محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845809545
گفتوگو با بازیگری که در 11سالگی ازدواج کرد و در 14 سالگی بیوه شد +عکس
واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: گفتوگو با بازیگری که در 11سالگی ازدواج کرد و در 14 سالگی بیوه شد +عکس
خیابانها و اتوبانها را پشت سر میگذارم تا به محدوده سعادت آباد میرسم.
اینجا خانه زنی است که فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» را بازی کرده است: «آزیتا لاچینی»، بازیگری که سال هاست دیگر تیتر نخست اخبار هنری و سینمایی نیست و کمتر کسی از او خبر میگیرد؛ حتی همکاران قدیمیاش. او سال هاست که به تنهایی زندگی میکند ولی همیشه بساط چای خوش عطرش به راه است؛ مثل همه مادرها.از اینکه زنگ در خانه ام را یک خبرنگار زد تعجب کردم، این روزها دیگر کسی سراغی از من نمی گیرد. حال و روز خوبی ندارم. نه می توانم بنشینم نه راه بروم اما خاطره هایم را دوست دارم. حافظه ام در زنده نگه داشتن خاطرات خوب است. حالا که قرار شده درباره امروز و دیروزم حرف بزنیم بهتر است داستان زندگی ام را از 11 سالگی آغاز کنم؛ آخر این سنی بود که در آن ازدواج کردم.
64 سال پیش
11 ساله بودم که ازدواج کردم، 64 سال پیش. خیلی زود هم بچه دار شدم یعنی 13 ساله بودم که فرزند اولم متولد شد. فکر می کنم سال 1320 بود. دخترم هم در 14 سالگی ازدواج کرد. چهار نوه برای من آورده و خودش پنج نوه دارد (می خندد) من نوه 44 ساله و نتیجه 23 ساله دارم.
بعد از دختر اول، صاحب فرزند پسری به نام حبیب شدم. یک روز دیدم حال و اوضاع خوبی ندارد، نه دکتری در نزدیکیمان بود و نه بیمارستان های امروزی بود. تا بیایم به خودم بجنبم حبیب را از دست دادم. دو سالش بود. باورم نمی شد به این زودی پسرم را از دست بدهم اما خب خدا خودش زندگی حبیب را به من هدیه داده بود و خودش حبیب را گرفت. هنوز داغ حبیب از یاد و دلم نرفته بود که همسرم هم در 27 سالگی فوت کرد. 14 ساله بودم که بیوه شدم؛ آن هم با یک فرزند.پس از فوت شوهرم، مسئولیت زندگی و تربیت دخترم روی دوش من افتاد. زنی 14 ساله. نمی دانید بیوه شدن در 14 سالگی چقدر می تواند سخت و دردناک باشد. خجالت می کشیدم مادر و پدرم اشک هایم را ببینند، به همین خاطر شب ها هق هق می زدم زیر گریه، آن روزها بار سختی روی دوشم بود.
نام همسرم را روی خودم گذاشتم
سال 1334 بود که با آقای لاچینی در موسسه زبان آشنا شدم. من شاگرد بودم و ایشان استاد. ازدواج با استاد زبان، پنج فرزند دیگر هدیه ام کرد. جالب است بدانید آقای لاچینی بود که مرا وارد حیطه بازیگری کرد. فامیلی اصلی من نیکنام بود ولی ترجیح دادم همه لاچینی صدایم بزنند. چهار پسر و یک دختر از آقای لاچینی برایم به یادگار ماندند. اولین فرزندم در ازدواج دومم پسری به نام محمد علی است که در 19 سالگی ازدواج کرد و یک دختر به نام سارا دارد که در دانشگاه سوربن فرانسه درس می خواند. 4 سال بی رحم
اما پسرم محمد علی بر سر تزریق یک آمپول انسولین به کما رفت، هنوز هم آن شب را که این اتفاق رخ داد خوب یادم است. ساعت نه شب بود که به خانه رسیدیم، دیدم کاری از دستمان برنمی آید. در وضعیت بدی قرار داشت، محمد علی چهار سال در کما ماند. خانه ای روبروی بیمارستانش برای زندگی گرفتم. روبروی بیمارستان جم. تمام وسایل بهداشتی و بیمارستانی را خریدم و خانه را ایزوله کردم تا دکترها اذیت نشوند و به راحتی بتوانند به او برسند.
ریه اش هم مشکل داشت و گهگاه تنگی نفسش بیشتر اذیتش می کرد. امانتی خدا بود. باید برایش کم نمی گذاشتم. پس از چهار سال کمای کمرشکن و چهارسال تلاش برای تک تک نفس هایش، از دستش دادم. هر کاری که از دستم برآمد برایش کردم، زنده نماند اما من هیچ وقت از رحمت خدا ناامید نشدم.
سنگینی بیماری محمدعلی و چهار سال انتظار برای بهبود و بالاخره مرگش فشار عصبی زیادی به من وارد کرد. به خاطر همین فشار عصبی، بدنم دچار مشکل شد اما باز هم خدا را شکر می کنم. قبل از مصاحبه با شما داشتم به این فکر می کردم که قرار است برای یک مصاحبه باز خاطرات گذشته ام تکرار شود، خاطراتی که برخی از آنها تلخ هستند. گفتند سرطان داری
پسر دیگرم محمدرضا متولد سال 1337 بود. 20 ساله بودم که او را به دنیا آوردم. او هم در 27 سالگی یعنی وقتی من 47 ساله شده بودم مرا ترک کرد. در سال 65 او را از دست دادم. دکترم گفته بود که سرطان دارم. پسرم اصرار کرد که برای معالجه به فرانسه سفر کنم. به فرانسه رفتم و به همراه عروسم از آنجا به آلمان رفتیم تا برادر او به معالجه ام بپردازد.
پس از اینکه پزشکان معاینه ام کردند گفتند چیزی نیست و سرطان را تکذیب کردند. شاید این قضیه سرطان هم حکمتی بود تا خبر فوت پسرم را در غربت بشنوم. محمدرضا در ایتالیا مهندسی برق خوانده بود و در رفسنجان سر یک پروژه برقی بود و کار می کرد، حتی به فکرم هم نمی رسید که وقتی برگشتم جسد فرزندم را در سردخانه بیمارستان ببینم.
به یاد دارم 50 روز به دیوار تکیه زدم و گریه کردم. نه خواب داشتم و نه خوراک. محمد مهدی پسر دیگرم است که در سال 42 به دنیا آمد. حدود 30 سال است که در آلمان زندگی می کند و حالا بیشتر از 50 سال دارد، فرزند چهارمم مریم پس از محمدمهدی به دنیا آمد و فرزند پنجمم محمود متولد سال 56 است که شهریور ماه پارسال ازدواج کرد و رفت سر خانه و زندگی اش و از آن موقع است که تنها زندگی می کنم. خدا را شکر همه بچه هایم بهترین بچه های دنیا هستند و هیچ وقت تنهایم نمی گذارند.
زنی که در خانه ام را کوبید
«نمی شود نشست و گفت که خسته ام، چرا از بین این همه آدم من و ... من بارها سختی دیده ام اما هیچ وقت اینها را نگفته ام. در همان روزهایی که داغدار بودم سعی کردم دوباره به زندگی ام برگردم. دعا می کردم. امید داشتم به رحمت خدا. می دانید خدا هیچ کارش بدون حکمت نیست. خودش کمکم کرد تا پس از مرگ فرزند دو ساله و همسرم، مرگ دو جوان دیگر و همسر دومم باز هم روی پایم بایستم. همه را تقدیر دانستم و فقط برای آرامش روحشان دست به دعا بلند کردم. درکش سخت است. راستش را بخواهید از کسی انتظار ندارم درکم کند چون اصلا دوست ندارم کسی چون من داغ فرزند ببیند. برای خودم از خدایم آرامش خواستم.یک روز من در خانه نبودم، زمانی که به خانه برگشتم همسایه ها گفتند که خانمی با مشت به در خانه ام می کوبید و با صدای بلند می گفت چه کردی که مرگ جوان هایت دیوانه ات نکرد؟ پس از اینکه همسایه ها قضیه را برایم تعریف کردند رفتم و اسم و آدرسش را پرسیدم. خانه اش را پیدا کردم. نشستم و حقیقت را برایش گفتم، دلداری اش دادم. آنقدر با او صحبت کردم و با هم راز و نیاز کردیم که وقتی چهلم پسرش رسید آرام بود. خودم هم آرام تر شده بودم.
به او گفتم من برای همسرانم هر کاری که از دستم برمی آمد کردم و برای فرزندانم در تربیت چیزی کم نگذاشتم اما خدا هدیه ای داده بود و خودش هم گرفت. من باید مادری می کردم. من باید امانتداری می کردم. مسئولیت گردنم بود. باید برایشان کم نمی گذاشتم. خدا را شکر پیش وجدانم ناراحت نیستم. خدا هر کس را به گونه ای می سنجد. شاید مرگ عزیزانم هم آزمایشی بود که من باید پس می دادم. مادر بودن رسم و رسوم دارد
گاهی مادرم را به یاد می آورم. آنقدر با مادرم صمیمی بودم که شاید کسی باورش نشود. زمانی که شنید می خواهم در فیلم بازی کنم گفت که پدرت نباید بفهمد و خودش هم ارتباطش را با من قطع کرد تا اینکه از مرجعی شنید که بازیگری حرام نیست. همان روز بود که به خانه ام آمد و از من عذرخواهی کرد.
کمی ناخوش احوال بود. در اکثر اوقات خانه فرزندان دیگرش هم سر می زد اما به محض اینکه حالش بد می شد یا دلتنگ می شد، به من زنگ می زد و من می رفتم دنبالش. بارها و بارها دکترها از او قطع امید کردند ولی من با سماجت فراوان می گفتم من پرستارش می شوم. گاهی داد می زد، گریه می کرد و من به او می گفتم من پرستارت هستم. دکترش می گفت تو می دانی که روزهای آخر عمر مادرت است و باز با امید هر نیم ساعت به او نوشیدنی می دهی تا ویتامین بدنش کم نشود؟
یکی از همین روزها مادرم خانه برادرم بود، به بیمارستان رفته بودند تا اکسیژن خونش را چک کنند. به من خبر دادند که حالش نامساعد است. سر کار بودم، ناخواسته مجبور شدم فردا صبح خودم را به مادر برسانم، دعایم می کرد و می گفت خدا پسرت را بیامرزد. خدا سالم نگهت دارد. شاید دعاهای اوست که امروز من با آرامش زنده ام.
مادرم را در سن 83 سالگی از دست دادم. می دانید مادر بودن رسم و رسوم دارد، سختی دارد، باید امتحان پس بدهی، به همین راحتی نیست که بروی و ازدواج کنی و فرزنددار شوی.
امروز که یاد گذشته ها می افتم یادم می آید وقتی مادرم تحت مراقبت های ویژه بود و پسرم محمد علی و دخترش سارا برای دیدن او آمده بودند، پسر و نوه ام را به نام کوچک صدا زد و بعد به کما رفت. در ICU بالای سرش بودم. برادرم با لحنی پر از غم گفت: «خواهر، نفت چراغ دیگر تمام شد.» اما من باز امید داشتم که بماند، بماند تا خوبی هایش را جبران کنم. احترام مادرم را خیلی داشتم و عاشقانه از او پرستاری می کردم. با اطمینان می گویم دعای خیر اوست که امروز پشتیبان من است. فیلمنامه هایی که بازی نمی کنم
سال هاست که سر کار نمی روم. هر چند وقت یک بار فیلمنامه ای برایم می فرستند و می خوانم و می بینم فیلمنامه را دوست ندارم و جواب منفی می دهم. راستش را بخواهید زیاد نمی توانم سر صحنه بمانم. انرژی قدیم را ندارم اما دوبله را دوست دارم. گهگاه برای دوبله دعوت می شوم. دوبله کردن در کنار همکارانم در این عرصه انرژی ام را زیاد می کند، روحیه می گیرم.خاطره ای از مردم
در بیشتر اوقات کسانی که من را می بینند، می شناسند و احوالم را می پرسند. این موضوع روحیه ام را بالا می برد. یک بار به یاد دارم که به زیارت امام رضا (ع) رفتم که یکی از خدمه مرا شناخت. مرا برد نزدیک ضریح تا نماز بخوانم، نمی دانید، انگار دنیا را به من دادند.
در آن زمان که جوان بودم بیشتر مردم مرا می شناختند اما اینکه هنوز هم مرا به خاطر دارند خیلی خوشحالم می کند. یک روز یک جوان 17 ساله نزدیکم آمد و حالم را پرسید. باورم نمی شد که او فیلم های من را دیده باشد اما مو به مو کارنامه کاری ام را از بر بود. با نمک ترین اتفاق
درست نمی دانم چه تاریخی بود اما سر کار «آ با کلاه و آ بی کلاه» بودم که اتفاق جالبی برایم افتاد. سر این کار جمشید مشایخی، عزت الله انتظامی، علی نصیریان، مرحوم فنی زاده و ... نیز حضور داشتند. من باید یک مسیری را در تاریکی می دویدم و می گفتم «سیاهپوشان آمدند»، دویدم اما ناگهان از پله ها خوردم زمین.
آن روزها 7 ماهه دخترم مریم را باردار بودم، بازی که تمام شد به پشت صحنه آمدم که ناگهان دو پرستار من را گرفتند و روی برانکارد گذاشتند. قضیه را پرسیدم، گفتند ممکن است بچه ات سقط شده باشد، کفشم را درآوردم و گفتم من چیزیم نیست، پایم بریده است و خون می آید. به آمبولانس بگویید برود. بعدها تعریف کردند که ماجرا از این قرار بود که آقای نصیریان زمین خوردن من را دیده بود و ترسیده بود، به همین خاطر به عوامل گفته بود آمبولانس خبر کنند. چه خبر از این روزها؟
هر چند این روزها بیماری وجودم را گرفته اما باز هم می خندم و دنبال دلخوشی می گردم تا خدا را شکر کنم و شاد باشم. دوست دارم به خودم اعتماد به نفس بدهم. من زنی قوی بوده ام و هستم، پس نباید مقابل فراز و نشیب های زندگی کم بیاورم.
صددرصد هر کسی در زندگی اش مشکلات زیادی دارد اما این روزها مشکل من بیمه و مسائلی است که برایم هزینه سرسام آوری دارد. سال ها تجربه بازی در سریال ها و فیلم ها را دارم اما با این همه از طرف سازمان ارشاد تحت بیمه ای هستم که اصلا کمکی به هیچ بیماری نمی کند و هیچ به درد من نمی خورد و همه ویزیت ها و داروهایم را آزاد حساب می کنم.
برای درمان بیماری هایم مجبور شده ام به چند بانک بدهکار شوم و وام بگیرم. فقط از خدا می خواهم کمکم کند که بدهکار از دنیا نرم، زندگی همین است دیگر...(همشهری سرنخ)
دوشنبه, 29 ارديبهشت 1393 ساعت 08:27
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[مشاهده در: www.akharinnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 95]
صفحات پیشنهادی
بازیگرایرانی که در11سالگی متاهل و در14سالگی بیوه شد+عکس
بازیگرایرانی که در11سالگی متاهل و در14سالگی بیوه شد عکس ۱۱ ساله بودم که ازدواج کردم ۶۴ سال پیش خیلی زود هم بچه دار شدم یعنی ۱۳ ساله بودم که فرزند اولم متولد شد فکر می کنم سال ۱۳۲۰ بود دخترم هم در ۱۴ سالگی ازدواج کرد چهار نوه برای من آورده و خودش پنج نوه دارد می خندد من نوهسومین مراسم ازدواج خانم سرشناس در راه است! +عکس
سومین مراسم ازدواج خانم سرشناس در راه است عکس او با همسر سابقش تنها 72 روز زندگی کرد و بعد از مراسم ازدواج پر هزینه اش که به صورت زنده از تلویزیون امریکا پخش شد خیلی زود زندگی مشترکش به آخر رسید به گزارش آخرین نیوز سومین مراسم ازدواج کیم کارداشیان خبرساز در راه است و او هگفتوگو با بازیگر نقش شهید مطهری؛ از نقشم نترسیدم +عکس
