محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826010053
جزیره مجنون,عملیات خیبر وقتی که جگر همسنگرم را در دستم دیدم
واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران:
جزیره مجنون,عملیات خیبر وقتی که جگر همسنگرم را در دستم دیدم
خمپاره آن سوتر منفجر شد، خودم را پرت کردم زمین، تکهای گوشت لخت افتاد روی دستم، خونی بود و دستم را داغ کرد.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، صحنه هایی هست که هیچ وقت از ذهن آدم پاک نمی شود، صحنه های جنگ از جمله از آن صحنه هاست که گاهی با یادآوری نام یک عملیات، خاطره ای فراموش نشدنی در ذهن تداعی می شود؛ یکی از خاطرات رزمندگان را که در کتاب «پل های خیبر» آمده است، می خوانیم:
در آن سوی منطقه، طرف جزیره مجنون عملیات «خیبر» شروع شده بود که قند را تو دل همه مان آب می کرد؛ پس ما باید از این سو به دشمن فشار می آوردیم تا بچه های آن طرف، از جزیره فتح شده حفاظت کنند. رفتیم به منطقه پاسگاه زید، شب درگیری شروع شد و ما تا صبح زیر آتش شدید خمپاره ها و توپ های عراق ماندیم. سرانجام دستور رسید به عقب برمی گردیم. به راه افتادیم. من و «علی تهوری» باهم حرکت می کردیم.
رسیدیم به یک کانال که عمقش تقریبا 15 متر و عرضش سه متر بود. ارتباط دو طرف کانال با یک تخته دراز و لرزان بود. آهسته و با دقت داشتیم از روی آن پل لرزان می گذشتیم که علی تهوری گفت: «آخ!» و دست روی شکمش گذاشت. از لای انگشتانش خون بیرون زد. به هر زحمت بود رسیدیم به آن طرف. از آن طرف، افاضل آمد از روی کانال رد شود که پرت شد پایین. دلم ریخت. ته کانال پر بود از مین و سیم خاردار، اما به خواست خدا افاضل چیزیش نشد. یکی از بچه ها نوک اسلحه افاضل را گرفت و او را بیرون کشید.
زیر بغل علی را گرفتم و دویدیم. رسیدیم به یک میدان مین که معبر داشت. ما از همان معبر به راه افتادیم. وسط های میدان مین، سخاوت را دیدم که گلوله ای به پایش خورده و روی زمین افتاده است. بلند شد و لنگ لنگان به راه افتاد. گفتم: «اسلحه ات را بده من تا برایت بیاورم» قبول نکرد و با روحیه خوب، همراه ما تا آمبولانس آمد.
علی و سخاوت سوار آمبولانس شدند و رفتند عقب. در عقبه، سوار ماشین شدیم و به اردوگاه برگشتیم. گردان نیرو گرفت و سریع سازماندهی شد. در آن زمان، حضرت امام در یکی از بیانات فرموده بود که «جزایر مجنون باید حفظ شود» و از آن طرف، صدام به فرماندهانش یک هفته وقت داده بود تا جزیره را پس بگیرند.
گردان حضرت موسی بن جعفر(ع) به فرماندهی «غلامرضا آقاجانی» رفتند جزیره و با یک مقاومت جانانه که یکی از حماسه های دفاع مقدس را آفرید، توانستند جزیره را حفظ کنند. نوبت به گردان ما رسید که به جزیره برود. همزمان با ورود ما، پاتک های دشمن شروع شد. صدای صفیر گلوله و خمپاره ها با انفجار توپ ها و کاتیوشاها دست به دست هم داده بود تا در دل فرزندان روح الله لرزشی به وجود آورد. بسیجی ها مانند کوه هایی بودند که بزرگترین توفان ها هم نمی توانست آنها را تکان بدهد.
بیشتر شب ها را در آماده باش و زد و خورد به صبح می رساندیم و همزمان با رسیدن اولین نیزه های نورانی خورشید به زمین که از مشرق به پرواز درمی آمدند، پاتک های شدید دشمن شروع می شد. زمین مثل گهواره می لرزید و ترکش و آب و گل بر سر و روی بچه ها پاشیده می شد. گلوله توپ ها با نظم و به فاصله هر چند سانتی متر منفجر می شد و موجش تا مسافتی می رفت.
در یکی از روزها پیکر نورانی «محسن رفیعی» همه را مات و مبهوت کرد. آن خورشید شهید را داخل یک تویوتا گذاشتیم تا ببرند در آرامگاه کهکشانی اش دفن کنند. یک قسمت از جزیره هنوز دست دشمن بود. عراق با نگه داشتن آن قسمت توانسته بود در کار بچه ها خللی وارد کند.
قرار شد شبانه بچه ها به آن منطقه حمله و آنجا را تصرف کنند. شب شد و ما هم با یاد چهارده معصوم زدیم به دل عراقی ها و رفتیم جلو. تا آفتاب از پشت کوه های مشرق سر در بیاورد، پشت خاکریز مورد نظرمان مستقر شدیم و سنگر کندیم، عراقی ها -که اگر کاردشان می زدی، خون شان درنمی آمد- صبح اول وقت، با یک گردان تانک ریختند تو منطقه که ما را بترسانند و عقب بزنند. بچه ها هم که حالا سرمست از پیروزی بودند، با آرپی جی افتادند به جان تانک ها، تانک های دشمن در مسافت پانصد-ششصد متری جولان می دادند و برایمان خط و نشان می کشیدند، اما جرأت نزدیک تر شدن به خط را نداشتند.
بعد از نماز ظهر و عصر و خوردن ناهار، حدود ساعت دو - سه بود که من و افاضل به سنگری رفتیم و نشستیم تا کمی خستگی در کنیم. ناگهان صدای انفجار شدیدی بلند شد و به دنبال آن سنگر رو سرمان خراب شد. از بالای خاک صدای «مرجانی» را شنیدم که گفت: «حسن، حسین سالمید؟»
شانس آورده بودیم که سرمان زیر خاک نبود و تیرک های روی سنگر، جان پناه سرمان شده بود و کمی هوا بود که مانع خفگی مان شد. دو نفری داد زدیم: «هنوز سالمیم! یه کاری کنید».
سنگر خراب شد، تکانی خورد و من و افاضل خودمان را بیرون کشیدیم. تا آمدم دو - سه نفس عمیق بکشم، خمپاره دیگری آن سوتر منفجر شد. خودم را پرت کردم زمین. تکه ای گوشت لخت افتاد روی دستم. خونی بود و دستم را داغ کرد. اول فکر کردم تکه ای از بدن افاضل است، اما او سالم بود. خوب که دقت کردم، جگر بود؛ جگر آدم! چند لحظه بعد که گرد و غبار نشست و از گیجی بیرون آمدم، آن طرفتر جنازه متلاشی شده مرجانی حالم را دگرگون کرد. آن تکه جگر، جگر مرجانی بود. بدن متلاشی شده را لای پتو گذاشتیم حالم حسابی گرفته شد.
شب، دشمن با خفت عقب کشید؛ خبر نداشت که خاکریز ما 50 نفر بیشتر نیرو ندارد. شب را با اجساد پاک شهدا در آن بیابان خدا به صبح رسانیدم . ساعت 12 ظهر روز بعد گردانی دیگر آمد و ما عقب رفتیم. سال نو از راه زمستان رسید و مادر سنگرهای خونین جزیره سال نو را تحویل گرفتیم. حدود 20 فروردین به عقب برگشتیم چه شب هایی را در جزیره گذراندیم. شب های سرد و پر زد و خورد.
شب هایی که تشنه می ماندیم و مجبور می شدیم زمین را بکنیم تا به آب برسیم و وقتی به آب می رسیدیم، آب، شور از کار در می آمد و کانالی که در خط کنده بودیم و درون آن حرکت می کردیم تا از تیر تراش ها و ترکش ها در امان بمانیم. سرانجام رسید روزی که از پل های خیبر خداحافظی کردیم.
تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۰:۴۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 85]
صفحات پیشنهادی
وقتی که جگر همسنگرم را در دستم دیدم
وقتی که جگر همسنگرم را در دستم دیدم خمپاره آن سوتر منفجر شد خودم را پرت کردم زمین تکهای گوشت لخت افتاد روی دستم خونی بود و دستم را داغ کرد صحنه هایی هست که هیچ وقت از ذهن آدم پاک نمی شود صحنه های جنگ از جمله از آن صحنه هاست که گاهی با یادآوری نام یک عملیات خاطره ای فراموشطرفداران استقلال کلاهشان را قاضی کنند؛وقتی دستم خالی است چهکار کنم؟ قلعهنویی:کجای بازی با الشباب بِکِش بِکِش
طرفداران استقلال کلاهشان را قاضی کنند وقتی دستم خالی است چهکار کنم قلعهنویی کجای بازی با الشباب بِکِش بِکِش بود صحبت از پیر بودن استقلال کارشناسی نیستسرمربی تیم فوتبال استقلال گفت کجای بازی با الشباب بِکِش بِکِش بود که مربی حریف گفته ما بازی مستقیم انجام دادیم به گزارش خبرگزاروایت مریم کاظمزاده از دستمال سرخها/2 وقتی شهید شدم دستمال سرخم را ببندید گردنم
روایت مریم کاظمزاده از دستمال سرخها 2وقتی شهید شدم دستمال سرخم را ببندید گردنمشهید اوسطی گفت وقتی من شهید شدم دستمال سرخم را ببندید به گردنم اما در سردخانه بیمارستان که جنازه منصور اوسطی را دیدم دستمال سرخش را به گردن نداشت اصغر وصالی جلو رفت و دستمال خودش را از گردن بازهیچ یادی از «دستمال سرخها» در این 33 سال نشده است/ داستان یک پاسدار شهید که عضو گارد جاویدان شاه بود
فرهنگ و هنر سینمای ایران همسر شهید اصغر وصالی هیچ یادی از دستمال سرخها در این 33 سال نشده است داستان یک پاسدار شهید که عضو گارد جاویدان شاه بود همسر شهید اصغر وصالی در مراسم اکران فیلم چ در دانشگاه تهران ضمن تشکر از حاتمیکیا و بابک حمیدیان بازیگر نقش همسر شهیدش گفت ذکرنظر ربیعی برای افزایش دستمزد
نظر ربیعی برای افزایش دستمزد رئیس کارگروه مزد مجمع عالی نمایندگان کارگران ایران از دستور وزیر کار به معاونت روابط کار مبنی بر آغاز جلسات شورای عالی کار از هفته آینده به صورت رسمی خبر داد و گفت نظر غیر مستقیم وزیر تعاون برای دستمزد افزایش۲۵ درصدی است کد خبر ۳۸۰۳۷۹ تاریخ انتشارفارس گزارش میدهد وقتی یک مسافر نوروزی 100 مرتبه سرشماری میشود
فارس گزارش میدهدوقتی یک مسافر نوروزی 100 مرتبه سرشماری میشوددر نشست کارگروه سفرهای نوروزی که امسال به نام ستاد هماهنگی خدمات سفر تغییر نام داده مشکلات اساسی این استان در هنگامه سفرهای نوروزی مطرح شد که از جمله آنها اظهار نظر در خصوص آمارهای غیر واقعی تعداد گردشگران بود به گزاوقتی برف، آب و برق را هم قطع میکند!
وقتی برف آب و برق را هم قطع میکند بارش سنگین برف در صومعهسرا استان گیلان باعث مسدود راههای شهری و قطع آب و برق شد که با حضور و تلاش نیروهای امدادرسان در استان و شهرهای مجاور پیگیری میشود 1392 11 16رابطه تورم 40 درصدی با دستمزد کارگران
رابطه تورم 40 درصدی با دستمزد کارگران کد خبر ۳۸۰۳۶۶ تاریخ انتشار ۳۰ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۸ ۴۱ - 19 February 2014 در حالی که نرخ افزایش دستمزد سال آینده کارگران نزدیک به 100 هزار تومان اعلام شده از هم اکنون محافل کارگری اعتراض خود به این موضوع را بیان داشته اند وزارت کار هنوز میکارگران در انتظار افزایش 35 تا 40درصدی دستمزد/ کارگران از دولت طلبکارند/ احمدینژاد هیچگاه حقوق کارگران را برا
یک فعال کارگری کارگران در انتظار افزایش 35 تا 40درصدی دستمزد کارگران از دولت طلبکارند احمدینژاد هیچگاه حقوق کارگران را براساس قانون افزایش نداد یک فعال کارگری معتقد است که دولت احمدی نژاد هیچگاه دستمزد کارگران را براساس قانون افزایش نداد علی اکبر عیوضی فعال کارگری در گفتگو بجزیره صدرا | معرفی جاذبه های گردشگری ایران
جزیره صدرا یک جزیره صنعتی کوچک است که در شرق شهر بوشهر قرار دارد و محل استقرار صنایع کشتیسازی و سکوسازی بوشهر است از سال ۱۳۷۴ تلاش شد تا ارتفاع این جزیره را ۲ و نیم متر از سطح دریا بالا آورند تا زمینه برای نصب تأسیسات مورد نیاز فراهم شود شرکت صدرا که در این جزیره مستقر است درجزیره ام سیله | معرفی جاذبه های گردشگری ایران
جزیره ام سیله که با نام جزیره خان نیز شناخته میشود با مساحتی در حدود 4 کیلومتر مربع در غرب بُردخون در شهرستان دیر قرار دارد جزیره خان کاملاً مسطح میباشد به طوری که تحت تأثیر جزر و مد بخش اعظم آن را آب فرا میگیرد جزیره خان خالی از سکنه بوده اما سواحل ماسهای آن محل تخمگجزیره جبرین | معرفی جاذبه های گردشگری ایران
این جزیره در مجاورت سواحل بخش بردخون شهرستان دیر قرار دارد و فاصله آن تا بردخون حدود 13 کیلومتر است این جزیره به شکل مستطیل بوده و دارای طول 12 کیلومتر و عرض 5 کیلومتر میباشد آب و هوای این جزیره گرم و مرطوب و در حال حاضر خالی از سکنه است و زیستگاه پرندگان دریایی میباشد این جوقتی مهناز افشار پوشش را برای عکاسان مناسب میکند
وقتی مهناز افشار پوشش را برای عکاسان مناسب میکند 1392 11 15گزارش الجزیره از افزایش قدرت منطقهای ایران و چالشهای پیش روی کشورهای حاشیه خلیج فارس: ایران خطری برای فروپاش
گزارش الجزیره از افزایش قدرت منطقهای ایران و چالشهای پیش روی کشورهای حاشیه خلیج فارس ایران خطری برای فروپاشی قدرت منطقهای کشورهای عربی است سایت شبکه خبری الجزیره در گزارشی با عنوان خلیج فارس و ایران واقعیتهای جدید استراتژی های جدید به گشوده شدن صفحه جدیدی از روابط ایران ووقتی ولیعهد انگلستان عربی میرقصد
وقتی ولیعهد انگلستان عربی میرقصد ولیعهد انگلیس که به عربستان سعودی سفر کرده است در مراسم رقص شمشیر با حضور مقامات این کشور حضور یافت شاهزاده چارلز ولیعهد انگلیس و وارث تاج و تخت این کشور در این مرسام لباس عربی دشداشه به تن داشت و یک دستار و یک خنجر تشریفاتی نیز به همراه داشترقم فوق نجومی دستمزد کارلوس کیروش
رقم فوق نجومی دستمزد کارلوس کیروش به نوشته یک سایت افریقایی کی روش سالی نزدیک به 2 میلیون دلار از ایران می گیرد گل خبر توافق کارلوس کی روش با تیم ملی افریقای جنوبی – که فدراسیون فوتبال ایران و افریقای جنوبی آن را تکذیب کرده اند – سوژه گزارش سایت iol شده است به نوشته ایوقتی ولیعهد انگلیس به ساز سعودیها میرقصد+تصاویر
وقتی ولیعهد انگلیس به ساز سعودیها میرقصد تصاویرپرنس چارلز که در تور خاورمیانهای خود به عربستان سفر کرده با حضور در مراسم جنادریه لباس محلی پوشید و در رقص شمشیر شاهزادههای سعودی شرکت کرد به گزارش خبرگزاری فارس شاهزاده چارلز فرزند ارشد و ولیعهد الیزابت دوم ملکه انگلستان-
گوناگون
پربازدیدترینها