واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
پیشنهاد نوروزی-3/ رمز و رازهای یک بینام کننده جذاب فرهنگ > کتاب - نوروز اگرچه برای ایرانیها بیشتر با سفر و دیدوبازدید همراه است اما رفتار پسندیده مطالعه در کنار «عیدی کتاب» نیز از زمانهای دور در میان ما رواج داشته است.
به گزارش خبرآنلاین، آخرین رمان محمدرضا کاتب با عنوان «بی ترسی» از این دست کتاب هاست. این رمان ادامه قابل اعتنایی در مکتب رمان نویسی کاتب است. مکتبی که می شود آن را رمان رئالیزم جادویی از نوع ایرانی اش دانست. داستانی که نسبت فرا واقعیت در آن بسیار بیشتر از واقعیت است و به سبک معمول کاتب قرار نیست که این واقعیت ها شسته و رفته به دست مخاطب برسد. بی ترسی روایتی است ساده از سفر به درون انسان که ابزار خاص خودش را می طلبد. رمانی که می شود روی هر صفحه و سطرش مدتها ایستاد و فکر کرد. داستان بیترسی با شرح زندگی فردی شروع میشود که در سطور اول رمان اذعان دارد هیچگاه نتوانسته در زندگی برای خود نامی داشته باشد. او یک روز صبح در مقابل آئینه با یک «بینام کننده» مواجه میشود. فردی که با شروع بیان قصه زندگیاش برای او مشخص میشود که در تمام عمرش با گرفتن نام افراد از آنها و گرفتار کردنشان به مصائب و بیماریهایی آنها را به انواع خودآزاری و دیگرآزاریها دچار میکرده است. داستان کاتب در این رمان با بیان شرح زندگی این «بینامکننده» شروع میشود و این شرح به سبک بیشتر داستانهای کاتب، رمان را به فضاهایی سوررئال وارد میکند. رمان با این جملات آغاز میشود: «... همه عمر «بی نام» بودم: سال ها در آرزوی داشتن یک نام جنگیده بودم و وقتی به آن نام دیگر احتیاجی نداشتم، یک روز صبح که از خواب بیدار شدم دیدم توی آیینه «نام کننده» بزرگی مقابلم ایستاده. نام کننده ای که خودش هنوز نامی نداشت، و فقط زادِ پدرش بود. نام کننده بی نامی که نامش چنان وحشتی تو دل ها می انداخت که قابل باور حتی برای خودش نبود.» بازی پیرمرد از اینجا شاید شروع شده بود که گفته بود هیچ وقت اسمی نداشته و حالاهم نمی تواند اسمی روی خودش بگذارد. و از من خواست یک اسمی برایش انتخاب کنم. خب آن موقع ها من یک پسر کم سال و بازیگوش بودم، و فکر می کردم این یکجور بازی تازه است. خیلی خوشم آمده بود. چون تو عرض چند روز کلی اسم برایش پیدا کرده بودم: هر اسمی را می گفتم پیرمرد تو فکر می رفت و بعد می گفت با آن اسم یکجوری واضح می شود. من نمی دانستم واضح شدن یعنی چه، فقط می دانستم از آن اسم خوش اش نیامده. خب اگر خوش اش می آمد دیگر آن طوری سرگرم نبودیم: و من نمی توانستم تمام روز دنبال اسم های جورواجور باشم. نمی فهمیدم کی روز می شود و کی شب. و این طوری بود که خیلی زود اسم هایم تکراری شده بودند.
زاد یک بار گفته بود: «همه عمر پی مقصر بی نامی ام بودم: پی کیمیایی بزرگ: آن کیمیا چنان سایه می انداخت روی من و تمام اعمالم که دیگر هیچ چیزی نمی توانست آزارم بدهد. حتی چیزهای کم اهمیتی مثل کشتن و زجر دیگران یا خودم دیگر برایم اهمیتی نداشت. دسته دسته آدم زیر پاهایم جان می دادند و من میان حدقه های بیرون زده چشم هایشان فقط آن کیمیا را می دیدم. در ظاهر همه این کارها برای آن انجام می گرفت که بتوانم یک نام دهنده بشوم، اما دلیل و سر اصلی من این نبود.» * همچنین در بخشی از این رمان میخوانیم: «...همه چیزهای متضاد جهان جزیی از یک چیزِ واحد هستند... دانشمندان زیادی تا به حال این نکته را کشف کرده اند که علم و فهم، باری بسیار سنگین بر دوش صاحبش است. این هم رمز و معنی است و هم حقیقت و واقعیت. نمی شود این ها را از هم جدا کرد. وقتی وزن سئوال های بسیار و درد نادانی و بی پاسخی، روی شانه های آدمی می افتد، آن آدم زیر آن بار نمی تواند طاقت بیاورد. به زمین می خورد و زیر آن بار تمام استخوان هایش خرد می شود. بار علم و معرفت و هنر بدباری است. چون فقط سودش برای دیگران است. و برای خود عالم جز یک بارِ سنگین و بی اندازه زجرآور چیزی نیست. اینکه چرا چنین آدم های باهوشی به دام آن می افتند، قصه ای جداگانه دارد. به گمانم چیزی از جنس عشق و دیوانگی است...این خواسته و آرزوی خیلی از بزرگان تاریخ است که در صدر کشوری، حکمت، علم و دانش حکومت کند. به جای حکومت چند نفر احمقِ دغل باز و کودن و بی رحم، علم و دانش به مردم و کشورها حکومت کند. دیگر احمق های خون ریز، صرف آنکه پدرشان پادشاه بوده، با کمک عده ای کاسه لیس خودبین، دیگر نمی توانند تاج بر سر بگذارند و جان و روح ملتی را بازیچه نفرت و خودخواهی خودشان قرار بدهند. حکومت بر مردم چیزی نیست که عده ای ثروتمند به خاطر ثروتی که دارند بتوانند آن طور که می خواهند کشور را سر انگشتانشان بچرخانند. و هر چه منافع آن هاست، منافع همه ملت هم باشد. باید آن کسی حکومت را به دست بیاورد که لیاقتش را داشته باشد. به وسیله کیمیای سعادت ما سرکشان را بی نام می کنیم و ارمغانمان برای مردم، آبادانی و عدالت و شادکامی است.» این کتاب را انتشارات ثالث در 180 صفحه و با قیمت 8500تومان روانه بازار نشر کرده است.
6060
دوشنبه 4 فروردین 1393 - 12:13:51
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]