تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 27 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):چه چيزى مانع توست كه زندگى پسنديده و مرگ با سعادت را داشته باشى، چرا كه من براى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830476869




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ازدواج حضرت خدیجه با پیامبر(ص) به روایت کنستان گئورگیو


واضح آرشیو وب فارسی:الف: ازدواج حضرت خدیجه با پیامبر(ص) به روایت کنستان گئورگیو

تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۱۵
متن زیر به قلم کنستان ویرژیل گئورگیو، نویسنده معروف رومانیایی گلچینی از کتاب «محمد، پیامبری که از نو باید شناخت» وی به ترجمه ذبیح الله منصوری است که به مناسبت سالروز ازدواج حضرت خدیجه با پیامبر(ص) در خبرآنلاین منتشر شده است.وقتی محمد از سفر دوم مراجعت کرد هنگامی که می خواست وجوهی را که دریافت کرده بود به خدیجه بپردازد، تاجره او را با دقت نگریست و دید که محمدجوانی است زیبا و دارای چشم ها و موهای سیاه.چشم های محمد درشت و گیرنده بود و خیلی بینائی داشت و موهای سرش بلند و به دو شانه اش می رسید ولی در وسط سر به رسم اعراب فرق را باز می کرد و چون در اکثر مواقع هنگام صحبت تبسم می نمود دندان های سفیدش نمایان می گردید و دهان خوش ترکیبش تولید محبت می کرد.علاوه بر زیبائی، بوئی خوش که همواره از محمد به مشام می رسید سبب می گردید که مردم خواهان معاشرت با او در دوره جوانیش باشند. در آن موقع اعراب عطر به کار می بردند و معطر کردن بدن و همچنین معطر نمودن خانه کعبه و خانه های مسکونی در مکه و مدینه مرسوم بود و محمد به طوری که مورخین عرب گفته اند عطرهائی به کار می برد که زننده نباشد.محمد آهسته صحبت می کرد و طوری کلمات را با تانی ادا می نمود که می توانستند حروف کلماتی که به زبان می آورد بشمارند. این موضوع از عوامل نفوذ کلام محمد به شمار می آمد زیرا آنچه می گفت در ذهن شنونده می نشست و فراموش نمی کرد.بعد از این که محمد بهای کالا را تحویل داد، خدیجه با چند سوال غیر مستقیم خواست بفهمد که آیا محمد امین میل دارد با او ازدواج کند، ولی جواب هایی که محمد به خدیجه داد به او فهمانید که محمد در فکر ازدواج نیست.در راه ازدواج با محمد ۳ اشکال وجود داشت:یکی این که خدیجه زنی بود ۴۰ ساله دارای یک پسر و یک دختر بزرگ و از عمر محمد بیش از ۲۵ سال نمی گذشت. دوم این که خدیجه ثروتمند بود و محمد نسبت به او خیلی بی بضاعت به شمار می آمد و سوم این که طبق رسم اعراب، قبیله خدیجه و قبیله محمد می باید با آن ازدواج موافقت نمایند و قبیله خدیجه موافقت نمی کرد.خدیجه که خود نمی توانست مستقیم درباره ازدواج با محمد صحبت کند غلام خویش میسره را مامور کرد که با محمد مذاکره کند.میسره از محمد پرسید تو می دانی که خدیجه کارفرمای تو بیوه است و آیا میل داری که شوهر او بشوی؟محمد از این حرف خیلی حیرت کرد و گفت خدیجه زنی است ثروتمند و من مردی هستم فقیر و ازدواج ما بدون تناسب است. دیگر این که من شنیده ام که چند نفر از بازرگانان ثروتمند مکه از خدیجه خواسته اند که با آنها ازدواج کند و خدیجه درخواست هیچ یک از آنها را نپذیرفته، چگونه این زن حاضر می شود با مردی چون من که بضاعت ندارم ازدواج کند.میسره اظهارات محمد را به خدیجه رسانید و گفت من نتوانستم بفهمم که آیا وی حاضر است شوهر تو بشود یا نه؟خدیجه زنی موسوم به نفیسه را مامور کرد که برود و با محمد بدون ابهام صحبت کند. پدر و مادر نفیسه عرب نبودند و به همین جهت هنگام صحبت کردن قیود و رسوم اعراب را رعایت نمی نمود و منظور این است که بدون کنایه و پرده پوشی حرف می زد.نفیسه در کوچه خود را به محمد رسانید و از او پرسید تو که یک جوان زیبا هستی برای چه زن نمی گیری؟محمد گفت برای این که بضاعت ندارم و از عهده تامین معاش زن و فرزندانی که بعد خواهند آمد برنمی آیم.نفیسه گفت تو جوانی هستی زحمتکش و می توانی معاش زن و فرزندان خود را تامین کنی.محمد گفت عموی من ابوطالب پیر شده و بدون بضاعت است و چون وقتی من کودک بودم از من سرپرستی کرده اینک که بزرگ شده ام نباید بگذارم که ابوطالب و خانواده اش در عسرت به سر ببرند و هر چه تحصیل می کنم به آنها می دهم.نفیسه گفت تو می توانی زنی بگیری بدون این که مجبور باشی معاش زن خود را تامین کنی... خدیجه مایل است که با تو ازدواج کند و اگر تو راضی به این زناشویی باشی او راضی است.محمد وقتی فهمید که خدیجه راضی است که با او ازدواج کند گفت من باید در این باره با خود خدیجه صحبت کنم.روز بعد محمد خدیجه را دید و با وی صحبت کرد و خدیجه گفته نفیسه را تصدیق کرد و اظهار داشت اگر تو راضی به این وصلت باشی من راضی هستم که با تو ازدواج کنم.طبق رسوم قبیله خدیجه موسوم به قبیله اسد باید با ازدواج او موافقت می کردند. رئیس قبیله اسد مردی بود به اسم عمروبن اسد و او گفت من تصدیق می کنم که محمد، امین و صبور است ولی بضاعت ندارد و قبایل عرب وقتی بفهمند که خدیجه با یک مرد بی بضاعت وصلت کرده زبان به طعن می گشایند و بد می گویند و اظهار می کنند مگر در مکه شوهر قحط بود که خدیجه با محمد وصلت کرده است.ابوطالب عموی پیامبر که متوجه موضوع شد از عمروبن اسد و چند تن از مردان قبیله او دعوت کرد که برای شرکت در یک ولیمه حضور به هم رسانند و بعد از این که غذا صرف شد ابوطالب لب به سخن گشود و گفت: محمد بضاعت ندارد ولی مردی نیک نام و از خانوده هاشمی است و حسب و نسب او اگر از قبیله اسد برتر نباشد پست تر هم نیست. از این گذشته جوان زیبایی است و جوانی و زیبایی هم یک بضاعت به شمار می آید و اگر تو با این ازدواج مخالفت کنی نه فقط محمد بلکه خدیجه را هم دلگیر خواهی کرد... سخنان ابوطالب در عمروبن اسد موثر واقع گردید و با ازدواج آنان موافقت کرد.در بین اعراب رسم است که شوهر باید در موقع ازدواج مهر بپردازد و مهری که محمد به خدیجه پرداخت پانصد درهم بود و با آن مبلغ حتی نمی توانستند دو شتر خریداری کنند. من نمی دانم چرا بعضی از نویسندگان عرب نوشته اند که محمد ۲۰ شتر بابت مهر به خدیجه داد زیرا نص تاریخ این است که مهر خدیجه پانصد درهم بود.در موقع ازدواج محمد با خدیجه، دایه محمد موسوم به حلیمه از صحرا آمد و از خدیجه ۵ شتر دریافت کرد. بعد از چندی باز حلیمه از صحرا آمد و از پسر رضاعی خود محمد، ۴۰ گوسفند و یک شتر دریافت کرد و تا روزی که حلیمه زنده بود محمد وفادار، او را فراموش نکرده و به دایه خود کمک می کرد.بعد از این که محمد شوهر خدیجه شد و دارای بضاعت گردید اولین کاری که کرد این که علی، پسر ابوطالب را که پسرعمویش بود تحت سرپرستی گرفت و عهده دار تامین معاشش شد و نیز در همان موقع یک غلام عیسوی از اهالی سوریه موسوم به زید بن حارثه را که خدیجه به او داده بود آزاد کرد و زید با این که آزاد شده بود نخواست محمد را ترک کند.محمد که بر اثر از دواج با خدیجه از تهیدستی رهایی یافت تا روزی که زنده بود می کوشید به تهیدستان کمک کند و آنها را از مسکنت برهاند و در هیچ کتاب آسمانی به اندازه قرآن که بر محمد نازل شده کمک به محتاجان و تهی دستان توصیه نشده است.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن