واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: بحران مديريت و مديريت بحران
واكاوي اين رشته و چند و چون مميزات و مشخصات آن اگرچه قريب 70 سال است در دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي كشور تحقيق و تدريس مي شود اما هنوز هم شناخت روشن و مشخص از ويژگي علمي آن و نيز اثرات و نتايج عملكرد مديران شايسه كمتر به چشم آمده است. با اين وصف كمتر كسي است واژه مدير، رئيس،هئيت مديره، مدير عامل را نشنيده باشد. در شهر و روستا حالا كساني بعنوان مدير مشغول به كارند. در رستورانها، مغازه ها، و ميادين ميوه و تره بار هم مدير عامل وجود دارد از طرفي تميز مدير درس خوانده با مدير با تجربه و درس نخوانده هنوز هم به سادگي ميسر نيست تصوير و تصور عمومي از مدير شخصي است كه دستور مي دهد و ديگران اجرا مي كنند او قدرتمند و صاحب راي است و اين قدرت را پيش از آنكه از طريق دانش، مهارت و تجربه و هنر خود به چنگ آورده باشد از "ثروت" و "مالكيت" خود يا تبار خويش به دست آورده است. در بخش خصوصي نمود اينگونه مديريت ها بيش از ديگر بخش هاست و البته بهره بري از تخصص ديگران در مواقع لزوم سازو كار مديران سنتي موفق اين بخش از نظام اداره است. اعتماد و ارتباط، سرمايه اصلي را حفظ مي كند و نكته مهم "اسراري" است كه در حلقه اصلي همواره مي ماند و در اين موقعيت آنها كه "سرمايه دار" هستند به طور طبيعي و فطري" مدير" هم هستند و اين شامل توارث هم مي شود و نسل به نسل مدير پرورش مي يابد چون تلقي بسياري از مردم كه پادشاهان ذاتا رهبرند و فرزندان آنها نيز؛ مديران سرمايه دار هم همواره رئيس و مدير و راهبر جامعه اند و در چنين جامعه اي بايد هم از سرمايه داران براي حل مسائل مديريتي استمداد شود چراكه اين سرمايه و پول است كه حلال مشكلات آني و فصلي است و مديران نا كارامد همين را مي خواهند. حال سوال اينجاست آيا ما گرفتار بحران تصميم گيري فرهنگي، هدايت و كنترل افراد در جامعه هستيم؟ به ديگر سخن مشكل اصلي مديريت بحران است كه در آن ناتوانيم يا اين خود "مديريت" است كه دچار بحران جان فزا شده است؟
آيا 70 سال آموزش مستمر "دانش مديريت" و دهها هزار فارغ التحصيل اين رشته در مقاطع كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري زائد يا كم اثر بوده است يا اين سياست به كارگيري نيروهاست كه از توانايي، استعداد و دانش آنها استفاده نكرده است؟ شايد هم هر دو موضوع بي تاثير نبوده بلكه اين رشته در سايه نگاه فلسفي و ديني به شيوه اداره جامعه در ديگر رشته ها مستحيل شده و مهندسان، پزشكان، سرمايه داران و علما عهده دار انجام وظايف مديران شده اند در اين صورت آيا بهتر نيست از اسراف زمان و پول بيشتر پيشگيري كنيم و به جاي دانشگاه و دانشكده مديريت في المثل دانشكده سرمايه داري تاسيس كنيم؟ شايد اين طور هم مشكل باشگاه هاي ورزشي حل و فصل شود هم انبوه جواناني كه تنها هدفشان پول دار شدن خيلي "زود" و "زياد" است به آرزويشان برسند. در اين صورت ديگر هيچ نيازي به مدير عامل نيست. بنظر مي رسد اكنون "انگيزه اي" براي نخبگان جهت "مدير" شدن يا فراگيري دانش هاي مديريت وجود ندارد همچنان كه كمتر "امكاني" نيز براي بروز و ظهور نيروهاي خلاق در دانشگاه ها و دانشكده ها يا بطور كلي جامعه و نظام اداره فراهم است.
سه شنبه 3 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 141]