واضح آرشیو وب فارسی:فارس: چند کلام راجع به محمدرضا رحیمی
بوی محبت میدهی برادر
فرهنگ انتظار، یکی از ویژگیهای شعری وی به حساب میآید. توجه به مفاهیم کلیدی تشیّع مثل عاشورا جزء اساسیترین شاخصههای شعری او محسوب میشود.

خبرگزاری فارس - گروه ادبیات انقلاب اسلامی؛ «راز مکتوم گل سرخ» نام مجموعهای از «محمدرضا رحیمی» است که توسط انتشارات نیستان منتشر شده است. و البته رحیمی غیر از این مجموعه ستودنی آثار دیگری نیز آفریده است؛ «حدیث ماندگار»، «شطحی در فراق» و آثاری که تاکنون در نشریات مختلف به چاپ رسانده است. «رحیمی» با آغاز دفاع مقدس در جبهه حضور یافت و پس از چندین مرحله شرکت در عملیات های مختلف به افتخار جانبازی نایل گردید و چشم راست خود را در اثر اصابت ترکش از دست داد. حضور واژههای شهادت در اشعار این شاعر زلالاندیش نمود قابل توجهی دارد؛ «وه چه خوش رفتیم تا سر منزل خورشیدها دست افشان، پای کوبان سرخوش از امیدها بال در بال ملائک در سماعی سرخگون شعر میخواندیم با قانون و ساز بیدها کهکشان در کهکشان پروانههای سوخته انعکاس عشق در آیینهی جمشیدها صد غزل از خال و ابرویش شنیدم باز هم سخت حیرانم از آن پیچ و خم و تعقیدها دعوت از دلدار دارم اینقدر با من مگوی کو توالی مستدار و قلعهی ناهیدها» ) راز مکتوم گل سرخ ص 46( اما دیدم اکثر شاعرانی که از محمدرضا رحیمی، یاد میکنند با غزلی با مطلع طوفانی و زیبای؛ «خوبان میان سفرهی خود نان نداشتند حتی پری ز پونه و ریحان نداشتند» از او سخن میگویند. رحیمی، جزو شاعران نسل انقلاب اسلامی قلمداد میشود. فرهنگ انتظار، یکی از ویژگیهای شعری وی به حساب میآید. توجه به مفاهیم کلیدی تشیع مثل عاشورا جزء اساسیترین شاخصههای شعری او محسوب میشود. رحیمی، برای ایراد سخنهایش از قالبهای کلاسیک و نیمایی استفاده میکند و به زعم من در هر دو گونه تقریبا موفق بوده است. به شعر«رویای کودکی» از این شاعر خوش ذوق که از بین نیماییهای او گلچین شده است توجه کنید؛ «رویای کودکیها چادر نماز مادر یک شاخهی شکسته یک خیمهی محقر یک کاسه مغز گردو همبازی برادر همراه باد صحرا دنبال شاپرکها یادش به خیر افسوس! رویای کودکیها!؟» (راز مکتوم گل سرخ ص 90) رحیمی در سالهای شاعریاش با «نصرالله مردانی» آشنا میشود و این آشنایی شوقش را در جاده شعر ضریب داد و دست مایههای فراوانی برایش به همراه داشت. او در غزل «غنچههای غزل» ارادتش به «نصرالله مردانی» را به تصویر میکشد؛ «مردی که بر ستیغ سخن ایستاده است آیینهدار حافظ شیراز میشود مردانی آن تغزل جاوید شعر جنگ شرقیترین حماسهی اعجاز میشود» (راز مکتوم گل سرخ ص 9) زلالی و صداقت و تزریق این نگاه انسانی به مخاطب جزء لاینفک شعر رحیمی است؛ او در بیان اندیشه و تفکر خود از قالبهای مختلف شعر سود جسته است. گاهی اوقات غزل و رباعی و دوبیتی و گاهی اوقات نیمایی و سپید. شاید اگر به شعر «بوی محبت میدهی» با نگاه تیزبینانه نظر کنیم، انعکاس صحبتهایی که بر زبان نگارنده آمد قابل رویت باشد؛ «تو را همه خوب میشناسند/ از بلوغ نگاههایت تا به امروز/ وقتی پیشتر/ هنوز به هیچ یک/ از علفهای هرزه صحرایی هم/ بیمهری نکردهای/ هر روز گلهای باغ/ یک به یک/ تو را به اسم کوچکت صدا میکنند/ و ماهیهای قرمز حوض/ با دانههای آب وضویت/ برای خودشان تسبیح میسازند/ وقتی که با ما هستی/ بوی محبت میدهی/ و عطر رفتار شاعرانه ات/ دل را از حال میبرد/ سوگند!/ به مخمل سبز خیال گندمها/ و ناز چشم غزالان کوهسار/ از شراب ارغوانی مهرت/ به ما نیز بچشان» (راز مکتوم گل سرخ صص 94و93) راستی این روزها کمتر از «محمدرضا رحیمی» شعر میشنویم و او را خیلی کم بین شاعران در محافل شعری میبینیم و یا اصلا نمیبینیم. هر کجا هست بداند که منتظر سرودههای تازهاش هستیم. انتهای پیام/
93/02/03 - 13:07
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]