در اين مبارزه هلنديان پيروز شدند و کاپيتان بلاک توانست قرارداد صلحي تازه با ايران امضا کرد تا به موجب آن، نمايندگان دولت هلند بدون پرداخت عوارض گمرکي، هر قدر ابريشم که بخواهند از ايران بخرند و صادر کنند. اين امتيازات قدرت هلنديها را روزافزون ساخت و در مقابل، تجارت انگليسيان دچار نکث و شکست گرديد. هلنديها هم جسارت را به جايي رسانيدند که دارالتجاره ي انگليسيها را در بصره با توپهاي سفاين خود در هم کوبيدند و در سال 1061/1651 پرتغاليها را نيز از مسقط بيرون راندند. در همين سال، يازده کشتي هلندي در بندرعباس لنگر انداخت و هلنديها کالاهاي بسيار وارد ايران نمودند و سود فراوان بردند و دو سال بعد باز در حدود 220 هزار ليره ي انگليسي کالا وارد کشور ايران نمودند و بر اثر اين تندرويها، سرانجام در سال 1062/1652 ميان انگليس و هلند در اروپا جنگ درگرفت. توضيح آنکه در اين سال، کرامول از مجلس انگلستان قانوني گذرانيد تحت عنوان «فرمان کشتيراني» (24) ( 19 اکتبر 1651/ 14 ذي القعده 1061). به موجب اين قانون کشتيهاي ممالک اروپايي تنها مي توانستند محصولات کشور خود را به انگلستان حمل کنند، ولي حمل کالاهاي ممالک آسيايي و امريکايي به بنادر انگلستان صرفا با کشتيهاي انگليسي مجاز بود و هيچ کشور اروپايي ديگري مجاز به حمل کالاهاي آسيايي و امريکايي به بنادر بريتانياي کبير نبود. هلنديها که اين فرمان را مغاير منافع خويش مي ديدند زير بار نرفتند و به مبارزه برخاستند و جنگ بين ناوگان انگلستان و هلند درگرفت، ولي در سال 1046/1654 نيروي دريايي هلند از ناوگان انگليسي به فرماندهي بليک (25) شکست خورد و دولت هلند بناچار خواستار صلح شد و در جزو قبول شرايط مختلف، 85 هزار ليره ي انگليسي نيز به شرکت انگليسي هند شرقي غرامت پرداخت. اين پيشامد که علت اصلي آن منافع کلان تجارت با مشرق زمين بود فرصتي به ايرانيان بخشيد تا بتوانند انتقام خود را از هلنديهاي مغرور خود سر بگيرند. دولت ايران اولياي شرکت هلند را مجبور ساخت که محمولات کشتيهاي خود را در انبارهاي متعلق به شاه ايران تخليه کنند و در عوض آن اجناس ايراني مثل قالي و ابريشم و پشم و پارچه هاي ابريشمي بگيرند. اين وضع براي هلنديان دشوار و ناگوار بود، زيرا ايرانيان هر روز بهاي اجناس خود را بالاتر مي بردند و کالاهاي هلندي را قيمت کمتري مي نهادند. هلنديان براي رفع اين اشکال، يکي از مشاوران امور مربوط به هند را به نام يوهان کونائن (26) به ايران فرستادند. وي با دولت ايران قراردادي بست که به موجب آن هلنديان مي توانستند هرساله معادل يک ميليون پوند کالا با استفاده از معافيتهاي مالياتي و عوارض مختلف از هر نقطه در ايران بخرند، ولي براي مازاد بر اين مقدار، کليه ي حقوق و عوارض گمرکي و مالياتي را پرداخت کنند. ضمنا هلنديها متعهد مي شدند که هرساله ابريشم متعلق به شاه را هر کيسه 1100 ليور (27) (و هر ليور برابر با 24 تومان) معادل مبلغي در حدود 650 هزار ليور خريداري کنند. اين قرارداد موجب عدم رضايت تجار هلندي شد، زيرا ابريشمي که بديشان تحويل مي شد، ارزشش در محل در حدود نصف قيمت خريداري شده بود، در صورتي که بهاي کالاهاي هلندي بيش از مقداري بود که عملا قيمت گذاري مي شد. در سال 1077/1666 سفير ديگري به نام هيوبرت لرس (28) به اصفهان آمد تا نظر پادشاه صفوي را نسبت به وضع تجار هلندي جلب و از بدرفتاري حاکم فارس شکايت و گله کند. وي هدايايي به ارزش 10 هزار سکه طلا تقديم داشت و دربار ايران از او با احترام و مهرباني پذيرايي کرد، اما اين سفير نه تقاضاي جديدي کرد نه امتياز تازه اي کسب نمود، زيرا گذشته از آنکه وي فاقد دانش و بينش کافي و جسارت و قاطعيت لازم بود، ورودش به ايران مقارن شده بود با مرگ شاه عباس ثاني و جلوس پسرش که نخست به نام شاه صفي دوم و سپس با نام شاه سليمان تاجگذاري کرده بود. از آنجا که در چنين مواردي، امکان تغييرات کلي در سياست داخلي و خارجي مي رفت، رسم بر اين بود که قراردادهاي پيشين بار ديگر به تأييد پادشاه جديد برسد. لرس همين قدر توانست که در آن روزهاي آشفته قرارداد ايران و هلند را به تأييد شهريار جديد برساند و با توجه به حساسيت زماني، همين امر خود خالي از اهميت نبود. شايد به علت همين آشفتگي اوضاع بود که لرس با عجله از ايران خارج شد و در اين ميان سود او از اين مأموريت هدايايي بود که از شاه سليمان دريافت داشت. هدايايي که بدو داده شد عبارت بود از مقداري لباس، پارچه، يک اسب و يک شمشير. در سال 1084/1673 که هلند مورد تعرض سپاهيان لويي چهاردهم قرار گرفته بود، تجار هلندي تصميم گرفتند به استناد مفاد معاهده خريد ابريشم را متوقف سازند، زيرا ناوگان جنگي هلند براي تقويت و حمايت کشتيهاي تجاري هلندي در خليج فارس هنوز نرسيده بود و بيم آن مي رفت که رسيدن ناوگان کمکي به درازا کشد، اما دولت ايران، آنان را مجبور کرد که به جاي 600 کيسه فقط 300 کيسه بخرند. منتها وقتي خطر مرتفع شد و هلنديها باز خواستند که همان 600 کيسه خريد کنند دولت ايران امتناع نمود. هيأت مديره ي شرکت، پس از اطلاع بر اين امر سه کشتي جنگي از با تاويا به فرماندهي «کازم برود» به خليج فارس فرستاد تا ايرانيان را بر سر عقل بياورد (1094/1683) و هلنديها با اين کشتيها همراه با پنج کشتي ديگر، در 14 اوت 1095/1684 بندر گمبرون و قلعه ي جزيره ي قشم را در خليج فارس به محاصره گرفتند و سيزده کشتي ايراني را توقيف نمودند. در خلال اين مدت، نمايندگان شرکت هند هلند به اسامي فان دن هسل و هربرت دوياگر به ايران آمدند، ولي پادشاه ايران يعني شاه سليمان، پيش از رفع محاصره ي جزيره ي قشم و آزاد شدن کشتيهاي ايراني، حاضر به ملاقات با نمايندگان شرکت هند هلند نشد. هلنديها هم پس از يازده ماه تصرف جزيره ي قشم، به علت ناسازگاريهاي آب و هوا و بروز بيماري محاصره را رها کردند و حاضر شدند، به نظريات دربار ايران گردن گذارند ( 27 ژوئن 1096/1685).هلنديها بر اثر جنگهاي ممتد در اروپا روزبه روز ناتوانتر شدند و ديگر نتوانستند به اندازه ي کافي جنس به ايران بياورند و منافع آنان با سودي که شاه از فروش ابريشم مي برد قابل مقايسه نبود، زيرا ابريشمي که ايرانيان به هلنديان مي فروختند، از لحاظ کيفيت به اندازه اي نامرغوب بود که آن را در با تاويا به مصرف تهيه ي طناب براي افسار اسب مي رسانيدند. در سال 1101/1689 سفير ديگري از هلند به نام فان لينن (29) از طرف مديران شرکت هند هلند (با تاويا) به ايران آمد. ورود وي به اصفهان با شکوه فراوان صورت گرفت. وي پيشکشهاي ارزنده و کرامندي به شاه و درباريان داد تا کارش بخوبي بگذرد و تخفيفي در قيمت ابريشم بگيرد. شاه سليمان با تقاضاي او در اين مورد موافقت کرد و ضمنا مبلغ 14400 تومان از بابت ماليات و حقوق و عوارض به عنوان هديه به ملت هلند لخشيد و فرمان سابق را تجديد کرد. سانسون کشيش مي نويسد وي با آنکه از دادن رشوه به وزرا خودداري نکرد، ولي هرگز نتوانست کاري کند که تخفيفي را که شفاها ايرانيان بدو وعده داده بودند به روي کاغذ بياورند. شاه سليمان در سال 1105 درگذشت و پسرش شاه سلطان حسين به سلطنت رسيد. اين پادشاه قراردادي با هلنديان منعقد ساخت که به سود طرفين بود. بر طبق اين قرارداد، مقرر شد که شاه ايران، هر سال معادل سيصد کيسه ابريشم به قيمت کيسه اي 44 تومان، به هلنديها بفروشد، اما يک سال بعد ايرانيان، به عنوان آنکه ابريشم در ايران کمياب است، از اجراي مفاد قرارداد خودداري کردند، زيرا در آن سال مقاديري ابريشم به روسيه فروخته بودند. هلنديها سفيري به نام ياکوبوس هوگ کامر (30) به ايران فرستادند و او در سال1701 /1112-1113 به اصفهان رسيد و تقاضاي خود را در مورد اجراي مقررات قرارداد با شاه سلطان حسين بيان داشت. گفتني است که هوگ کامر از سال 1698 تا 1701 رئيس کمپاني هلندي در بندر گمبرون بود که با سمت سفارت به دربار ايران آمد. هر چند قرارداد به معرض اجرا درآمد يک سال بعد دوباره متوقف شد و سفير هلند تقاضاهاي خود را بار ديگر مطرح ساخت. اهم اين تقاضاها عبارت بود از تجديد فروش ابريشم و رعايت قراردادهاي سابق و تعديل مالياتها و
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1743]
صفحات پیشنهادی
روابط ايران با هلند در دوره صفوي
روابط ايران با هلند در دوره صفوي هلنديان از اواسط قرن شانزدهم ميلادي با هندوستان و کشورهاي مشرق زمين از طريق ليسبون پايتخت پرتغال تجارت مي کردند، زيرا در آن ...
روابط ايران با هلند در دوره صفوي هلنديان از اواسط قرن شانزدهم ميلادي با هندوستان و کشورهاي مشرق زمين از طريق ليسبون پايتخت پرتغال تجارت مي کردند، زيرا در آن ...
مناسبات ايران و هلند از دوره ي صفويه تا زنديه (1)
در اين ميان تعامل ايران با کمپاني هند شرقي هلند به دليل رقابت اين کمپاني با کمپاني انگليسي که از دوره ي صفويه فعال بود،حساسيتي بسيار داشت که اگر ضعف ...
در اين ميان تعامل ايران با کمپاني هند شرقي هلند به دليل رقابت اين کمپاني با کمپاني انگليسي که از دوره ي صفويه فعال بود،حساسيتي بسيار داشت که اگر ضعف ...
پژوهشي در روابط ايران و فرانسه در دوره صفويه (2)
پژوهشي در روابط ايران و فرانسه در دوره صفويه (2)-پژوهشي در روابط ايران و ... با ايجاد رقابت در صحنه ي خليج فارس از خودسريهاي شرکتهاي انگليس و هلند بکاهند .
پژوهشي در روابط ايران و فرانسه در دوره صفويه (2)-پژوهشي در روابط ايران و ... با ايجاد رقابت در صحنه ي خليج فارس از خودسريهاي شرکتهاي انگليس و هلند بکاهند .
پژوهشي در روابط ايران و فرانسه در دوره صفويه (1)
پژوهشي در روابط ايران و فرانسه در دوره صفويه (1)-پژوهشي در روابط ايران و فرانسه ... اسپانيايي، انگليسي و هلندي خود روابط استوار و پايداري با ايران برقرار کنند و ...
پژوهشي در روابط ايران و فرانسه در دوره صفويه (1)-پژوهشي در روابط ايران و فرانسه ... اسپانيايي، انگليسي و هلندي خود روابط استوار و پايداري با ايران برقرار کنند و ...
پژوهشي در روابط ايران و فرانسه در دوره صفويه (3)
پژوهشي در روابط ايران و فرانسه در دوره صفويه (3)-پژوهشي در روابط ايران و ... البته اين قرار داد، بازرگانان فرانسوي را از لحاظ حقوق گمرکي با رقيبان انگليسي و هلندي ...
پژوهشي در روابط ايران و فرانسه در دوره صفويه (3)-پژوهشي در روابط ايران و ... البته اين قرار داد، بازرگانان فرانسوي را از لحاظ حقوق گمرکي با رقيبان انگليسي و هلندي ...
تمایل صفوی به رفتن
روابط ايران با هلند در دوره صفوي. ... زده بود اظهار تمايل کرد که با نماينده ي رسمي دولت هلند طرف مذاکره شود و مواد قرارداد به وسيله ي دولت هلند تضمين و تأييد گردد.
روابط ايران با هلند در دوره صفوي. ... زده بود اظهار تمايل کرد که با نماينده ي رسمي دولت هلند طرف مذاکره شود و مواد قرارداد به وسيله ي دولت هلند تضمين و تأييد گردد.
بررسي دلائل و عوامل توسعه نيافتن روابط ايران و فرانسه در دوره صفويه
بررسي دلائل و عوامل توسعه نيافتن روابط ايران و فرانسه در دوره صفويه (2)-بررسي دلائل و ... کولبر با پيروي از انگليس و هلند به تأسيس کمپاني هندشرقي اقدام کرد.
بررسي دلائل و عوامل توسعه نيافتن روابط ايران و فرانسه در دوره صفويه (2)-بررسي دلائل و ... کولبر با پيروي از انگليس و هلند به تأسيس کمپاني هندشرقي اقدام کرد.
بررسي دلائل و عوامل توسعه نيافتن روابط ايران و فرانسه در دوره صفويه
بررسي دلائل و عوامل توسعه نيافتن روابط ايران و فرانسه در دوره صفويه ... اي به خليج فارس باز شود و به رقابت با انگليسي ها و هلندي ها بپردازد،استقبال مي کرد اما بي ...
بررسي دلائل و عوامل توسعه نيافتن روابط ايران و فرانسه در دوره صفويه ... اي به خليج فارس باز شود و به رقابت با انگليسي ها و هلندي ها بپردازد،استقبال مي کرد اما بي ...
هلند سفیر خود را از ایران فراخواند
روابط ايران با هلند در دوره صفوي هلنديان از اواسط قرن شانزدهم ميلادي با هندوستان و ..... بيک همچنين تقاضا کرد که هلند سفير و کنسولهاي خود را از دولت عثماني فراخواند.
روابط ايران با هلند در دوره صفوي هلنديان از اواسط قرن شانزدهم ميلادي با هندوستان و ..... بيک همچنين تقاضا کرد که هلند سفير و کنسولهاي خود را از دولت عثماني فراخواند.
مناسبات ايران و گرجستان از اغاز تا عصر صفوي (1)
مناسبات ايران و گرجستان از اغاز تا عصر صفوي (1)-مناسبات ايران و گرجستان از اغاز تا عصر ... بيشترين حمله ها به گرجستان از سوي ايران در دوره ي صفويه روي داد، با وجود اين صفويان با دو ... گرجيهان پيش از تشکيل دولت صفوي در ايران در صد د ايجاد روابط و اتحاد با روسيه برآمدند. .... مناسبات ايران و هلند از دوره ي صفويه تا زنديه (1) ...
مناسبات ايران و گرجستان از اغاز تا عصر صفوي (1)-مناسبات ايران و گرجستان از اغاز تا عصر ... بيشترين حمله ها به گرجستان از سوي ايران در دوره ي صفويه روي داد، با وجود اين صفويان با دو ... گرجيهان پيش از تشکيل دولت صفوي در ايران در صد د ايجاد روابط و اتحاد با روسيه برآمدند. .... مناسبات ايران و هلند از دوره ي صفويه تا زنديه (1) ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها