واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نوروز و هنر نويسنده:محمد میرشکرایی در زندگی مردمان روزگاران پیشین، چیزی به نام هنر، که تنها هنر باشد، شناخته نبوده، و هنر جدا از زندگی ، معنا و مفهومی نداشت.شکل بهتر، زیباتر و نیرومندتر هر پدیده با صفت هنر و هنری، توصیف می شد، و هنر در خوبی، زیبایی و قدرت متجلی می گردید. و این هر سه، سه معیار و سه اصل بنیادین در هنری توصیف شدن هر پدیده بود.در سرزمین ما، و در سرزمین های حوزه فرهنگ ایرانی و دیگر سرزمین های شرقی، هنر، جایگاه اهورایی و خدایی نیز پیدا کرد. در هستی شناسی و جهان بینی ایرانی، از عرصه های سه گانه ی هنر، تنها قدرت و آن هم به میزانی و تا به زمانی، از آن اهریمن و نیروهای اهریمنی می توانست باشد.اما زیبایی و نیکی که دو صورت از ماهیتی یگانه اند، تنها می توانستند اهورایی و خدایی باشند. در جهان ایرانی، آنچه که در زندگی انسان، نیک بود، از جلوه های آفرینش نیک به شمار می آمد و از زیبایی به حد کمال بهره داشت. توصیف «اردویسور آناهیتا» در آبان یشت نمونه ی برجسته ای از این گونه است، وهمه آنچه هنری بود، چنین بود.در برابر، آنچه اهریمی بود، زشت بود، سرشت پلید داشت، و هر اندازه نیرومند بود، از زیبایی و نیکی بهره نداشت. بنابر این اهریمن و عناصر اهریمنی، نمی توانستند جایگاه هنری داشته باشند. هنر، چه در عرصه های قدسی و چه عرصه های زیستی مردمان جایی برای اهریمن وهر آنچه اهریمنی بود، نداشت.آیین ها و مراسم نیز در شکل های گوناگون خود، با یاد و برای زنده کردن و زنده نگهداشتن نیکی ها پدید آمدند. در هیچ آیینی، بدی و زشتی را پاس نداشته اند. اصل و بن همه ی آیین ها، نیایش و ستایش زیبایی و نیکی و آرزوی دور داشتن زشتی و پلیدی است.ماه و خورشید هم، این آینه می گردانند. چرا که پدید آوردنده ی نورند و زدانیده تاریکی، که نهفتن گاه زشتی و پلیدی است. حتی در پاره ای باورهای کهن مردم ما، «ماه» به این لحاظ که دنیای تاریکی را روشن می کند از خورشید ارجمندتر است. و آتش نیز چنین جایگاهی دارد و شمع و چراغ و هر آنچه که زداینده تاریکی، است و همه ی آیین هایی که بر این پایه برپا می شوند.بنابر این بن مایه و جانمایه نیکی، که زیبایی را نیز در خود نهفته دارد، وجه مشترک هنرها و آیین ها است. از این رو همیشه، هنرها در قالب آیین های گوناگون سوک و سور، نیایش، شکر گزاری، گذار و جز این ها، رخ می نمایند، و رسم و آیین هر اندازه فراگیرتر و بزرگ تر باشد و هر اندازه با عرصه های گوناگون زندگی بیشتر پیوند بخورد، و با رابطه های انسان و محیط در عرصه های طبیعی، انسان ساخت، فراطبیعی بیشتر مربوط باشد، زمینه های بروز هنر، در آن بیشتر است و ظرفیت بیشتری برای بروز هنرها دارد. نوروز چنین بود، و چنین هست.نوروز، در سرزمین ما و در تاریخ ما و در همه ی سرزمین هایی که مردمانش با ما تبار مشترک و جهان بینی و آیین های مشترک و همسان دارند و جشن آفرینش انسان و باز آفرینی طبیعت و جشن بزرگ شکفتگی و نوزایی بوده است و هنوز هم هست.در نوروز هر کس می خواهد تا آنجا که در توان دارد، در هر چیز و در هر کار بهترین ها را پدید آورد، و نیکی ها را در بهترین و زیباترین قالب و با بهترین آرزوها، بنمایاند.و چنین بود که نوروز با زایش هنر توام شد. و چنین بود که هنرهایی از گونه ی نمایش، موسیقی، آواز، سخنوری، شعر ، سرود، نگارگری و هنرهای دستی، چه در سطح محلی و چه در سطح ملی در گستره ی جهان ایرانی همه از نوروز متاثر بودند و در کنش متقابل خود با نوروز، بر آن اثر داشته اند و در استمرار نوروز تا به زمانه ی ما، همچنان با آن همراهند.منبع : آریا بوم
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 385]