تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833821184
روایت مریم کاظمزاده از دستمال سرخها/2 وقتی شهید شدم دستمال سرخم را ببندید گردنم
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: روایت مریم کاظمزاده از دستمال سرخها/2
وقتی شهید شدم دستمال سرخم را ببندید گردنم
شهید اوسطی گفت: «وقتی من شهید شدم دستمال سرخم را ببندید به گردنم ...» اما در سردخانه بیمارستان که جنازه منصور اوسطی را دیدم دستمال سرخش را به گردن نداشت. اصغر وصالی جلو رفت و دستمال خودش را از گردن باز کرد و دور گردن او بست.
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، مریم کاظم زاده از معدود خبرنگاران و احتمالا تنها زنی است که در حین درگیری های پاوه به آنجا سفر کرد و شروع به تهیه گزارش از وضعیت مردم نمود. او در این سفر با دکتر چمران و گروه دستمال سرخها همراه میشد و در بدترین شرایط به ثبت وقایع آن روزها مشغول بود. شاید همین جسارت و شجاعت او بود که فرمانده گروه دستمال سرخها دل در گرویش گذاشت و با او ازدواج کرد. اگر چه روزگار با این زوج یار نبود و تنها مدتی کوتاه توانستند در کنار هم باشند آن هم در شرایط جنگی اما مریم کاظم زاده هنوز با عشق خاصی از اصغر وصالی و خاطرات آن روزها صحبت میکند. وی در کتاب خبرنگار جنگی نحوه آشنایی اش را با فرمانده دستمال سرخها اینگونه تعریف میکند: *** ... اکنون دیگر شهید اصغر وصالی باور کرده بود که من هم به عنوان یک خبرنگار، جرات حضور در صحنههای درگیری و رویارویی با خطر را دارم. رفتارش با من نرم شده بود. وقت سوار شدن، اجازه داد جلو بنشینم. تا مریوان بیش از یک ساعت راه داشتیم. آسمان تاریک شده بود. بچهها نگران حال منصور (یکی از بچه های گروه دستمال سرخ ها که مجروح شده بود) بودند. اصغر وصالی چند سوال کوتاه از من کرد. از علاقهام نسبت به کاری که دارم پرسید. همچنین علت انتخاب رشته خبرنگاری و عکاسی و انگیزه آمدنم را به کردستان جویا شد. به کلی از موضع قبلیاش نسبت به من عقبنشینی کرده بود. شاید حال و حوصله درستی نداشت و نگران حال منصور اوسطی بود و به روی خودش نمیآورد. وارد شهر مریوان شدیم. من در پادگان مریوان پیاده شدم. اصغر و بقیه بچهها برای دیدن منصور عازم بیمارستان شدند. غاده (همسر شهید چمران که او هم کرستان حضور داشت) چشم به راه من بود. از دیدن او بسیار خوشحال شدم و مشتاق بودم هر چه زودتر، تجربه نخست خود را به طور کامل برای او شرح دهم. اما نمیدانستم از کجا باید آغاز کنم. به انگلیسی پشت سر هم به او میگفتم: «تو نمیدونی... تو نمیدونی.» اسماعیل و بچههای اصغر با هم پچپچ میکردند. ظاهرا مسئلهای پیش آمده بود. کنجکاو شدم. رفتم به طرف آنها. غاده متوجه موضوع شده بود. سعی داشت تا مانع جلو رفتن من شود. کنجکاو شدم. چند قدمی جلو رفتم. رو به اسماعیل کردم و او بدون مقدمه گفت: «داریم میریم بیمارستان.» پرسیدم: «چی شده؟» اسماعیل قدری من من کرد و گفت: «مبارک باشه خواهر، منصور اوسطی شهید شد.» برای چند لحظه بهت زده شدم. رو به غاده کردم و پرسیدم: «این چی میگه؟» غاده سری تکان داد. حرف اسماعیل را تایید کرد. پیش از این خبر داده بودند منصور زنده میماند. اما حالا... از اسماعیل پرسیدم: «حالا کجاست؟» جواب داد: «تو بیمارستان. ما داریم میریم اونجا.» گفتم: «منم میام.» همراه بچهها حرکت کردیم. تمام طول راه به حرفها و رفتار آن روز منصور که با دوستانش داشت، فکر میکردم. خوابی که دیده بود و با آب و تاب بسیار از آن حرف میزد و همچنین به یاد وصیتی که به بچهها کرد و چندین مرتبه به زبان آورد: «وقتی من شهید شدم دستمال سرخم را ببندید به گردنم و وقتی خاکم کردید اونو بذارین رو مزارم.» اما در سردخانه بیمارستان که جنازه منصور اوسطی را دیدم دستمال سرخش را به گردن نداشت. اصغر وصالی جلو رفت و دستمال خودش را از گردن باز کرد و دور گردن او بست. اصغر وصالی میگفت: «معنی و مفهوم این دستمال اینه که ما تعهدی رو به گردن داریم که نسبت به خون شهدامون وفادار بمونیم.» این حرکت سمبلیک ناشی از فکر خود اصغر بود و پیمانی بود که با یاران خود داشت. آن شب احساس کردم اصغر حوصله حرف زدن دارد. گرچه همه گفتههایش درد دل بود. شاید نبودن ضبط صوت و کاغذ یادداشتی که بتوانم حرفهایش را ثبت و ضبط کنم، خیال وی را آسودهتر میکرد. مدت زیادی در محوطه بیمارستان قدم زدیم و تمام وقت او گفت و من شنیدم: «از اول بچهها هفتاد- هشتاد نفر میشدن. تو پادگان ولیعصر تهران زیر دست خودم دوره دیده بودن. درگیری کردستان که شروع شد، راه افتادیم اومدیم اینجا. یه روز پاوه، یه روز سنندج و یه روز مریوان. خیلیهاشون شهید و مجروح شدن. بیشتریشون تو پاوه از دست رفتن. منصور اوسطی هم از درگیری پاوه اومد تو گروه ما. بچه کرمانشاه بود. پدر پیری داره و بس. میگفت باباش کشاورز.» درباره زندگی و فعالیت خود اصغر پرسیدم. حرف زیادی نزد. شاید نمیخواست. تنها چند کلمه به زبان آورد: «تا حالا چند دفعه به مادرم خبر دادن من شهید شدم، اما بعدش باز سروکله ما پیدا شده. تو این یکی دو ماهه اخیر هم خبری از من نداره.» اصغر از واقعه شهر پاوه خاطرات تلخی داشت. او با گروه دستمال سرخها پا به پای دکتر چمران وارد صحنه شده بود و لحظات دردناکی را در از دست دادن یاران خود به چشم دیده بود. او میگفت: «تو پاوه سر بعضی از بچهها رو بریدن. خودمم یه تیر خورد به دستم. اما خواست خدا بود که از استخوون رد نشده بود، با یه پانسمان خوب شدم.» آن شب پس از بازگشت به پادگان، دکتر چمران پیشنهاد کرد که من و غاده سری به تهران بزنیم. به نظر میآمد ایشان شرایط روحی ما را در نظر گرفته بود و من نیز پیشنهاد دکتر را پذیرفتم. پیش از آنکه حرکت کنیم دکتر چمران گفت: «خانم رو میسپارم دست تو. با هم برین و با هم برگردین.» روز بعد پیش از ظهر، سوار هلیکوپتر شدیم و به سمت کرمانشاه حرکت کردیم. خلبان هلیکوپتر شیرودی بود. ادامه دارد... انتهای پیام/ب
92/11/30 - 14:31
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 133]
صفحات پیشنهادی
روایت مریم کاظم زاده از دستمال سرخها/1 اولین دیدارم با اصغر
روایت مریم کاظم زاده از دستمال سرخها 1اولین دیدارم با اصغراصغر وصالی بار دیگر لحن خود را تشدید کرد و خطاب به من گفت همون بهتر که شما برین وقتی وضع شهرها آروم شد بیایین یعنی همه جا که امن و امان شد سر و کلهتون پیدا بشه به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس مریم کاظم زاد«چ» دستمالسرخها را از گمنامی درآورد
همسر شهید وصالی چ دستمالسرخها را از گمنامی درآورد همسر شهید وصالی پس از تماشای فیلم چ از اینکه تاکنون به این شهید و گروه دستمالسرخها پرداخته نشده است گلایه کرد ولی از بازی زیبای بابک حمیدیان به عنوان ایفاکننده نقش همسر شهیدش در ساخته جدید ابراهیم حاتمیکیا تشکر کرد مراسم نقفیلم «چ» دستمالسرخها را از گمنامی درآورد/ تشکر از بابک حمیدیان
فرهنگ و هنر سینمای ایران همسر شهید وصالی مطرح کرد فیلم چ دستمالسرخها را از گمنامی درآورد تشکر از بابک حمیدیان همسر شهید وصالی پس از تماشای فیلم چ از اینکه تاکنون به این شهید و گروه دستمالسرخها پرداخته نشده است گلایه کرد ولی از بازی زیبای بابک حمیدیان به عنوان ایفاکنممنون به خاطر زنده کردن دستمالسرخها
همسر شهید وصالی به حاتمیکیا نامه نوشت ممنون به خاطر زنده کردن دستمالسرخها مریم کاظم زاده همسر شهید اصغر وصالی در نامهای به ابراهیم حاتمیکیا کارگردان فیلم چ از او برای ساخت فیلم هایی که از شهدا یاد می کند تقدیر و تشکر کرد مریم کاظم زاده همسر شهید اصغر وصالی یاداشتی را برای اسیدعلیرضا ستاری شهید فتنه ۸۸ به روایت خودش از سربلندی در آزمونی سخت خوشحالم/ آرزویم روا شد و دیدم؛ مَشک خالی چ
سیدعلیرضا ستاری شهید فتنه ۸۸ به روایت خودشاز سربلندی در آزمونی سخت خوشحالم آرزویم روا شد و دیدم مَشک خالی چقدر سنگین استامدادگر هلال احمر هستم که در روز عاشورای حسینی توسط کوفیان تهران مورد ضرب و جرح و پس از آن انواع شکنجه وحشیانه قرار گرفت و اینک ولی خوشحال از سربلندی در ب- روایتی از انتقال دلهره آور اعلامیه ها و نوارها/ وقتی رادیو اعلام کرد این صدای انقلاب است
استانها غرب لرستان حجت الاسلام میرعمادی از روزهای انقلاب می گوید - روایتی از انتقال دلهره آور اعلامیه ها و نوارها وقتی رادیو اعلام کرد این صدای انقلاب است خرم آباد - خبرگزاری مهر نماینده ولی فقیه در لرستان که در روزهای انقلاب طلبه جوانی بوده است از شور و هیاهوی آن روزهادستمال های که برای کودکان ضرر دارند
دستمال های که برای کودکان ضرر دارند ماده نگهدارنده سبب بروز حساسیتهای پوستی با علائمی چون ورم خشکی پوست تاول و ترکهای کوچک روی پوست میشود به گزارش نامه نیوز به نقل از عصرایران متخصصان اطفال تاکید دارند نوعی ماده نگهدارنده که در تولید بسیاری از دستمالهای مرطوب استفاده میشبرخی دستمالهای مرطوب موجب حساسیت میشود
یک فوق تخصص پوست تاکید کرد برخی دستمالهای مرطوب موجب حساسیت میشود ماده نگهدارنده دستمالهای مرطوب موجب بروز حساسیتهای پوستی در کودکان میشود دکتر امید ایرانی فوق تخصص کودکان و پوست در گفتگو با خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبرنگاران گفت تحقیقات جدید محققان نشان میدهداکران چ حاتمي كيا اشک تماشاگران را جاری کرد/ يك همداني در جمع دستمال سرخ ها
استانها غرب همدان مهر گزارش مي دهد اکران چ حاتمي كيا اشک تماشاگران را جاری کرد يك همداني در جمع دستمال سرخ ها همدان - خبرگزاري مهر به روي پرده رفتن چ در همدان اشك ها را بر گونه هاي تماشاگران آن نشاند به گزارش خبرنگار مهر شهر همدان نيز همچون ديگر مركز استانهاي كشوردستمالی شگفت انگیز، که بهترین جایگزین لیزر درمانی است
دستمالی شگفت انگیز که بهترین جایگزین لیزر درمانی است قبل از آنکه به سراغ درمان های گران قیمت برای زیبایی پوست صورتتان بروید می توانید مصرف این میوه ها و سبزیجات و تاثیر معجره آسای آن بر پوست صورتتان را امتحان کنید پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود درهاى رحمت آسمانى درخاطرهای از یک زن مبارز انقلاب و دختر شهید: وقتی امام(ره) گوش عمویم را پدرانه گرفت و گفت شیر باش
خاطرهای از یک زن مبارز انقلاب و دختر شهید وقتی امام ره گوش عمویم را پدرانه گرفت و گفت شیر باشیکی از زنان مبارز انقلابی میگوید زمانیکه پدرم شهید شد عمویم ما را سرزنش میکرد که چرا اجازه دادید او به جبهه برود حالا امام بیاید بزرگتان کند یک شب وی در خواب حضرت امام ره را میشهید شاطری به روایت یک همرزم
چهارشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۶ ۳۰ یکی از همرزمان سردار شهید شاطری گفت کل هیأت ایرانی بازسازی لبنان در حقیقت تنها یک نفر به نام سردار شاطری بود که آن همه تحولات اساسی در این کشور ایجاد کرد به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه سمنان سردار سیداحمد ربیعی هاشمی در مراسم بزرروایتی مستند از ادعای مالکیت یک تالاب در برنامه سلام تهران/ وقتی یک مکان تفریحی ملک شخصی می شود
روایتی مستند از ادعای مالکیت یک تالاب در برنامه سلام تهران وقتی یک مکان تفریحی ملک شخصی می شود چند رسانهای > فیلم - برنامه سلام تهران در گزارشی که از یک تالاب در جنوب شهر تهران تهیه کرد ادعای یک شهروند مبنی بر قرار گرفتن این تالاب در ملک شخصی اش را به تصویر کشید لنورمحمدی: وقتی بازی نمیکنم دلیلی ندارد حرف بزنم/ با نیلسون درگیر نشدم
نورمحمدی وقتی بازی نمیکنم دلیلی ندارد حرف بزنم با نیلسون درگیر نشدم ورزش > لیگ برتر - رضا نورمحمدی مدافع پرسپولیس تاکید کرد که با نیلسون درگیر نشده و رسانه ها این موضوع را بیش از حد بزرگ کردند به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین نورمحمدی در مورد درگیری با نیلسون می گویدجشن بزرگ انقلاب در رودهن برگزار شد/ روایت تذکر امام(ره) به شهید مصطفی خمینی در کلاس درس
استانها مرکز تهران با حضور گسترده مردم جشن بزرگ انقلاب در رودهن برگزار شد روایت تذکر امام ره به شهید مصطفی خمینی در کلاس درس دماوند – خبرگزاری مهر امام جمعه شهرهای پردیس بومهن رودهن و آبعلی در جشن بزرگ انقلاب رودهن از تذکر امام ره به آقا مصطفی در کلاس درس روایت کرد بهقیمت انواعدستمال کاغذی+جدول
قیمت انواع دستمال کاغذی جدول قیمت دستمال 300 برگ طرح درخشان نانسی 3270 تومان است به گزارش گروه بازار باشگاه خبرنگاران قیمت انواع دستمال کاغذی در برندهای مختلف به شرح زیر است نام کالا قیمت تومان شرکت سازنده دستمال 300 برگ طرح درخشان 3270 نانسی دستمال کاغذی 200 برگ طرح درخشاناز دستمال مرطوب برای کودکان استفاده کنیم یا نه؟
از دستمال مرطوب برای کودکان استفاده کنیم یا نه آژانس ملی امنیت دارویی و محصولات بهداشتی در فرانسه هشدار داد فنوکسی اتانول نوعی ماده شیمیایی از خانواده اتر است که در محصولات آرایشی بهداشتی به کار میرود و مصرف آن برای کودکان زیر ۳ سال توصیه نمیشود به گزارش سرویس علمی-
گوناگون
پربازدیدترینها