تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 2 دی 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):حق بزرگ‏تر خداوند اين است كه او را بپرستى و چيزى را با او شريك نسازى، كه اگر خال...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1842663651




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بيش از هر زماني نيازمند فضيلت‌هاي اخلاقي هستيم هديه الهي قمشه اي، شاعر و مولوي پژوه


واضح آرشیو وب فارسی:فردا نیوز: بيش از هر زماني نيازمند فضيلت‌هاي اخلاقي هستيم هديه الهي قمشه اي، شاعر و مولوي پژوه
مهماني رفتن براي بسياري از مردم اتفاق شيريني است؛ ديدار با دوستان، آشنايان و همكلامي با آنها و ساعاتي را در كنار يكديگر گذراندن و ميوه و شيريني و چايي تازه دم خوردن بي‌ترديد لذتبخش است، حالا به اين موارد اضافه كنيد كه ميزبان شخصيتي فرهيخته، ارجمند و خوش صحبت باشد كه خوان مهرباني، دانش و معرفت را هم در كنار چاي تازه دم و ميوه و شيريني بگستراند، آن هنگام اين مهماني ديگر تمام و كمال خواهد بود. چندي پيش فرصتي دست داد تا به ضيافت كلمات و انديشه بانو مهديه الهي قمشه‌اي برويم و در منزل ايشان همراه با خانواده شان ساعتي را بگذرانيم.


در اين عصرانه فرهنگي با او از هر دري سخني گفتيم و خاطرات نابي هم براي ما تعريف كرد، از نخستين شعري كه در 9 سالگي سروده است و ارتباط آن با علاقه پدرشان به ميوه خربزه كه بسيار خواندني و جالب است.

او در اين گفت وگو حتي از پيشنهادهايي كه براي نامزد نمايندگي مجلس شدن هم داشته با ما سخن گفته است و اين كه بايد قدر عمر را بيشتر دانست و سفارش پدر نيز بر اين بوده كه بايد كيف سياست را پشت در گذاشت! در ديداري كه با ايشان داشتيم، نوه او هم با نام «دلشاد الهي قمشه اي» نيز حضور داشت كه او هم شاعري جوان بود و در اين صفحه شعري از مادربزرگ و نوه را با هم برايتان منتشر مي كنيم.

آنچه در ادامه مي آيد بيش از آن كه حاصل گفت وگويي جدي و رسمي باشد، حاصل يك عصرانه خودماني با بانو مهديه الهي قمشه اي است.

خانم قمشه اي اين همه عشق در نگاه و آثار شما از كجا مي آيد، اصلا يكي از نكاتي كه درباره مجموعه كتاب هاي شما بسيار ديده مي شود و به قول معروف بسامد بالايي دارد، واژه «عشق» است و حتي در عنوان كتاب هايتان مشترك است. اين علاقه به «از عشق گفتن» در چه چيزي ريشه دارد.

كتاب هاي من «كربلا وادي عشق» كه درباره حضرت اباعبدالله الحسين(ع) است و بقيه هم همان طور كه اشاره كرديد، بهار عشق، دولت عشق، معبد عشق و آخرين كتابم مطرب عشق است كه چاپ مي شود. به هر حال عاشقي و در جستجوي يار و كمال بودن چيزي نيست كه هيچ گاه از انسان جدايي پذيرد، به قول حافظ:

از صداي سخن عشق نديدم خوشتر

يادگاري كه در اين گنبد دوار بماند

البته بايد توجه داشت كه مفهوم عشق را با آنچه در ظاهر و معناي مبتذل آن است نبايد اشتباه گرفت:

عشق هايي كز پي رنگي بود

عشق نبود عاقبت ننگي بود

اين كتاب آخر كه به آن اشاره كرديد هم مجموعه شعر است؟

بله. اين هم مجموعه شعر است كه فكر مي كنم همين روزها منتشر شود. اين كتاب خطاطي و تذهيب هم دارد.

خانم قمشه اي شما و برادرتان استاد قمشه اي معمولا خيلي شيرين و شيوا سخن مي گوييد و لابه لاي صحبت هايتان در مجامع و جلسات گوناگون چون حافظه خوبي هم داريد، بسيار از شعرها و حكمت هاي مختلف بهره مي بريد و به قول معروف شاهد مثال مي آوريد. اين تكنيك خاصي در سخنراني است؟

ببينيد خدا را شكر جوان هاي ما با استعداد هستند و هم درايت ويژه اي دارند. ما بهترين جوان هاي دنيا را داريم، اما برخي نكات هم تجربه نسل هاست و بايد گفته شود. مثلا اگر شاعران بزرگ ما همه سمت شعر رفته اند و آن را براي بيان حرف هايشان انتخاب كرده اند، علت داشته است. ما ايراني ها خيلي از شعر تاثير مي گيريم؛ مثلا وقتي بحث مي كنند، نمي پذيريم، اما همين كه يك بيت شعر از زبان يك شاعر بزرگ برايمان مي خوانند، مي پذيريم. انگار كه شعر برايمان حجت قاطع است. اين است كه هر چه شعر باشد بهتر است. مثلا بخش اخلاقي از طريق شعر كه منتقل شود تاثيرش بيشتر است. اين اهميت به شعر و شاعري از قديم در جامعه ايراني پررنگ بوده است. ما ايراني ها يا شاعريم، يا عاشق شعريم. نظامي مي گويد:

پيش و پس از صف كبريا

اول انبيا آمد و پس شعرا

يعني اول انبياي الهي آمدند و سپس به دنبال آنها شاعران الهي آمدند تا همان حقايق و ظرايف را به زبان شعر بيان كنند. همين است كه مولانا هم مي گويد:

به ترانه هاي شيرين، به بهانه هاي زرين

بكشيد سوي خانه مه خوب خوش لقا را

از هر طريقي كه مي شود جوانان را به سمت قرآن و فضيلت اخلاق بكشانيد خوب است؛ يكي از همين روش ها سخن گفتن با ذكر شاهدهاي ادبي است.

استحكام خانواده از نظر قرآن، اسلام و از نظر خاندان اهل بيت و شاعراني كه ريشه در معارف الهي داشته اند، همواره مهم بوده است. من خيلي درباره موضوع خاندان اهل بيت و خانواده سخنراني داشتم. اهل بيت خيلي به خانواده حرمت مي گذاشتند. بيشترين مشكل جامعه اكنون طلاق است كه بايد از هر طريقي كه مي شود جلوي آن را گرفت، چون اگر به همين شكل جلو برويم، جامعه به هم ريخته مي شود و خانواده ها از هم پاشيده مي شوند. مولانا مي گويد:

در وجود تو شوم من منعدم

چون محبم، حب يمي و يصم

اين بيت مربوط به كدام حكايت مثنوي است؟

ماجرا مربوط به مرد اعرابي و همسرش است كه دعوايشان مي شود. پس از بحث فراوان نتيجه اي نمي گيرند و مرد مي گويد حالا كه اين طور است بيا طلاقت بدهم. در اينجا زن پشيمان مي شود. مولانا از زبان زن مي گويد:

زن درآمد از طريق نيستي

من خاك شمايم ني ستي

طريق نيستي يعني از در تواضع در آمد و گفت من كدبانوي خانه (ستي) نيستم و كنيز شما هستم. من چه كنم تو خوشحال شوي؟ من اگر همه اينها را گفتم براي اين است كه تو غذاي بهتري داشته باشي و من با امكانات بهتري از تو پذيرايي كنم. بعد شوهرش مي گويد:

گفت مرد اكنون گذشتم از خلاف

تيغ داري بركش اكنون از غلاف

و بعد هم بيت اولي كه گفتم را مي گويد. يعني مرد مي گويد چون عاشقم و عشق ايجاب مي كند از يكديگر مي گذريم، مولانا مي خواهد با اين حكايت بگويد هر جا ديديد فضا تيره شد غرورتان را كنار بگذاريد. در ادبيات و قرآن درباره خانواده زياد حرف داريم. رسانه ها هم اگر درست به اين موضوع بپردازند، مي تواند تاثيرگذار باشد.

البته يك بخشي رسانه ها هستند، قطعا خود نخبگان و استادان هم بايد احساس مسئوليت كنند و در رسانه ها حضور داشته باشند، برخي گوشه گيري مي كنند و ترجيح مي دهند در خانه خود به پژوهش بپردازند.

بله به هر حال هر كاري پشتوانه اي مي خواهد. خيلي ها كه امروز درباره ادبيات صحبت مي كنند وقتي بررسي مي كنيم، مي بينيم پشتوانه لازم را ندارند و صرفا حرف مي زنند. مثلا ما به بزرگداشت سعدي رفته بوديم، يك مجري در مراسم بود كه شعري را كه سر در مزار سعدي نوشته شده است را هم اشتباه مي خواند. بعد جالب است كه من اين موضوع را براي كسي كه 60 سال ادبيات خوانده و كار كرده، تعريف كردم. او گفت من بروم نسخه هاي مختلف را ببينم به شما مي گويم كدام يك درست است. اين را كه گفت ديگر از حرف زدن هم پشيمان شدم. كساني كه مي خواهند براي جوانان از ادبيات و عرفان و تاريخ حرف بزنند بايد پشتوانه داشته باشند، توجه داشته باشيم كه هدف اصلي طرح اين مباحث رسيدن به كمال است.

سر در مقبره مولانا هم نوشته شده است: كعبه العشاق باشد اين مقام / هركه ناقص آمد اينجا شد تمام.

بله مولوي هم با شعر مي خواسته راه كمال انسان را به او نشان دهد، من اكنون شش دفتر مثنوي را خلاصه كرده و نكاتش را درآورده ام. در حال ويرايش است و چاپ مي شود. ده سال روي مثنوي كار كرده ام و نتيجه اش شده اين كتاب كه اميدوارم مردم بتوانند از آن بهره ببرند.

خانم قمشه اي علاقه اغلب شاعران و پژوهشگران ما مولوي بوده است. اين علاقه ريشه در چه چيزي دارد؟

البته من به همه شاعران علاقه مندم، از فردوسي، نظامي، عطار، مولانا و سعدي و همه. درباره عطار هم مفصل نوشته و سخن گفته ام.

ولي به نظر مي رسد مولانا را بيشتر دوست داريد.

چون مثنوي براي انتقال اخلاق و فضيلت جامع تر است. مي گويند:

مثنوي معنوي مولوي

هست قرآن در زبان پهلوي

معتقدند مثنوي، قرآن زبان فارسي است.

حالا كه حرف از مولانا شد، جا دارد درباره اين نكته هم از شما بپرسيم. كشورهاي اطراف دارند سعي مي كنند شخصيت ها و مفاخر ما را به نفع خودشان مصادره كنند، به نظر شما چه راهي براي جلوگيري از اين كار وجود دارد؟

خب هر قدر تبليغات بيشتر باشد، بهتر است، اما نبايد فراموش كرد كه ابتدا بايد از جامعه خودمان شروع كنيم. در جامعه ايراني از نظامي براي جوان ها بگوييم از حافظ و سعدي و مولانا بگوييم تا ابتدا جوان ها آنها را بخوبي بشناسند.

در سطح بين المللي چطور؟

بايد كار شود، مثلا مولانا يك شعر به زبان تركي هم ندارد؛ اما شما ببينيد تمام خرج قونيه از توريست هاي مولانا در مي آيد. آن وقت در كشور ما فردوسي داريم، بايد اطرافش رستوران هاي مجلل و هتل شود و توريست دعوت شود، ولي اكنون چه وضعي دارد توس؟

براي حافظ هم همين طور، به ايران مي گويند كشور عمر خيام. هر شاعري متعلق به كشوري است كه به زبان انديشه و تفكر آن كشور شعر گفته است.

شما با شعر نو مخالفيد؟

من مخالفتي با شعر نو ندارم. شعر نو هم خيلي خوب است. اما بايد ادبيات كهن را خوانده باشند و بعد شعر نو بگويند.

شما عمري است با شعر و ادبيات زندگي مي كنيد، اين همه علاقه از كجا مي آيد؟

ادبيات ما سرشار از ارزش هاي اخلاقي و فضيلت هايي است كه جامعه به آن نياز دارد، همواره سعي كرده ام آنچه را كه از اين دست مسائل و آموزه هاي اخلاقي در آثار بزرگان ادبيات خوانده و مطالعه كرده ام به گونه اي مطرح كنم تا ديگران هم در آن شريك شوند.

فكر مي كنيد تا چه اندازه اين آموزه ها از طريق همين ادبيات قابل انتقال به نسل امروز است و مي توان با آن نيازهاي جامعه را حل و فصل كرد؟

حتما مي شود، من ترديدي ندارم. جامعه ما اكنون بيش از هر چيز نياز به فضيلت هاي اخلاقي دارد، چون با وجود اين فضيلت است كه آرامش را براي جامعه مي توان فراهم كرد. مردم ما خيلي خوبند، جوان هاي ما هم برخلاف نظر برخي ها واقعا خوب هستند و اگر با صداقت و صميميت با آنها رفتار شود، زود تحت تاثير قرار مي گيرند. بنابراين مطمئن باشيد كه اگر زبان روز داشته باشيم و بتوانيم اين مباحث را روزآمد كنيم و به دغدغه هاي نسل جوان پيوند دهيم، تاثيرگذار خواهد بود.

خانم قمشه اي هيچ وقت دوست نداشتيد به جاي شاعري و پژوهشگري مثلا سياستمدار شويد، اين روزها هم كه بازار حضور ورزشكاران و هنرمندان در محافل و شوراها و مجالس سياسي حسابي رونق دارد.

من هميشه در ادبيات بودم و وارد عرصه هاي ديگر نشدم. بايد بگويم چند سال پيش بود دوستانم مي گفتند برو و نامزد نمايندگي مجلس بشو! من مي گفتم ببينيد من سياست را كه كلا بلد نيستم. ادبيات و شعر خوانده ام كه آن وقت بايد همان را هم بگذارم كنار. اين است كه زندگيمان با همان ادبيات مي گذرد. مي گفتند حقوق مادام العمر دارد ( مي خندد)، مي گفتم من عمرش را از كجا بياورم، اين حرف ها به درد كسي مي خورد كه سي چهل ساله باشد. از من ديگر سني گذشته است.

مرحوم پدرتان استاد قمشه اي چه نگاهي به سياست داشتند؟

مرحوم پدرم به كار سياست هيچ علاقه مند نبود. شب هاي جمعه معمولا برنامه اي عمومي داشتند و افراد از گروه هاي مختلف و قشرهاي گوناگون پيش ايشان مي آمدند. گاهي به خاطر دارم به برخي افرادي كه مي آمدند مي گفتند كيف سياست را پشت در بگذاريد و وارد شويد. يعني وارد اينجا كه مي شويد حرف سياسي نزنيد كه ممنوع است.

حالا كه حرف از مرحوم پدرتان شد كمي درباره ايشان صحبت كنيم. فكر مي كنيد جامعه و نسل امروز چقدر ايشان را مي شناسد؟

جامعه ايراني مرحوم پدر را بيشتر با ترجمه قرآن مي شناسد. در حالي كه ايشان استاد فلسفه دانشگاه تهران بود. ايشان 30 سال استاد رسمي دانشگاه بودند و بزرگاني مانند آيت الله حسن زاده آملي، آيت الله جوادي آملي و دكتر نصر از شاگردان ايشان بودند.

يعني اين بزرگان نزد پدر فلسفه مي خواندند؟

بله.

بخشي از خاطراتتان را در كتاب «خاطرات من و پدر» آورده ايد و تا حدودي آنها را خوانده ايم.

بله.

نخستين شعرتان را در حافظه داريد؟

من از پنج سالگي تا الان كه هفتادوپنج ساله هستم با ادبيات زندگي كرده ام. جالب اينجاست كه اولين شعرم را هم در 9 سالگي سرودم.

اين شعر با يك خاطره براي من پيوند خورده و هميشه زنده است. يادم است پدر تفسير قرآن داشتند. خيلي علاقه مند بودند خربزه سر سفره باشد. شب جمعه ديدند خربزه در سفره نيست. گفتند «چو در سفره خربزه پرآب نباشد» بعد گفتند مهديه مصرع دومش را بگو. من هم گفتم «همچون شب تاري است كه مهتاب نباشد.»

هميشه كسي كه در قيد حيات است قدرش را نمي دانند. به قول معروف ما مرده پرستيم.

بله همين است كه مولانا مي گويد:

گهي خوشدل شوي از من كه ميرم

چرا مرده پرست و خصم جانيم

چو بعد از مرگ خواهي آشتي كرد

همه عمر از غمت در امتحانيم

كنون پندار مردم آشتي كن

كه در تسليم ما چون مردگانيم

مديران بايد به اين درك برسند كه وقتي از بزرگان ادبيات در جامعه استفاده شود، به نفع آن فرد نيست، بلكه به نفع جامعه است.

شما به تفال حافظ اعتقاد داريد؟

هميشه وقتي به من مي گويند استخاره كن؛ مي گويم مشورت كن فكر كن، اما اگر به بن بست رسيدي استخاره كن و اگر آن قدر ايمان داري كه هر چه خدا گفت انجام دهي، استخاره را انجام بده!

البته داستان حافظ فرق مي كند. ما با حافظ همزباني مي كنيم و با هم گپ مي زنيم.

حالا چرا ديوان حافظ وسيله تفال شده و مولانا نشده است؟

حافظ خودش مي گويد:

دلنشين شد سخنم تا تو قبولش كردي

آري آري سخن عشق نشاني دارد

لسان الغيب است ديگر! حافظ از همه شاعران تاثير گرفته است. حافظ عصاره ادب فارسي است، يعني از تمام شاعران استفاده كرده و تمام گوهرها را جمع كرده و مانند يك طراح جواهر آنها را كنار هم چيده و شاهكارش را خلق كرده است؛ آن هم در روزگاري كه هفت بار شيراز را غارت كرده اند. آن وقت حافظ در آن شرايط نشسته شعر گفته. تا ما انسان ها اسير هواي نفس و تعلقات دنيوي هستيم، نمي توانيم چنين اثري خلق كنيم. اين است كه حافظ هميشه متصل بوده و ما منفصل هستيم.

برخي مي گويند فهم قرآن دشوار است و حتما بايد از طريق تفسير آن را فهميد. وقتي اين حرف را مي شنويم ناخودآگاه به ذهن مي رسد كه چرا خدا با بندگانش اين قدر سخت حرف زده است كه نتوانند حرف هايش را درك كنند؟

ببينيد مولانا مي گويد:

حرف قرآن را مبين كه ظاهر است

زير ظاهر باطني هم قاهر است

اگر كسي ظاهرش را هم استفاده كند، كفايت مي كند. در قرآن داريم كه نماز و قرآن بخوانيد، عمل صالح انجام دهيد و انفاق كنيد؛ آيا اين موارد چيزهايي است كه لايه دومي داشته باشد و كسي آن را درك نكند؟ ما همين صورت ظاهرش را هم عمل نمي كنيم، ما اهل عمل نيستيم. مي دانيد ايمان به خدا بايد در دل انسان و اعمالش باشد و خدا هم همين را از ما مي خواهد.

شما گفته بوديد كه شعر هنري اخلاق گراست. درباره سينما چه نظري داريد؟

مسلما سينما هم در دنيايي كه ما امروز در آن زندگي مي كنيم اهميت زيادي دارد. وقتي شما مي رويد سينما فيلمي را مي بينيد، تاثيرش خيلي فراتر از حرف است. الان جامعه، جامعه سينماست و مي شود گفت سينما بيش از هر چيزي تاثير دارد. اما خيلي مهم است سينماگران بتوانند يك فيلمي را عرضه كنند كه از نظر انساني و نمايش صفات خوب اخلاقي و حفظ خانواده تاثيرگذار باشد.

فراموش نكنيم كه هنر زبان مشترك بشريت است. هر هنري حالا چه نقاشي چه سينما و چه شعر، همه حلقه اتصال انسان ها با يكديگرند. موسيقي هم زبان مشترك است و بايد به اين زبان مشترك پرداخت. هر جامعه اي كه از نظر هنر بالاتر باشد، جامعه بهتري خواهد بود، زيبايي جامعه را هنر مي تواند نشان دهد.

سهروردي هم مي گويد نخستين تجلي خداوند زيبايي است.

بله آدم، عالم هستي را كه نگاه مي كند به قول نظامي:

يك تير غلط رها نكردي

يك نكته در او خطا نكردي

در عالم عالم آفريدن

زين به نتوان قلم كشيدن

بيتي از مولانا را كه هميشه دوست داريد و زمزمه مي كنيد چيست؟

همه اش زيباست.

از ميان اين همه لوح كه روي ديوار است، كدام را بيشتر دوست داريد؟

لوحي را دوست دارم كه در اولين سخنراني كه براي پدر در دانشگاه تهران داشتم به من اهدا شد. فكر مي كنم سال 69 بود و آقايان حدادعادل، جوادي آملي و حسن زاده آملي و همه استادان حضور داشتند و اين لوح را اهدا كردند و مي بينيد كه در رديف اول لوح هايم آن را قرار داده ام.

زندگي و آثار

مهديه الهي قمشه اي متولد ۱۳۱۶ است و بيشترين شهرتش به شاعري، مولوي شناسي و تحقيق در حوزه ادبيات عرفاني است.

او به تحقيق در مثنوي مولوي و تحليل و تفسير ادبيات عرفاني و تطبيق آنها با موضوعات قرآني مي پردازد و ابيات بسيار زيادي از مثنوي را از حفظ است و خود هم طبع شعري و ذوق ادبي دارد.

قمشه اي از دوران كودكي در خدمت پدر خود استاد مهدي الهي قمشه اي، به شعر و ادب علاقه مند شد و شعر مي خوانده است.

شاگرد استاداني همچون «جلال همايي»، «صدرالدين محلاتي»، «دكتر شفق» و «محمدتقي جعفري» بودن از او چهره اي انديشمند و شخصيتي تاثيرگذار ساخته است. حسين الهي قمشه اي و مرتضي الهي قمشه اي نيز برادران او هستند.

«بهار عشق» منتخب اشعار اوست كه براي نخستين بار از سوي انتشارات خط زرين سال۱۳۸۷ منتشر شد، «معبد عشق» ديگر كتاب بانو قمشه اي است كه مجموعه اي از اشعار ايشان را در بر مي گيرد كه از سوي نشر علم در ۱۳۸۲ منتشر شد و حسين الهي قمشه اي بر آن مقدمه اي نوشته است.

«كربلا وادي عشق» هم از اين بانوي فرهيخته در سال 1388 روانه بازار كتاب شد و كتاب خواندني ديگر او «خاطرات من با پدرم» نام دارد.

سروده اي منتشر نشده از مهديه الهي قمشه اي

كربلا كعبه دل هاست بيا تا برويم

سرفرازي همه آنجاست بيا تا برويم

كربلا وادي عشق است و اگر جان طلبد

خون بهاي تو مهياست بيا تا برويم

مي برد جلوه معشوق تو را تا در دوست

آتش طور هويداست بيا تا برويم

گر كشد تيغ كه زارت بكشم شكوه مكن

مدعي شاهد زيباست بيا تا برويم

تا كه اين واقعه را عشق به تصوير كشيد

عالمي غرق تماشاست بيا تا برويم

ما هم امروز به خونخواهي ياران حسين

حامي از زينب كبراست بيا تا برويم

سروده اي از نوه بانو قمشه اي

سلام

چه واژه اي

چه ساده گفته مي شود

چقدر مهربان سروده مي شود

چرا كه حرف اول است

براي آن نگاه بي جواب

براي هرچه حرف دل

سكوت را شكستن است

براي هر شروع تازه اي

سلام بهترين بهانه است

سلام آن نشانه است

ز عشق و دوستي

براي هر چه حرف حق

براي راستي

ولي چه سخت گفته مي شود

چرا به گفتنش بها نمي دهيم

چرا كه اين قشنگ ترين واژه را

با صداي خود جلا نمي دهيم

چرا كه هر دليل كوچكي دگر براي ما بهانه نيست

تا دوباره لب به خنده وا كنيم

تا كه با پيام ساده ي سلام

اين جهان پر از صدا كنيم

دلشاد الهي قمشه اي

سفر به مشهد، كربلا و مكه

خيلي دوست داشتم سفري به كربلا و زيارت امام حسين(ع) بروم. اتفاقا فرصتي فراهم شد. دعوت شده بودم و بسيار هم دلتنگ رفتن به اين سفر بودم، اما متاسفانه اين سفر همزمان شد با جنگ و درگيري هاي شديد در عراق كه ناآرامي هايي را هم در شهرهاي كربلا، سامرا و حتي بغداد در پي داشت و فرزندانم خواهش كردند كه نروم، ديدم بسيار ابراز نگراني مي كنند و با توجه به شرايطي كه در عراق مي گذشت و توصيه هايي كه انجام شد، توفيق حضور در اين سفر و زيارت بارگاه امام را از دست دادم.

چهارشنبه 4 دي 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فردا نیوز]
[مشاهده در: www.fardanews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن