واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: آيا اين توهين به شهيد دوران نيست؟
اين روزها در تالار حافظ نمايش «هم هوايي» به كارگرداني افسانه ماهيان در حال اجراست
اين روزها در تالار حافظ نمايش «هم هوايي» به كارگرداني افسانه ماهيان در حال اجراست؛ نمايشي كه در آن، در مقاطع مختلف تاريخي سه دهه اخير ايران، ديدگاههاي فمنيستي و تأكيد بر حق پايمال شده زنان در جامعه ايراني در قالبي اغراقآميز روايت ميشود. متأسفانه سطحي بودن ديدگاه نمايشنامه نويس، كار را به سمت گرتهبرداري سطحي از بحثهاي مثلاً روشنفكرانه در مورد پايمال شدن حقوق زنان توسط مردان متعصب، يكسونگر، خشن و بيرحم ايراني سوق داده است و صدالبته كه اين گرتهبرداري نيز كاملاً در خدمت انديشه و ايدئولوژي فمنيستهاي غربي است. مفاهيم اين اثر نمايشي در راستاي همان بحث كليشهاي غربيها است كه به پايمال شدن حقوق اجتماعي آدمها و به خصوص زنان در ايران ميپردازند بلكه از اين تنور منافع سياسي خود در منطقه را پيش ببرند.
زنان صبور در برابر مردان خائن
زنان نمايش «هم هوايي» زناني صبور، مظلوم، زخم خورده، غمگين و تنها و بيكس نشان داده شدهاند و چالش عمده زنان نمايش تقابلشان با قراردادهاي اجتماعي جامعه و مردان است. سه مرد نمايش كه البته مخاطب حضور فيزيكي آنها را نميبيند و فقط از طريق مونولوگ سه زن نمايش در موردشان اطلاعات كسب ميكند ـ كه اين رويه هم در نوع خود جاي سؤال دارد ـ مرداني هستند كه در ظاهر قضيه و در جامعه آدمهايي معروف، محبوب، خوشنام و موفق به نظر ميرسند اما در مواجهه با زنانشان آدمهاي بيتفاوت، سنگدل، قسي القلب و خائني هستند.
آيا اين توهين به عباس دوران نيست؟!
اولين شخصيت مرد نمايش كه همسرش درباره او در قالبي مونولوگ وار رو به تماشاگر حرف ميزند «سعيد» است كه شنيده شده براساس شخصيت خلبان شهيد «عباس دوران» خلق شده است. او تنها شخصيت مرد تا حدي مثبت نمايش است كه در عمليات شهادتطلبانهاي با هواپيمايش در بغداد به شهادت ميرسد و نگاه ضدجنگ كارگردان اين ذهنيت را در مخاطب به وجود ميآورد كه بهرغم كار بزرگي كه او انجام ميدهد در خور نامش براي خانواده و ميراثش احترام و پاسداشتي قائل نشدهاند و زنش تنها و بيكس در انبوهي از مشكلات گرفتار شده است. كارگردان اين تنهايي را مجالي ميكند براي اينكه به مانند دهها اثر شبه روشنفكرانه از بديهاي جنگ بگويد و اينكه جنگ پديدهاي شوم است اما حتي يك واژه هم درباره تحميلي بودن اين جنگ حرفي زده نميشود!
آيا اين ناصر محمدخاني بود كه شهلا جاهد را فريب داد؟
شخصيت دوم نمايش «كاظم» است؛ يك فوتباليست معروف و محبوب فوتبال كه اسير چنبره خيانت شده است. اين كاراكتر بيبرو برگرد تداعي كننده ناصر محمد خاني فوتباليست معروف دهه 60 تيم ملي و باشگاه پرسپوليس است. همه از جريان جنجالي قتل همسرش توسط شهلا جاهد و محاكمات معروفش اطلاع دارند و نيازي به توضيح واضحات نيست. «كاظم» نمايش «هم هوايي» مردي است كه به زعم كارگردان در كمال نامردي و شفقت با حقه زدن به يك زن ساده دل و خوش قلب باعث ميشود اين زن گناه قتل همسر او را قبول كند. در اين بخش مدام به خوبيهاي زن و مهربانيهايي كه در حق مرد انجام شده پرداخته ميشود بدون اينكه از تقصير خود زن در ايجاد ارتباط با مردي متأهل كلمهاي سخن گفته شود!
مرد موجودي است هوسران، سبكسر و خيانتپيشه!
شخصيت سوم نمايش هم يك مرد كوهنورد مغرور و بيوفاست كه بر اثر سوءتفاهمي، زن مورد علاقهاش كه يك زن روشنفكر، تنها و مستقل است را ترك ميكند و خيلي راحت با زن ديگري رابطه برقرار ميكند. اينجا هم مرد موجودي است هوسران، سبكسر و خيانتپيشه كه ذرهاي از احساس در وجود خود ندارد.
كاملاً همسو با نگاه حاكم در فيلمهاي شبهروشنفكرانه
دنياي نمايش «هم هوايي» مملو است از فضايي تيره، يأسآور، خيانتبار كه در آن شك و دودلي و نامردي به معناي واقعي كلمه غوغا ميكنند. افسانه ماهيان كارگردان نمايش تعمداً قصد كرده چهرهاي سياه از جامعه ايراني و روابط بين زنان و مردان نشان دهد. با نگاه سوپرفمنيستي كارگردان، زنان موجهتر، ابر انسان و سمبل فداكاري و صبر نشان داده ميشوند كه حتي به خاطر عشقشان گناه ناكرده قتل را به گردن ميگيرند!
نگاه «هم هوايي» كاملاً همسو است با نگاه حاكم در برخي از فيلمهاي شبهروشنفكرانه سينماي ايران كه اصليترين هدفگذاريشان تبليغ انديشههاي اغراقآميز درباره شرايط اجتماعي و روابط بين زنان و مردان است. در وجود بيماريهايي چون خيانت در جامعه ايراني شكي نيست اما كارگردان نمايش حتي اگر ميخواست اثري در اين باره بسازد بهتر بود سري به صفحه حوادث روزنامهها بزند و بيش از پيش تفكر دمدهاي كه درباره خيانتكار بودن ذاتي مردان در نمايشش ارائه كرده را صيقل دهد. خيانت يك بيماري است كه به هر چه ربط داشته باشد به جنسيت وابسته نيست. انسان فارغ از جنسيتش ميتواند وفادار باشد يا بيوفا! پس تلاش ماهيان براي ارائه تصويري بيوفا از جامعه مردان و در كنارش اغراق در تنهايي و بيكسي زنان بيشتر از آن كه يك واقعه نگاري از بيماريهاي اجتماع باشد به يك ژست شبهروشنفكرانه شباهت دارد.
كارگردان «هم هوايي» اگر اندكي انصاف را چاشني كار خود ميكرد يكي از شخصيتهاي داستانش را مردي قرار ميداد كه در موقعيتي متضاد با ديگر مردان نمايش است آن گاه كنتراست اينها بود كه ميتوانست اثر را قابل تأمل كند اما در شرايط فعلي نمايش به مونولوگ مجريان شبكههاي ماهوارهاي شبيه است؛ مجرياني مانند شهرام همايون كه در همه اين سالها از بدو قرار گرفتن در برابر دوربين مرتب از اوضاع اسفناك ايران و فروپاشي عنقريب آن سخن راندهاند بدون اينكه در 30 سال اخير حتي لحظهاي در ايران زندگي كرده باشند.
نویسنده : حامد مظفري
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: 20 ارديبهشت 1393 - 17:07
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]