گفتوگو با بازیگر نقش شهید مطهری از نقشم نترسیدم عکس رسول توکلی که پیش از این در سریالهایی چون آیینه عبرت و هوش سیاه ایفای نقش کرده است در سریال معمای شاه نقش استاد مطهری را بازی میکند او در این زمینه اظهار میکند هر چقدر تلاش کنیم نمیتوانیم دینی که این بزرگان در نهضتخریب 8 خودرو در نزاع2پسر برای ازدواج با یک دختر!+عکس
تخریب 8 خودرو در نزاع2پسر برای ازدواج با یک دختر عکس درتحقیقات محلی مشخص شد که چند روز پیش فی ما بین دو جوان 18 ساله به نام های آرش و سیاوش در گیری بر سر ازدواج با دختری به نام لیدا رخ داده و آرش به همراه دو نفر دیگر اقدام به تخریب خودروهای فوق کرده است سرکلانتر چهارم پلیس پایتیک مشاور امور خانواده در گفتوگو با فارس مطرح کرد اجباری شدن مشاوره قبل از ازدواج راهکاری برای کاهش آمار طلاق
یک مشاور امور خانواده در گفتوگو با فارس مطرح کرداجباری شدن مشاوره قبل از ازدواج راهکاری برای کاهش آمار طلاقیک مشاور ازدواج و امور خانواده با اشاره به روند افزایشی آمار طلاق در کشور طی سالهای اخیر گفت اجباری شدن مشاوره قبل از ازدواج تا حدودی میتواند از بروز مشکلات بعد از ازدونزاع پُردردسر برای ازدواج با دختر مورد علاقه در تهران! +عکس
نزاع پُردردسر برای ازدواج با دختر مورد علاقه در تهران عکس سرکلانتر چهارم پلیس پایتخت از دستگیری نوجوانانی خبر دادکه به علت نزاع بر سر ازدواج با دختری خودرو مردم را تخریب کردند سرکلانتر چهارم پلیس پایتخت از دستگیری نوجوانانی خبر دادکه به علت نزاع بر سر ازدواج با دختری خودرو مردمازدواج پسر استرالیایی با یک سگ! +عکس
ازدواج پسر استرالیایی با یک سگ عکس یک جوان ۲۰ ساله اهل منطقه توومبا در ایالت کوئینزلند استرالیا روز گذشته در اقدامی زننده و غیرانسانی در حضور دوستان و آشنایانش با سگ محبوب خود ازدواج کرد ایران ناز یک جوان ۲۰ ساله اهل منطقه توومبا در ایالت کوئینزلند استرالیا روز گذشتهگپی با امیر حسین مدرس از مجریگری تا بازیگری! +عکس
گپی با امیر حسین مدرس از مجریگری تا بازیگری عکس واقعیت آن است که من لحن جدیدی برای اجرای اینگونه برنامهها به کار نگرفتهام من همینطور که الان دارم با شما صحبت میکنم پشت میکروفن قرار آسمانی حرف میزدم معمولا روال این است که مجریها و گویندهها سعی میکنند کارشان را با راکارشناس و مشاور امور خانواده در گفتوگو با فارس: تمامیتخواهی جوانان در مسائل مالی مانع تحقق ازدواج میشود
کارشناس و مشاور امور خانواده در گفتوگو با فارس تمامیتخواهی جوانان در مسائل مالی مانع تحقق ازدواج میشودکارشناس و مشاور امور خانواده گفت یکی از مواردی که باید به عنوان هشدار در مورد ازدواج جوانان به آن اشاره کرد تمامیتخواهی جوانان در حوزه مالی است و اینکه دوست دارند از ابتدایکلیسایی رویایی برای ازدواج +عکس
کلیسایی رویایی برای ازدواج عکس این ساختمان زیبا که شبیه به یک روبان پیچ در پیچ ساخته شده در اصل یک کلیسا برای مراسم ازدواج است تاپ ناپ این ساختمان زیبا که شبیه به یک روبان پیچ در پیچ ساخته شده در اصل یک کلیسا برای مراسم ازدواج است این کلیسا در ژاپن توسط معماری به نام Hiمنابع سوری در گفتوگو با فارس: کاروان کمکهای نبل والزهراء به حرکت درآمد/امکان آزادی بخشی از ربوده شدگان+عکس
منابع سوری در گفتوگو با فارس کاروان کمکهای نبل والزهراء به حرکت درآمد امکان آزادی بخشی از ربوده شدگان عکسیک منبع آگاه سوری در گفتوگو با فارس با بیان اینکه کاروان کمکهای امدادی 2 شهرک نبل والزهراء به حرکت درآمدهاند از امکان آزادی بخشی از زنان و کودکان ربوده شده این شهرک خبر۵۰ درصد از طلاقها در ۵ سال اول رخ میدهد/سن تجرد ۴۹ سالگی است ۱۱ میلیون و ۲۰۰ هزار مجرد در کشور/کاهش ۶ درصدی
۵۰ درصد از طلاقها در ۵ سال اول رخ میدهد سن تجرد ۴۹ سالگی است۱۱ میلیون و ۲۰۰ هزار مجرد در کشور کاهش ۶ درصدی آمار ازدواجمدیرکل آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور با اشاره به اینکه تأخیر سن ازدواج برای خانمها تجرد قطعی را افزایش داده است گفت ۱۱ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر در10 بازیگری که در زندگی واقعی آدم کشتند و ماجرای قتلشان! +عکس
10 بازیگری که در زندگی واقعی آدم کشتند و ماجرای قتلشان عکس هر بازیگری در طول دوران حرفه ای خود ممکن است بر پرده سینما مرتکب قتلی شده و به خاطر آن به پای میز محاکمه کشیده شود در این قتل ها آنها احساسات گرم و پر شور مخاطبان خود را به همراه دارند که با ستایش به نوع بازیگری آنها نازدواج جوان ۲۰ ساله استرالیایی با یک سگ ماده! +عکس
ازدواج جوان ۲۰ ساله استرالیایی با یک سگ ماده عکس یک جوان ۲۰ ساله اهل منطقه توومبا در ایالت کوئینزلند استرالیا روز گذشته در اقدامی زننده و غیرانسانی در حضور دوستان و آشنایانش با سگ محبوب خود ازدواج کرد یک جوان ۲۰ ساله اهل منطقه توومبا در ایالت کوئینزلند استرالیا روز گذشرئیس مرکز مطالعات وزارت جوانان در گفتوگو با فارس مطرح کرد 10 میلیون جوان در انتظار فراهم شدن بسترهای اشتغال و
رئیس مرکز مطالعات وزارت جوانان در گفتوگو با فارس مطرح کرد10 میلیون جوان در انتظار فراهم شدن بسترهای اشتغال و ازدواجرئیس مرکز مطالعات و پژوهشهای راهبردی وزارت ورزش و جوانان گفت هم اکنون 10 میلیون جوان داریم که باید بسترهای لازم برای اشتغال و ازدواج آنها فراهم شود در غیر اینصورتآزیتا لاچینی: بیوه شدن در 14 سالگی سخت بود
گفتوگو با بازیگری که در 11سالگی ازدواج کرد آزیتا لاچینی بیوه شدن در 14 سالگی سخت بود خیابانها و اتوبانها را پشت سر میگذارم تا به محدوده سعادت آباد میرسم اینجا خانه زنی است که فیلم پرنده کوچک خوشبختی را بازی کرده است آزیتا لاچینی بازیگری که سال هاست دیگر تیتر نخست اخبار هسرپرست صندوق مهر امام رضا(ع) در گفتوگو با فارس خبر داد واگذاری نمایندگی فروش برندهای داخلی به فارغالتحصیلان
سرپرست صندوق مهر امام رضا ع در گفتوگو با فارس خبر دادواگذاری نمایندگی فروش برندهای داخلی به فارغالتحصیلان بیکار ارائه طرح جدید برای وام ازدواجسرپرست صندوق مهر امام رضا ع با اشاره به برنامه اشتغال فارغالتحصیلان از طریق واگذاری نمایندگی فروش تولیدات ملی گفت ثبت نام از برند-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها