واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مناسبات ايران و گرجستان از اغاز تا عصر صفوي (1) نويسنده :علي اکبر کجباف* چکيده گرجستان به لحاظ موقعيت عالي و حساس جغرافيايي از کهن ترين روزگار در معرض تاخت و تاز قرار داشت.دولتهاي باستاني ايران، روم و بيزانس براي کسب نفوذ فراوان و يا تسخير گرجستان بسيار كوشيدند وسالها بر اين مسئله به مناقشه و در گيري پرداختند ،با وجود اين نقش گرجستان در دوران باستان بسيارحساس بود. با ظهور اسلام و اغاز جهانگشايي اعراب ،گرجستان نيز از يورشهاي آنان در امان نماند.اعرا ب با حضور دراز مدت خود،خسارتهاي فراواني به گرجستان وارد ساختند.با کاهش نفوذ خلفاي عباسي در قفقاز و ظهور ترکان سلجوقي، وضعيت گرجستان به سبب تجاوز ترکان و فتوحات بزرگ آنان ناگوار شد و اين روند با حمله هاي ويرانگرانه ي مغولها و تاخت و تاز تيمور لنگ و عثمانيها و سپس صفويان تداوم يافت.سياست همسايگان گرجستان بر توسعه ي ارضي استوار بود.بدين ترتيب سه نيروي خرد کننده و نيرومند ايران، عثماني و روسيه از سه جهت گرجستان را درگير کلاف سردرگم و پيچيده اي از مناسبات و دشمنيها کردند .حمله هاي پي در پي شاهان صفوي به گرجستان سبب شد بيش از دويست هزار گرجي به ايران کوچ کنند.اين دسته از گرجيها افزون بر ايفاي نقش در تشکيلات لشکري و کشوري در شکوفايي اقتصاد دولت صفوي نقش به سزايي داشتند. کليد واژه :گرجستان ، ايران، صفوي ، قفقاز، جلفا، اصفهان مقدمه سرزمين گرجستان بخشي از واحدي بزرگ به نام قفقاز است و به دليل موقعيت جغرافيايي ويژه اي که دارد چهار راه عبور فاتحان از شرق به غرب و شمال و جنوب شده است .گرجستا ن از دوره باستان تا آغاز دوره ي قاجار زير نظر حکومت ايران اداره مي شد، اما اين سلطه همواره با شدت و ضعف همراه بود.در طول ساليان، ايران و گرجستان تحت تأثير فرهنگ يکديگر قرار داشتند؛ چنانکه در زبان معاصر گرجي به واژه هاي فارسي و نامهاي ايراني بسياري برمي خوريم که برگرفته از شاهنامه اند.تاخت و تاز اقوام گوناگون به گرجستان به سبب وجود ثروت و امکانات مناسب آن در دوره هاي مختلف تاريخي بوده است.بيشترين حمله ها به گرجستان از سوي ايران در دوره ي صفويه روي داد، با وجود اين صفويان با دو رقيب بزرگ يعني عثماني و ورس رو در رو بودند . شاه اسماعيل صفوي به بهانه ي گسترش اسلام به گرجستان حمله کرد و بسياري از گرجيان را کشت و اموالي فراوان به دست آورد. پس از او شاه طهماسب اول با همان انگيزه، چهار بار به گرجستان لشکر کشيد و در طول اين لشکرکشيها گرجيهاي بسياري را دستگير کرد و به ايران کوچاند .گرجيها به سرعت مدارج ترقي راپيمودند ، چنانکه در پايان دوره ي پادشاهي شاه طهماسب طبقه اي با نفوذ و قدرتمند را در دربار صفوي تشکيل دادند. شاه عباس اول مانند شاهان گذشته،پي در پي به گرجستان حمله کرد و گرجيها را به ايران کوچاند ودر شهرهايي مانند اصفهان، فارسي و مازندران سکني داد. حمله ي صفويان به گرجستان دو پيامد مهم داشت:نخست قتل و کشتار بسياري از مردم گرجستان به ويژه در ناحيه ي کاخت و ويراني کاخت وکارتل، دوم کوچاندن اجباري بسياري از گرجيها به ايران .گرجيهان پيش از تشکيل دولت صفوي در ايران در صد د ايجاد روابط و اتحاد با روسيه برآمدند.آنها پس از تحمل حمله هاي سنگين صفويان که پيام آور اسلام بودند از روسيه خواستند تحت الحمايگي آنها را بپذيرد و در سال 1783م.بر اساس معاهد ه ي گئورگيوسک ، گرجستان تحت الحمايه ي روسيه شد.در سال 1801م.روسيه، گرجستان را يکي از فرمانداريهاي خود اعلام کرد و رژيم تزاري در گرجستان برقرار شد .در اين مقاله به بررسي مناسبات ايران و گرجستان از آغاز تا ظهور اسلام و سپس به روند مناسبات اين دو کشور تا دوره ي صفوي که اوج آن در زمان شاه عباس اول صفوي است مي پردازيم. مناسبات ايران و گرجستان از آغاز تا دوره ي صفوي در آغاز هزاره ي سوم پيش از ميلاد غرب فلات ايران و نواحي بين النهرين شاهد حضور عيلاميها،کاسيان،لولوبيان و گوتيان بود .لولوبيان و گوتيان که به زبان قفقازي صحبت مي کردند(کامرون، 1367،ص35)با قدرت يابي و استقلال عيلام، جسارت يافتند و از کوههايي که محل سکونتشان بود، به بابل حمله کردند(گيرشمن،1372،ص40). قبيله هاي باستاني گرجي با ملتهاي شرقي از جمله هيتيها و ميتانيها روابط فرهنگي داشتند(لانگ، 1373،ص9)قفقازنقش به سزايي در مهاجرت آرياييها داشت.آنها از دشتهاي جنوب روسيه براي رسيدن به مرز ايران استفاده کردند،تنگه ي داريال تنها راه مناسب براي عبور مهاجران بود(گيرشمن،1372،ص50).گرجستان افزون بر ايفاي نقش گذرگاه آرياييها براي رفتن به سوي سرزمينهاي ديگر از جمله ايران، دو قوم ايراني آرانيها و اوسها را نيز ميزباني کرد(پيرنيا،1376،ص44). مادها پيش از تشکيل دولت،با اورارتور همسايه ي نيرومند شمالي خود ارتباط داشتند .دياکونف، گرجيها و ايبريها را يکي از چهار عنصر قومي تشکيل دهنده ي دولت اورارتو مي داند (همو،1375،ص211).همچنين زباني که اورارتيان بدان سخن مي گفتند با زبان گرجي ارتباط بسيار داشت(گيرشمن،1372،ص89).در پايان سده ي هفتم پيش از ميلاد پادشاه ماد قدرت را در جنوب غربي گرجستان به دست گرفت(بياني، بي تا،ص47 ). همزمان با تشکيل دولت هخامنشي،دولت کولخيس در کنار درياي سياه تشکيل شد(منزولي، 1377،ص10).در زمان پادشاهان نيرومند هخامنشي ، نواحي جنوب و جنوب غربي از پارسها اطاعت مي کردند و بنابر گفته ي هرودروت در محدوده ي استانهاي هجدهم و نوزدهم دولت هخامنشي سکونت داشتند و سيصد تالان نقره ماليات مي پرداختند(لانگ،1373،ص75؛مشکور،1371،ص158).همچنين کولخيها تعهد کرده بودند هر پنج سال ، صد دختر و صد پسر به ايران هديه دهند(هوار،1377،ص12).دستاوردهاي دوره ي هخامنشي در زمينه هاي اقتصادي و سنتهاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي براي پيشرفت دولت ايبري يعني گرجستان شرقي مهم بود. دولتهاي باستاني گرجي پيوندهاي سياسي و اقتصادي با هخامنشيان داشتند ( منزولي ،1377،ص11).در دوران باستان براي ساختن مفرغ، قلع را از قفقاز وارد مي کردند (دلاندلن،1372،ج1،ص13). همزمان با تشکيل دولت پارت در ايران،در روم نيز دولت مقتدري حاکم بود. دولتهاي ايران و روم با کوشش براي توسعه ي ارضي در برابر يکديگر قرار گرفتند.دولت پارت همواره به قفقاز نظر داشت و از کمترين امکان، براي مداخله در امور آنجا استفاده مي کرد(خاورشناسان روسي، 1354،ص70 ). پادشاهان گرجستان با دادن اجازه ي عبور از سرزمين خود و برانگيختن آلانها ضربه هاي سختي به پارتها وارد مي کردند (پيگولوسکايا، 1372،ص113). اگر چه گرجيها به شدت بر ضد سلطه طلبي روم و پارت مبارزه مي کردند، نبايد ناديده گرفت که روميها و پارتها از نظر فرهنگي، تأثيري بسيار بر گرجيها گذاشتند.گرجيها مدتها پيش از آنکه از خود الفبا و ادبياتي داشته باشند ،در زمينه ي دانش و معلومات يوناني و ايراني متبحر بودند.در همسايگي متسختا، کتيبه اي دو زبانه از شاهزاده اي گرجي به نام سراپيتا به يوناني و فارسي ميانه کشف شده است که به گرجستان پيش از مسيحيت تعلق دارد(منزولي، 1377،ص171).در اين اسناد از عنوان پتيخش ، نماينده ي شاه پارت در گرجستان سخن رفته است(پيگولوسکايا، 1372،ص151). تاريخ ساسانيان گوياي ارتباط با گرجستان است.گرجستان در مسير راههاي تجاري بين المللي قرار داشت که از آسياي صغير به آرتاشات، پايتخت ارمنستان ، مي رفت و به همين دليل بسيار با اهميت بود.با اقدام اردشير اول براي رساندن حدود و مرزهاي ايران به مرزهاي دوره ي هخامنشي ، مرحله ي جديد جنگهاي خونين ميان ايران و روم آغاز شد .در زمان اردشير اول، ارمنستان و گرجستان مستقل ماندند(مشکور، 1371،ص387). شاپور اول ، پسر خود مهران را به سلطنت برگزيد،(پيرنيا،1376، ص 44)وي به توصيه ي نينو، بانوي مقدس گرجي ،مسيحيت را دين رسمي اعلام و آن را تقويت کرد.گر چه برخي، گرايش گرجيان به دين مسيح را حرکتي سياسي و نه از روي شور و شوق دانسته اند ، به زودي اين دين در سراسرگرجستان گسترش يافت و در قفقاز از نفوذ قبلي و ويژگيهاي ايراني کاسته شد و در سال 467م.عقايد غربي ار منستان و گرجستان راه يافت(اشپولر، 1373،ص46)و لشکر عظيم ايران وارد گرجستان شد.واختانگ گورگاسالي، پادشاه گرجستان، با نيروهاي خود ايرانيان را به تنگ آورد و آنان درخواست صلح کردند.درسالهاي 484و502م.واختانگ در برابر مهاجمان ايراني به شدت مقاومت کرد، اما در جنگ کشته شد و ايرانيان پيروز شدند. اقوام قفقاز و به ويژه گرجيان که صد در صد قفقازي هستند، در طول دوره ي باستان و پس از آن ، همواره نقشي بزرگ در تحولات قفقاز و تاريخ پرفراز و نشيب ان ايفا کرده اند (آقاناسيان ، 1370،ص18-3). پي نوشت ها : * عضو هيئت علمي گروه تاريخ دانشگاه اصفهان منبع :پژوهش علوم سياسي شماره سوم ، پاييز و زمستان 1385،صص73،96 ادامه دارد .... /ج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 947]