واضح آرشیو وب فارسی:جمهوري اسلامي: ضرورت وحدت مسلمين و زمينههاي اتحاد اسلامي(3)
* كامل خيرخواه
ضرورت زمان
ترديدي نيست كليت استكبار (كه مجموعه دشمنان قسم خورده و مشترك مسلمان را شامل است) در طول تاريخ به ويژه از حدود دو سده پيش در كنار تاراج ثروتهاي سرشار و ذخاير بسيار كشورهاي اسلامي به تحقير و توهين ملل مسلمان نيز همت گماشت و همزمان با غارتگري منابع مالي مسلمانان بر تخريب شخصيت و كرامت انساني و محو هويت فرهنگي و ملي آنان نيز اصرار داشت. چرا كه تا ملتي از درون خود نپوسد و سايه سياه نوميدي، گرد مرگ تدريجي بر سر و روي او نپاشد، تن به ذلت و خواري نداده و در مقابل دشمن تجاوزكار و خيانتهاي بيشمار او صبر و سكوت را شعار خود قرار نخواهد داد.
از بزرگترين عوامل ذلتپذيري و عدم احساس مسئوليت در بسياري از جوامع اسلامي ناآگاهي مسلمانان از عمق جنايات دشمنان چه در يغماگري ثروتهاي طبيعي و خدادادي ايشان و چه در ابعاد تهاجم فرهنگي و تحميل روحيات حقارت پذيري و عدم اعتقاد به شايستگي و توانمندي آنان در اداره امورشان ميباشد.
قرنها است كه اروپاي غربي و سپس با ورود آمريكا در صحنه سياستهاي بينالمللي، غرب به طور كلي درصدد برآمد تا اسلام و مسلمانان را (كه بزرگترين مانع بر سر راه ستمگري، چپاول ثروتهاي ملي و ديكتاتوري آنان درجهان است) از پيش پاي خويش بردارد. استكبار با بررسيهاي گسترده در كشورهاي اسلامي و روانشناسي ديني و انساني از ملل مسلمان به اين نتيجه رسيد كه اولا بايد در پيروان مذاهب اسلامي تفرقه انداخت وبا ايجاد اختلاف، در توسعه و ريشهدار ساختن آن، تلاش مستمر و كوششي خستگيناپذير انجام داد.
بايد اعتراف نمود كه غرب در مبارزه با اسلام و دشمني با مسلمانان از ابزارهاي بسيار بهره برد و متاسفانه تاكنون در ميدان اين مبارزه، پيروزيهاي چشمگيري نيز بدست آورد. آيا تجزيه دولتهاي بزرگ در سرزمينهاي اسلامي مانند كشورهاي پهناور در قلمرو دولت عثماني به قطعات بسيار كوچك و سپس پاشيدن تخم تفرقه توسط مستكبران در ميان ملل مسلمان براي استكبار تجاوزكار، يك موفقيت نبوده و نيست؟
آيا هنوز آمريكا، انگليس و ديگر دولتهاي مخالف وحدت مسلمين و اتحاد اسلامي بر طبل تفرقه نميكوبند و آيا تبليغات و تحريكات مزورانه آنان با اهداف اختلافافكني در بين مذاهب اسلامي، تاثيرات عميقي بر جاي ننهاده و آيا توطئههاي گسترده و اثرگذار آنان پيوسته ادامه ندارد و پيروان مذاهب اسلامي را از هم دور و نسبت به يكديگر بدبين نساخته است؟
آيا راستي پيروان مذاهب اسلامي مخصوصا رهبران ديني آنان هنوز در شك و ترديد هستند كه آتش اين اختلاف، ريشه در تحركات تفرقهافكنانه دشمن دارد و ريشههاي درخت تنومند و پربار اسلام و قرآن را خواهد سوخت و منازعات بياساس مذهبي، حيات سياسي اجتماعي امت اسلام را در مخاطره جدي و بزرگي خواهد انداخت؟
آيا هنوز مقتضاي ضرورت زمان مبني بر وجوب تفاهم مبتني بر تعقل و تعاليم مكتب حيات بخش قرآن و اسلام و لزوم تقريب عملي مذاهب اسلامي و عيني شدن اين آرزوي ديرينه مسلمانان بر رهبران ديني و روحاني جوامع اسلامي قابل درك و روشن نيست؟
امت اسلام بايد بداند بسياري از زمامداران كشورهاي اسلامي در نتيجه نفاقافكني استكبار جهاني در ميان مسلمانان از يك سو و ايجاد بدبيني بين حكومتگران و ملتهاي مسلمان اين كشورها اكنون گردن زمامداران آنها در زير زنجير بردگي و غل ذلت، در حال شكستن است. اكنون اكثريت سريرنشينان "صاحب سلطنت" در جهان اسلام و همچنين روساي جماهير در كشورهاي اسلامي يا از حقارت تحميل شده بر خود به شدت احساس ذلت ميكنند و يا اصولا از آبشخور استكبار سيراب ميشوند و ادامه حيات ننگين سياسي و مادي خود را در پرتو تداوم حكومت سياه و ستمگرانه آنان ميدانند.
قطعا عزت جهان اسلام و تدبير امور سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي مسلمانان در چنين شرايط بسيار دشوار، به دست انديشمندان مسلمان قرار دارد و اين خود مسئوليت عظيم علماي اسلام را چند برابر مينمايد. عمق فاجعه و صعوبت تحمل اين مصايب در جهان اسلام آنگاه روشنتر ميشود كه مسلمانان جهان ميبينند اكثريت رهبران ديني در دنياي عرب و اسلام نيز در ارشاد و هدايتگري امت اسلامي چندان حساسيتي از خود نشان نميدهند و از كنار آن همه تحقير و تجاسر دشمن نسبت به اسلام و مسلمانان، چپاول ثروتهاي ملي جهان اسلام و تهاجم به فرهنگ ديني مسلمانان، بيتفاوت عبور ميكنند و لذا بايد گفت:
رهبران ديني در جهان اسلام دو دستهاند؟!
هزاران افسوس كه پيشوايان ديني و زمامداران سياسي در بيشتر جوامع عربي اسلامي يا به عمق عداوتها و توطئههاي خائنانه دشمنان اسلام و مسلمانان به درستي ميانديشند و از برنامههاي ويرانگر و شيطنتآميز آنان چنانكه بايد آگاهي ندارند و يا در برابر رفتار استكبار و تحركات ضداسلامي ايشان مهر سكوت بر لب زده وظايف خود را با توجه به ضرورت زمان و رسالت رهبري ديني به انجام نميرسانند.
بدين جهت در روايتي كه شيعه و سني آن را نقل كردهاند، پيامبر بزرگوار اسلام(ص) دانشمندان مسلمان و علماي اسلام را به دو دسته تقسيم نمودهاند:
1 - دانشمنداني كه از علم و آگاهي خود در تقويت ايمان و تحقق عمل صالح خويش بهرهمند ميشوند و دانش خويش را بدون چشم داشت (به اهداف مادي) و عاري از هرگونه آزمندي و سودجويي در اختيار ديگران قرار ميدهند. براي چنين دانشمندان، همه جانداران جهان اعم از آبزيان درياها و جانوران خاكزي و پرندگان هوا از خداوند متعال،رحمت و آمرزش را درخواست ميكنند. در قيامت آنان با جلال و شكوه ويژه در پيشگاه خداوند حضور مييابند، در حالي كه سيادت و سروري و كرامت و بزرگي در سراسر سيماي آنان به چشم ميخورد محشور ميشوند و در پيشگاه خداوند متعال حضور مييابند و با پيامبران خداوند همراه و همنشين هستند.
2 - دانشمنداني كه خداوند آنان را از علم و معرفت برخوردار ساخته است ولي از تعليم و ارشاد ديگران دريغ ميورزند و به شرط (منافع مادي) علم و آگاهي خود را در اختيار مردم قرار ميدهند تا عوض و منفعت مادي از اين رهگذر عايد ايشان گردد و بالاخره با چشمداشت به منافع و "حطام دنيا" و با آزمندي و طلب طعمه، حاضرند ديگران را تحت تعليم و تربيت خويش قرار دهند. چنين دانشمنداني با لگام و دهان بند آتشين (در روز قيامت) ميان مردم آشكار ميشوند و منادي بانگ برميآورد و به مردم ميگويد:
اين گروه از كساني بودند كه در دنيا جز با هدف انتفاع مادي،سودجويي و آزمندي از تعليم ديگران دريغ ميورزيدند. اين گونه دانشمندان بدينسان در روز قيامت تا آنگاه كه (مردم يا خود آنها) از محاسبه و بازپرسي در دادگاه الهي خلاص شوند شكنجه خواهند شد.(1)
* پاورقي:
1 - منيه المريد ص 29 - بحارالانوار،ج 2، ص 54
شنبه 30 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جمهوري اسلامي]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]