محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1842201458
بازیگرایرانی که در11سالگی متاهل و در14سالگی بیوه شد+عکس
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
بازیگرایرانی که در11سالگی متاهل و در14سالگی بیوه شد+عکس ۱۱ ساله بودم که ازدواج کردم، ۶۴ سال پیش. خیلی زود هم بچه دار شدم یعنی ۱۳ ساله بودم که فرزند اولم متولد شد. فکر می کنم سال ۱۳۲۰ بود. دخترم هم در ۱۴ سالگی ازدواج کرد. چهار نوه برای من آورده و خودش پنج نوه دارد (می خندد) من نوه ۴۴ ساله و نتیجه ۲۳ ساله دارم
بازیگر زن ایرانی که در ۱۱سالگی ازدواج و در ۱۴ سالگی بیوه شد !!
خیابان ها و اتوبان ها را پشت سر می گذارم تا به محدوده سعادت آباد می رسم. اینجا خانه زنی است که فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» را بازی کرده است؛ بازیگری که سال هاست دیگر تیتر نخست اخبار هنری و سینمایی نیست و کمتر کسی از او خبر می گیرد.حتی همکاران قدیمی اش. به بهانه روز مادر مهمان خانه اش می شوم. او سال هاست که به تنهایی زندگی می کند ولی همیشه بساط چای خوش عطرش به راه است مثل همه مادرها.
خاطره بازی را دوست دارم«از اینکه زنگ در خانه ام را یک خبرنگار زد تعجب کردم، این روزها دیگر کسی سراغی از من نمی گیرد. حال و روز خوبی ندارم. نه می توانم بنشینم نه راه بروم اما خاطره هایم را دوست دارم. حافظه ام در زنده نگه داشتن خاطرات خوب است. حالا که قرار شده درباره امروز و دیروزم حرف بزنیم بهتر است داستان زندگی ام را از ۱۱ سالگی آغاز کنم؛ آخر این سنی بود که در آن ازدواج کردم.۶۴ سال پیش۱۱ ساله بودم که ازدواج کردم، ۶۴ سال پیش. خیلی زود هم بچه دار شدم یعنی ۱۳ ساله بودم که فرزند اولم متولد شد. فکر می کنم سال ۱۳۲۰ بود. دخترم هم در ۱۴ سالگی ازدواج کرد. چهار نوه برای من آورده و خودش پنج نوه دارد (می خندد) من نوه ۴۴ ساله و نتیجه ۲۳ ساله دارم.بعد از دختر اول، صاحب فرزند پسری به نام حبیب شدم. یک روز دیدم حال و اوضاع خوبی ندارد، نه دکتری در نزدیکی مان بود و نه بیمارستان های امروزی بود. تا بیایم به خودم بجنبم حبیب را از دست دادم. دو سالش بود. باورم نمی شد به این زودی پسرم را از دست بدهم اما خب خدا خودش زندگی حبیب را به من هدیه داده بود و خودش حبیب را گرفت. هنوز داغ حبیب از یاد و دلم نرفته بود که همسرم هم در ۲۷ سالگی فوت کرد. ۱۴ ساله بودم که بیوه شدم؛ آن هم با یک فرزند.پس از فوت شوهرم، مسئولیت زندگی و تربیت دخترم روی دوش من افتاد. زنی ۱۴ ساله. نمی دانید بیوه شدن در ۱۴ سالگی چقدر می تواند سخت و دردناک باشد. خجالت می کشیدم مادر و پدرم اشک هایم را ببینند، به همین خاطر شب ها هق هق می زدم زیر گریه، آن روزها بار سختی روی دوشم بود.نام همسرم را روی خودم گذاشتمسال ۱۳۳۴ بود که با آقای لاچینی در موسسه زبان آشنا شدم. من شاگرد بودم و ایشان استاد. ازدواج با استاد زبان، پنج فرزند دیگر هدیه ام کرد. جالب است بدانید آقای لاچینی بود که مرا وارد حیطه بازیگری کرد. فامیلی اصلی من نیکنام بود ولی ترجیح دادم همه لاچینی صدایم بزنند. چهار پسر و یک دختر از آقای لاچینی برایم به یادگار ماندند. اولین فرزندم در ازدواج دومم پسری به نام محمد علی است که در ۱۹ سالگی ازدواج کرد و یک دختر به نام سارا دارد که در دانشگاه سوربن فرانسه درس می خواند .۴ سال بی رحماما پسرم محمد علی بر سر تزریق یک آمپول انسولین به کما رفت، هنوز هم آن شب را که این اتفاق رخ داد خوب یادم است. ساعت نه شب بود که به خانه رسیدیم، دیدم کاری از دستمان برنمی آید. در وضعیت بدی قرار داشت، محمد علی چهار سال در کما ماند. خانه ای روبروی بیمارستانش برای زندگی گرفتم. روبروی بیمارستان جم. تمام وسایل بهداشتی و بیمارستانی را خریدم و خانه را ایزوله کردم تا دکترها اذیت نشوند و به راحتی بتوانند به او برسند.ریه اش هم مشکل داشت و گهگاه تنگی نفسش بیشتر اذیتش می کرد. امانتی خدا بود. باید برایش کم نمی گذاشتم. پس از چهار سال کمای کمرشکن و چهارسال تلاش برای تک تک نفس هایش، از دستش دادم. هر کاری که از دستم برآمد برایش کردم، زنده نماند اما من هیچ وقت از رحمت خدا ناامید نشدم.سنگینی بیماری محمدعلی و چهار سال انتظار برای بهبود و بالاخره مرگش فشار عصبی زیادی به من وارد کرد. به خاطر همین فشار عصبی، بدنم دچار مشکل شد اما باز هم خدا را شکر می کنم. قبل از مصاحبه با شما داشتم به این فکر می کردم که قرار است برای یک مصاحبه باز خاطرات گذشته ام تکرار شود، خاطراتی که برخی از آنها تلخ هستند.گفتند سرطان داریپسر دیگرم محمدرضا متولد سال ۱۳۳۷ بود. ۲۰ ساله بودم که او را به دنیا آوردم. او هم در ۲۷ سالگی یعنی وقتی من ۴۷ ساله شده بودم مرا ترک کرد. در سال ۶۵ او را از دست دادم. دکترم گفته بود که سرطان دارم. پسرم اصرار کرد که برای معالجه به فرانسه سفر کنم. به فرانسه رفتم و به همراه عروسم از آنجا به آلمان رفتیم تا برادر او به معالجه ام بپردازد.پس از اینکه پزشکان معاینه ام کردند گفتند چیزی نیست و سرطان را تکذیب کردند. شاید این قضیه سرطان هم حکمتی بود تا خبر فوت پسرم را در غربت بشنوم. محمدرضا در ایتالیا مهندسی برق خوانده بود و در رفسنجان سر یک پروژه برقی بود و کار می کرد، حتی به فکرم هم نمی رسید که وقتی برگشتم جسد فرزندم را در سردخانه بیمارستان ببینم.به یاد دارم ۵۰ روز به دیوار تکیه زدم و گریه کردم. نه خواب داشتم و نه خوراک. محمد مهدی پسر دیگرم است که در سال ۴۲ به دنیا آمد. حدود ۳۰ سال است که در آلمان زندگی می کند و حالا بیشتر از ۵۰ سال دارد، فرزند چهارمم مریم پس از محمدمهدی به دنیا آمد و فرزند پنجمم محمود متولد سال ۵۶ است که شهریور ماه پارسال ازدواج کرد و رفت سر خانه و زندگی اش و از آن موقع است که تنها زندگی می کنم. خدا را شکر همه بچه هایم بهترین بچه های دنیا هستند و هیچ وقت تنهایم نمی گذارند.زنی که در خانه ام را کوبیدنمی شود نشست و گفت که خسته ام، چرا از بین این همه آدم من و … من بارها سختی دیده ام اما هیچ وقت اینها را نگفته ام. در همان روزهایی که داغدار بودم سعی کردم دوباره به زندگی ام برگردم. دعا می کردم. امید داشتم به رحمت خدا. می دانید خدا هیچ کارش بدون حکمت نیست. خودش کمکم کرد تا پس از مرگ فرزند دو ساله و همسرم، مرگ دو جوان دیگر و همسر دومم باز هم روی پایم بایستم. همه را تقدیر دانستم و فقط برای آرامش روحشان دست به دعا بلند کردم. درکش سخت است. راستش را بخواهید از کسی انتظار ندارم درکم کند چون اصلا دوست ندارم کسی چون من داغ فرزند ببیند. برای خودم از خدایم آرامش خواستم.یک روز من در خانه نبودم، زمانی که به خانه برگشتم همسایه ها گفتند که خانمی با مشت به در خانه ام می کوبید و با صدای بلند می گفت چه کردی که مرگ جوان هایت دیوانه ات نکرد؟ پس از اینکه همسایه ها قضیه را برایم تعریف کردند رفتم و اسم و آدرسش را پرسیدم. خانه اش را پیدا کردم. نشستم و حقیقت را برایش گفتم، دلداری اش دادم. آنقدر با او صحبت کردم و با هم راز و نیاز کردیم که وقتی چهلم پسرش رسید آرام بود. خودم هم آرام تر شده بودم.به او گفتم من برای همسرانم هر کاری که از دستم برمی آمد کردم و برای فرزندانم در تربیت چیزی کم نگذاشتم اما خدا هدیه ای داده بود و خودش هم گرفت. من باید مادری می کردم. من باید امانتداری می کردم. مسئولیت گردنم بود. باید برایشان کم نمی گذاشتم. خدا را شکر پیش وجدانم ناراحت نیستم. خدا هر کس را به گونه ای می سنجد. شاید مرگ عزیزانم هم آزمایشی بود که من باید پس می دادم.مادر بودن رسم و رسوم داردگاهی مادرم را به یاد می آورم. آنقدر با مادرم صمیمی بودم که شاید کسی باورش نشود. زمانی که شنید می خواهم در فیلم بازی کنم گفت که پدرت نباید بفهمد و خودش هم ارتباطش را با من قطع کرد تا اینکه از مرجعی شنید که بازیگری حرام نیست. همان روز بود که به خانه ام آمد و از من عذرخواهی کرد.کمی ناخوش احوال بود. در اکثر اوقات خانه فرزندان دیگرش هم سر می زد اما به محض اینکه حالش بد می شد یا دلتنگ می شد، به من زنگ می زد و من می رفتم دنبالش. بارها و بارها دکترها از او قطع امید کردند ولی من با سماجت فراوان می گفتم من پرستارش می شوم. گاهی داد می زد، گریه می کرد و من به او می گفتم من پرستارت هستم. دکترش می گفت تو می دانی که روزهای آخر عمر مادرت است و باز با امید هر نیم ساعت به او نوشیدنی می دهی تا ویتامین بدنش کم نشود؟یکی از همین روزها مادرم خانه برادرم بود، به بیمارستان رفته بودند تا اکسیژن خونش را چک کنند. به من خبر دادند که حالش نامساعد است. سر کار بودم، ناخواسته مجبور شدم فردا صبح خودم را به مادر برسانم، دعایم می کرد و می گفت خدا پسرت را بیامرزد. خدا سالم نگهت دارد. شاید دعاهای اوست که امروز من با آرامش زنده ام.مادرم را در سن ۸۳ سالگی از دست دادم. می دانید مادر بودن رسم و رسوم دارد، سختی دارد، باید امتحان پس بدهی، به همین راحتی نیست که بروی و ازدواج کنی و فرزنددار شوی.امروز که یاد گذشته ها می افتم یادم می آید وقتی مادرم تحت مراقبت های ویژه بود و پسرم محمد علی و دخترش سارا برای دیدن او آمده بودند، پسر و نوه ام را به نام کوچک صدا زد و بعد به کما رفت. در ICU بالای سرش بودم. برادرم با لحنی پر از غم گفت: «خواهر، نفت چراغ دیگر تمام شد.» اما من باز امید داشتم که بماند، بماند تا خوبی هایش را جبران کنم. احترام مادرم را خیلی داشتم و عاشقانه از او پرستاری می کردم. با اطمینان می گویم دعای خیر اوست که امروز پشتیبان من است.فیلمنامه هایی که بازی نمی کنمسال هاست که سر کار نمی روم. هر چند وقت یک بار فیلمنامه ای برایم می فرستند و می خوانم و می بینم فیلمنامه را دوست ندارم و جواب منفی می دهم. راستش را بخواهید زیاد نمی توانم سر صحنه بمانم. انرژی قدیم را ندارم اما دوبله را دوست دارم. گهگاه برای دوبله دعوت می شوم. دوبله کردن در کنار همکارانم در این عرصه انرژی ام را زیاد می کند، روحیه می گیرم.
خاطره ای از مردمدر بیشتر اوقات کسانی که من را می بینند، می شناسند و احوالم را می پرسند. این موضوع روحیه ام را بالا می برد. یک بار به یاد دارم که به زیارت امام رضا (ع) رفتم که یکی از خدمه مرا شناخت. مرا برد نزدیک ضریح تا نماز بخوانم، نمی دانید، انگار دنیا را به من دادند.در آن زمان که جوان بودم بیشتر مردم مرا می شناختند اما اینکه هنوز هم مرا به خاطر دارند خیلی خوشحالم می کند. یک روز یک جوان ۱۷ ساله نزدیکم آمد و حالم را پرسید. باورم نمی شد که او فیلم های من را دیده باشد اما مو به مو کارنامه کاری ام را از بر بود.با نمک ترین اتفاقدرست نمی دانم چه تاریخی بود اما سر کار «آ با کلاه و آ بی کلاه» بودم که اتفاق جالبی برایم افتاد. سر این کار جمشید مشایخی، عزت الله انتظامی، علی نصیریان، مرحوم فنی زاده و … نیز حضور داشتند. من باید یک مسیری را در تاریکی می دویدم و می گفتم «سیاهپوشان آمدند»، دویدم اما ناگهان از پله ها خوردم زمین.آن روزها ۷ ماهه دخترم مریم را باردار بودم، بازی که تمام شد به پشت صحنه آمدم که ناگهان دو پرستار من را گرفتند و روی برانکارد گذاشتند. قضیه را پرسیدم، گفتند ممکن است بچه ات سقط شده باشد، کفشم را درآوردم و گفتم من چیزیم نیست، پایم بریده است و خون می آید. به آمبولانس بگویید برود. بعدها تعریف کردند که ماجرا از این قرار بود که آقای نصیریان زمین خوردن من را دیده بود و ترسیده بود، به همین خاطر به عوامل گفته بود آمبولانس خبر کنند.چه خبر از این روزها؟هر چند این روزها بیماری وجودم را گرفته اما باز هم می خندم و دنبال دلخوشی می گردم تا خدا را شکر کنم و شاد باشم. دوست دارم به خودم اعتماد به نفس بدهم. من زنی قوی بوده ام و هستم، پس نباید مقابل فراز و نشیب های زندگی کم بیاورم.صددرصد هر کسی در زندگی اش مشکلات زیادی دارد اما این روزها مشکل من بیمه و مسائلی است که برایم هزینه سرسام آوری دارد. سال ها تجربه بازی در سریال ها و فیلم ها را دارم اما با این همه از طرف سازمان ارشاد تحت بیمه ای هستم که اصلا کمکی به هیچ بیماری نمی کند و هیچ به درد من نمی خورد و همه ویزیت ها و داروهایم را آزاد حساب می کنم.برای درمان بیماری هایم مجبور شده ام به چند بانک بدهکار شوم و وام بگیرم. فقط از خدا می خواهم کمکم کند که بدهکار از دنیا نرم، زندگی همین است دیگر…
یکشنبه 28 اردیبهشت 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]
صفحات پیشنهادی
پرتابکننده موز به سمت دنی آلوز دستگیر شد+عکس
پرتابکننده موز به سمت دنی آلوز دستگیر شد عکس پلیس اسپانیا اعلام کرد تماشاگری را که در جریان دیدار تیم های بارسلونا و ویارئال به سمت دنی آلوز موز پرتاب کرده بود دستگیر کرده است آفتاب به گزارش فوتبال اسپانا در این مسابقه که یکشنبه شب برگزار شد هنگامی که آلوز مدافع برزیلی تیمرقیبی جدی برای لامپ LED پیدا شد+عکس
رقیبی جدی برای لامپ LED پیدا شد عکس اگر فکر میکنید که نوآوری در تولید لامپها با LED تقریبا به آخر راه خود رسیده است باید این تصور خود را کنار بگذارید یک شرکت با نامFinally Light Bulb دست به تولید دوباره لامپهایی قدیمی زده است که ارزانتر روشنتر و دارای مصرف انرژی کمبیوه سفید تحت حمایت تروریستهای انتحاری القاعده
بیوه سفید تحت حمایت تروریستهای انتحاری القاعده به نوشته یک روزنامه انگلیسی گروهی ازتروریستهای انتحاری وابسته به القاعده مسئولیت حمایت اززن تروریست انگلیسی معروف به بیوه سفید را به عهده گرفته است به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبربه نقل ازروزنامه انگلیسی "دیلی میرور"حمایت تروریست های انتحاری از بیوه سفید
حمایت تروریست های انتحاری از بیوه سفید 15 عامل انتحاری گروه موسوم به گردان انتحاری ها از زیرشاخه های القاعده در آفریقا مسئولیت نگهبانی از بیوه سفید را در سومالی به عهده گرفته اند به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس بین الملل جام نیوز به نقل از روزنامه انگلیسی "پرچم سوریه در حمص برافراشته شد+عکس
پرچم سوریه در حمص برافراشته شد عکسنیروهای ارتش سوریه پس از ورود به بخش قدیمی شهر حمص پرچم این کشور را در این منطقه به اهتزاز در آوردند به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از شبکه خبری العالم یک روز بعد از آغاز خروج عناصر مسلح از بخش قدیمی شهر حمص نیروهای ارتش سوریه وارد این منطقهمانکن آمریکایی گدای خیابانها شد+عکس
مانکن آمریکایی گدای خیابانها شد عکس یک زن آمریکایی که تصویر او در دهه 1970 روی جلد بسیاری از مجلات مد و زیبایی را تسخیر کرده بود برای گذراندن زندگی در خیابانهای یک ایالت آمریکا گدایی می کند به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس اقتصادی جام نیوز کریستا ماکین زن 60 ساله آمربازیکن سابق پرسپولیس دست به اسلحه شد+عکس
بازیکن سابق پرسپولیس دست به اسلحه شد عکس کد خبر ۳۹۸۳۶۷ تاریخ انتشار ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۱ ۱۰ - 06 May 2014 علاقه فوتبالیست ها به بازیگری هر روز بیشتر می شود انصاریان مدافع سالهای نه چندان دور تیم پرسپولیس عکسی از خود را از صحنه فیلمبرداری کلاف را در صحفه اینستاگرامش منتشر کرجوانی که به خاطر استقلال فلج شد+عکس
جوانی که به خاطر استقلال فلج شد عکس "سجاد بیژن" طرفدار تیم استقلال تهران که بر اثر باخت این تیم سکته مغزی کرده و بعد از سه سال و نیم همچنان در بستر بیماری به سر میبرد و کسی از او سراغی نگرفته است ایسنا این نوجوان 20 ساله از بخش سرفاریاب از توابع شهرستان چرام در استامتاهلانی که در تجرد به سر میبرند!
متاهلانی که در تجرد به سر میبرند شاید اولین بار عنوان خانههای مجردی زمانی بر سر زبانها افتاد که بسیاری از جوانان جویای کار به دلیل مهاجرت از زادگاه خود و دوری از والدین مجبور به سکنی در چهار دیواری شدند که به آن خانه مجردی اطلاق شد اما امروزه گرایش افراد به این خانهها نه بتبلیغات نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری مصر رسما آغاز شد+عکس
تبلیغات نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری مصر رسما آغاز شد عکسکمیته عالی انتخابات ریاست جمهوری مصر اعلام کرد که حمدین صباحی و عبدالفتاح السیسی به عنوان دو کاندیدای رسمی انتخابات ریاست جمهوری میتوانند تبلیغات خود را آغاز کنند به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از خبرگزاری الشرق الاوسطزیباترین مدل دنیا بیوه شد +تصاویر
زیباترین مدل دنیا بیوه شد تصاویر آدریانا 32 ساله در سال 2006 با همسر 35 ساله اش آشنا شد و 2 سال بعد آنها رسما نامزد شدند و در روز ولنتاین سال 2009 ازدواج کردند جدایی آنها شوک بزرگی برای هواداران این سوپر مدل معروف است " آدریانا لیما " یکی از زیباترین مدل های جهان ازالیور ترسناک پایتخت در سطل آشغال دستگیر شد+عکس متهم
الیور ترسناک پایتخت در سطل آشغال دستگیر شد عکس متهم اوباش ترسناک پایتخت به نام الیور صبح روز گذشته در میان زباله دستگیر و به پایگاه پلیس امنیت عمومی تهران منتقل شد به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران در اجراي دستور بازپرس شعبه 6 بازپرسي دادسراي شهيد مقدس مبني بر دستگيري کافزایش تقاضا در بخش خوابگاههای متاهلی /میزان تقاضای خوابگاه مجردی کاهش یافت
معاون دانشجویی وزیر علوم تحقیقات وفناوری خبرداد افزایش تقاضا در بخش خوابگاههای متاهلی میزان تقاضای خوابگاه مجردی کاهش یافت هم اکنون دانشجویان متاهل در خواست و تقاضای بالاتری نسبت به دانشجویان مجرد جهت در یافت خوابگاههای دانشجویی را دارند مجتبی صدیقی معاون دانشجویی وزیر علوم تحقمردهای که پس از 26 دقیقه زنده شد+عکس
مردهای که پس از 26 دقیقه زنده شد عکس یک زن اهل ایالت آریزونای آمریکا 26 دقیقه پس از مرگ به طرز حیرتانگیزی به زندگی برگشت ایسنا دبی بیگلز که آرایشگر حیوانات خانگی است در محل کار خود در اسکاتس دیلِ ایالت آریزونا جان باخت و قلب وی برای حدود نیم ساعت از حرکت باز ایستاد ایقصاص، فرجام قتل دختر جوان توسط مرد متاهل
قصاص فرجام قتل دختر جوان توسط مرد متاهل کد خبر ۴۰۰۸۶۶ تاریخ انتشار ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۹ ۰۶ - 17 May 2014 مردی جوان که متهم به قتل دختر موردعلاقهاش است با تایید حکم قصاص توسط دیوانعالی کشور یک گام دیگر به مرگ نزدیک شد به گزارش شرق این پرونده پس از آن گشوده شد که کارآگاهان جنفرجام قتل دختر جوان توسط مرد متاهل
فرجام قتل دختر جوان توسط مرد متاهل مردی جوان که متهم به قتل دختر موردعلاقهاش است با تایید حکم قصاص توسط دیوانعالی کشور یک گام دیگر به مرگ نزدیک شد مردی جوان که متهم به قتل دختر موردعلاقهاش است با تایید حکم قصاص توسط دیوانعالی کشور یک گام دیگر به مرگ نزدیک شد این پرونده پس ازصفحه رسمی ریاست جمهوری درکلوب ایجاد شد+عکس
صفحه رسمی ریاست جمهوری درکلوب ایجاد شد عکس همزمان با روز جهانی ارتباطات صفحه اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری در شبکه اجتماعی کلوب دات کام و اشتراک ویدیوئی آپارات با هدف ارتباط مستقیم با کاربران فارسی زبان در سراسر دنیا راهاندازی شد امروز سایت رسمی ریاست جمهوری پرزیدنت-
گوناگون
پربازدیدترینها