تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 8 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه انسان چهل ساله شود و خوبيش بيشتر از بديش نشود، شيطان بر پيشانى او بوسه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

ویترین طلا

کاشت پای مصنوعی

مورگیج

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802540688




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ترکیب‌بند فاطمی منتشرنشده رجبعلی‌زاده کاشانی/ گرفته پیچش خون تو در رگ عالم...


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ترکیب‌بند فاطمی منتشرنشده رجبعلی‌زاده کاشانی/
گرفته پیچش خون تو در رگ عالم...
علی رجبعلی‌زاده کاشانی شاعر معاصر کشور با سرودن ترکیب‌بندی به توصیف مظلومیت بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س) پرداخته است.

خبرگزاری فارس: گرفته پیچش خون تو در رگ عالم...


به گزارش خبرگزاری فارس از کاشان، علیرضا رجبعلی‌زاده کاشانی شاعر جوان خوش‌ذوقی است که با وجود حضور یک دهه‌ای در عالم بیت و قافیه، توانست در مدت نسبتا کوتاهی نام خود را به عنوان یک شاعر صاحب سبک در عرصه شعر و ادب مطرح کند. «باغ در حصار مصائب» و «مترسک عاشق چشمان زاغ است» دو  مجموعه برجسته منتشر شده از این شاعر نوپرداز است که پس از انتشار موفقیت‌های قابل توجهی را برای وی به ارمغان آورده است. علاقه و کوشش وافر رجبعلی‌زاده در حوزه غزل مدرن از یک سو و بهره‌گیری از اصول شعر کلاسیک به خصوص سبک خراسانی لحن شعری او را به سمت تکامل و جامعیت سوق می‌دهد. حاصل حضور این شاعر جوان در جشنواره‌های و کنگره‌های ادبی مختلف، کسب مقام‌هایی بود که آخرین آن در پنجمین جشنواره کشوری شعر ملی زاگرس رقم خورد. علیرضا رجبعلی‌زاده کاشانی در یکی از آخرین سروده‌های خود در قالب«ترکیب‌بند» به مقام بانوی دو عالم حضرت صدیقه کبری(س) ادای احترام کرده و با بهره‌گیری از واژگان پراحساس مظلومیت بانوی آب و آینه را به زیبایی تصویر کشیده است. و در خصوص حس و حال و هوای خود برای سرودن این شعر در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در کاشان اظهار داشت: سرودن برای بانوی عصمت حضرت فاطمه زهرا(س) به‌ همان اندازه که دریچه‌ای گشوده به آفاق نور و نیاز می‌نماید چنان دشوار ست که شاعر خویشتن خود را در سیطره و مغناطیس این نام بزرگ و وجود آسمانی گم می‌کند و پس از آن دیگر هر چه هست فاطمه است و فاطمه است و فاطمه است. ترکیب‌بند فاطمی این شاعر جوان را که هنوز به مرحله انتشار نرسیده را در زیر می‌خوانید:   شب‌ست و سوی تو راهی مگر که باز کند دل شکسته؛ اگر ساز گریه‌ساز کند شب‌ست و جامه‌ دران غمی که در دل من ز روضه‌های تو در پرده حجاز کند پناه برده‌ام امشب به  " درد"  از سر‌‌ ِدرد مرا مباد خدا از تو بی‌نیاز کند هنوز شام غریبان  نبود و می‌دیدم شکسته‌وار نشسته‌ست تا نماز کند مدینه، خواب و چراغ تو روشن از آهی که شرح قصه سوز تو را دراز کند   چگونه از تو نگویم که آسمان هر صبح به پرده‌پوشی ماه از تو کشف راز کند؟   لب کبود تو از "آه " سر نمی‌تابید زمانه  درد تو را گرچه بر نمی‌تابید     چو گریه می‌شکند در گلو شب آخر چگونه لب بگشایم بگو شب آخر؟   چگونه لب بگشایم  امید رفته به باد؟! چگونه  آه، گل آرزو ! شب آخر؟   چه شبنم عرقی بر جبین گل  پیداست در آتش تب جانسوز او شب آخر    به چهره  رنگ ندارد گلم، هنوز اما پرست خانه‌ام از رنگ و بو شب آخر   نشسته‌ام به تماشای پر کشیدنش از حصار نه توی دردی "مگو"  شب آخر   قسم به موی پریشان زینب، این غم را به گریه شرح دهم مو به مو شب آخر    سر حسین به دامان،  مگر چه زمزمه داشت لبت، به بوسه‌ای از آن گلو شب آخر؟ ز روضه عطش کودکان به سینه مشک نمانده جز نم اشک عمو شب آخر     رسیده بود شب آخر و هم از این شب شبی نبود علی  سر نهد به بالین، شب...   به دست، رشته باران، به سر، مفاتیحش به اشک خورده گره  دانه‌های تسبیحش   به گریه بر سر سجاده ماه منکسری ست که روشن ست شب از شعله مصابیحش   اشارتی ست از او  "گوهر خزانه غیب" هموست "کوثر" و کوثر به اوست تلمیحش   پس از پدر چقدر گوش نخل‌ها هر شب شنیده شور به خون خفته تواشیحش   صحیفه‌ایست که آیات بیناتش را نشست زینب، عصر دهم به تشریحش   نشسته گرد غریبی به چادر مادر چه کرده‌ای دنیا ! با دل پر مادر...؟   قیامتی‌ست اگر، قامت کشیده اوست رکوع یکسره دیده‌ای؟ قد خمیده اوست    غرور باغ به  زخم تبر نمی‌میرد بهار، سرو جوان خزان رسیده اوست    گذشته است ازین کوچه و به دیوارش هنوز مانده به جا سایه تکیده اوست    چگونه چشم ببندد به غربت حیدر؟   مدینه، کوفه آینده‌ای به دیده اوست   به مسجد آمده با تیغ  "آه" برانش که وقت خطبه چو فولاد آبدیده اوست   گلی شکفته به نیزه‌ست، سر بگردان و سر حسین ببین یا سر بریده اوست     حدیث شکوه او ناتمام و خطبه تمام به خون نشسته به خون، دیدگان «خیرالانام»     خدا در آینه این سان مگر تبسم کرد: تو را به هیات عشق آفرید و دل گم کرد   تو را به هیات عشق آفرید و با هستی به این سه حرف مقدس شبی تکلم کرد   به احترام تو برخاست کوه و، دریا نیز شکوه نام تو را برده و تلاطم کرد چه رفته است بر او از عناد این مردم که دست آه به سوی خدای مردم کرد؟   حدیث سوختن در حدیث مختصری‌ست از آتشی که به پا پشته‌های هیزم کرد   غدیر غربت مولا و اشک فاطمه بود که خون دیده تاریخ در دل خم کرد   غم عزیز! غم آشنا! غم پنهان! چرا مزار تو از دیده همه پنهان؟   ز محرمان حریم حرم یکی، مادر که جمع خانه یکی داشت کم، یکی مادر دو عاشقند شهیدان هم، یکی، بابا دو عاشقند شهیدان هم، یکی، مادر بهشت زیر قدم‌های مادرانه توست تو را که خوانده پدر، محترم یکی مادر امان برید از او آه، درد پهلویی که بر نداشت قدم از قدم یکی، مادر به زهر قاتلت آری گرفته‌ای امشب ز کودکان علی آی غم ! یکی مادر به گریه گفت علی: کشته جفاست حسین حسین گفت: شهید ستم، یکی مادر   ببین که فاطمه‌ات را چه بی‌کس آوردم امانتی که سپردی به من پس آوردم   نهاده‌اند به دیوار بی‌کسی سر را سه چار طفل، تماشای یاس پرپر را به بام بر شده امشب "بلال" و لرزانده‌ست اذان گریه او شانه "ابوذر" را  ز نای "استن حنانه" می‌توان تا صبح شنید ناله محراب و آه منبر را به یاد آن پرو بال شکسته، عمری شهر شکسته دید دو بال قنوت حیدر را رسیده لیله قدری که از دو چشم علی نزول داده خدا آیه آیه کوثر را  به نیزه دید جهان از پس فراق رسول سر حسین علی را  و  "ثقل اکبر" را   شب فراق تو سنگین، شب فراق تو سرد شب فراق تو با جان ما چها که نکرد   تو را به خاک حرم‌خانه مدینه سپرد علی، که راز شریف تو را به سینه سپرد مقدر تو از آغاز قصه آن سنگ‌ست که در کمین تو دستی به آبگینه سپرد پس از تو گردش چرخ زمانه،  دستاسی‌ست که دست‌های علی را به دست پینه سپرد   پس از تو از دم  "شمشیر کفر" یا گذراند زمانه جان تو را، یا به  "زهر کینه"  سپرد سر حسین تو میراث " کربلای تو"  بود که خطبه‌های تو، با زینب و سکینه سپرد به عشق توست اگر کشتی نجات، "حسین" غریق موج بلا را به این سفینه سپرد   به شانه  گوشه تابوت فاطمه‌ست مرا ز هیچ و پوچ جهان، فاطمه همه‌ست مرا   دلم گرفته از این روز و روزگاری که... نشسته بی تو بر آیینه‌ام غباری که... شبانه -  از تو چه  پنهان-  ز خون دیده من دمیده یاس کبودی سر مزاری که... غریب وار ز تشییع نیم دیگر خویش به خانه آمده‌ام داغدار یاری که... اگر چه " بار امانت" رسانده‌ام به  رسول شکسته پشت مرا داغ یادگاری که ... ز دردهای تو، خورشید خون‌چکان سری‌ست ز شرق نیزه برآورده نیزه‌داری که... غبار راه به اشک تو شسته خواهد شد غروب آمدن سرخ تک‌سواری که ...   عبای  آه  مرا رشته رشته بافته‌اند شب فراق" تو" فرق علی شکافته‌اند   شکفته صبحی  و آیینه ها کبود شده دمیده " آه"  تو چون آتشی که دود شده گرفته پیچش خون تو در رگ عالم چکیده اشک تو بر جان خاک و رود شده ستون عرش خداوند در افق پیداست ز خانه ای که در آن  "آه"  تو عمود شده میان جان تو و جان آینه سری ست که تا شکسته‌ای،  آیینه در سجود شده هزار مرتبه در خود شکسته و هر بار هزار مرتبه آیینه شهود شده سر که داشت به دامان، به گریه عصر دهم، که پر ز خون گلویش کلاهخود شده ...؟      ز مد " آه"غریب تو مهر و ماه گریست پس از تو دیده دریا به دوش چاه گریست     به " زهر آه" سرشته‌ست سر نامش را زمانه خواست گر اینگونه تلخ، کامش را    به رنگ شام غریبان ببین قعودش را به حال صبح قیامت نگر قیامش را    به مستمند و یتیم و اسیر بخشیده ست سه روزه سفره افطاری صیامش را به پس گرفتن حق علی برآورده‌ست خود از نیام چو تیغ دودم، کلامش را کجای "واقعه" را دیده کاینچنین آکند به بوی سیب از آغاز ره مشامش را؟ کسی چنانکه علی دید و خواست درک نکرد شبیه فاطمه تنهایی امامش را   چو راز غصب "فدک" سینه سینه در تو گمم چنین به سوگ تو و قصه "غدیر خمم"   ز داغ‌ها به دلم آنچه سخت مشروح‌ست صحیفه غم دیرینه تو مفتوح‌ست ز پنج حرز مقدس- که نام آل عباست - یکی چنانکه تویی حرز کشتی نوح‌ست تو اسم اعظم دردی که با شنیدن تو به نوحه آمده خیل ملائک و روح ست چه نسبت ست تو را با تن کبود؟ آنگاه که زخم روشن آیینه "جان مجروح"ست   چو نی ز نای تو- این سرّ سر بریده - مگر دمیده با لب عطشان، حسین مذبوح‌‌ست؟   هم از نخست به خون  قلم چکامه کنم به نام نامی "زهرا" که ختم نامه کنم... انتهای پیام/63009/ش40

92/12/24 - 17:12





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن