تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگز دل به باطل بودن حق و به حق بودن باطل يقين نمى كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834096336




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بيشتر ايرانيها اين عادت خيلي بد را دارند!شما چه طور؟


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: بيشتر ايرانيها اين عادت خيلي بد را دارند!شما چه طور؟

يک مدل جوگیری است، جو انجام کار، جو زندگی فعال بدون بازده مثبت، جو زندگی با انواع راههای از زیر کارت در رفتن. اسمش چیست؟ کار کردن، رسمش چیست؟


بيشتر ايرانيها اين عادت خيلي بد را دارند!شما چه طور؟
يک مدل جوگیری است، جو انجام کار، جو زندگی فعال بدون بازده مثبت، جو زندگی با انواع راههای از زیر کارت در رفتن. اسمش چیست؟ کار کردن، رسمش چیست؟ فراری از انجام کارها، احساسش چیست؟ زرنگی. آنها فکر می کنند با ساعت ها در محل کار پلکیدن و مدام به ساعت نگاه انداختن، وظیفه شان را انجام داده اند. وقتی می پرسی چرا درست کار نمی کنی؟ مدعی می شوند که بهترین گزینه در محل کارشان هستند و وقتی می گویی مگر دنبال پیشرفت مملکت نیستی؟ صددرصد پوزخندی می زنند که آنه بالاها دارند می ریزند و می پاسند و بدبختی اش را ما می کشیم. می گوید: پدرمان توی کار در می آید اما نمی گویند: کدام پدر؟ کدام کار؟در زمان های دور در این کشور، مردمانی زندگی می کردند که عشق مدیرکل بودن داشتند. آدمهایی که روزی دو ساعت به محل کار سرک می کشیدند و حضوری به هم می رساندند و می رفتند پی خوش گذرانی هایشان. آدم هایی که پسر فلان خان بودند و از کارهای اداری همین اندازه را می دانستند که باید داد و دعوایی راه بیندازند و بقیه اش را به شادمانی بگذرانند. هر چند از آن زمان های دور، مدتی طولانی گذشته اما آن آدم ها همچنان همان وضعیت را دارند. آنها فکر می کنند کار کردن یعنی همان. برای همین است که وقتی در رفتارهایشان دقیق می شوی، مدل برخوردو لن رفتارشان می تواند لحظات شادمانه ای برایتان بسازد. می توانند از زمین و زمان شکایت کنند و نسبت به اتفاقاتی عکس العمل های تند و یکجانبه نشان دهند که دهانت وا می ماند. و خب، بدترین شانس ما این است که در کنار مردمی زندگی می کنیم که «آن بالاها» برایشان مجوزی است برای کار نکردن، مجوزی برای دست به سیاه و سفید نزدن. برای از زیر کار در رفتن. برای پوزخند زدن به پیشرفت کشور. نه آن که امروز باشد که ما با «آن بالاها» مشکل داشته باشیم، ما از همان دوران قاجاریه که اداره جات در ایران راه افتادند، با این مسئله روبروییم. با آدم هایی که حوصله کار کردن ندارند و فکر می کنند کسی در آن بالاها نشسته و همان بهتر که کار نکنیم.به مرور زمان، ما شده ایم آدم هایی که با همان فرهنگ ایلی و قبیله ای با کت و شلوار یا مانتوهای بلند و مقنعه های تیره پشت میزهای کارمان می ایستیم و گوشی های هوشمند دستمان می گیریم و روزهایمان را با گپ و گفت با دیگران می گذرانیم. در اداره های خصوصی این وضعیت کمتر است اما نه به این خاطر که آن فرهنگ در روح و جانمان نباشد، به این خاطر که اینجا هرچقدر کار کنی، آش می خوری و خب، نمی شود آنطور که در زمان های دور زندگی می کردیم، همچنان به زندگی ادامه دهیم.به واسطه آن فرهنگ، به راحتی از زیر کار در می رویم و همین مدل از زندگی باعث می شود تا رفتارهای بعدی مان هم تغییر کند. باعث می شود در امروزمان نابلد پیش برویم و رویای دو پله یکی کردن در سر بپرورانیم. باعث می شود آدم های پاچه خار و مجیزگویی شویم تا پایمان به پله های مدیریتی برسد. امتیاز بدهیم، اما صندلی مان را نگه داریم. امتیازهای اشتباه بدهیم به بالادستی مان، قربان صدقه اش برویم و در نهایت حقوق سر ماهمان را بگیریم و توی مجامع خصوصی بنشینیم و از فضایل کار کردن بگوییم و در باب اهمیت جدی بودن در کار صحبت کنیم.خدا را شکر فضای مجازی هم فرصت بیشتری در اختیارمان می گذارد تا به دوستانمان پز بدهیم و از میزان اهمیت خودمان بگوییم. غافل از اینکه در محیط کار حرکت مثبتی انجام نمی دهیم. کارمان را درست پیش نمی بریم. ساعت می زنیم که ساعت هشت آمده ایم سر کار اما پرونده روی پرونده تلنبار می شود و ما به روی خودمان نمی آوریم. به روی خودمان نمی آوریم، چون بلد نیستیم کار را انجام دهیم؛ به هیچ کس هم نمی گوییم مبادا صندلی را از یر پایمان بکشند یا از هیچ کس کمک نمی خواهیم نکند زیرآبمان را بزنند و اگر هم کار را بلدیم که چرا باید خودمان را خسته کنیم وقتی دیگران می ریزند و می پاشند. وقتی آدم های باحال آنهایی هستندکه ادای کار کردن درمی آورند و پشت درهای بسته به مدیران امتیازهای ویژه می دهند، چه دلیلی دارد ما از آن آدم باحال ها نباشیم؟این آدم باحال های ویژه، رفتارهای خاص خودشان را دارند، از زمین و زمان می ترسند و نسبت به هر اتفاقی واکنش منفی نشان می دهند. آنها فرزندان همان پدران هستند، چند ساعتی سر کار می آیند، غر می زنند، داد و قال راه می اندازند، و مهم ترین راه مقابله با شما را برگه های نظم و انضباطتان می دانند؛ چه ساعتی رفته اید و چه ساعتی آمده اید، آنها از شما درباره اجرای پرونده تان سوال نمی پرسند. آنها نمی گویند در این هشت ساعتی که اینجا گذراندی چه کردی، آنها تنها به ساعت شان نگاه می کنند. نکند خودشان کار را بلد نیستند که تنها به ساعت توجه می کنند؟ انجام کارها تا اندازه ای برایشان اهمیت دارد که بتوانند به بالادستی شان توضیحات لازم را بدهندو پس از آن، دیگر هیچ.به آنها نگویید ساعت های کاری شناور در جهان مد شده است و کارمندها می توانند به جای ساعت هشت صبح در ساعت 10 صبح یا حتی 12 ظهر به محل کار بروند. آنها سوژه خنده شان را از دست می دهند، فرصتشان برای غر زدن از کف می رود، آنها که کاری به کار درست انجام دادن کارها ندارند، آنها نابلدی شان را در پوسته ای به نام انضباط پنهان می کنندو به شما می گویند که چه کنید و چه نکنید. حالا بیایید و به آنها بگویید نظریه پشت نظریه آمده است که از ویژگی های فردی کارمندان در محیط کار استفاده کنید تا محیط کاری تان پویا شود.آنها بی توجه به نتیجه به دنبال برچسب زدن می گردندو خنده شان را در هوا پخش می کنند و هر ایرادی که به ذهنشان می رسد، به زبان می آورند. فکر نمی کنند شبیه به داستان های طنز می شوند و می بایست فکری به حال خودشان کنند؟ فکر نمی کنند دستشان رو شده از پس این سال ها؟ فکر نمی کنند از زیر کار در رفتن هایشان و به صندلی چسبیدن هایشان یک اتفاق مفرح برایمان می سازد؟ یک اتفاق مفرح بدون آنکه مجبور شویم پولی بپردازیم و روی صندلی های قرمزرنگ سینما بنشینیم؛ بزرگترین فیلم طنز امسال و سال های گذشته و احتمالا سال های آینده. تا سال هایی که تعداد آدم هایی که به این پدیده مفرح می خندند، از تعداد آدم هایی که در پاسخ به سوال پیشرفت مملکت پوزخند می زنند، بیشتر شود.چلچراغ

دوشنبه 23 دی 1392 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


پزشکی و سلامت

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن