واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: نبرد با درد بي امان افسردگي
افسردگی می تواند مزمن هم باشد یعنی ممکن است از دوره نوجوانی شروع شود که این نوع از افسردگی علائم و دوره های بهبود خاص خود را دارد.
افسردگی می تواند مزمن هم باشد یعنی ممکن است از دوره نوجوانی شروع شود که این نوع از افسردگی علائم و دوره های بهبود خاص خود را دارد.
نبرد با افسردگی
مثل این که برای همیشه، آرام و قرار را از او گرفته بودند. احساس خلأ میکرد، نمیتوانست یکجا بنشیند، زیر پایش یکهو خالی شده بود، از همه فرار میکرد، حرف نمیزد یا خیلی کم و در مواقع ضروری. وزنش کم شده بود، همه میگفتند. کمخواب شده بود، قرص که میخورد، همه روز را میخوابید. دلشورهای در دلش به پا بود که همه از آن بیخبر بودند... .افسردگی می تواند واکنشی غریزی به شرایط پیش آمده باشد. برای نمونه وقتی یکی از نزدیکان فرد فوت می کند، دچار ضرر مالی می شود، درگیر پروسه طلاق و جدایی می شود و بسیاری حوادث نظیر آن، واکنشی به واقعه نشان می دهد که در حیطه افسردگی واکنشی جای می گیرد، اما افسردگی می تواند مزمن هم باشد یعنی ممکن است از دوره نوجوانی شروع شود که این نوع از افسردگی علائم و دوره های بهبود خاص خود را دارد.
آناهیتا خدابخشی کولایی، مشاور خانواده و مدرس دانشگاه می گوید؛ زمانی می توان یک اختلال را افسردگی نامید که علائم آن حدود شش ماه به صورت مداوم وجود داشته باشد که این با حالت غم معمولی که گاه افراد دچار آن می شوند، متفاوت است. وقتی مرد، افسرده است
خدابخشی کولایی معتقد است، افراد یک خانواده می توانند در بروز افسردگی بر یکدیگر، تاثیرگذار باشند، اگر پدر خانواده افسرده باشد برای مثال، درگیر مشکلات زندگی مثل مشکلات اقتصادی، فردی یا شخصی شده باشد یا فردی کمال طلب بوده که به آرزوهای خود نرسیده باشد، طبیعی است که بر همسر و فرزندان خود تاثیر داشته باشد. به این دلیل که افراد افسرده از نظر بیان احساسات و برقراری رابطه جنسی با همسر خود دچار ضعف می شوند، افرادی هم که با آنها زندگی می کنند با مشکلاتی مواجه می شوند؛ ممکن است در همسر فرد افسرده، این احساس ایجاد شود که او هر کاری انجام می دهد، مورد قبول و رضایت همسرش نیست و پس از این که هیچ یک از کارهایی که برای جلب توجه همسر خود انجام می دهد، دیده نمی شود، فرآیندی را در پیش می گیرد که به بافت خانواده ضربه خواهد زد.
پرخاشگری، غُرزدن، تشنج و درگیری لفظی و فیزیکی ازجمله واکنش هایی است که از سوی هر دو طرف دیده می شود. پس از مدتی همسر مرد افسرده، دست از آراستگی و توجه به خود برمی دارد و علائم افسردگی در او نیز دیده می شود، او احساس گناهی پیدا می کند که چرا من هر کاری انجام می دهم نمی توانم همسرم را خوشحال کنم و به دنبال پیداکردن مشکل در وجود خود، مدام خود را کنکاش و شماتت می کند. زن، افسرده می شود
خدابخشی کولایی می گوید: اگر در یک خانواده، زن افسرده باشد، طبیعتا میل و رغبت او برای عمل جنسی کاهش پیدا می کند، توجه به خود و رسیدگی به ظاهر در او بتدریج کاسته می شود، بشدت، افزایش یا کاهش وزن پیدا می کند و در واقع، خود را فراموش می کند. ممکن است اوقات طولانی از روز را در خواب بگذراند و از رسیدگی به وظایف و فرزندان خود بازماند. او رغبتی برای انجام وظایف همسری و مادری اش ندارد. در این گونه موارد، مرد اغلب پرخاشگر می شود و از راه های مختلف به همسر خود فشار وارد می کند. فرزندان افسرده
علائم افسردگی والدین، بشدت روی فرزندان هم اثر می گذارد. خدابخشی کولایی معتقد است، فرزندان بدون این که متوجه باشند، الگوهای رشدی و شخصیتی را از والدین خود کسب می کنند. خانواده هایی که پرخاشگری و تنش در آنها روز به روز، بیشتر می شود، فاقد الگوی نرمال برای شکل گیری شخصیت هستند و به این دلیل است که افراد، به الگوهای معیوب روی می آورند.
از نظر او، افرادی که والدین افسرده، همیشه نگران و مضطرب دارند، الگوهای ارتباطی شان هم محدود می شود، کمتر دوست پیدا می کنند و در سطح می مانند و به این دلیل که وظایف والدین در قبال آنها انجام نمی شود، آنها از طریق کوشش و خطا رشد می کنند. از سوی دیگر در رشد عاطفی، احساسی و اجتماعی این افراد تاخیر ایجاد می شود، به این دلیل که این افراد در محیطی رشد کرده اند که میان افراد خانواده، گسست عاطفی وجود داشته است. گاه ممکن است در حالی که همه افراد خانواده به لحاظ هیجانی، عصبی هستند، هر کدام به انزوای خود بروند. برای درمان چه باید کرد؟
این مشاور خانواده معتقد است، برای درمان خانواده، نکته مهم این است که ببینیم افراد به چه شکل عمل می کنند؟ آیا دلیل افسردگی، محیط خانواده، نگرانی ها و واکنش به اتفاقاتی است که در خانواده رخ داده یا دلایل طولانی مدت تری دارد؟ او به خانواده به عنوان یک سیستم نگاه می کند، نه شخصی که دچار افسردگی شده است. به این دلیل که اگر یک فرد افسرده برای درمان اقدام کند، زمانی که همان شرایط و فضایی که باعث افسردگی او شده است، وجود داشته باشد، افسردگی او باز خواهد گشت. بنابراین نمی توان با درمان فردی، مساله خانواده را حل کرد. خدابخشی کولایی تاکید می کند باید دید فرد افسرده در چه چرخه ای از خانواده قرار دارد؟ برای نمونه، خانواده ای که والدین سالمند یا میانسال دارد، به تبع تغییرات فیزیولوژیکی والدین مثل یائسگی زن و افسردگی که او ممکن است داشته باشد، دچار نوع خاصی از افسردگی خواهد شد. زنی که به تبع افسردگی همسرش، افسرده شده، اگر الگوهای تعاملش را تغییر دهد به این معنا که علائم ناراحت کننده را کمتر انجام دهد، به کل خانواده کمک خواهد کرد. این مدرس دانشگاه، جدا از این که تغییر را به نوبه خود استرس آور می داند، معتقد است، سن افراد که بالا می رود، مقاومت در برابر تغییر هم بیشتر می شود، اما این گفته کاملا صحیح نیست فردی که سنش بالا رفته، به هیچ وجه تغییر نمی کند. ممکن است تغییر در این افراد به اندازه افراد جوانتر نباشد، اما می توانند سازگاری پیدا کنند البته نباید انتظار داشته باشیم بدون تغییر در فرزندان، والدین، تغییر داشته باشند؛ این تاثیر متقابل است.
وقتی فرد افسرده وارد اجتماع می شود به اعتقاد خدابخشی کولایی، فردی که در خانواده اش دچار مشکلی بوده، با ایجاد فاصله جغرافیایی نمی تواند این مشکلات را حل کند؛ اگر مشکلات لاینحل باشند، به قاره دیگری هم سفر کنید، این مشکلات، همچنان با شما هستند.
از نظر او، افسردگی ای که فرد با خود از محیط خانواده، به اجتماع حمل می کند، با در نقشی که در اجتماع دارد نیز تاثیرگذار خواهد بود. فردی که در یک خانواده پرتشنج که اعضای آن همه علائم افسردگی را دارند، رشد می کند، با پیش زمینه ای از مشکلات روحی وارد اجتماع می شود. چنین فردی در مقابل آسیب های اجتماعی شکننده تر و آسیب پذیرتر است، در صورتی که اگر ساختار خانواده از استحکام بیشتر برخوردار بود و تعاملات بهتری در محیط خانواده شکل گرفته بود، برخورد با مسائل و مشکلات زندگی اجتماعی هم شکل دیگری به خود می گرفت.
جام جم
یکشنبه 15 دی 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]