واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۰۸:۴۱
ناهید توسلی میگوید ژانر ادبیات داستانی در ایران نتوانسته به طور جدی جایگاهی مستقل و درآمدزا یعنی جایگاهی اقتصادی پیدا کند. این نویسنده در گفتوگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره امکان امرار معاش از راه ادبیات در ایران، گفت: در ایران، امرار معاش از راه ادبیات و بهتر است بگویم از راه هنر و خلاقیت امری نهادینهشده نیست. اینکه میگویم نهادینه، منظورم شرایط اقتصادیِ مشابه با جهان غرب و دیگر جامعههایی است که ادبیات، فرهنگ و هنر و... در آنها کارکرد «حرفهیی» خود را پیدا کرده است. در ایران، به دلیل ویژگیهای ساختار بومی - سنتی اقتصادی، در همه حوزهها و مقولهها، زیست اقتصادی، تعریف و کارکرد ویژه خود را دارد. او افزود: حضورِ هنوزِ استبدادِ دیرینه تاریخی هزارانساله که در ذهن و دل ایرانی، نه تنها درونی شده، بلکه به صورت واقعیتی عینی در ما وجود دارد، موجب شده تا این استبداد که در چارچوب گفتمان و سنتهای دیرینه پدرسالاری باقی مانده ما را به نوعی انزوا و پنهانسازیِ بروز و ظهورِ حسها و لذتها و حتا بیان و شرح آنها وادارد. این انزوا و پنهانسازیِ تحمیلیِ خودبرگزیده آنچنان در روابط اجتماعی ایرانی ریشه دوانده که امکان «روایت»، «بیان» و «ابراز» توصیفِ شفاف بسیاری از حسها و درک و نقد و انتقال آنها به عرصه عمومی را ناممکن ساخته است. شعرهای نمادین و رمزی و اشارهیی و بهرهگرفته از اسطوره و افسانه و... بسیاری از شاعران ایرانی سدههای پیشین نمونه بسیار گویایی از این «تابو»ی بیان حسهای درونی ماست. از اینرو، ادبیات و هنر در ژانرهای گوناگونش مانند قصه، رمان، نقاشی، هنرهای تزیینی و حتا موسیقی نیز فضای قابل عرضهای در عرصه عمومی نمیداشته است. بنابراین، امرار معاش از طریق ادبیات (و بعضا هنر) به دلیل جدی انگاشته نشدن آن به عنوان ژانری درآمدزا و اساسا اقتصادی هنوز در جامعه ایران پذیرفته نشده بود. توسلی در ادامه اظهار کرد: در آغاز سده چهارده شمسی (1300 به بعد) و پیآمدهای انقلاب مشروطه و روند «مدرن کردن یا ساختن» ایران، بخشی از بالقوههای شکستن این تابوهای سنتی در شکلهای گوناگونش بالفعل شد. در همان زمانها بود که جمالزاده به روایتِ نوشتاری در شکل مدرن غربی آن، یعنی داستان یا قصه اقدام کرد؛ آنچه پیشتر به صورت جدی به این شکل و محتوایش در عرصه عمومی دسترس همگان نبود. به عبارتی دیگر هنوز ژانر ادبیات داستانی یا قصوی ژانری موجه و تثبیتشده تلقی نمیشد. از سوی دیگر، به دلیل اگر نه تنها بیسوادی، بلکه کمسوادی توده مردم ایران (و در حال حاضر هم سرانه بسیار ناچیز مطالعه) مخاطب آگاه و آشنا و دوستدار آن نیز وجود نداشت. با توجه به این شرایط و نیز کمیت و کیفیت وجود چنین ژانری، ادبیات و هنر، هیچگاه نتوانست به طور جدی جایگاهی مستقل و درآمدزا یعنی جایگاهی اقتصادی پیدا کند. او سپس گفت: هنوز و به طور جدی امکان امرار معاش از راه ادبیات و هنر جدی، متعهدانه و مسؤولانه، آنسان که در حوزه دولتها بتواند از سهمی در بودجه برخوردار باشد، وجود نداشته و ندارد. به نظر من «حرفهیی شدن» و ادبیات و هنر خلاقه را مقولهای جدی و بخشی از زندگی دانستن میتواند در این راه کارآمد باشد. بدیهی است باید میان ژانرهای هنری بعضا مبتذل، مانند موسیقی، سینما، تئاتر، نقاشی و... بازاری و غیرحرفهیی که در عرف سنتی و عام، لهو و لعب خوانده میشود، با ژانرهای هنری خلاقانه آکادمیک، متعهدانه و مسؤولانه، تفاوت قائل بود. توسلی درباره ارتباط این مشکلات با حرفهیی نشدن ادبیات در ایران اظهار کرد: این موضوع هم با حرفهیی نشدن ادبیات و هنر و هم با غیرمتعهدانه برخورد کردن با ادبیات و هنر مربوط است. شکی نیست که اگر ادبیات و هنرِ خلاقانه در جامعه ما جایگاهی آکادمیک یا علمی و حرفهیی و به نظر من - که بسیار بر آن تأکید دارم - بومی و در حوزه زیستبوم فرهنگی ایران داشته باشد و از سوی نهادهای دانشگاهی - که بعضا حضور نهادهای دولتی را در برمیگیرد - به طور جدی حمایت فرهنگی و اقتصادی شود و بتواند با موازین مشروع و موجه بینالمللی در عرصه عمومی جهانی مخاطب خود را بیابد، ما میتوانیم ادبیات و هنر تثبیتشده ایرانی خود را – نه آنگونه که اکنون هم داریم – بلکه در سطح جهانی داشته باشیم. در این صورت است که این ادبیات و هنر حرفهیی که حالا دیگر میتواند جهانی تلقی شود، میتواند وسیلهای برای امرار معاش زیستی (اقتصادی) برای هنرمند باشد. او در ادامه درباره تجربه شخصی خود از فعالیت ادبی و امرار معاش، عنوان کرد: تجربههای شخصی، به تنهایی نمیتواند قابل پذیرش باشد، بویژه در ایران و با توجه به روانشناسی مردم ایران و بویژه روانشناسی به اصطلاح روشنفکران و فرهیختگان و دانشگاهیان و... ایرانی! آن استبداد دیرینه دوهزارساله درونیشدهای که به آن اشاره کردم، و در درون تک تک ما ایرانیها هنوز جا خوش کرده است و نیز فرهنگ سرکوبِ ناشی از این استبداد، که آثار آن هنوز از حافظه ما پاک نشده است، تجربه شخصی من را در رابطه با یافتن راههای امرار معاش برای اهل ادبیات، تجربهای بسیار دردناک کرده است. شاید پس از انتشار کتابی که با نام «دوازده سال با "نافه"» در دست نگارش دارم، بتوانم به بخشهایی از تجربه شخصی خودم به عنوان مدیرمسؤول و سردبیر نشریهای ادبی، فرهنگی، هنری که با هزینه زیستی خود و خانوادهام در راه اشاعه ادب و فرهنگ و هنر ایران اقدام به انتشار آن کردهام و از همه مهمتر، نه تنها سودی عایدم نکرده بلکه هنوز در حال ضرردهی هستم، اشاره کنم. انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]