واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزارش فارس از سومین روز شعرخوانی جشنواره فجر
شاعری با کنایه به شعر انقلاب تاخت/ صداهای تازه همه را نوازش میکنند!
سومین روز از جشنواره شعر فجر با حضور شاعران فارسی زبان از ایران و افغانستان در خانه هنرمندان برگزار شد.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، صبحانه شعر هشتمین جشنواره بین المللی شعر فجر صبح امروز در خانه هنرمندان در حالی با یک ساعت تاخیر برگزار شد که پس از سپری شدن این زمان بهزاد خواجات که اجرا و هدایت مراسم شعرخوانی را نیز برعهده داشت با اعلام اینکه برگزاری جشنواره شعر فجر با این وسعت که یک بنیه فکری پشت آن است نوید بخش روزهای خوب برای شعر ایران خواهد بود. شعر مثل هر کالای فرهنگی نیاز به بازخورد دارد. برگزاری جشنوارههایی از این نوع میتواند به تقویت شعر فارسی منجر شود. در ابتدای این مراسم خواجات، از هرمز علیپور شاعر جنوبی کشور دعوت کرد تا به شعر خوانی بپردازد. او پس از قرار گرفتن پشت تریبون به برگزار کنندکان این جشنواره خسته نباشید گفت و متذکر شد: هر انسانی اگر اهل تفکر باشد، ابتدا به نقد خود خواهد پرداخت و اگر انسان در تمام عمر خود به جستجوی حقیقت برود بازهم به رازهای هستی پی نخواهد برد و هنر یکی از دست نیافتنیهای خلقت است. او در اثنای شعر خوانی خود گفت من مثل برخی از شعرا عطش شعرخوانی ندارم. او اضافه کرد: من با بیش از 50 سال سابقه شعر سراییدن هنوز در آرزوی سرودن شعری هستم که پس از آن بتوانم به خودم آفرین بگویم: من نیز به فکر ابرهای احتمالی هستم تو اما مثل اینکه بیش از حد بترسی میتوانی از پرندگان چند روزه بپرسی از نگاه من به خودت چقدر راحت دیوانهام کردی علیرضا پنجهای شاعر دیگری بود که پس از علیپور به شعرخوانی پرداخت. او گفت سی و اندی سال غیبت داشتم و در این محافل حضور نداشتم. او در اشعار خود با کنایه به انقلاب تاخت و غیبت سی سالهاش در محافل شعری را با حدود چهل دقیقه شعرخوانی جبران کرد. کاشیهای قاجار لب پریده بعضی هم از عمد تراشیده یکی از آن دها ده در گذر حاج آقابزرگ میراث فرهنگی شهر شد او مشکل توزیع کتاب در شبکه نشر و کتاب را لت مطول خوانی خود عنوان کرد و گفت چون برخی از این سرودهها را کسی نخوانده در این مجال قرائت میکنم. او در سروده خود موسوم به «گفت و و با سنگواره رنج» به کنایه در جشنواره شعری که ثمره انقلاب اسلامی بوده به انقلاب و شعرای بعد از انقلاب تاخت: فردوسی سنگواره سخن پارسی بی روح شاهنامه را سخت در سینه میفشارد لابد از گزند روزگار یا بیم آن دارد گذر کنند شاعران تازه از را راه رسیده در منتهی الیه انقلاب به فردوسی ترسش از آن است لابد مثل پلهایی که از سعد و حافظ ساختند فردوسی نمیداند اگرچه سی سال رنج برده چه دها ده سی سالهایی که از کفمان ربودند و ما لام تا کام نگشودیم چون نمیخواستیم عیب هنرمان زبانزد عام و خاص شود در ادامه این مراسم ابوطالب مظفری از افغانستان با شعر سنتی به شعرخوانی و در میان اشعارش به جنگ و آوراگی افغانها از کشورشان اشاره کرد: نشسته است و به سر فکرهای بسیارش که روزگار چه بازی نموده در کارش هنوز کودک شوخی میان دهکده بود که مرغِ جنگ، برآورد چنگ و منقارش به گردباد نشست و دوید دشت به دشت نه خانه، نه سر و سامان، نه پای و پَیْزارش به یک حساب سرانگشتیاش عیان میدید جهان به شکل عجیبی نموده انکارش دگر نه شوق پریدن به آسمانِ دگر نه تابِ ماندن و مردن به دام تکرارش دلش گرفت، پکی زد به آخرین سیگار که تف به جنگ و تفنگ و تمام اقمارش پر از دریغ، پر از درد، مرد زل زده است به دستمال سفیدی که داشت از یارش نه دستمال که یک باغ پر ز خاطره بود نشانِ دست کسی لابهلای هر تارش هزار آیت روشن در آن نشسته به ناز ز معجزات شگفتی دو چشم بیمارش و مرغ بر سر یک شاخه منتظر مانده است که دام عشقِ تو کی میکند گرفتارش دوباره میشود آیا پرنده برگشت به سال عشق، به آن لحظههای دشوارش بهزاد خواجات، علی هوشمند و علی یاری نیز دیگر شعرایی بودند که در این برنامه به شعرخوانی پرداختند. عبدالجبار کاکایی که دبیر این دوره از برگزاری جشنواره بین المللی شعر فجر است در میانه مراسم سالن را ترک گفت. انتهای پیام/و
93/02/29 - 13:48
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 238]