واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: قلمرو تحوّل در حوزه
براستى چه ابعاد و محورهايى از نظام حوزه نيازمند تغيير و دگرگونى است؟ در چه مقولاتى اصلاح نهاد حوزه ضرورى است و در چه زمينه هايى وضعيت موجود را بايستى حفظ كرد و يا حتى در تحكيم و تثبيت آن كوشيد؟پاسخ به پرسشهاى فوق نيز چندان هماهنگ و يكنواخت نيست. به عنوان نمونه برخى از صاحب نظران عمده تحولات را در حوزه متون درسى خلاصه كرده اند و گروهى حتى تمامى مراحل درسى را مشمول تغيير و تحول ندانسته اند و آن را در محدوده نظام درس در مرحله ادبيات خلاصه كرده اند. از سوى ديگر جمعى ديگر در نظام مديريت و تشكيلات حوزه بحث اصلاح را برده اند و گروهى دگر آن را در بودجه و نظام اقتصادى اين نهاد متمركز كرده اند و در مجموع در اين محور نيز نظريات گوناگونى ارائه شده است. طرح اين ديدگاهها مى تواند ابعاد بحث را بازنمايد و پيچيدگى بحث تحول حوزه را بهتر و روشنتر بنماياند.1. تحول همه جانبه و فراگير: هواداران اين ديدگاه دگرگونى و اصلاح را در تمامى قلمروهاى حوزه تعقيب مى كنند. اينان معتقدند كه حوزه در تمامى ابعاد و قلمروها نيازمند تحول و دگرگونى است. اينان براساس بنيادهاى ذيل تئورى و نظريه خويش را بنيان نهاده اند:* بخشهاى مختلف حوزه بر اساس نيازهايى سامان يافته اند. نيازهايى كه هم اكنون تغيير ماهوى يافته اند. نظام تحصيل تحقيق، تبليغ در حوزه ها متناسب با شرايطى شكل يافته اند كه پيچيدگى و مشكلات امروزين مطرح نبوده انسان صنعتى و يا شبه صنعتى رخ ننموده بود. هزاران مشغله و شبهه جديد به ميدان زندگى پاى ننهاده بود و ديدگاه تحول فراگير چنان مى انديشد كه تغييرات بنيادى نيازها ايجاب مى كند كه شيوه هاى پرداخت حوزه به مسؤوليتهاى خويش نيز تغييرات ماهوى پيدا كند و در تمامى قلمروها متناسب با نيازهاى جديد برنامه ريزى نمايد.* بخشهاى مختلف حوزه نه براساس برنامه ريزى بلكه به شيوه عكس العملى پديد آمده است. با توجه به اين حقيقت بايستى ديد كه اين گونه سيستم چگونه مى تواند در عصر حاضر كارايى داشته باشد؟ دنياى جديد را دنياى برنامه ريزى ناميده اند. ازكوچكترين واحد تا سيستمهاى كلان به پشتوانه طرحهاى پيچيده به عرصه حيات و تلاش رو آورده اند. در چنين شرايطى نمى توان نظامواره اى از گذشته را با خود داشت كه تقريباً بدون هيچ گونه برنامه ريزى سامان يافته است. و چونان درختان كوهستانى را مى ماند كه گرچه استوار و ريشه دار است اما در توزيع و پراكندگى آن هيچ گونه تناسبى رعايت نشده است.براساس نقطه نظرات يادشده بايستى انديشه تحول را به تمامى ابعاد و بخشهاى حوزه بسط داد و دگرگونى را در سطح تمامى قلمروها چون: تدريس ،تحصيل ،تحقيق، تبليغ نظام مالى گسترش داد.2. تحول محدود: اين ديدگاه مدعى است كه شعار تحول و نوخواهى گاهى چنان جاذبه پيدا مى كند كه اصالتها و حقيقتها را به مسلخ مى كشاند. و قربانى تجدد مى كند. در نظر اينان دعوى تحول فراگير و همه جانبه از چنان جاذبه هاى سراب گون نشأت مى گيرد و آفات و خطراتى را با خويش به همراه مى آورد. ازجمله آن كه به تصميم گيريهاى شتابزده و عجولانه ميدان مى دهد تا بخشهاى استوار و متين نظام حوزه را آماج حملات قرار دهد و حتى تا مرحله حذف آن پيش رود.به ديگر سخن اين ديدگاه معتقد است كه نظام حوزه درخت تناور و مثمرى است. هرچند پاره اى از شاخه هاى آن به هرس و اصلاح نيازمند باشند. در نتيجه نبايستى كليت و پيكره نظام حوزه دستخوش دگرگونى و آسيب قرار گيرد و با عناوينى جذّاب و دلربا چون اصلاح ونوسازى بنياد حوزه در تندباد تحول و تغيير به تخريب و آسيب دچار گردد.3. برخورد گزينشى: در مقوله قلمرو تحول ديدگاه بينابين و حد وسطى وجود دارد كه تلاش مى كند خود را از افراط و تفريط به دور دارد و راه صواب را بپويد. اين تلقى بر اصول ذيل تأكيد مى كند و آن را راهنماى برنامه خويش مى داند:* اعتقاد به اين اصل اصيل كه ارج هيچ چيز با حقيقت برابر نيست. نه قدمت اعتبار مى آورد و نه تجدد. نه هر شيوه اى پرسابقه مى تواند براى دوران لاحق ميمون و مبارك باشد ونه هر جديدى و نوى قادر است كه جاى امر كهن را پركند و همان نياز را برآورده سازد.* در برنامه ريزى سازمانى اصل مفيدبودن اصلى بنيادى و غيرقابل انكار است. هر برنامه اى درجه اصالت و درستى آن را بايستى با درجه مفيدبودن آن ارزيابى كرد. در هر قلمرو و نيز در اجزاء يك قلمرو بايستى ديد تا چه اندازه مفيد و كارا هستند و آيا متناسب با هزينه اقتصادى و انسانى صرف شده بازدهى دارد؟ و آيا مى توان شيوه جديدى را جايگزين كرد كه با امكانات و هزينه كمتر بازدهى افزونتر را ثمر دهد؟* روابط سازمانى ارگانيك و سيستماتيك است. اجزاء در ارتباط با يكديگر مى زيند. هرجزء با ديگر اجزاء رابطه و علقه اى تنگاتنگ دارد. بنابراين حركت اصلاحى در يك قلمرو نمى تواند ابعاد و قلمروها ديگر را ناديده انگارد. ممكن است سرعت حركت اصلاحى در تمامى بخشها يكسان نباشد. ولى اين حركت در بخشهاى مختلف نمى تواند بى توجه به يكديگر عمل كند. تفكيك قلمروها و دورنگهداشتن برخى از روند اصلاح به كليت روند تحول ضربه مى آورد و حركت اصلاح را ناكام و ناقص مى نهد. البته اين سخن بدان معنا نيست كه تمامى ابعاد و بخشهاى حوزه بايستى درگيرتغيير و دگرگونى شود. بلكه بايستى تمامى بخشها و روند كلى آن مورد مطالعه مجدد قرار گيرد و در سيستم نوين حوزه روابط فعال و ارگانيك پيدا كند. به ديگر سخن حتى اگر بخشهايى نظام حوزه مفيد و كارا ديده شدند بايستى درنظام جديد حوزه روابط نوينى با ديگر اجزاء متحول پيدا كنند تا كليت نهاد بتواند با اجزايى هماهنگ و مرتبط حركت كند.ادامه دارد...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 418]