واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: نگاهي به رويكرد نو واقعگرايي سياسي
امروزه در كشور شاهد فعاليت عمده دو جريان اصولگرا و اصلاحطلب هستيم كه در هر دوره نمايندهاي از جريانهاي مزبور رياست دولت را بر عهده داشتهاند تا انتخابات رياست جمهوري 1392 كه فردي با اعلام ميانهرو بودن و تشكيل كابينهاي فراجناحي، به رياست دولت رسيد.
در عرف ديپلماسي، رشد سياسي جوامع و شكلگيري آنها ناشي از تمايز سياستهاي متراكم است، تمايزي كه به فرار از انزواي سياسي كمك ميكند و دادطلبيهاي خاص خود را به بستر جامعه باز ميگرداند كه اين امر باعث ايجاد خواست جامعه براي عدم يكسانبيني و يكسان سازياش توسط دولت و دولتمردان و ايجاد انتظار و حق بازخواست عموم از جريانهاي سياسي و اجتماعي ميشود.
اما واقعيت اين است كه مطالبات مردم از جريان فراجناحي صرفاً مرتبط با انتخاب اعضاي كابينه نيست، بلكه اين عملكرد فراجناحي دولت است كه در زمينة سياست خارجي و رفع فضاي امنيتي حاكم، تأثيرات چشمگيري بر وضع معيشت و آرامش خاطر مردم خواهد داشت. حال بايد ديد «فراجناحي» چيست؟
پاسخ به اين پرسش ابتدا نيازمند تعريف جامعي از «فراجناحي» است، به طور كلي در علم سياست و در جوامعي كه انحصارطلبي سياسي بر آنها حاكم شده است، جريانهاي سياسي سرخورده با نفوذ كم و درگير مسايل داخلي، توانايي يكپارچه شدن را ندارد و در انتخابات براي پيروزي «نيم+1»، از اقليتها يك جريان را وامدار سياسي و حزبي خود ميكند و جريان يادشده پس از پيروزي با كسب «نيم+1» از آرا خود را مستلزم رسيدگي به خواستهاي مشروع و بعضاً نامشروع حاميان خود ميداند.
اين در حالي است كه وامدار منتخب، به ميل حاميانش به انتخاب و انتصاب ميپردازد و نيازي به شناخت و آشنايي قبلي با افراد مشخص شده ندارد و همچنين مشروعيت برگزيدن صرفاً خوديها را نيز ندارد كه از آنجمله به دولتهاي انگلستان، ايتاليا و يونان ميتوان اشاره كرد.
از تعابير ديگر فراجناحي، ميتوان به مديريت بحران سياسي ـ امنيتي در زمان بحران اشاره كرد بدين مفهوم كه براي حفظ و تأمين منافع ملي تيمي كارآمد از جريانهاي سياسي متفاوت انتخاب شود كه ياراي مديريت بحران شرايط خاص كشور همچون حالت جنگ را داشته باشند و در هر دو حالت فراجناحي بودن دولت به تضعيف آن به دليل عدم انسجام فكري، كه سبب اختلاف در تصميمگيري است و عدم توازن سهمطلبي حاميان كه سبب ناپايداري سياسي كشور ميشود، ميانجامد. پس جريان فراجناحي عمدتاً ناشي از عدم تمايز و سرخوردگي سياسي جريانها و شرايط بحراني است.
به نظر «كنت والتز» در كتاب «نظريه سياست بينالملل» «نوواقعگرايي» با اين فرض شروع ميشود كه نظريه روابط بينالملل و نظريه سياست خارجي، ماهيت يكسان ندارند. به نظر وي منتزع كردن سيستم بينالملل از قلرو وسيعتر سياسي ـ اجتماعي ممكن است واقعيت را قلب كند، اما تضمين ميكند كه نيروهاي محرك در سياست بينالملل به درستي شناخته شوند و احتمالات آينده پيشبيني شوند.«نوواقعگرايي» برخلاف «واقعگرايي كلاسيك»، نظريهاي براي تحليل در سطح كلان با رويكردي «برون به درون» به سياست بينالملل است. «نوواقعگرايي» نظريهاي پويا و سلسلهوار است كه سياست بينالملل را به صورت سامانهاي داراي ساختار مشخص و هدفمند تعريف ميكند. اين در حالي است كه ساختار نظام بينالملل توسط اصل نظامبخشي توانايي بين زيرمجموعهها تعريف ميشود.
اصل نظام بخشي كه در سياست بينالملل به ساختار نظام بينالملل شكل ميدهد، همان «آنارشي» است. از اين رو عامل تعيينكننده سياست بينالملل ، رفتار سياست خارجي كشورهاي نظام بينالملل و ويژگيهاي ساختار آنارشيك آنهاست، اصل نظمدهنده روابط بينالملل طي قرنها، ثابت مانده است و دولتها به هنگام مواجهه با معماي امنيتي كه در «آنارشي» نهفته است به خودياري تكيه كردهاند. اصل سازماندهنده روابط بينالملل دولتها را وادار ساخته است كه واحدهاي مشابهي شوند. «نوواقعگرايي» بر تداومها تأكيد ميكند، اما انكار نميكند كه تحول نيز وجود دارد.
واقعگرايان ساختاري بر اين باورند كه ساختار آنارشيك نظام بينالملل است كه كشورها را بر آن ميدارد تا در پي كسب قدرت برآيند. تأثيرات اين ساختار آنارشيك رفته رفته به ايزوله شدن كشورها و جنگ براي كسب قدرت ميانجامد كه مكمل نظرية جنگ تمدنهاي «هانتينگتون» است، مگر اين كه روابط و جريانهاي غالب كشورها اين حصر را بشكند و تحت عنوان تعاملي سازنده و جرياني پويا ضمن حفظ احترام متقابل به همكاري بپردازند، از اين رو عملكرد و سياست خارجي دولت تدبير و اميد را ميتوان تعبير آرمانگرايانة مفهوم فراجناحي و ادامة نظرية گفتگوي تمدنها براي شناخت و پيشبيني نيروي محرك سياست بينالملل و مسبب برقراري توازن قدرت در ساختار آنارشيك نظام بينالملل دانست.
شاهين مدرس
دوشنبه 2 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]