واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: سهشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۰۰:۲۱
«ادیث گراسمن»، مترجم کتابهای «گابریل گارسیا مارکز» به زبان انگلیسی که کارش مورد تأیید این نویسنده فقید کلمبیایی بود، در مصاحبهای از تجربه برگرداندن رمانهای «گابو» گفته است. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، ادیث گراسمن ترجمه آثار گارسیا مارکز را در سال 1985 با برگرداندن «عشق سالهای وبا» آغاز کرد و تا جایی در کارش موفق شد که مارکز گفت ترجمه انگلیسی کتابهای خود را به اصلش ترجیح میدهد. این مترجم زن که در خانوادهای غیراسپانیولی زبان رشد پیدا کرده بود، زبان کشورهای آمریکای لاتین را در دبیرستان خود واقع در فیلادلفیا آموخت و اکنون به عنوان مترجم شاهکارهای نویسندگان صاحبنامی چون «ماریو بارگاس یوسا»، «آلوارو موتیس» و «آگوستو مونتهروسو» شهرت دارد. وی در پاسخ به این سوال که چگونه مترجم شد نوشت: یکی از دوستانم که دبیر یک مجله بود از من خواست مطلبی را از «مارسدونیو فرناندز» آرژانتینی ترجمه کنم. وقتی به او گفتم که من منتقدم نه مترجم، گفت: میتوانی اسم خودت را هر چه میخواهی بگذاری، فقط این مطلب را ترجمه کن. من این کار را انجام دادم و باقی ماجرا تاریخ است. سوال دوم درباره درگیری مارکز با جریان ترجمه آثارش مطرح شد. گراسمن در پاسخ نوشت: او به طور خاص در این فرآیند دخالت نمیکرد. از طرف دیگر معمولا من تا زمانیکه کار کتاب را تمام نکنم با نویسنده مشورت نمیکنم. به طور معمول ترجمه یک رمان، بسته به قطر و دشواری متن، حدود شش ماه طول میکشد. گراسمن در پاسخ به اینکه آیا مارکز اصول خاصی در مورد ترجمه کتابهایش داشت گفت: او از قیدهایی که به «ly» ختم میشوند، خوشش نمیآمد. گاهی آنقدر به دنبال واژههای جایگزین میگشتم که حس میکردم دارم گره میخورم. وی در پاسخ به سوالی که راجع به سختترین اثر مارکز برای ترجمه اظهار داشت: هر چه او مینوشت، طلا بود. کار کردن روی همه آثارش فوقالعاده بود؛ نمیتوانم بگویم کدامشان سختتر از بقیه بودند. مترجم انگلیسی کتابهای مارکز سپس در مورد افسوس ترجمه نکردن «صد سال تنهایی» گفت: بدون شک آرزو میکنم ای کاش «صد سال تنهایی» را من ترجمه کرده بودم. کاش هر چه او نوشته بود را ترجمه میکردم. گراسمن در پاسخ به این سوال که «آیا احساس میکردی باید به ذهن مارکز نفوذ کنی تا بفهمی منظورش چیست؟» نوشت: همیشه حس میکردم با ترجمهی آثار و دیدن جهان از دیدگاه یک نویسنده، وارد ذهنش میشوم. تمام آنچه باید در مورد یک نویسنده بدانید در کتابهایش وجود دارد. وی که «عشق سالهای وبا» را محبوبترین کتاب مارکز میداند، در مورد تفاوت ترجمه زندگینامهی خودنوشت مارکز یعنی «زندهام که روایت کنم» نوشت: من بین خاطرات و آثار داستانی او فرقی قائل نشدم. او میگفت که نوشتن متون ژورنالیستی و ادبیات داستانی در یک راستا هستند و تفاوت عمیقی بینشان قائل نمیشد. به گزارش واشنگتنپست، مترجم آثار گابو سپس در مورد برچسب «واقعگرای جادویی» که به سبک آثار گابو اشاره دارد، افزود: فکر نمیکنم اصطلاح «واقعگرایی جادویی» کمک خاصی بکند. تمام ادبیات داستانی، قصههای باورپذیری هستند که از دل تخلیات و تصورات نویسنده بیرون میآیند. ممکن است در جهانهای داستانی المانهای واقعی به کار برده شود، اما آنها محصول ذهن یک فرد به حساب میآیند. گراسمن که «دن کیشوت» سروانتس را نیز به زبان انگلیسی برگردانده، در این مورد نوشت: وقتی گارسیا مارکز شنید که دارم «دن کیشوت» را ترجمه میکنم، گفت: «شنیدهام که مرا به سروانتس فروختهای.» این مترجم و منتقد ادبی پس از آن از «سانتیاگو رونکا گلیولو»، نویسندهی پرویی که در بارسلون زندگی میکند، به عنوان رماننویس محبوبش از میان نویسندگان جوان اسپانیولیزبان یاد کرد. وی در پایان در پاسخ به اینکه خوانندگان ترجمهی انگلیسی کتابهای مارکز چه چیزهایی را از دست دادهاند؟ اظهار کرد: سعی میکنم در مورد آنچه از دست رفته فکر نکنم، بلکه روی آنچه به دست آمده تمرکز میکنم. برای خوانندگانی که اسپانیولی نمیدانند، این فرصتی است تا کتابهایی که از دسترشان خارج است را مطالعه کنند. ترجمهی این آثار به انگلیسی با معرفی المانهایی که پیش از این وجود نداشتند به مهارت بیان این زبان کمک میکند.
مارکز
انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]