تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 9 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شب و روز بر هر كس بگذرد، او را ادب مى‏كند، فرسوده‏اش مى‏نمايد و به مرگ نزديكش مى‏س...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802694359




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جلوه‌هاي پايداري از زبان اسوه مقاومت پاي صحبت‌هاي شورانگيز امام جمعه مقاوم شهر آبادان به مناسبت پنجمين سالگرد ارتحال ملكوتي آيت‌الله جمي


واضح آرشیو وب فارسی:جمهوري اسلامي: جلوه‌هاي پايداري از زبان اسوه مقاومت پاي صحبت‌هاي شورانگيز امام جمعه مقاوم شهر آبادان به مناسبت پنجمين سالگرد ارتحال ملكوتي آيت‌الله جمي
* قسمت اول
در آستانه پنجمين سالگرد ارتحال روحاني عاليقدر، پيش‌كسوت جهاد و شهادت، چهره پرفروغ و ماندگار دفاع مقدس مرحوم آيت‌الله حاج شيخ غلامحسين جمي(ره)، ياران و همسنگران آن عزيز سفر كرده در تكاپويي ديگر، مصمم هستند؛ مراسم پنجمين سالگردش را با شكوه‌تر از سال‌هاي قبل برگزار كنند.
در اين تكاپوي خالصانه، سئوالي مطرح است؛بزرگداشت آيت‌الله جمي (ره) چرا؟ بعنوان فردي كه از نوجواني با شخصيت اين روحاني بزرگوار كه پدر معنوي بچه‌هاي آبادان محسوب مي‌گردد؛ آشنا بوده ام، درصدد برآمدم در حد توان به اين پرسش پاسخ دهم.
بزرگداشت شخصيت آيت‌الله جمي (ره)، در واقع فقط تجليل از يك شخصيت نيست، بلكه پاسداشت ارزش‌هاي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس و تجليل از بزرگ‌مردان گمنام و بي‌ادعايي است كه در گستره ايران اسلامي و در شرايط قبل و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بويژه دفاع مقدس، نقش آفريني كردند،تجليل از مرحوم آيت‌الله جمي (ره) و امام جمعه فقيد شهر مقاوم آبادان تجليل از:
- روحانيون آگاه و روشن ضميري است كه با تلمذ در مدرسه استاد و مراد خود خميني عزيز (ره) و با الهام از مكتب او، علم مبارزه با رژيم ستم شاهي را برافراشتند و براي نجات مردم، حبس‌ها، شكنجه‌ها و تبعيدها را تا رسيدن به فوز عظماي شهادت تحمل كردند.
- بزرگداشت و تجليل از روحانيت مردمي و ساده زيستي است كه آرمانشان، رهايي مردم از ديو جهل و فساد و ظلم و تبعيض و تباهي بود و در سخت‌ترين شرايط با عهدي كه با مردم بسته بودند وفادار و استوار ماندند و منصب و قدرت ميان آنان با مردم فاصله نينداخت.
- بزرگداشت و تجليل از كارگران مبارز و انقلابي پالايشگاه آبادان است كه با بستن شيرهاي نفت بر روي چپاولگران نظام سلطه، نفس رژيم ستم شاهي و حاميانش را گرفتند.
- بزرگداشت و تجليل از خانواده‌هاي معظم شاهدي است كه با تقديم عزيزان خود خيمه انقلاب اسلامي را پابرجا نگه داشتند.
- بزرگداشت و تجليل از مردم مقاوم و وفادار آبادان و رزمندگان سلحشور ارتشي، سپاهي و بسيجي است كه با مقاومت جانانه در طول هشت سال دفاع مقدس، جان متجاوزين را گرفتند و مانع از سقوط شهر استراتژيك آبادان شدند.
- بزرگداشت و تجليل از مسئولان گمنام و سخت‌كوشي است كه با اقتدار و اخلاص شهر آبادان را بعنوان بحراني‌ترين شهركشور در دوران جنگ تحميلي، در اوج هجوم و محاصره دشمن با موفقيت و سربلندي اداره كردند و الگويي جديد و برجسته از مديريت بحران را به منصه ظهور رساندند.
- بزرگداشت و تجليل از اميران و سرداران رشيد و رزمندگان حماسه آفرين و خط شكني است كه در عمليات ظفرمند ثامن‌الائمه(ع) با شكست حصر آبادان، فرمان فرماندة كل قوا خميني كبير را تحقق بخشيدند.
- تجليل و بزرگداشت از امامان جمعه و جماعت و پاسداشت جايگاه رفيع نمازهاي جمعه در حراست از دستاوردهاي انقلاب اسلامي و نقش منحصر بفرد نماز جمعه آبادان در دوران دفاع مقدس و در هنگامه محاصره اين شهر مقاوم است.
- بزرگداشت و تجليل از مبلغان بصير و خبرنگاران جسوري است كه در راديو آبادان در زير شديدترين بمباران‌هاي دشمن بعثي، نگذاشتند صداي مقاومت آبادان خاموش شود و با اطلاع‌رساني بهنگام و پخش خطبه‌هاي آتشين و تسلا بخش آيت‌الله جمي، به جهانيان اعلام مي‌كردند كه آبادان همچنان زنده و استوار ايستاده است.
- بزرگداشت و تجليل از پدران مهربان، دلسوز و آينده‌نگري است كه با اعتماد به فرزندان جوان و ميدان‌ دادن به استعدادهاي ارزشمند و خلاق آنان در عرصه دفاع و سازندگي، ايران سربلند را به عرصه مقاومت و افتخار آفريني اين جوانان برومند و فداكار تبديل كردند.
- تجليل و بزرگداشت شخصيتي است كه حضرت امام خميني (ره)خطاب به او فرمود:"من از شما راضي هستم،نگران نباشيد، ماندن در آبادان را ادامه دهيد كه پيروزيد."
- وتجليل وبزرگداشت از شخصيت‌ ممتازي است كه مقام معظم رهبري بمناسبت ارتحال ملكوتي و فقدانش جانسوزش او را اينچنين معرفي و مورد تكريم و تجليل قرار داد:
"تلاش و مبارزات اين روحاني عاليقدركه از سالهاي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي آغاز شده بود، در نخستين سالهاي پيروزي و بويژه پس از يورش رژيم بعثي به مرزهاي كشور، به اوج رسيد و يادگاري فراموش نشدني از مقاومت و صبوري و شهامت بجاي گذاشت. او در روزهاي محنت خرمشهر و آبادان براي رزمندگان خطوط مقدم، سنگري معنوي و پشتيباني بي‌نظير بود.
در سخت‌ترين شرايط آتشباري‌هاي دشمن، حضور مؤثر و خطبه‌ها و سخنراني‌هاي تسلابخش او قطع نشد و در دوران خطر و سختي و محنت، مردم آبادان و رزمندگان دست از جان شسته را تنها نگذاشت. پرونده عمل اين مرد مؤمن و صبور و بي‌ادعا در نزد پرودگار رحيم و غفور و اوليائش، مايه سرافرازي او و جلب رحمت حضرت حق متعال است.
عليرضا ظريفيان يگانه
هر جا سخني از شهر ايثار و حماسه آبادان مقاوم، به ميان مي‌آيد، براي زيبايي سخن و حسن ختام آن، جا دارد كه از اسوه مقاومت اين شهر مظلوم يعني روحاني مبارز، مرحوم آيت‌الله حاج‌آقا غلامحسين جمي نماينده حضرت امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري و امام جمعه محترم آبادان ذكري به ميان آيد.او كه به حق چون پدري مهربان و دلسوز هيچگاه رزمندگان اسلام را تنها نگذاشت و حضورش در جبهه‌هاي نبرد، گرمي‌بخش دلها بود. در آن روز‌هاي سخت و تاريك، در سنگر نماز، فرياد مقاومت ومژده پيروزي ايشان بودكه بر دلها بذر اميد مي‌افشاند. اخلاص و عشق او به امام(ره) بي‌حد است، ايشان در مصاحبه‌اي گفته بود:"من دربست در اختيار حضرت امام خميني(ره) هستم."
آنچه در پي اين مقدمه كوتاه خواهد آمد گفت و شنودي بي‌تكلف و ساده با مضاميني عميق، بكر و نانوشته كه علي‌رغم طولاني بودن، خواندني و ماندگار است. خاطرات تلخ و شيرين ايشان از دوران جنگ، بويژه چگونگي مقاومت مردم آبادان و شكسته شدن محاصره اين شهر در عمليات ثامن‌الائمه(ع)، مي‌تواند براي همه ما و آيندگان سرفصلي براي فراگيري درس مقاومت و جان‌فشاني و پايمردي و عهدناشكني باشد. به اتفاق پاي صحبت‌هاي شورانگيز امام جمعه مقاوم شهر آبادان مي‌نشينيم و جلوه‌‌هاي پايداري رااز زبان اين اسوه مقاومت از نظر مي‌گذرانيم.
شاهد عيني وقايع دفاع مقدس
* ضمن تشكر و سپاس از اينكه پذيرفتيد در خدمتتان باشيم و خاطرات شورانگيز و به يادماندني دوران جنگ را از زبان شما ثبت و ضبط كنيم، بفرماييد كه شهر مقاوم آبادان چگونه درگير جنگ شد؟ با توجه به اينكه شما در اين شهرحضوري مستمر داشته‌‌ايد و بي‌ترديد از حوادث دوران مقاومت و پايداري مردم اين شهر و همين‌طور استقامت رزمندگان در برابر محاصره آبادان در آغاز جنگ و دلاوري‌هاي مردم برگ زريني از تاريخ سراسر حماسه هشت سال دفاع مقدس به شمار مي‌آيد و چه بهتر كه بيان حالات و روحيات مردم در آن دوران از زبان شما كه شاهد عيني وقايع بوديد، عنوان شود.
بسم‌الله‌الرحمن الرحيم - حوادث گذشته ايام جنگ تماما جالب و عبرت‌آموز و پر از درس است. من اكنون افسوس مي‌خورم و‌اي كاش لحطه به لحظه و ساعت به ساعت حوصله‌اي مي‌كردم و آنچه در همين شهر آبادان شاهد بودم، اينها را يادداشت مي‌كردم ولي گرفتاري‌ها و اشتغالاتي كه مخصوص آن ايام بود، ما را از اين كار بازداشت، اميدوارم انشاءالله در فرصتي مناسب اينها را روبراه كنم.
هميشه چيزهاي جالب در ذهن مي‌مانند، مثلاً يادم مي‌آيد از گذشت و ايثار بچه‌ها، جنگ كه شروع شد، وضعي غيرعادي پيش آمد. مردم شهر آبادان جنگ نديده بود. وقتي شهر زير آتش قرار گرفت، همه مردم دست و پا مي‌كردند و آنهايي كه توان جنگيدن نداشتند، بيرون رفتند. يك عده از بچه‌ها اصرار بر ماندن داشتند و مي‌ماندند، گذشته از اينكه خودشان با يك نوع روحيه قوي اينجا باقي مي‌ماندند، اصرار مي‌كردند كه ديگران را هم نگه دارند. بعضي جاها خالي مي‌شد كه براي ماحساس بود و آنهايي كه مثلاً متصدي بودند، رها مي‌كردند و مي‌رفتند، ولي يك عده از بچه‌ها داوطلبانه ماندند و جنگيدند و آن مكانهاي حساس را اداره كردند. از مواردي كه فراموش نمي‌شود، مركز صدا و سيماي آبادان بود. تلويزيون با شروع جنگ تعطيل شد و راديو آن موقع به نام راديو نفت معروف بود، تشكيلات بسيار خوبي داشت. برد خوبي هم داشت و صدايش در بيرون مرز تا نقاط دوردست هم مي‌رفت و اين راديو در آن موقع بسيار مفيد و موثر و روحيه‌بخش بود و متصديان خوبي هم از نظر مديريت داشت. با شروع جنگ كه اغلب به بيرون از شهر رفتند، چند تا از بچه‌ها آنجا جمع شدند و همان جا ماندند و بسيار خوب آن قسمت مهم را اداره كردند و اگر چه اين بچه‌ها نمي‌ماندند و اين صدا خاموش مي‌شد، براي ما ضربه‌اي بزرگ بود و بايد گفت يكي از چيزهايي كه خيلي در حفظ روحيه رزمندگان موثر بود، همين راديو بود. با توجه به اينكه نزديك آتش و زير توپخانه دشمن بود، آن بچه‌ها دائماً برنامه داشتند و آتش هر قدر هم شديد مي‌شد، آنها كار را متوقف نمي‌كردند.
يادم مي‌آيد روزهاي اول جنگ، من و دوستانم به فارسي و مرحوم آقا‌ شيخ عيسي به زبان عربي پيام مي‌داديم. بنده هر روز مي‌رفتم آنجا و خاطرات بسياري از آنجا دارم كه مقداري از آنها را فراموش كرده‌ام. از جمله روزي يك بز شيردهي را كه بچه‌اي هم تازه به دنيا آورده بود، ديدم كه بچه‌ها در باغ راديو از آن نگهداري مي‌كردند. پرسيدم از آنها، گفتند اين بز ول بوده و ما آن را آورده‌‌ايم و از شيرش هم استفاده مي‌كنيم. بعد از چند روز كه دوباره به آنجا رفتم، ديدم بز افتاده و از سينه‌اش خون جاري است و آن برادران مشغول پانسمان آن بز هستند. علت را جويا شدم،‌معلوم شد كه تركش خورده است.
يك مرتبه هم كه براي دادن پيام رفته بودم، باتعطيلي راديو مواجه شدم، علت را پرسيدم، گفتند به علت آتش سنگين دشمن و اصابت تركش به قسمت اتاق فرمان فعلاً تعطيل است و در مدت كوتاهي آن را ترميم كردند. آنها با چنگ و دندان آن قسمت را اداره مي‌كردند و ادامه مي‌دادند و بايد مكرراً در مورد مفيد بودن راديو ذكري نمايم. در آن ايام فرماندهان، مسئولان، آقايان علما مي‌آمدند و ضمن بازديد از شهر، به راديو هم مي‌آمدند و پيام مي‌دادند و بايد گفت در تقويت روحيه رزمندگان بسيار مفيد بود.
يادم مي‌آيد در مدت محاصره كه آب نبود و بسيار وضع آشفته‌اي بود، بعد از چندين روز بدنمان كثيف شده و بو گرفته بود و با توجه به كمبود آب، حمام هم نبود و آب تنها براي خوردن پيدا مي‌شد. در همين هنگام شنيديم كه در احمدآباد حمامي است به نام حمام نوربخش در خيابان يك، به آنجا رفتيم و ديديم كه مملو از جمعيت است و همه رزمندگان و غيره ايستاده‌اند و به ما گفتند مي‌توانيم يك قسمت را به شما اختصاص بدهيم و ليكن اينها همه در نوبت هستند. گفتم بابا من چنين حمامي را نمي‌خواهم، اين بندگان خدا در جبهه‌ها و در گرد و خاك بوده‌اند و حالا من آخوند بيايم و زودتر از اينها بروم حمام. اين خيلي ناجور است و آدرسي ديگر به ما دادند و ما به آنجا رفتيم، در آنجا بچه‌هاي شركت نفت بودند و يكي از برادران به نام آقاي نجفي كه در شركت نفت هستند و مجالس قرآن و دعا را بر پا مي‌كنند، يك چاي به ما داد و گفت اين بهترين حمام ما است و حقيقت هم اين طور بود. ما هم گفتيم همين غنيمت است و با يك زحمتي بالاخره حمام كرديم. من ايثارگري‌هاي بسياري در اين مدت ديدم ولي بعضي از آنها در ذهنم هست.‌اي كاش آن لحظات را ضبط كرده بودم. من منزلم در ايستگاه سه بود و محل مراجعه اقشار مردم بود. يادم هست روزي زني آمد و گفت من خرمشهري هستم و هيچ چيزي ندارم، نه پسري كه براي فداكاري تقديم جبهه‌ها نمايم و نه اينكه خودم را اجازه مي‌دهند كه در جنگ شركت كنم، لذا دارو ندارم همين انگشتر طلاست كه آورده‌ام براي جبهه و‌اي كاش من بچه‌اي داشتم كه او را مي‌دادم. يك وقت ديگر نيز مادري بود كه بچه‌اي داشت بسيار خوب و فهميده كه شهيد شده بود، اين نكته را بگويم كه يكي از زجرهايي كه من كشيدم، اين بود كه هميشه شاهد شهادت بچه‌هايي بودم كه با ما مأنوس شده بودند و در مسجد و جاهاي ديگر با ما بودند و من واقعاً غبطه مي‌خورم از اخلاص، فداكاري، ايمان، تقوا و نماز شبشان و گاهي يك كلمه كه صحبت مي‌كردند، از من مي‌پرسيدند آقا غيبت نيست و اگر ما غيبت كرده‌باشيم، چكار كنيم خدا مارا ببخشد و يكي از نمونه‌هاي خوب همين پسر بود، بسيار مودب، خيلي پاك و من با او خيلي مأنوس بودم و از او خيلي راضي بودم. مادر او يك شب به مسجد آمد، مسجد ما در احمدآباد بود وقبل از غروب بود كه گفتند مادري با شما كار دارد، وقتي فهميدم مادر شهيد است، داشتم خودم را آماده مي‌كردم كه با چه لحني به او تسليت بگويم و او را دلداري بدهم، اما قبل از اينكه من جمله‌اي بگويم، او كه يك پسر ديگرش همراهش بود، شايد حدود 12-13سال، گفت: "آقا راجع به فرزند شهيدم چيزي نفرماييد، ما آرزو داشتيم كه به فيض شهادت برسد. و اين دومي را هم آورده‌ام تقديم كنم." اين ايثارگري‌ها بود كه ما را از حصر نجات داد.
يادم مي‌آيد گاهي پنجشنبه‌ها مي‌رفتيم گلستان(مزار) شهدا و آن وقتها به دليل خلوت بودن شهر كسي به آنجا سر نمي‌زد و در تمام روزها يك طور بود. يك روز كه به آنجا رفته بودم، از دور خواهري را ديدم كه به سوي ما مي‌آيد. تا به ما رسيد، گفت: "من از دور شما را ديدم و آمده‌ام بگويم كه چيزي ندارم كه تقديم جبهه كنم." و يك حلقه كه در دستش بود و طلا هم بود، بيرون آورد و به من داد و گفت: "اين هديه ناقابل براي رزمندگان"، مادر ديگري كه دو بچه‌اش شهيد شده بودند و بنياد شهيد در آن وقت طبق قانونشان جهت خانواده شهدا مبالغي مي‌دادند، به اين مادر و پدر شهيد هم قرار بود كه مبلغي بدهند و آنها به منزل ما آمدند و گفتند كه قضيه اين طور است و ما اين مبلغ را نمي‌خواهيم، من اصرار كردم كه اين پول را براي مخارجتان نگهداريد، لازم مي‌شود، اما آنها اصرار مي‌كردند و من گفتم بنابراين شما آن مبالغ را خرج خيرات كنيد و عاقبت به زحمت آنها را راضي كردم كه با توجه به كمبود آب در منطقه، آنها بيايند و در جاهايي كه اين مشكل وجود دارد، آن پول را براي كمك به آنها بدهند، به ياد شهيدانشان اين نمونه‌اي از ايثارگريهاي است كه من بسيار ديدم و اگر بنده هم گاه توفيقي پيدا مي‌كردم در شهر مي‌ماندم، علتش همين حالات عزيزان بود كه به ما دلگرمي مي‌دادند.
عده‌اي برادران عرب ما در روستاهاي چوئبده، ملاكه، قريه سادات و نيره بودند كه باتوجه به وضعيت نامطلوب اقتصادي خودشان، كمك‌هايي مي‌كردند كه واقعاً‌عجيب بود. گاهي محصول نخلهايشان را و گاه پول فروش آنها را با يك عشق و علاقه تقديم جبهه مي‌كردند.
معمولاً براي نماز به سپاه مي‌رفتم و آنجا خوابگاهي بود كه اغلب رزمندگان و مسافراني كه مي‌آمدند، در آنجا استراحت مي‌كردند و ما شاهد آمدن روحانيون و طلاب بسياري بوديم كه ايثارگرانه خدمت رزمندگان بودند و خدمات شايان ذكري كردند.
مثلاً روزي يك برادر روحاني پسته آورده بود و گفت تقسيم كنيد بين رزمندگان و ما او را به همراه برادرم به جزيره مينو، اطراف آبادان راهنمايي كرديم. ايشان خيلي شوق داشتند و بعد از مدتي ديگر ما او را نديديم تا چندي بعد كه به من گفتند يك بسيجي آمده و با شما كار دارد. وقتي او را ديدم، اول نشناختم. بعد از معرفي فهميدم كه چه عشق و شوري او را به اين وادي براي خدمت، آن هم با لباس بسيجي كشانده است و مي‌گفت دلم راضي نشد اين بچه‌هاي پاك و مخلص را تنها بگذارم، لذا آمده‌ام، و مدتي هم در جبهه بود و جنگيد. اين روحيه واقعاً باعث اميدواري و شور و هيجان بود.
نماز جمعه در آبادان
*برگزاري نماز جمعه در آبادان در حالي كه هر نقطه‌اي از شهر مورد هجوم دشمن قرار داشت، نمايانگر حماسه‌هاي مقاومت شما به عنوان امام جمعه اين شهر و مردم شهيد‌‌پرور آبادان بود. اگر امكان دارد در خصوص چگونگي برگزاري نماز جمعه در آبادان در آغاز جنگ صحبت بفرماييد.
- نماز جمعه آبادان داستان جالب و شنيدني دارد. اين نماز جمعه معني نماز را براي ما ثابت كرد. ما در اذان و اقامه مي‌گوييم كه حي علي الفلاح، يعني بشتابيد به سوي فلاح و رستگاري و نجات. و من نمي‌فهميدم نماز يعني چه؟! البته نماز مي‌خوانديم، اما اثر آن مثل نماز جمعه نبود. يعني نماز جماعت و جمعه در دوران جنگ برايمان روشن شد. در زمان جنگ اگر آبادان سقوط نكرد، از بركت نماز جمعه بود، و من كاري نكردم. نماز جمعه از دستاوردهاي مهم انقلاب اسلامي است كه در كل كشور برگزار مي‌شود. مرحوم آيت‌الله طالقاني به فرمان امام (قدس سره) در تهران نماز جمعه را برگزار مي‌كرد. بعد نماز جمعه در ديگر شهرها دائر شد. در اهواز هم نماز جمعه به امامت آيت‌الله جنتي برگزار شد. در آبادان بچه‌ها اصرار مي‌كردند كه نماز جمعه برپا شود. من هم مي‌گفتم: "شما عجله نكنيد و هر وقت در اينجا يا جاي ديگر فرد خوبي پيدا شود، نماز جمعه برگزار خواهد شد و من از اين خطبه‌ها چيزي زياد بلد نيستم."
مدتي گذشت تا اينكه سيدي از قم براي تبليغات آمده بود، سيدي انقلابي و پرشور بود. وي بچه‌ها را جمع و جور مي‌كرد. بعد از دو ماه يك روزي به منزل ما آمد. بچه‌ها از مردم و بازار و حسينيه‌ها، طوماري نوشته بودند كه كس ديگري به غير از من را قبول ندارند. بچه‌ها اصرار مي‌كردند كه من نماز جمعه را برگزار كنم. من هم گفتم:شما نبايد عجله كنيد ولي آنها گفتند كه همين هفته بايد نماز جمعه دائر شود. من گفتم كه بايد از قم (بيت امام) كسب اطلاع كنم. آن سيد گفت: من خودم از قم كسب اطلاع مي‌كنم. به هر نحوي بود، تماس گرفتند. بچه‌ها با آقاي صانعي در دفتر امام تماس گرفتند و گفتند: قرار است كه آبادان نماز جمعه به امامت آقاي جمي دائر شود و ما كس ديگري را قبول نداريم. آقاي صانعي هم گفته بودند كه نماز جمعه را به امامت آقاي جمي دائر كنيد. ولي بچه‌ها گفتند ما حكم رسمي نداريم. آقاي صانعي گفت:‌مسئله‌اي نيست و امام (قدس سره) راضي است. به اين ترتيب اولين نماز جمعه آبادان را در دانشكده نفت برگزار كرديم. دانشكده نفت محل خوبي بود و مردم هم استقبال گرمي كرده بودند.
* آرمان روحانيت، رهايي مردم از ديو جهل و فساد و ظلم و تبعيض و تباهي است و علمايي همچون آيت‌الله جمي در سخت‌ترين شرايط با عهدي كه با مردم بسته بودند وفادار و استوار ماندند و منصب و قدرت، ميان آنان با مردم فاصله نينداخت
* آيت‌الله جمي در سخت‌ترين شرايط جنگ، رزمندگان خطوط مقدم را تنها نگذاشت و براي آنان سنگر و پشتيبان بود و فرياد مقاومت و مژده پيروزي سر مي‌داد. امروز هر جا سخن از شهر ايثار و حماسه آبادان مقاوم به ميان مي‌آيد، ياد و راه و مبارزات آيت‌الله جمي زنده مي‌شود

چهارشنبه 4 دي 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جمهوري اسلامي]
[مشاهده در: www.jomhourieslami.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 129]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن