تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس نيّتش خوب باشد، توفيق ياريش خواهد نمود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820966895




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بازدید سرزده وزیر کار از یک خط تولید/ پرونده‌ای که اشک ربیعی را درآورد


واضح آرشیو وب فارسی:مهر:


اقتصادی > کار و تعاون
بازدید سرزده وزیر کار از یک خط تولید/ پرونده‌ای که اشک ربیعی را درآورد
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی به مناسبت هفته کارگر از يک شعبه تامين اجتماعي و كارخانه پارس خودرو بازدید و از نزدیک با مردم و کارگران گفتگو کرد.



به گزارش خبرگزاری مهر، علي ربيعي وزير تعاون، كار و رفاه اجتماعي از اداره كل غرب تهران بزرگ (شعبه 17 تامين اجتماعي)، درمانگاه آزادي و همچنين كارخانه پارس خودرو به صورت سرزده بازديد كرد. اين بازديدها در حالي انجام شد كه ربيعي ابتدا تصميم داشت به ديدار كارگران پارس خودرو برود،‌ جايي كه خود نيز در روزگاران نه چندان دور در آن كارگري كرده و طعم لحظه هاي دشوار كار را چشيده بود. اما ربيعي كمي بعد از حركت از وزارتخانه مسير را تغيير داد و تصميم گرفت قبل از سرزدن به كارگران، در فضايي بي واسطه و رو در رو درد و دل هاي چندين و چند ساله مردمي را بشنود كه از راه هاي دور و نزديک به درمانگاه آزادي (تامين اجتماعي) و اداره كل تامين اجتماعي غرب تهران آمده بودند كه گزارش مشروح اين ديدارها را با هم مي خوانيم. كيلومتر 2 جاده كرج، ‌مقابل شهرک اكباتان اداره كل غرب تهران بزرگ شعبه 17، در يک صبح بهاري، لحظه به لحظه شلوغ تر مي شد. پيرزني عصا به دست نفس نفس زنان با پوشه هايي زيربغل به شعبه نزديک شد. در گوشه اي دورتر پيرمردي زير تاج شكوفه هاي نارنجي و سپيد كوچه به عبث از پنجره به بيرون نگاه مي كرد، انگار آن روز صبح همه يک جورهايي چشم به راه كسي بودند كه بيايد تا برايش از غصه هايشان بگويند و اوضاع رو به راه تر شود، شايد از ارتعاش همان احساس بود كه وزير ناگهان تصميم گرفت تغيير مسير بدهد. وقتي ربيعي به شعبه رسيد خيلي ها او را شناختند و آنها هم كه نمي شناختند از آنها كه مي شناختند پرسيدند و به محض اينكه فهميدند وزير به ديدنشان آمده است لحظه به لحظه بر انبوه جمعيت اضافه مي شد. طولي نكشيد كه حلقه جمعيت دور ربيعي تا شعاعي طولاني قد كشيد. قرار شد هر كس مشكلي دارد بيايد و حرف بزند. پيرمردي رنگ پريده كه از راه دورآمده بود مي كوشيد حرف بزند و از نبود شعبه، درمانگاه و بانک در نزديكي هاي محل زندگي اش گلايه كرد. مردي ميانسال با لرزش تقريبا نامحسوس لب ها مي خواست در شعبه، گيشه بازنشسته ها از جوان ها جدا شود. ديگري آهي كشيد و گويي مي خواست همه دل شوره هايش را يكجا بگويد و از دشواري نوبت گرفتن در بيمارستان ميلاد به وزير گفت. زني خانه دار از بالا بودن حق بيمه زنان خانه دار كه 75 هزار و 500 تومان است غمگين بود و مي گفت اين رقم برايش زياد است. وزير كه بيشتر شنونده درد و دل هاي مردم بود كمتر سخن مي گفت و بيشتر مي شنيد اما در جواب به جمله هاي آخر برايشان از نظام ارجاع در تامين اجتماعي توضيح داد و اينكه اگر روند وقت گرفتن از طريق اين نظام انجام شود در اين زمينه مشكلات كمتري پيش مي آيد. او توضيح داد كه 80 درصد از تخت هاي بيمارستان ميلاد را بيمه شدگان تامين اجتماعي مورد استفاده قرار داده اند اما تقاضاي رفتن به اين بيمارستان هم خيلي زياد است. در صورتي كه الان بيمارستان فياض بخش هم داراي امكانات خوبي شده و عمليات اجرايي احداث بخش جديدي از بيمارستان آغاز شده و تا 20 درصد هم پيشرفت داشته،‌ همينطور تلاش مي كنيم با برنامه ريزي دقيق، نظام ارجاع به درستي انجام شود و افراد كمتر به مشكل برخورند. در آن انبوه جمعيت، بودند افرادي هم كه اين بازديد را بي نتيجه مي دانستند و با لحني مطمئن از دور و نزديک مي گفتند، ما جوابي نمي گيريم اما ربيعي به سخنان آنان هم گوش داد و با لبخندي آرام گفت:‌ جواب مي گيريد، مطمئن باشيد. من امروز آمده ام رنج هاي شما را ببينم كه برايشان چاره اي بينديشيم. در لحظه هاي انتهايي بازديد دو مرد بازنشسته كه در باغچه نيم دايره محوطه شعبه آرام نشسته بودند، ناگهان مردی را در كنار خود ديدند كه با آنها دست داد و گفت:‌ من ربيعي هستم،‌ وزير تعاون، كار و رفاه اجتماعي؛ پدر جان اگر مشكلي داريد بگوييد امروز آمده ام كه حرف هاي شما را بشنوم. پيرمردان رنگ پريده كوشيدند حرفي بزنند. از فرط ذوق و هيجان هم لبخند مي زدند و هم سكوت مي كردند. صداها باز هم درهم مي شد و يكي پس از ديگري فرود مي آمد و وزير با لبخندي بر لب پاسخ آنها را مي داد. مردي ديگر به عنوان آخرين نفري كه در اين درد و دل شركت مي كرد، از دشواري هاي يافتن شغل براي فرزند معلولش به ربيعي گفت و اينكه آماده است تعاوني اي براي اشتغال افراد عقب مانده ذهني و جسمي ايجاد كند. وزير هم از اين ايده استقبال كرد و گفت: امسال در سازمان بهزيستي منابع مالي براي اين كار در نظر گرفته شده و خود من هم اين موضوع را دنبال مي كنم و بايد به اين نوع شغل ها به عنوان شغل هاي اجتماعي نگاه  كنيم نه شغلي كه جنبه اقتصادي دارد. اتومبيل وزير از شعبه 17 تامين اجتماعي تهران بزرگ دورشد، رفت و در مقابل كارخانه پارس خودرو توقف كرد. فضاي آبي كارخانه خودرو سازي بدون شک ربيعي را به سال هاي 20 سالگي اش مي برد. در كُنج ديوارهاي سيماني خاموش گويي لحظه اي زمان متوقف شد و اين خاطرات بودند كه براي كارگري قديمي كه حالا خود وزير كار شده بود، فرياد مي كشيدند. ربيعي از خودرو پياده شد و در چهره اش حسي بدون تعريف پديد آمد، حسي كه فقط بايد بعد از 40 سال به محل كار سابقت برگردي تا بداني دقيقا چه تعريفي دارد. در ادامه ربيعي را به سالن رنگ بردند؛ جايي كه در آن كارگري كرده بود و مي گفت كه فرقش با آن روزها از زمين است تا آسمان. بدنه خودروها گويي روي ريل قطار حركت مي كردند و مي رفتند تا خود را به دست كارگران آماده كار بسپارند. جايي كه چهل سال پيش جاي سختي بوده براي كاركردن،‌ سقفي نداشته و كمتر كسي در آن دوام مي‌آورده. ربيعي در نگاه تک تک كارگران چهره دوستان قديمي اش را مي ديد. دوستاني كه شايد خيلي هايشان ديگر نبودند ... اما لحظه باشكوه لحظه اي بود كه پرونده قرمزرنگ سابقه كار ربيعي را برايش آوردند. عكس پرونده و حالاي ربيعي را كه با هم مقايسه مي كردي تاب خوردن لحظه ها را در چهره اش به خوبي مي فهميدي. عكسي كه بعيد بود ربيعي خودش هم داشته باشد! پرونده را كه ديد بغض گلويش را گرفت و بي اختيار اشک در چشمانش حلقه بست. لحظه اي سكوت كرد و گوشه چشم هاي خيسش را به نگاه هاي مهربان كارگران انداخت و گفت بفرماييد من در خدمتم. دايره كارگران دور ربيعي اين بار گسترده تر از انبوه جمعيت در تامين اجتماعي بود. يكي گفت: ‌مسكن مهم ترين دل شوره ماست و ربيعي به او جواب داد:‌ به عنوان وزير تعاون،‌ كار و رفاه اجتماعي براي حق مسكن كارگري در دولت پيگيري مي كنم كه مسكن سازي هايي  انجام شده در بخش كارگري هم مورد توجه قرار بگيرد. از هيئت مديره تامين اجتماعي هم خواستم كه در منابع بودجه اي سازمان،‌ كمک به ساخت مسكن كارگري گنجانده شود و اميدوارم بتوانيم با تفاهم نامه اي كه با بانک مسكن امضاء مي كنيم در حد توانمان در اين موضوع كمک كنيم. كارگري ديگر از تعلق نگرفتن سختي كار در سالن رنگ گفت و جواب وزير اين بود كه براي پيگيري اين موضوع بازرس مي فرستم. كارگران يكي پس از ديگري از مشكلات ريز و درشت خود مي گفتند و وزير براي هر يک راهكاري پيش روي آنان مي گذاشت. وزير از سالن رنگ دور شد، كارگران با او عكس يادگاري دسته جمعي گرفتند، ربيعي دور كه مي شد از پشت شيشه اتومبيلي كه با بچه هاي خبرنگار سوار آن بود هنوز به در و ديوارهاي كارخانه نگاه مي كرد. هنوز صداي كارگران در گوشش مي پيچيد و آیا او داشت به حل مشكلات آنها مي انديشيد؟


۱۳۹۳/۲/۸ - ۱۱:۲۳





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اقتصادی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن