واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
«هستی» فردا به ایران برمی گردد
داستان تراژدیک «هستی» و غرق شدن مادر و رویاهایش آرام آرام به نقطه پایانی نزدیک می شود. حدود 7 ماه پیش «فاطمه»، مادر «هستی» دست دخترش را گرفت تا با کمک آدم پران ها او و دخترش را قاچاقی از مسیر دریا به استرالیا ببرد.
روزنامه هفت صبح: داستان تراژدیک «هستی» و غرق شدن مادر و رویاهایش آرام آرام به نقطه پایانی نزدیک می شود. حدود 7 ماه پیش «فاطمه»، مادر «هستی» دست دخترش را گرفت تا با کمک آدم پران ها او و دخترش را قاچاقی از مسیر دریا به استرالیا ببرد.
در میانه راه اما لنج آنها سوراخ شد و مادر هستی با وجود نجات از آب به علت کمبود انسولین چند روز بعد در بیمارستان جان سپرد. هستی از آن زمان در اندونزی تحت حمایت یک خانواده ایرانی مانده و پیگیری های خانواده و آشنایان او برای بازگرداندنش نیز بی نتیجه مانده بود.
شنیده ها حکایت از آن داشت که کشور اندونزی بدون اطلاع خانواده اش او را جزو پناهندگان محسوب کرده و همه راه ها برای بازگرداندنش بی نتیجه مانده بود. حدود 50 روز پیش اما ورق برای هستی برگشت و ماجرای هستی با خواندن گزارش هفت صبح توسط دادستان دادسرای امور بین الملل وارد فاز تازه ای شد و پیگیری های گسترده ای برای بازگرداندن او توسط دادسرای امور بین الملل، پلیس اینترپل ایران و وزارت امور خارجه آغاز شد. همه ماجراها ختم به خیر شدو هستی فردا به ایران بازمی گردد، در حالی که روز گذشته دقیقا 7 ماه از فوت مادرش گذشت و دو روز دیگر تولد 9 سالگی خودش را جشن می گیرد...
در این 50 روز چه گذشت؟
س از انتشار خبر هستی در روزنامه «هفت صبح» دادستان دادسرای امور بین الملل با خواندن این گزارش پیگیر ماجرای هستی می شودو از پلیس اینترپل آگاهی تهران بزرگ خواست تا پدر هستی را پیدا کنند. مسئولان پلیس اینترپل نیز در تماس با روزنامه هفت صبح شماره تماس پدر هستی را دریافت کردندو پیگیری ماجرای هستی به صورت رسمی دنبال شد.
یکی از دوستان خانوادگی فاطمه به هفت صبح می گوید: «پس از تماس با پدر هستی از او خواسته می شود که به تهران بیاید. پدرش می گوید پس از حضور در تهران، یکی از مسئولان معاونت دادگستری گفته است که خود او یک فرزند خردسال دارد و با خواندن این گزارش بسیار تحت تاثیر قرار گرفته و درخواست داده تا ماجرا پیگیری شود.»
ماجرا از این قرار بوده که کشور اندونزی هستی را جزو پناهندگان خود قرار داده و حاضر به تحویل دادن او به ایران نشده بود. با ابراز رضایت پدر هستی مبنی بر پیگیری ماجرا، وزارت امور خارجه با طرح شکایتی نسبت به این موضوع خواستار بازگشت هستی به ایران می شود. سفارت ایران در اندونزی هم مسئولیت ها را به عهده می گیرد تا او را به ایران بازگرداند.
با پیگیری های وزارت امور خارجه از طریق سازمان ملل متحد، سرانجام نمایندگان این سازمان اعلام می کنند که هستی باید به ایران بازگردد و بیش از این نمی تواند در اندونزی بماند. از آنجایی که شنیده می شد خانواده نگهدارنده از هستی به دلایلی مانند مسائل مالی و تبلیغاتی خواهان ماندن هستی در اندونزی هستند و در برخی مواقع به او دیکته می کنند که چه بگوید، مسئولان سفارت ایران در اندونزی با هستی به صورت شخصی صحبت می کنند و نظر او را در این مورد جویا می شوند.
هستی هم در پاسخ به سوال های آنها می گوید که می خواهد به ایران بازگردد و دوست ندارد در اندونزی بماند. پس از آن بود که همه کارهای حقوقی و بین المللی انتقال هستی صورت گرفت و هستی قرار است فردا به ایران بازگردد. روز گذشته یک جشن خداحافظی برای هستی در اندونزی صورت گرفت و از دوستانی که در این مدت پیدا کرده بود دعوت شد تا در آن حضور پیدا کنند. هستی فردا به ایران برمی گردد تا تولد 9 سالگی اش را 10 بهمن ماه در ایران جشن بگیرد. او قرار است ابتدا تحویل بهزیستی شود و پس از انجام مراحل قانونی به نزد پدرش بازگردد...
پدر هستی: بازخوردها بسیار خوب بود
پدر هستی در گفتگوی کوتاهی با هفت صبح با ابراز خوشحالی از بازگشت دخترش می گوید: «نقش رسانه ها در این مدت بسیار خوب و باورنکردنی بود و با پیگیری های همین رسانه ها بود که او قرار است به ایران بازگردد. پیگیری های نهایی انجام شده و من هم امیدوارم طبق خبر اعلام شده به ایران بازگردد.»
هستی ام را برگردانید
(مصاحبه با مادربزرگ هستی که در تاریخ 21 آذر ماه امسال به چاپ رسیده بود.)
ماه رخسار اکبری، مادر فاطمه و مادربزرگ هستی سالخورده است و ناتوان. صدایش رنج و غمی دارد به وسعت از دست دادن دوری ابدی از فرزند و دوری 100 روزه از نوه. او وضعیت نوه اش را اینگونه تعریف می کند: «من خودم تا حالا نتوانسته ام کاری انجام بدهم و معلول هستم. جایی را هم بلد نیستم. هستی در آنجا پیش یک خانواده ایرانی عرب زبان نگهداری می شود. آقا جواد اسم شخصی است که او را نگه می دارد و خودش هم یک بچه دارد.ما می خواهیم بچه به ایران برگردد ما خودمان در اینجا از او مراقبت می کنیم.»
از مادربزرگ هستی می پرسیم که آیا با هستی ارتباط دارد، او می گوید: «تقریبا هر روز با من تلفنی صحبت می کند و می گوید حالش خوب است اما دلش تنگ است و ابراز دلتنگی می کند. به جای من، هستی من را دلداری می دهد و می گوید مادر نگران نباش و من زود می آیم پیشت.»
هستی کلاس اول را تمام کرده و امسال باید به کلاس دوم می رفته اما حالا در اندونزی سرگردان است. از مادر بزرگ می پرسیم آیا هستی می داند که مادرش فوت کرده؟ مادربزرگ بغض می کند و می گوید: «هستی هنوز دقیقا نمی داند چه اتفاقی افتاده. فقط به من می گوید نگران نباش، مامان پیش خداست...»
تاریخ انتشار: ۰۹ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۱:۵۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 83]