واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
طنابِ دار دورِ گردن شاعر تماشاییست فرهنگ > کتاب - «وَرَمشور» عنوان تازهترین مجموعه شعر مرتضی امیری اسفندقه است که توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است و غزلهای این شاعر از نیمه دوم دهه60 تا ابتدای دهه 80 را شامل می شود.
به گزارش خبرآنلاین، «وَرَمشور» که در گویش محلی کرمانی به معنای بهم ریخته و درهم برهم است، اولین مجموعه مستقل مرتضی امیری اسفندقه در قالب غزل است که 114 غزل این شاعر از اواسط دهه شصت تا اوایل دهه هشتاد را شامل میشود. هرچند غزلهای معروفی نظیر «غزلوارههای حر» از اسفندقه در ذهن ادب دوستان باقی مانده است، ولی اهالی شعر و ادب اسفندقه را بیشتر به قصیدههای معروفش میشناسند؛ به همین خاطر چاپ غزلیات او در یک مجموعه مستقل میتواند از این منظر حائز اهمیت باشد. او خود در مقدمه کتاب که به مادرش تقدیم کرده، آورده است: «این مشقهای ورمشور خاطرات و خطرات طبع شعری شتاب زده را از نیمه دوم دهه شصت تا پایان دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد در خود نگاه داشته است. گفتند یاران که تاریخ دقیق ماه و روز و سال این مشقها خوب است در پایان هر شعر بیاید اما فرمودهاند حکما که: «موش توی سوراخ جا نمیشد جارویی نیز به دمش بسته بود» و «مورچه چیست تا کله پاچه اش باشد»... چند غزلواره از این کتاب را در ادامه می خوانید:نه از تو نام می خواهم نه از تو کام می خواهم
اهمیت ندارم من، تورا آرام می خواهم تماشایت مرا کافی ست، عشق تو حرامم باد
خدا ناکرده از لب هایِ تو گر کام می خواهم سیاهی می رود چشمم، کجا پنهان شدی؟ برگرد!
تُرا ای ماه هر شب بر فراز ِ بام می خواهم شبیهِ شعرهایِ حافظی، زیبا ، صمیمی، گرم
چمانت در چمن ای سرو گل اندام! می خواهم نقابِ هر که را برداشتم ابلیس دیدم آه!
تو را ای بهترین در پرده یِ ابهام می خواهم نمی خواهم کسی جز من بداند رازِ چشمت را
نگاهِ روشنت را غرق در ابهام می خواهم طنابِ دار دورِ گردن شاعر تماشایی ست
کدامین صبح زود ای دوست؟ من اعدام می خواهم * * اسفند ماه آمد و جان بینقاب شد
هستی به حال آمد و یک شعر ناب شد در من جنون و جذبه دوباره جوانه زد
از ذوقِ شعر، در دل من قند آب شد خمیازههای خسته و مُمتَد به خواب رفت
آباد بود خانهی رخوت، خراب شد بوی زلالِ زمزمِ نوروز میرسد
وقت شکفتن است، درنگم شتاب شد دیشب تلف نبود نَفَس، گرم گرم بود
امشب هدر نرفت دعا، مستجاب شد پاکم! چنانکه پاک تر از من خودِ منم
در انعکاس نور گناهم ثواب شد ... باور نداشتم تب و تاب معاد را
اسفند ماه آمد و روحم مجاب شد * * باید صدای تازهای پیدا کنی امسال خود را میان این صداها جا کنی امسال آواز گنجشکان تمام کوچه را برداشت باید تو هم ای بیصدا، غوغا کنی امسال حتی اگر با دار آری سر به زیری بس باید سری بالا، سری بالا کنی امسال عیدانه آیا بهتر از آیینه چیزی هست؟ در پیش آیینه مبادا ها کنی امسال ها! ها! مبادا باز هم چون سال پیرارین امروز را قربانی فردا کنی امسال این تو بمیری دیدی و آن تو بمیری نیست فرصت نداری مرگ را حاشا کنی امسال آن اشکها که ریختی در نیمههای شب این قطرهها را میشود دریا کنی امسال تو میدانی مثلِ بادِ صبحدم باشی مشت تمام غنچهها را واکنی امسال وادی به وادی رفتی و منزل هنوزت گم کفشی مگر از جنس تاول پا کنی امسال از کرمهای کوچک ابریشمین بشنو پروانه من! میشود پروا کنی امسال * *گل و ترانه و لبخند می رسد از راه
بهار، سرخوش و خرسند می رسد از راه گذشت دلهره آور غروبِ تنهایی
پگاهِ روشنِ پیوند می رسد از راه بهار، گمشده یِ سبزِ آسمانی ماست
کسی که گفتم و گفتند می رسد از راه کسی که روح به افسردگی دچارِ مرا
نجات می دهد از بند می رسد از راه مگو بهار، بگو روز بکرِ رستاخیز
بگو رسولِ خداوند می رسد از راه همیشه تازه، همیشه رها، همیشه زلال
همیشه دلکش و دلبند می رسد از راه اگرچه آخِرِ اسفند اوّلِ عید است
بهار اوّلِ اسفند می رسد از راه این کتاب که در بیست و پنجمین دوره جایزه کتاب فصل شایسته تقدیر شناخته شده بود در 240 صفحه و با قیمت 10هزار تومان روانه بازار نشر شده است. 6060
سه شنبه 26 فروردین 1393 - 10:11:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]