محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843092306
علیرضا قربانی، سعید نایبمحمدی و عبدالرضا موسوی از «از ری تا روم» میگویند
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
علیرضا قربانی، سعید نایبمحمدی و عبدالرضا موسوی از «از ری تا روم» میگویند فرهنگ > موسیقی - علیرضا قربانی میگوید آلبوم «از ری تا روم» در موسیقی ایرانی یک اتفاق محسوب میشود.
سید عبدالجواد موسوی: آلبوم «ری تا روم» را باید بشنوید. این که می گویم باید بشنوید یعنی این که نمی توان آن را توضیح داد و توصیف کرد. سعید نایب محمدی در مقام مولف و تدوین گر این کار خوش ذوقی و دانش موسیقایی اش را درهم آمیخته و اثری شنیدنی پدیدآورده. «ری تا روم» لحظات غافلگیر کننده بسیار دارد.
یکی از این اتفاقات شنیدنی اثری است که سعید نایب محمدی آهنگسازی کرده، علیرضا قربانی آن را خوانده و سید عبدالرضا موسوی که اخوی این بنده کم ترین باشد شعرش را گفته است. خواستیم در این نشست به همه جوانب این اثر بپردازیم، برای این منظوراز حمید اسفندیاری تهیهکننده اثر و مدیر نشر آوای باربد هم دعوت کردیم تا در این جلسه حضور یابند. در همین مدت کوتاهی که کار پخش شده از چند نفری شنیدم که این کار، کار متفاوتی است. خودتان هم این نظر را دارید؟ علیرضا قربانی: قطعاً همینطور است که دوستان میگویند. این کار یک کار پژوهشی و ارزشمند است. این اثر، حاصل زحمت سعید نایبمحمدی عزیز است. اثری که به جرأت میتوان گفت در موسیقی ما یک «اتفاق» محسوب میشود. شخصاً منظورم کاری است که خودتان اجرا کردهاید. یعنی تصنیف «تهران» قربانی: آن تصنیف هم کار متفاوتی است. تصنیفی که سعید نایباحمدی نت به نتش را برنامهریزی کرده بود. حتی برای تحریرها، در واقع کار را کارگردانی کرد. این کار اساساً با موسیقی ایرانی متداولی که با گوشهای ما آشناست، فرق دارد. نمیدانم اینکه میگویید سعید کار را جزء به جزء کارگردانی کرده به حساب صداقت شما بگذاریم یا به حساب تواضع شما. معمولاً خوانندهها از اینکه نقش یک آهنگساز پررنگ جلوه داده شود، پرهیز میکنند. اصلاً شاید بخش اعظمی از اختلافاتی که در این سالها بین آهنگسازها و خوانندهها پیدا شده از همین اظهارنظرها سرچشمه گرفته که فیالمثل یک آهنگساز مدعی شده کار را به تمامی من ساختهام و یا خواننده گفته آهنگساز هیچ نقشی در ساختن این ملودی نداشته. قربانی: آنچه من میگویم عین واقعیت است. در بسیاری از کارها آهنگساز و خواننده با یکدیگر به توافق و تفاهم میرسند که چگونه یک کار را اجرا کنند اما در کار خاص اینچنینی حتماً نیاز به یک کارگردان حس میشود. به جهت اینکه کارگردان اشراف دارد به کل کار و اینکه چه اتفاقی در کارهای بعدی این آلبوم قرار است بیفتد. اینجا قرار است فرمی از موسیقی اجرا بشود که باید کاملاً کنترل شده باشد.
علیرضا قربانی یعنی اصلاً اختلاف سلیقه با سعید پیدا نکردید؟ قربانی: چرا. اتفاقاً یکی، دو بار سر تحریرها من نظر دیگری داشتم اما چون اعتقاد داشتم که باید به همان مسیری برویم که سعید طراحی کرده، در نهایت حرف ایشان را پذیرفتم. چون در این کار حتی در انتخاب اشعار هم دخالتی نداشتم. این را هم بگویم که وقتی شعر تصنیف را شنیدم، واقعاً لذت بردم. در دیگر کارها انتخاب شعر با خودتان است؟ قربانی: تقریباً همه جا شعر را خودم انتخاب میکنم. البته در آواز. در حوزه تصنیف هم اگر ملودی را خودم ساخته باشم مثل آلبوم «قاف عشق» شعر را خودم انتخاب میکنم، منتهی معمولاً با آهنگساز بر سر شعر با یکدیگر مشورت میکنیم. شما هیچوقت با شاعران در کارهایتان ارتباطی داشتید؟ قربانی: در ارکستر ملی با مرحوم نواب صفا ارتباط داشتم و با زندهیاد بیژن ترقی. با این دو بزرگوار ارتباط بسیار خوبی داشتم و با جناب فریدون مشیری هم ارتباط بسیار صمیمانهای داشتم و قریب به پنج سال در محضر ایشان شاگردی کردم. در آلبوم «حریق خزان» بین من و مهیار علیزاده بر سر شعرها صحبتهای بسیاری میشد. من واقعاً معتقدم آنجا که بین آهنگساز و خواننده ارتباط درست و صمیمانهای برقرار میشود و هر دو طرف به درکی از شعر میرسند، آن کار، کار متفاوت و خوبی درخواهد آمد. آقای موسوی! شما وقتی این شعر را سرودید، تصوری از اینکه شعر توسط چه کسی خوانده میشود، داشتید؟ یعنی این تصنیف را برای حنجره آقای علیرضا قربانی سرودید؟ عبدالرضا موسوی: نه، در ابتدا صحبتی از آقای قربانی نبود. با تصور دیگری این شعر سروده شد اما الحمدلله شعر عاقبت به خیر شد. سعید نایبمحمدی: چون آقای قربانی عجله دارند و میخواهند به جلسهای که در خانه موسیقی دارند، برسند میخواهم تا وقتی ایشان هستند به موضوعی اشاره کنم. شاید کمتر کسی به در جایگاه آقای قربانی حاضر شود در کاری که چند خواننده حضور دارند، حضور پیدا کند. چون معمولاً خوانندهای در حد و اندازه ایشان نمیخواهد با دیگران مقایسه شود و اصلاً از این بیم دارد که او را با دیگران مقایسه کنند اما آقای قربانی متواضعانه پذیرفتند که در کنار داخلیها و خارجیها قرار بگیرند و من میخواستم در اینجا از ایشان تشکر کنم. قربانی: سعید چون میدانست ممکن است شنیدن کار داخلی برایم سختتر باشد اتفاقاً اول کار یک آقایی را برایم گذاشت به نام «عباس قربانی». کار آن آقا را تا آنموقع نشنیده بودم. کار آقای قربانی بینظیر بود. نایبمحمدی: آقای عباس قربانی خواننده حرفهای به معنایی که ما در ذهن داریم، نیست. او دارد زندگیاش را میکند و گاه اگر حالی هم دست بدهد، میخواند. خیلی هم «راحت» میخواند. قربانی: اتفاقاً اینکه اینقدر راحت میخواند به این دلیل است که دارد زندگیاش را میکند و خوانندگی حرفه او نیست. مثل مؤذنزاده اردبیلی. شاید بهترین تعبیری که میشود از اذان مؤذنزاده اردبیلی کرد، این است که «راحت» میخواند. مثل مرحوم یاحقی و شهناز که موسیقی در درونشان جریان داشت. و وقتی قطعه ای را می نواختند شما اصلا احساس تکلف و تصنع در کار آن ها نمی کردید. نایبمحمدی: آقای قربانی! میخواهم از شما به عنوان یک خواننده حرفهای بپرسم: فکر میکنید چند نفر در ایران میتوانند این قدر تمیز و بدون وابستگی به امکانات استودیوئی و درموقعیتی مشابه ایشان ( ضبط میدانی) آن هم ساعت 10 صبح چنین آوازی را اجرا کنند؟ قربانی: اگر چنین آدمهایی وجود داشته باشند، خیلی محدودند. شاید اصلاً آن وقت صبح امکانش محال باشد. من که اولین بار شنیدم، حقیقتاً به وجد آمدم و البته خوشحال شدم از اینکه فامیلی این آدم قربانی است (خنده)
سعید نایبمحمدی راستی وقتی داشتید شعر را میخواندید کلمه «مطفف» برایتان سؤال ایجاد نکرد؟ قربانی: نه یعنی حتی به ذهنتان هم نرسید که چرا شاعر از این کلمه استفاده کرده؟ نایبمحمدی: جالب است وقتی آقای قربانی داشت شعر را میخواند به این کلمه که رسید، همان توضیحاتی را داد که پیشتر آقای موسوی به من گفته بود. یعنی گفتند این کلمه در فلان آیه آمده و معنیاش کمفروش است. قربانی: بله، چون کلمه برایم آشنا بود، مشکلی برایم پیش نیامد. این را برای این پرسیدم چون در مراسم رونمایی آلبوم «ری تا روم» آقای سیدعلیرضا میرعلینقی اشارهای کرده بودند به اینکه کلمه «مطفف» برای شنونده موسیقی ایرانی غریب است. قربانی: البته من تا حدودی با نظر آقای میرعلی نقی موافقم و معتقدم دوستان حداقل میتوانستند در دفترچه آلبوم بالای این کلمه ستارهای بگذارند و توضیحی بنویسند تا مخاطبان ناآشنا هم متوجه موضوع بشوند. البته اینکه میفرمایید صحیح اما همه که به بروشور آلبوم دسترسی ندارند و ممکن است این اثر را از صدا و سیما بشنوند و یا در اتومبیلی که امکان دستیابی به دفترچه برایشان میسر نباشد. آقای موسوی البته میگویند به آقای میرعلی نقی گفتهام وقتی آقای شجریان میخواند: به «عیوق» برشدم، مگر همه میدانند کلمه «عیوق» یعنی چه؟ من بحثم همینجاست. میگویم گاهی اوقات اتفاقاً کلماتی از این دست باعث رشد فرهنگی ما میشود و لازم است ما چیزهایی به گوشمان بخورد که از اساس برایمان غریب باشد و انگیزهای ایجاد بشود برای اینکه برویم و جستوجو کنیم تا معنای دقیق آن برایمان روشن شود. قربانی: البته این را هم در نظر بگیریم کار آقای شجریان برای مخاطب عام موسیقی است ولی این کار یک کارخاص است برای مخاطب خاص. موسوی: مطلب من چیز دیگری است. ببینید شما یک وقت یک مفهومی را به آواز میخوانید که دیگر امروز وجود ندارد. این پسندیده نیست. حتی اگر سعدی و مولوی آن را گفته باشند. چیزی مثل «مغبچه» الان هیچ وجهی ندارد اما شما گاه یک کلمه را میگویید که این کلمه مفهومش وجود دارد اما خود کلمه نیست. آن ستاره «عیوق» هست اما ممکن است نام دیگری بر آن نهاده باشند. کمفروشی وجود دارد اما «مطفف» به آن گفته نمیشود. استعمال کلمه غریب وقتی جایگزینی برای آن وجود ندارد چندان عیب نیست. غزل را میگویند از چپ به راست مینویسند. ردیف در این غزل چیست؟ میفروشم. خود این کلمه فروختن شما را میبرد به سمت کلماتی که به نوعی به فروختن مربوط میشود. حالا کمفروشی یا زیادفروشی و الفاظی از این دست. از آن طرف ما یکسری لغات عربی داریم که هرجایی که احساس میکنیم واژه برای بیان یک مفهوم خوب، واژه سبکی است از آنجا اخذ میکنیم. شما این بیت حافظ را ملاحظه بفرمایید: ساکنان حرم ستر عفاف ملکوت با من راهنشین باده مستانه زدند اصلاً این شعر به یک معنا ملمع است. کل مصرع اول عربی است. و این از ظرفیتهای زبان فارسی و زبان شعری ماست. ما اگر میخواستیم به جای «مطفف» بگذاریم کمفروش، حتی اگر وزن به ما این اجازه را میداد به گمانم شعر یک افت محسوس پیدا میکرد. ضمن اینکه به قول آسید جواد جستوجویی را هم در مخاطب برمیانگیزد که خودش نوعی توفیق اجباری است. اینکه ما معیارمان شده مخاطب، باعث شده ما هم خیلی تنبل بشویم. مخاطبی که به سریال ترکی عادت کرده معلوم است که به موسیقی جدی توجه نشان نمیدهد. مخاطب تنبل شده اما ما نباید به ذائقه این مخاطب خیلی تن بدهیم و همراه با او نازل شویم. من دیدهام که گاه بعضی از مخاطبان حتی کلمات عادی و روزمره را که در ترانههای پاپ به کار رفته نمیفهمند. یک مقدار همت هم میخواهد. به یکی از دوستان که عادت دارد نشریههای حجیم منتشر کند گفتم فکر نمیکنی مجلاتی با این حجم را نخوانند. گفت: والله اگر ده صفحه هم منتشر کنی، آنکه اهل خواندن نیست، نمیخواند. یادم هست من خودم وقتی هفتهنامه «کتاب هفته» را در سیودو صفحه منتشر میکردم، خیلیها به من میگفتند آقا! چه خبر است. سی و دو صفحه در هفته! کی فرصت کنیم بخوانیم. حالا هم وقتی هفتهنامهای 170 صفحهای میبیند باز هم همان حرف را میزند. موسیقی جدی هم همینطور است. یعنی اگر کسی اهل موسیقی جدی نباشد و طبعش را به پیش پا افتاده ترین ها عادت داده باشد هرکاری کنید جذب نخواهد شد. مشکل چنین مخاطبانی واژهای مثل «مطفف» نیست.
حمید اسفندیاری
موسوی: موسیقی ژانرهای مختلفی دارد. هر چیزی در جای خودش. گفت: ابروی تو گر راست بدی کج بودی، یک جایی کجی عین راستی است. این موسیقی مرا برد به سمت این کلمات. شاید این کلمه در نوع دیگری از موسیقی کاملا نچسب و ناپسند باشد. نایبمحمدی: به نظر من در اینگونه اثار که موسیقی از قبل ساخته و ضبط شده و شاعر محدود به نقطه چینهایی است که در موسیقی برای شعر در نظر گرفته شده ، هیچکس به اندازه شاعر نمیتواند به بهترین نحوه ارتباط موسیقی و واژه مناسب برای ان لحظه از موسیقی نزدیک شود . من به عنوان آهنگسازدر این مورد خاص فکر میکنم شاعری البته مثل اقای موسوی که به صحت درک موسیقاییاش ایمان دارم بهتر میتواند موضوع را به بهترین صورت ممکن از اب در بیاورد. قربانی: به تعبیری باید گفت این موسیقی این نوع شعر را میطلبید. اینکه هم آهنگساز، هم خواننده و هم شاعر بر سر یک موضوع تفاهم دارید، خودش نکته مهمی است و شاید یکی از دلایل مهم توفیق این کار همین همدلی شما سه بزرگوار باشد. اتفاقی که دیگر در موسیقی امروز ایران کمتر تکرار میشود. قربانی: ولی من هنوز با آقای میرعلینقی موافقم که باید ستاره را بالای واژه «مطفف» میزدید. واقعاً کسی بروشور آلبوم را میخواند؟ یا بروشور هم مثل مقدمه کتابهاست که معمولا کسی آن را نمیخواند؟ قربانی: نمیخواهم در اینجا خودستایی کرده باشم. آنها که مرا میشناسند، میدانند که اهل این حرفها نیستم اما فکر میکنم دوستان هم با من موافق باشند که اسم علیرضا قربانی ممکن است خیلیها را که شنونده عام موسیقی هستند ترغیب کند این کار را بشنوند. برای آن ها این ظرایف اهمیت دارد و به راحتی از کنارش نمی گذرند. اسفندیاری: آقای موسوی مطمئن باشید اگر 5000 نفر این آلبوم را بخرند عین 5000 نفر به بروشور مراجعه میکنند و آن را مطالعه میکنند. این کار یک کار جدی و پژوهشی است و مخاطبان آن با مخاطب عادی موسیقی فرق دارد. قربانی: به ویژه به شعر آقای موسوی حتماً نگاهی میکنند چون این شعر برایشان تازگی دارد و آن را جایی نشنیدهاند نایب محمدی: البته من یک توضیحی مشخصا در موردکلمه پژوهشی بودن این اثر بدهم که شخصا معتقدم که این کار اثری موسیقایی است که بعد پژوهشی ان را کمرنگ تر از جنبه های اجرایی اش میبینم . من به هیچ عنوان خودم را یک پژوهشگر موسیقی نمیدانم کار من اهنگسازی،نوازندگی و اجرای موسیقی است .البته طبیعتا وقتی قرار است به طور مثال یک موشح اندلسی اجرا کنم که در حال حاضر در خود کشورهای عربی کمتر مورد توجه است در موردش میخوانم و بیشتر از ان اجرا های معتبر را میشنوم وتوجهم را به ظرایف اجرایی این شیوه از موسیقی معطوف میکنم .خلاصه این که اگربخواهیم جنبه پژوهشی برای این اثر در نظر بگیریم در همین حد است که عرض کردم و نه بیشتر. . خب، آقای اسفندیاری، با شما کم گپ زدیم. چقدر روی این سیدی قیمت گذاشتید؟ اسفندیاری: 18000 تومان. گران نیست؟ اسفندیاری: اگر کل این تیراژ تا دو سال آینده فروش برود شاید هزینهاش برگردد. چیز دیگری میخواهم بگویم. الان با دو، سه هزار تومان مردم میتوانند یک آلبوم موسیقی پاپ بخرند. وقتی ما گله میکنیم که چرا اقبال به موسیقی ایرانی و سنتی کم شده، آیا نباید امکانی را فراهم بیاوریم تا مخاطب به این نوع از موسیقی راحتتر دسترسی پیدا کند؟ اسفندیاری: من مثل شما فکر نمیکنم. من پیش از آن که در کار انتشار موسیقی باشم، کتابفروش بودم و در واقع با اینکه مردم چگونه بابت یک کار فرهنگی هزینه میکنند، کاملاً آشنا هستم. ناشران به طور عموم دو دستهاند. یک دسته ناشرانی که کار جدی انجام میدهند، هم در محتوا و هم در ارائه شکل ظاهری. دسته دوم ناشرانی هستند که موسیقی پاپ منتشر میکنند، که آن هم البته جدی است اما به تعبیر من با بستهبندی شوخی. طرف آلبوم را منتشر میکند اما نه متن شعر را منتشر میکند نه توضیحی درباره آهنگساز و تنظیمکننده دارد. فقط عکس خواننده را میزنند روی یک جلد مقوایی و بیکیفیت و والسلام. با این نگاه شما دارید آن خواننده را نابود میکنید. همین الان شما بروید و سراغ آلبوم قبلی خیلی از همین خوانندهها را بگیرید، وجود ندارد. چون اصلاً آن شکل ارائه یک اثر، یعنی آن اثر یک اثر جدی نیست و تاریخ مصرف دارد. آلبوم «ریتا روم» با این شکل شأن دوستان را کامل رعایت میکند. این جلد، یک اثر هنری است. کار طراحی و تذهیب جلد را همسر آقای نایبمحمدی انجام داده که حقیقتاً زیباست و البته ما حقالزحمهای هم به ایشان ندادیم. این جلد مثل یک کتاب گالینگور نفیس است. ما اگر پول طرح جلد میدادیم، باید قیمت این آلبوم را میگذاشتیم بیست هزار تومان. این کار سالها زحمت برده و در بهترین کیفیت ممکن منتشر شده، حالا اگر کسی با علم به آنچه گفتم راضی نشود بابت این کار هجدههزار تومان هزینه کند، برود این آلبوم را دانلود کند، من هم به عنوان ناشر راضیام، ایرادی هم ندارد. من به دنبال منافع مادی نبودم و نیستم. اگر واقعاً بعد از دو سال من بتوانم پنج هزار نسخه از این آلبوم بفروشم، یعنی پنج هزار نفر پیدا بشوند که ارزش این کار را درک کنند و حاضر شوند بابت آن هزینه بدهند، من به مقصود خودم رسیدهام. نایبمحمدی: اینکه عدهای میگویند هجده هزار تومان پول زیادی است برای یک آلبوم، من اصلاً قبول نمیکنم. این سالنهای برج میلاد که دو، سه هزار نفر جمعیت در آنجا جمع میشوند و بلیتهای هفتاد، هشتاد هزار تومانی برای یک شب کنسرت را چه کسانی میخرند؟ بله، بعضیها صدهزار تومان پول میدهند برای شام ولی حاضر نیستند پنج هزار تومان بدهند یک کتاب بخرند. نایبمحمدی: من دارم مثال کنسرت میزنم. کنسرت برای خیلیها امر لوکسی است، ممکن است خیلیها کنسرت بروند ولی حاضر نباشند پول بدهند و آلبوم بخرند. من سؤالم این است کسی که میرود کنسرت، آیا حاضر است بیست هزار تومان بدهد و آلبوم شما را بخرد؟ اگر بگویید بله، مطمئن باشید من خوشحال میشوم. من الان نگران شما هستم. اسفندیاری: کنسرت آقای قربانی را مثلاً هفت هزار نفر میروند و میبینند. از این هفت هزار نفر، دو هزار نفر از اینها کلیه آثار آقای قربانی را در منزل دارند. من بازار هدفم همین دو هزار نفرند. نایبمحمدی: من چون در جریان ریز این کار هستم، میدانم این آلبوم چهار برابر دیگر سیدیها برای آقای اسفندیاری هزینه داشته حتما مخاطبین ما انقدر هوشمند هستند که متوجه تفاوتهای ظاهری اشکار این اثر با سایر اثار شوند.. من یک سؤال دیگر هم داشتم. شما چرا اسم آقای قربانی را روی جلد نیاوردید؟ ظاهراً شما اصرار داشتید این آلبوم نفروشد. اسفندیاری: بگذارید ماجرا را از اول برایتان بگویم. آقای علیرضا قربانی یکی از دوستداشتنیترین چهرههای موسیقی این مملکت است. من بارها در حضور و غیبت ایشان گفتهام که او را مثل برادرم دوست دارم. یک روز این بزرگوار لطف کرده بود و آمده بود پیش ما. در بین صحبتها گفت: سعید نایبمحمدی را میشناسی؟ گفتم: بله، چند سال پیش یکی از آلبومهایش را پخش کردم. گفت آقای نایبمحمدی یک کاری انجام داده و پنج، شش سال هم روی این کار زحمت کشیده. عدهای را از خارج از کشور آورده، خودش هم چند سفر انجام داده و خلاصه اینکه هزینه کاری که انجام داده زیاد شده، من دوست دارم کار ایشان در مجموعه شما منتشر شود. من گفتم این برای من افتخار است و اصلاً من حق شما میدانم که به عنوان یک مؤلف دوست داشته باشید کاری که در آن نقش داشتهاید، در «آوای باربد» منتشر شود. آقای قربانی گفت: آقای نایبمحمدی هزینه بسیار کرده اما اگر شما نصف هزینههای ایشان را هم بدهید، کمک بزرگی کردهاید و ضرر و زیان ایشان کمتر میشود. من گفتم اینها مسئلهای نیست. به سعید بگویید با من تماس بگیرد. یک روز سعید زنگ زد و آمد و ارتباط دوستانه ما بیشتر شد. قربانی: این را هم آقای اسفندیاری گفت که سعید نه تنها نباید ضرر کند که باید کاری کنیم که سودی هم - ببخشید که من کلمه سود را به کار میبرم - برای ایشان داشته باشد. اسفندیاری: سعید کار را آورد و من دیدم که حقیقتاً خیلی زحمت کشیده و علاوه بر اینها من دیدم این آدم علاوه بر مؤلف بودنش، قابل احترام و دوستی است. یک روز هم آمد و گفت طراحی این کار را میتواند خانمم انجام بدهد؟ گفتم من طراحی را جزو حقوق ناشر میدانم اما اگر خانم شما زحمت کشید و ماحصل کار را پسندیدیم، مخلص شما هم هستیم. خب، شما هم دیدید هنرنمایی همسر بزرگوارشان را. از نظر ما هم خیلی عالی بود. نظر مدیر هنری ما هم این بود که روی جلد و در داخل دایره بنویسیم: علیرضا قربانی. چون بیتعارف بار فروش این کار روی دوش آقای قربانی است. مخاطب عام موسیقی برای اسم علیرضا قربانی سراغ سیدی میرود. ما طرحمان این بود که داخل دایره اسم همه بیاید، منتهی اسم آقای قربانی درشتتر کار شود. اما دیدم سعید نظر دیگری دارد. یک چیز را هم صادقانه بگویم من دیدم همه جا خوانندهسالاری است، بدم نیامد که یک بار هم آهنگسازسالاری بشود. البته به سعید گفتم میتوانیم در پوستر روی اسم و عکس آقای قربانی مانور بدهیم. باور بفرمایید اگر یک کتاب با این کیفیت بیرون بیاید، دستکم بیست و پنج هزار تومان قیمت دارد. نایبمحمدی: روزی که آقای اسفندیاری گفت باید اسم علیرضا قربانی را روی جلد بیاوریم، گفتم: کاملاً حق با شماست. من میدانم که شما روی اسم قربانی حساب کردهاید که چنین ریسکی کردهاید و مردانه پا پیش گذاشتهاید. قدر و قیمت علیرضا قربانی را هم میدانم ولی شما توجه کنید این کار پنج خواننده دارد به علاوه خود من که مولف این اثرم مجموعا شش نفر اسم به علاوه ذکر یک عنوان خواننده و یک عنوان تالیف و تدوین تازه بدون قید کردن اسامی حوزه های خوانندگان ، منطقی جز این راهی که ما رفتیم نداشت من حتی نمیخواستم اسم خودم را هم روی جلد بیاورم. فقط میخواستم بنویسم: ریتا روم. آقای اسفندیاری گفت: دلیلت چیست؟ اینها را عرض کردم وگفتم اگر این کار چیزی که ما میخواستیم از اب دربیاید، یعنی جلد اینجوری با کلیشه طلاکوب، میتواند به عنوان یک اثر هنری و نفیس، مجزا از سیدیهای دیگر در کتابخانه و یا طاقچه خانهها قرار بگیرد و چشمنواز باشد، آنوقت دیگر اسم خیلی اهمیت ندارد. ضمن این که اگر شما اسم من را میبینید شاید به این دلیل باشد که از این مجموعه شش نفری که عرض کردم تنها عنوان بنده هست که به تفکیک از پنج نفر دیگر می اید. من در این کار از همه امکانهای علیرضا قربانی استفاده کردم. از هنرش در سیدی و از اخلاق و معرفتش در بیرون از سیدی. بیتعارف خیلی از خوانندههای ما با این موضوع که اسمشان روی جلد نیاید و در عوض اسم آهنگسازتنها بیاید، کنار نمیآمدند..
عبدالرضا موسوی اصلاً خیلی از اختلافات بزرگان موسیقی و سینمای ما در همین سالها سر همین مسائل بود که چرا اسم من پایینتر از فلانی است و یا چرا عکس بهمانی درشتتر از آن یکی است و... واقعاً کار علیرضا قربانی قابل تقدیر است. قربانی: شما لطف دارید ولی من معتقدم باید این چیزها را به جامعه یاد داد. این کار خیلی حرفهای است و ما هم باید یاد بگیریم حرفهای عمل کنیم. آقای قربانی! ظاهراً شما عجله دارید و باید بروید. اگر نکتهای هست بفرمایید. قربانی: نه، عرضی نیست. فقط باید یک بار دیگر خوشحالی خودم را از همکاری با این گروه اعلام کنم و یک بار دیگر تشکر کنم از آقای موسوی به خاطر شعر زیبایشان. البته قبل از اینکه شما تشریف ببرید، یک سؤال بپرسم که به مسائل این روزها مربوط میشود. بحث از بین رفتن ارکسترهای موسیقی امروز یکی از دغدغههای جدی اهل موسیقی است و اگر به خاطر داشته باشید در دیدار هنرمندان با رئیسجمهور که حضرتعالی هم تشریف داشتید و برنامه اجرا کردید، این موضوع به صورت نیمهجدی و نیمهشوخی هم طرح شد که اگر ارکستر وجود نداشته باشد، دیگر امکان اجرای سرود ملی هم به صورت زنده وجود نخواهد داشت. این روند را چگونه ارزیابی میکنید؟ قربانی: من اگر بخواهم خیلی راحت به این پرسش پاسخ بگویم، باید بگویم که این شرایط، شرایط شرمآوری است. تاریخ ارکستر سمفونیک ایران را اگر بخوانید، شهادت خواهید داد که یکی از معتبرترین و پیشروترین ارکسترسمفونیکهای حداقل خاورمیانه بوده. جالب اینکه نام کسانی را در چهل، چهلوپنج سال پیش به عنوان رهبرارکستر می بینید که این روزها بیشتر یک افسانه هستند تا یک نام. مثل «یهودی منوهین». امروز وقتی به گذشته نگاه میکنیم، شرمنده میشویم. ارکستر ملی در سال 77 با آن انرژی و کادر فنی و شعرایی مثل نواب صفا، بیژن ترقی و فریدون مشیری کارش را شروع میکند و بعد به جایی میرسد که تعطیل میشود. من دیدم که آقای فخرالدینی چطور با چنگ و دندان این ارکستر را اداره میکرد. آن وقت که یک هم چین افتخاری که با رنج و مرارت فراهم آمده به راحتی تعطیل می شود.مگر میشود؟ اصلاً یک چیز عجیب و غریبی است که جز کلمه «شرمآور» چیز دیگری نمیتوان گفت. چندی پیش چیزی هم درباره عدم نمایش ساز از تلویزیون گفته بودید که ظاهراً خیلی سروصدا کرد. قربانی: بله، مثل اینکه بعضیها هم خیلی ناراحت شده بودند. حرف من این بود که چطور در بعضی از شبکهها مثل «جام جم» حتی نحوه مضراب زدن نوازنده را هم به دقت نشان میدهند اما در دیگر شبکههای صداوسیما نه؟ حرف من این است که این کار بوی ریاکاری و دورویی میدهد، اگر میخواهید نشان بدهید که ایران این است، خب ما که میدانیم اینطور نیست. پس این جز ریاکاری معنی دیگری نمیتواند داشته باشد. (بعد از رفتن علیرضا قربانی چند دقیقهای به ذکر خیر از او میگذرد.کاری که ما ایرانی ها به ندرت انجام می دهیم. آقای اسفندیاری که سالهاست به صورت جدی و حرفهای با خوانندهها سروکار دارد با قاطعیت میگوید به لحاظ اخلاقی در میان خوانندهها آدمی مثل قربانی وجود ندارد، نه اینکه الان وجود ندارد، مطمئن باشید در قدیم هم وجود نداشته که اگر داشت، شهرتش عالمگیر میشد.) خب، سعیدخان نایبمحمدی! اول از همه یک توضیح مبسوط درباره اینکه اسم «ریتا روم» از کجا آمد و چه ربطی به این آلبوم دارد تا بعد... نایبمحمدی: البته توضیح این ماجرا به تفصیل در بروشور آمده اما فکر می کنم این جا می توانم توضیحات دیگری را هم که کمی شخصی ترند به آن حرف ها اضافه کنم.من با تمام سوژه هایم زندگی میکنم. هیچ کدام از آلبومهایم عنوانهایش توصیفی نیستند، تکنیکیاند. مثلاً اولین آلبومم بود «فیهمافیه». دلیلش هم این بود که هرکس آن آلبوم را میشنید، میگفت این کجایش موسیقی ایرانی است؟ در واقع آن اسم پاسخی بود به آن پرسشها که: در اوست آنچه در اوست. یا کار دومم که «نظم و نثر» نام داشت. چقدر هم آوانگارد است. موسوی: ضمن اینکه به قول شما آوانگارد است، خیلی مسبوق به سابقه بسیار دیرینه است. در متون کهن ما این تعابیر وجود دارد اما کسی به کار نمیبرد. همین «تألیف و تدوین» را که روی جلد هم آمده از فارابی بگیر تا قطبالدین شیرازی و ارموی به همین معنا که امروز سعید نایبمحمدی به کار گرفته، به کار میبردهاند. نایبمحمدی: اگر اجازه بدهید من ادامه شأن نزول عناوین آلبومهایم را بگویم تا برسیم به این بحث. همانطور که عبدالرضا گفت به قسمتهای منظوم که متر و وزن مشخصی دارد، میگفتیم نظم و به قسمتهایی که متر آزاد داشت، میگفتیم نثر. بد نیست خاطرهای هم در اینجا بگویم. ما در «فیهمافیه» قطعهای داشتیم به نام «آسیای لاتین». ما یک شب در سفارت ایتالیا برنامهای داشتیم، سفیر ایتالیا بروشور برنامه را خواند و تعجب کرد و پرسید: آقا ما که آسیای لاتین نداریم، اینجا کجاست؟ به او توضیح دادم که ریتمها و سازهایی که در این قطعه نواخته شده، آمریکای لاتینی است اما ما فضای مدال «نوا» را با این سازها وریتم ترکیب کردیم که در پایان نام و محتوای قطعه هر دو ارتباط مستقیم با هم دارند و هر دو هم از طعم طنز برخوردارند، این شد که نام این قطعه شد آسیای لاتین. اما جرقه ری تا روم را عباسآقا زده که یکی از غزلخوانان مشهور ری است. در سال 82. یعنی ده سال پیش. من وقتی صدای عباسآقا راشنیدم ، از همان زمان فکر کردم چطور میتوانم از عباسآقا در یک اثر موسیقایی استفاده کنم. علاوه بر این ترکیب «ری تا روم» را پدرم خیلی استفاده میکرد. مثلاً برای یک مهمانی وقتی مادرم چند نفر را دعوت میکرد و پدرم میخواست بگوید چرا این همه آدم را دعوت کردهای، میگفت: ری تا روم را دعوت کردی؟ همه اینها در ذهن من بود و همزمان با موسیقیهای همجوار هم آشنا شدم. با مصطفی کریم ارتباط گرفتم و در کنار هم ساز نواختیم. کمکم یک چیز مشخصی در ذهن من شکل گرفت. محور اصلی کار شد شیوههای آواز خواندن. در هر فرهنگی یک مدل خاصی از صدا از نقطه معینی از حنجره خارج میشود. اسپانیاییها هم که از تأثیرات موسیقی حوزه اسلامی بی بهره نماندهاند، به ویژه در حوزه موسیقی فلامینگوی سنتیشان. آنها در برخوردشان با ریتم، عین همان برخوردی را دارند که موسیقی عربی، ترکی و ایرانی در گذشته با ادوار داشتند. البته در مورد ایران موسیقی قبل از قاجار را عرض میکنم و به طور مشخص موسیقی قرن هشتم و نهم را. اینها شد اشتراکات ما. البته شعر هم در این میان نقش مهمی را ایفا میکرد. اینکه نوشتهای «تألیف و تدوین سعید نایبمحمدی» را هم توضیح بدهی، ممنون میشویم. نایبمحمدی:خب، من در این کار آهنگسازی داشتهام و در مواردی هم صرفاً گردآوری کردهام و بر اساس انتخابهایم قسمتی سازی به انها اضافه کردم که در این حالت به نوعی تالیف و تدوین در هم تنیده اند. البته در حوزه ترکی صرفا به عنوان نوازنده و انتخاب اثار نقش داشتهام.. موسوی: این آلبوم از یک وحدتی برخوردار است. شکل و محتوا کاملاً با هم همخوانی دارد. از طرح جلد تا مابقی ماجرا. اینکه عود محور کار است هم شاید بیحکمت نبوده. عود شاید کهنترین ساز ما باشد و همه آثار موسیقی ما بر اساس این ساز نوشته شده. علم موسیقی در نزد حکمای ما دو قسمت داشته. تألیف، ایقاع. چه زمانی ساز را بنوازی، یعنی در واقع کی نغمهها ایقاع است که میشود ریتم. کجا را بگیری که بنوازی یعنی خود نغمه میشود تألیف. بخش اعظم آثار موسیقی ما راجع به تألیف است و بخش مختصری درباره ایقاع. به یک معنا تألیف معادل آهنگسازی است. تألیف به یک معنا یعنی امضا. اینکه میگوییم فلانی سینماگر مؤلف است یعنی با دیدن یک نما از فیلمش شما میتوانید تشخیص بدهید که این فیلم را او ساخته. یا یک آهنگساز مؤلف، تشخصی در کارهایش دارد که به محض شنیدن قطعهای از او، شما رد پای لحن و بیان او را تشخیص میدهید. به هر حال تألیف و تدوین عنوان بسیار منصفانه و درست و زیبایی است که روی این آلبوم گذاشتهاید. نایبمحمدی: یک نکته را هم میخواهم اشاره کنم و آن هم اینکه «ری تا روم» صرفاً یک عنوان شیک و تجاری نیست. من برخلاف برخی از دوستان که مثلاً در پراگ با یک نفر قهوه میخورند و بعد هم نیم ساعت کنار هم ساز میزنند و بعد هم با افتخار اسم کارشان را میگذارند «شیراز تا پراگ»، روی این کار وقت گذاشتهام و برای تک تک قطعاتش حرف دارم. من آقای عباس قربانی را میتوانستم ببرم داخل استودیو، اما این کار را نکردم. حتی گذاشتم صلواتی که مردم میفرستند داخل کار باشد تا طبیعی بودن آن به مخاطب منتقل شود. عباس قربانی خود خودِ «ری» است. من فقط با این کلمه بازی نکردم. یا در کار «دمشق» من تصور انتزاعی و فانتزی از دمشق نداشتم که بخواهم با اضافه کردن مثلاً چند ضربه داربوکه به موسیقیام حال و هوایی عربی بدهم. نه. یک خواننده اورژینالی که تمامقد استاد موسیقی عربی بود، این کار را اجرا کرد. با یک حافظه عجیب و غریب در حفظ رپرتوار اوازی عربی و تسلطی که حیرتآور بود. ضمن اینکه یک گوش متخصص تشخیص میدهد اجرای ان موشح عربی چقدر پیچیده است . من با تکتک آنها سالها زندگی کردم. البته این را هم بگویم که شانس بزرگ من در زندگی این بوده که دوستان خوبی سر راهم قرار گرفتهاند. دوستانی که همهشان در کار خود تبحر دارند. در همان کار تهران، من وقتی کار را به عبدالرضا سپردم، خیالم راحتِ راحت بود. وقتی هم کار را تحویل داد، من چون اطمینان صددرصدی به او داشتم، هیچ حرفی نزدم و اظهارنظری نکردم. بعد هم وقتی کار منتشر شد، فهمیدم اطمینانم درست بوده. بد نیست آقای موسوی هم از تجربه کاریاش با یک آهنگساز بگوید. چون تا جایی که من میدانم آسیدعبدالرضا تجربه به ثمر نرسیده با یکی، دو آهنگساز را در کارنامهاش دارد. علتش هم وسواس و سختگیری اوست. اینکه چه شده با هم به توافق رسیدهاید و... موسوی: قبل و بعد از تصنیف، دو رباعی از خیام خوانده میشود که انتخاب آنها هم با من بوده. من اول قصد انتخاب رباعی نداشتم اما این خواست سعید بود. من نمیدانم واقعاً سعید روی چه حسابی چنین پیشنهادی داد اما من چون با متون قدیم موسیقی سروکار دارم، میدانم که این یک سنت دیرینه بوده در موسیقی قدیم ما. در انواع موسیقی ما استفاده از ترانه - به رباعی میگفتند ترانه- بسیار امر شایعی بود. نایبمحمدی: کاملاً درست است. البته من این ایده را از سنت غزلخوانان وام گرفتم.. موسوی: خب رباعی باید ربطی هم به تصنیف میداشت. یعنی به لحاظ موضوعی. تصنیف عاشقانه شروع میشد اما در آخر به یک چیزهای دیگری ختم میشد. پیدا کردن دو رباعی از یک شاعر آن هم با یک ردیف یعنی «خواهد بود» کار آسانی نبود. تازه میخواستم اولی قافیهاش «این» باشد یعنی ضمیر اشاره نزدیک و دومی قافیهاش «آن» باشد، یعنی ضمیر اشاره دور. وقتی این دو رباعی را پیدا کردم، در خانه فریاد میزدم از خوشحالی. چیزی شبیه معجزه بود. انگاری به خیام مضمون و فرم را سفارش داده باشی. من فکر میکنم حتی اگر به خیام سفارش هم میدادیم، کار چنین چیزی از آب درنمیآمد. اما من یک دستکاری مختصری هم در شعر خیام کردم. در رباعی اول میگوید چون عاقبت کار چنین خواهد بود. جناسی هم بین چون و چنین بود که خوب بود اما در رباعی آخر میگوید همان خواهد بود. به همین دلیل فکر کردم اگر به جای چنین، بگوییم:«همین»، بهتر است. چرا که همین و همان بهتر است از چنین و همان. مطمئنم اگر به خیام هم میگفتیم میخواهیم این دستکاری را انجام بدهیم، قبول میکرد و در مورد طرح جلد نایب محمدی : این در واقع ایده من بود که به این سمت از طراحی رفتیم ما برای جلد دنبال المانهای مشترک در کشور- های حوزه اسلامی میگشتیم . با توجه به این اسم ابتدایی ترین چیزی که به نظر میرسد طرح یک نقشه جغرافیایی است ولی این ایده تکراری بود و ما دنبال نگاهی تازه تر از این بودیم این که ایده اجرای یک تذهیب به ذهنم رسید مفصل است و همینقدر خلاصه کنم که این گونه نقوش ازاشنا ترین جنبه- های بصری در حوزه اسلامی است. و با توجه به وابستگیهای محتوای شنیداری به هم ،و لزوم ارتباط هر چه بیشتر محتوای درونی و بیرونی به هم داشتن طرحی قابل درک و در عین حال اشنا برای تمامی این فرهنگها ضروری بود. من واقعا فکر نمیکنم چیزی بهتر از این محصول پیش روی شما گویای این مطالب باشد که جا دارد مجددا از اقای اسفندیاری و همچنین مدیر هنری اوای باربد آقای رضایی عزیز که نهایت همکاری را با من رداشتند تشکر کنم. 58247
چهارشنبه 30 بهمن 1392 - 15:15:19
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]
صفحات پیشنهادی
کیانوش «آوای باران»: مردم میگویند «باران» حق توست!
کیانوش آوای باران مردم میگویند باران حق توست بازیگر نقش کیانوش در آوای باران که به گفتهی خودش در خیابان کم تردد میکند دربارهی بازتاب این نقش در بین مردم میگوید یکسری از مخاطبان کار را آنقدر جدی دنبال میکنند که میگویند باران حق توست به خاطر اینکه در این سالها تو هوایعلیرضا رضاداد: «آشغال های دوست داشتنی» را فعلا نشان نمی دهیم
علیرضا رضاداد آشغال های دوست داشتنی را فعلا نشان نمی دهیم فرهنگ > سینما - ایسنا نوشت علیرضا رضاداد تاکید کرد که فعلا برنامهای برای نمایش «آشغالهای دوست داشتنی» در برج میلاد نداریم دبیر سی و دومین جشنواره فیلم فجر دربارهی درخواست&zwnبا عنوان «از عرش تا عرش»؛ تحلیل زندگی سیاسی حضرت فاطمه زهرا (س) به چاپ چهارم رسید
با عنوان از عرش تا عرش تحلیل زندگی سیاسی حضرت فاطمه زهرا س به چاپ چهارم رسیدچاپ چهارم کتاب از عرش تا عرش با موضوع تحلیل زندگی سیاسی حضرت فاطمه زهرا س از سوی مجتمع فرهنگی عاشورا منتشر و روانه بازار نشر شد به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات باشگاه خبری فارس توانا کتاب از عرش تمحرومیت «چشمه» از حضور در نمایشگاه بیست و هفتم کتاب تهران
محرومیت چشمه از حضور در نمایشگاه بیست و هفتم کتاب تهرانبا وجود حکم صادر شده هیأت رسیدگی به تخلفات ناشران برای نشر چشمه جهت آغاز به فعالیت اما این ناشر از حضور در بیست و هفتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران محروم است به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس از آنجایی که نشحرف زدن از شجاعت وعدالت در این دوره جشنواره کمی غریب است بیانیه فیلمسازان بخش «نوعی تجربه» خطاب به ع
حرف زدن از شجاعت وعدالت در این دوره جشنواره کمی غریب استبیانیه فیلمسازان بخش نوعی تجربه خطاب به علیرضا رضادادحق بدهید تنها می توان اینطور برداشت کرد که جشنواره فیلم فجر سعی در پنهان کردن بخشی دارد که خود به جشنواره اضافه کرده است به گزارش خبرگزاری فارس 10 فیلمساز حاضر در بخش نوع143 اثر به نخستین «جایزه ادبی ارومیه» ارسال شده است
143 اثر به نخستین جایزه ادبی ارومیه ارسال شده است ارومیه - ایرنا - رییس حوزه هنری آذربیجان غربی گفت 143 اثر به دبیرخانه نخستین جایزه ادبی ارومیه ارسال شده است علیرضا نوروزی روز چهارشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود این آثار توسط 69 نویسنده به دبیرخانه این مسابقه ارسال شد«خانه دوست کجاست» علیرضا افتخاری به بازار آمد
خانه دوست کجاست علیرضا افتخاری به بازار آمد آلبوم خانه دوست کجاست با صدای علیرضا افتخاری و با اشعاری از سهراب سپهری در بازار موسیقی کشور منتشر شد به گزارش نامه نیوز میثم دهقان مدیر عامل شرکت نیم رخ گفت علیرضا افتخاری در خانه دوست کجاست اشعار سهراب سپهری را خوانده که با آسری دوم «از درآمد تا فرود» در شبکه مستند ساخته میشود
سری دوم از درآمد تا فرود در شبکه مستند ساخته میشودسری دوم مجموعه از درآمد تا فرود با موضوع بررسی هنر موسیقی کشور در شبکه مستند ساخته میشود به گزارش خبرگزاری فارس از درآمد تا فرود مجموعه مستندی با بررسی وضعیت هنر موسیقی کشور مشکلات و راهکارها میپردازد در این مجموعه مسایلیرازهای مگوی احمدی نژاد در یک کتاب/ «از نیاوران تا پاستور» منتشر شد
رازهای مگوی احمدی نژاد در یک کتاب از نیاوران تا پاستور منتشر شد فرهنگ > ادبیات - مهر نوشت کتاب «از نیاوران تا پاستور» به قلم امیر رضا پرحلم با موضوع روایت داستانی از حاشیه و متن انتخابات ریاست جمهوری و فعالیتهای غیرقانونی محمود احمدیبا ترجمه «علیرضا عبادتی» کتاب «انحصار رسانهای نوین» به چاپ سوم رسید
با ترجمه علیرضا عبادتیکتاب انحصار رسانهای نوین به چاپ سوم رسیدچاپ سوم کتاب انحصار رسانهای نوین نوشته بناچ باگدیکیان با ترجمه علیرضا عبادتی منتشر و روانه بازار نشر شد به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات باشگاه خبری فارس توانا کتاب انحصار رسانهای نوین دارای شش فصل نظیر رسانهتقدیر مدیرعامل از «سیمیندخت وحیدی» موسوی: برپایی بزرگداشت شاعران و نویسندگان انقلابی احترام به ارزش
تقدیر مدیرعامل خبرگزاری فارس از سیمیندخت وحیدیموسوی برپایی بزرگداشت شاعران و نویسندگان انقلابی احترام به ارزشهاستمدیرعامل خبرگزاری فارس ضمن تقدیر از فعالیتهای انقلابی سیمیندخت وحیدی گفت برپایی بزرگداشت شاعران و نویسندگان انقلابی یک وظیفه و احترام به ارزشها و باورهاستهمکاری شهرام و حافظ ناظری در یک آلبوم/ انتشار «سمفونی رومی»
همکاری شهرام و حافظ ناظری در یک آلبوم انتشار سمفونی رومی اثر شماره یک پروژه سمفونی رومی فوریه 2014 در سراسر جهان منتشر میشود به گزارش نامه نیوز بُعد یازدهم اثر شماره یک سمفونی رومی است که حافظ ناظری حدود 10 سال برای تولید آن وقت صرف کرده و پس از تکمیل مراحل تولید و ساخترئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی دماوند: صحبتهای «سعید راد» در جشنواره فیلم فجر مصداق خطشکنی است
رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی دماوند صحبتهای سعید راد در جشنواره فیلم فجر مصداق خطشکنی استرئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی شهرستان دماوند گفت صحبتهای سعید راد در جشنواره فیلم فجر مصداق خطشکنی است و نباید بلندگوهای ملت دست این افراد بیفتد به گزارش خبرگزاری فارس از شرق افارس گزارش میدهد آقای رئیس جمهور نماد محرومیت در کشور «توگبری» است + تصاویر
فارس گزارش میدهدآقای رئیس جمهور نماد محرومیت در کشور توگبری است تصاویراهالی روستای توگبری خطاب به رئیس جمهور میگویند آقای روحانی ما وقتی رای خود را در صندوق انداختیم امیدوار به دستگیری از سوی شما بودیم بنابراین عاجزانه میخواهیم به محرومترین نقطه ایران یعنی توگبری نگاه ویرئیس جمعیت هلالاحمر چرام: منطقه محروم «توگبری» را جهانی خواهم کرد
رئیس جمعیت هلالاحمر چرام منطقه محروم توگبری را جهانی خواهم کردرئیس جمعیت هلالاحمر چرام گفت با اعزام تیم سلامت کشوری جمعیت هلالاحمر به منطقه محروم توگبری محرومیت این روستا را جهانی خواهیم کرد به گزارش خبرگزاری فارس از چرام ظهر امروز سیدحسین بهنامیان در حاشیه اعزام تیم کارواتکآهنگ شنیدنی با صدای «علیرضا قربانی»/ گوش دهید و عاشق شوید + دانلود
تکآهنگ شنیدنی با صدای علیرضا قربانی گوش دهید و عاشق شوید دانلود دانلود 1392 10 18متولی مشکلات جوانان کیست؟ وزارت «جوانان» یا «ازدواج و طلاق»؟
متولی مشکلات جوانان کیست وزارت جوانان یا ازدواج و طلاق جامعه > خانواده - در همه کشورها امور مربوط به جوانان و ساز و کارهای مربوط به وضعیت این قشر در جامعه برنامه ریزی بلند مدت و آگاهانه را می طلبد هادی معیری نژاد- کشور ما تا همین چند سال قبل که خبرها در مورد ک-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها