تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 20 مرداد 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه به نماز ايستادى، با دل به خدا رو كن تا او نيز به تو رو كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سایت ایمالز

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1810472553




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

«تسبیح نقره ای»؛ روایت بهروز افخمی از دمشق


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
«تسبیح نقره ای»؛ روایت بهروز افخمی از دمشق
بهروز افخمی که به همراه کاروان زائران صلح سوریه به این کشور سفر کرده داستانک از روایت های گوناگون در دمشق تهیه کرده و آن را در دانشگاه دمشق قرائت کرد.

خبرگزاری فارس: «تسبیح نقره ای»؛ روایت بهروز افخمی از دمشق


به گزارش خبرنگار اعزامی فارس به همراه کاروان زائران صلح سوریه، متن زیر داستانکی است که بهروز افخمی کارگردان سینما و اعضای این کاروان امروز در دانشگاه دمشق قرائت کرد.   اول صبح دو تا خمپاره زدند. صدای انفجار اولی از خواب بیدارم کرد و داشتم می رفتم توی بالکن که دومی پایین آمد. گرد و خاک و دود از کنار بالکن رد شد. بر خلاف جهت حرکت دود و غبار نگاه کردم اما از بالکن چیزی پیدا نبود. ترافیک توی بزرگراه کنار هتل روان بود و دورتر روی پلی که از روی بزرگراه می گذشت ماشین ها توی راه بندان به کندی جلو می رفتند. دمشق مثل هر شهر بزرگی در ساعت های اول صبح خیابان های شلوغ و ترافیک سنگین داشت. مردم سر کار می رفتند و بچه ها در راه مدرسه بودند و هیچ نشانی از جنگ به چشم نمی آمد. رفتیم پایین که صبحانه بخوریم. آنجا فهمیدم 2 تا از جوان های گروه که اتاقشان در طبقات بالاتر و زاویه بهتری بوده از ماجرا با دوربین تلفن همراه فیلمبرداری کرده اند. فیلم ها را روی همان صفحه تلفن نشانم دادند. اولین فیلم سربازی را نشان می داد که مردی با لباس شخصی زیر بغلش را گرفته بود و او را از پشت سر روی زمین می کشید و عقب عقب می رفت. سرباز روی زمین نشسته بود و پاهاش روی آسفالت دراز شده بود و همانطور که به عقب کشیده می شد هیچ حرکتی از خودش نداشت. یکی که از بالای سر من نگاه می کرد گفت این بنده خدا تمام کرده. گفتم معلوم نیست شاید بیهوش باشه. سرباز و مردی که او را می کشید پشت دیوار از دید خارج شدند. دوربین چرخید و زوم کرد روی محل فرود خمپاره که یک دایره سیاه بود به قطر دو متر و وسطش آسفالت به اندازه یک سینی گود شده بود. خمپاره روی آسفالت که پایین بیاید خیلی وحشی می شود و ترکش هاش ممکن است صد متر یا بیشتر پرواز کند و هر کس را در فاصله زیاد ناکار کند اما اگر روی خاک نرم یا گل و لای پایین بیاید پیش از آنکه ماسوره عمل کند به خاطر سرعت فرود توی خاک یا گل فرو می رود و ترکش هاش کم زور می شود. فیلم دوم اما خیلی بدتر بود. یک سرباز دیگر را نشان می داد که با پای خودش لنگ لنگان به کمک یک غیرنظامی در حاشیه بزرگراه می رفت و می خواست سوار ماشینی بشود تا خودش را به بیمارستان برساند. بیست سی متر جلوتر یک پسربچه هفت هشت ده ساله روی دست یک غیرنظامی دیگر افتاده بود. مرد داشت می دوید و دوید تا اول صف ماشین هایی که می خواستند از حاشیه وارد بزرگراه بشوند و با راننده ها حرف می زد. یکی پیچاند و رفت اما دومی سوارشان کرد. *** دیشب شیخ احمد حسون مفتی اعظم سوریه برای گروه سخنرانی کرد. شیخ برای عنوان مفتی اعظم جوان به نظر می رسد و شاید بیشتر از پنجاه سال نداشته باشد. پسرش را در جنگ های حلب شناسایی کرده اند و کشته اند و برادرش را گروگان گرفته اند که معلوم نیست کجاست. حرف هایش انقدر ساده و فصیح و شورانگیز بود که من هم با آن که عربی بلد نیستم بیشترش را فهمیدم. شیخ می گفت ما ترجیح می دهیم قدیمی ترین مسجدها و کلیساهایمان را بزنند و ویران کنند اما یکی از بچه هایمان کشته نشود چون آن مسجد یا کلیسا را می توانیم سنگ به سنگ دوباره بسازیم و برگردانیم اما چه کسی می تواند بچه ای را که رفته، برگرداند. شیخ بعد از سخنرانی دیشب به اعضای گروه یکی یک تسبیح یادگاری داد. تسبیح، دانه های چروک خورده نقره ای رنگ دارد و عزیزترین تسبیحی است که من تا حالا در عمرم هدیه گرفته ام. انتهای پیام/س

93/01/25 - 19:09





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن