تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 9 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):خدايا به تو پناه مى برم از اين كه باطل را بر حق ترجيح دهم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802723311




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بدون اسلامي‌سازي علوم و تجديد نظر در نظام تعليم و تربيت، وحدتي متصور نيست


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بدون اسلامي‌سازي علوم و تجديد نظر در نظام تعليم و تربيت، وحدتي متصور نيست
براي وحدت حوزه و دانشگاه بايد يك كار عملي بكنيم و آن بحث تعليم و تربيت است و يك كار نظري و تئوريك انجام دهيم و آن اسلامي‌سازي علوم است. اين دو قدم قطعاً دو قدم مهم و اجتناب‌ناپذير براي نزديكي حوزه و دانشگاه خواهند بود.


اشاره

متولد 1340، شهرستان رودسر از استان گيلان، سال ورود به حوزة‌ علميه:‌ 1356، دكتراي فلسفة غرب از دانشگاه مگ گيل كانادا. شايد اين بيوگرافي كوتاه بتواند آقاي دكتر محمد فنايي اشكوري را به خوانندگان ما معرفي كند. وي كه پس از سال‌ها، تحصيل در حوزة علميه قم و تلمذ از محضر اساتيدي مانند حضرات آيات جوادي آملي، حسن‌زاده، سيدمحمود هاشمي، مصباح يزدي و ... جهت تحصيل علوم دانشگاهي، تحصيلات آكادميك را نيز آغاز كرد‌ و موفق به كسب مدرك دكتراي فلسفه غرب از دانشگاه مك گيل كانادا گرديد.

گفت‌وگوي ما با وي تنها به خاطر حوزوي – دانشگاهي بودن دكتر فنايي صورت نپذيرفت، بلكه به خاطر تسلط وي در بحث وحدت حوزه و دانشگاه بود كه حتماً شما خوانندگان ارجمند نيز با خواندن اين مصاحبه، بر مدعاي ما صحّه مي‌گذاريد.

به عقيدة‌ جناب‌عالي از لحاظ تاريخي، بحث وحدت حوزه و دانشگاه به چه زماني برمي‌گردد؟

بحث وحدت حوزه و دانشگاه متأخرتر از بحث ارتباط حوزه و دانشگاه است. ارتباط حوزه و دانشگاه قدمت بيشتري دارد و به اعتباري به قدمت تأسيس دانشگاه است. از آغاز شكل‌گيري رشته‌هاي علوم انساني در دانشگاه، برخي از عالمان ديني در اين زمينه نقش و همكاري داشتند، اعم از كساني كه در لباس روحاني بودند يا داراي سوابق حوزوي بودند. اين ارتباط به صورت شاخص و به عنوان يك نقطه عطف به تأسيس دانشكده الهيات كه به دانشكده معقول و منقول موسوم بود، برمي‌گردد.

علماي نامداري از بدو تأسيس الهيات با آن دانشكده همكاري داشتند و تدريس مي‌كردند. از مرحوم فاضل توني تا شهيد مطهر ي و همين‌طور بسياري ديگر از حوزوياني كه در جوّ خفقان رضاخاني تغيير لباس دادند و در دانشكده الهيات و ديگر دانشكده‌ها به تدريس و شاگردپروري پرداختند.

به عنوان نمونه مي‌توان به مرحوم دكتر شهيدي، دكتر گرجي و دكتر مهدي محقق اشاره كرد. نمونه ديگر مرحوم سيد جلال‌الدين آشتياني است كه ساليان درازي در دانشكده الهيات مشهد به تدريس و تحقيق مشغول بود. به‌طور كلي دروسي همچون كلام، فلسفه، فقه و تاريخ اسلام، اغلب به عهده تحصيل‌كردگان حوزوي بوده است. اين ارتباط البته محدود به دروس خاصي بوده و جنبه فردي داشته است و بين دو نهاد حوزه و دانشگاه ارتباطي نبود، بلكه بين اين دو نهاد و دو گروه جدايي بوده است.

ارتباط حوزه و دانشگاه به عنوان دو نهاد و مهم‌تر از آن ايده وحدت حوزه و دانشگاه، از دستاوردهاي انقلاب اسلامي و از ايده‌ها و آرمان‌هاي امام خميني(ره) مي‌باشد. مسئله وحدت حوزه و دانشگاه از آن‌جا از سوي امام خميني(ره) مطرح شد كه به نظر ايشان جدايي اين دو نهاد منشأ مشكلات بسياري براي كشور و براي فرهنگ اسلامي است.

فاصله گرفتن نسل تحصيل‌كرده جديد از معارف ديني، از آثار مستقيم جدايي اين دو نهاد بود و اين خود براي جامعه اسلامي و شيعي ما امري نگران كننده بود. علاوه بر اين، با وقوع انقلاب اسلامي، وحدت حوزه و دانشگاه ضرورتي ديگر پيدا كرد. محصول انقلاب اسلامي حكومتي بود كه توفيق آن جز با همكاري و وحدت اين دو نهاد شدني نبوده و نيست.

از طرفي اين نظام مبتني بر تعاليم اسلامي است و از طرف ديگر داعيه مديريت و اداره كشوري را در دوره معاصر دارد، كشوري كه مانند هر كشوري نهادهايي همچون اقتصاد، تعليم و تربيت، حقوق، آموزش و پرورش و سياست و ديگر ابعاد يك جامعه امروزي را دارد. قرار است اين كشور در چارچوب تعاليم اسلامي اداره شود.

اين امري است كه جز با ارتباط نزديك حوزه و دانشگاه و وحدت اين دو شدني نيست؛ زيرا براي اداره اين كشور و پيشرفت آن، هم به علوم و روش‌هاي علمي جديد نياز است و هم براي اسلامي بودنش تعليمات ديني ضروري است. دانشگاه متصدي ارائه خدمات و نيازهاي علمي جديد و حوزه عهده‌دار تأمين معارف و ارزش‌هاي ديني است. مهم‌ترين مانع در اين راه؛ جدايي و بي‌خبري اينان از يكديگر است. اگر اين دو نهاد با هم ناهماهنگ باشند، توفيقي در عمل حاصل نخواهد شد.

به اعتقاد شما، معناي درست وحدت بين اين دو نهاد چيست؟ آن‌گونه كه از صحبت‌هاي شما استنباط مي‌شود، شما وحدت در هدف را به عنوان معناي درست وحدت حوزه و دانشگاه مي‌دانيد؟

‌ قطعاً وحدت در هدف يك وجه برجسته وحدت حوزه و دانشگاه است. وحدت حوزه و دانشگاه جنبه‌هاي مختلف مي‌تواند داشته باشد، اما آن‌چه كه امروز يك ضرورت است، اين است كه جز با همكاري اين دو نهاد، حكومت اسلامي موفقي نمي‌توان داشت. اين امر ضرورتي است كه انقلاب اسلامي ايجادش كرده است. البته علاوه بر اين، وحدت حوزه و دانشگاه آثار و بركات بسياري خواهد داشت كه حتي در زماني كه حكومت اسلامي وجود ندارد نيز برقرار است.

در پرتو اين نزديكي، دانشگاهيان با باورها و ارزش‌هاي اسلامي آشنا و نزديك خواهند شد و تعاليم ديني در جامعه تقويت و حوزويان از يافته‌هاي علمي جديد آگاه خواهند شد و به كمك آن در تحقيق و تبليغ دين موفق‌تر خواهند بود. اين فايده عامي است كه در هر جا مي تواند باشد؛ اما در حكومت اسلامي غير از اين بركات، ضرورت ديگري مطرح است كه بدون آن حكومت اسلامي ناكارآمد و ناموفق خواهد بود و به اهدافش نخواهد رسيد. و انگيزه مخالفان و دشمنان جمهوري اسلامي در دامن زدن به اختلاف بين حوزه و دانشگاه، همين است.

به نظر مي‌رسد لازم است معناي دقيق وحدت حوزه و دانشگاه را تبيين كنيم. سؤال را اين‌گونه مطرح مي‌كنم كه از ميان معاني گوناگون ارائه شده در مورد اين بحث نظير وحدت آرماني، وحدت ارگاني، وحدت پراگماتيكي و ... به نظر شما صحيح‌ترين معنا كدام يك از اين موارد است؟

براي توضيح بيشتر مطلب عرض مي كنم كه حكومت ايران چون اسلامي است، بدون حوزه نمي‌تواند قوام داشته باشد و چون مي‌خواهد در عمل موفق باشد، بدون دانشگاه نمي‌تواند به اين مقصود برسد. نه حوزه مي‌تواند كار دانشگاه را انجام دهد و نه دانشگاه مي‌تواند كار حوزه را بكند و نه اين‌ها جداي از هم و بي‌ارتباط با هم مي‌توانند به نظام اسلامي خدمت‌رساني علمي و نظري بكنند؛

زيرا در آن صورت بين فراورده‌هاي حوزه و دانشگاه، ناسازگاري پيش مي‌آيد. فرض كنيد اقتصادي كه دانشگاه عرضه مي‌كند اگر با باورها و تعاليم اقتصادي كه حوزه عرضه مي‌كند، ناسازگار باشد نتيجه آن عدم كارآيي در عمل است؛ همين طور در نظام تعليم و تربيت، در سياست، در حقوق، در هنر و در عرصه هاي ديگر زندگي. اما اين وحدت به چه معناست؟

آيا فقط در هدف است، يا در مباني فكري و يا وحدت سازماني؟ حقيقت اين است كه وحدت جنبه‌هاي مختلف دارد. وحدت هدف بدون وحدت در مباني فكري حاصل نمي‌شود و وحدت در مباني فكري بدون وحدت و اشتراك در نظام تعليم و تربيت به دست نمي‌آيد. وحدت در هدف كي حاصل مي‌شود؟

وقتي كه اين‌ دو نهاد به لحاظ مباني فكري و ارزشي به هم نزديك و هم‌افق باشند. بنابراين، براي اين‌كه به آن هدف برسيم، بايد باورها و ارزش‌هاي مشترك داشته باشيم. براي اين‌كه اين باورها و ارزش‌هاي مشترك به وجود بيايد، ناچاريم در نظام تعليم و تربيت حوزه و نظام تعليم و تربيت دانشگاه تجديد نظر بكنيم به طوري كه نظام تعليم و تربيتي در هر دو نهاد حاكم شود كه خروجي آن نزديكي اين دو نهاد باشد

. حال اگر دانشگاه با نظام تعليم و تربيت غربي و حوزه با تعليم و تربيت سنتي و پيشين خود مديريت شود، قطعاً نزديكي فكري و اعتقادي بين آنها پيدا نخواهد شد و در نتيجه به سوي هدف واحدي هم نمي‌توانند حركت كنند. بنابراين بايد در نظام تعليم و تربيت هر دو دستگاه تجديد نظر بشود و كاستي‌هاي هر كدام جبران بشود، به طوري كه هر چند اين‌ها دو نهاد مستقل هستند، اما يك مديريت كلاني بر هر دو نهاد نظارت داشته باشد و جهت‌دهي نمايد.

اين مديريت كلان به نظر شما بر عهدة‌ چه نهادي است؟

‌ منظور يك سازمان دولتي خاص نيست. مثلاً مي‌توان يك شوراي علمي از هر دو نهاد تشكيل داد كه در عين استقلال آن‌ها، عهده‌دار هدايت و جهت‌دهي آن باشد.

به عقيده شما با توجه به تمايز آشكار ساختاري بين حوزه و دانشگاه، آيا بحث وحدت حوزه و دانشگاه عملي است؟ آيا نظام جمهوري اسلامي در نهادينه كردن اين مسئله موفق بوده است؟

اينكه اين طرح در عمل موفق بوده يا نه، بايد جداگانه بحث شود، ولي در اينكه آيا شدني هست يا نه، به نظر بنده شدني است. اساساً اين يكي از مباني فكري جمهوري اسلامي است كه البته ريشه در تعاليم اسلامي دارد. با توجه به ديدگاه اسلام درباره دين، علم و زندگي و ارتباط اينها، اين امر نه تنها شدني، بلكه ضروري است.

اگر اسلام مانند برخي ديگر از اديان و مذاهب راجع به علم و زندگي نظر نامساعدي داشت، اين كار شدني نبود. اگر اسلام راجع به توسعه و پيشرفت نظر موافقي نداشت، اين امر ميسّر نبود. اما مي‌دانيم كه اسلام دين و دنيا و معنويت و ماديّت را به هم پيوسته و مرتبط باهم مي‌داند.

اسلام در جهت ايجاد يك جامعه توسعه يافته علمي با ارزش‌هاي اسلامي است. ديني كه چنين مبنا و هدفي دارد، دو نهاد دروني خودش را مي‌تواند هماهنگ كند. البته اين كار نياز به مجاهده فكري و عملي دارد. اين آرمان وقتي تحقق مي‌يابد كه ما تعليم و تربيت اسلامي را در حوزه و دانشگاه اجرا كنيم. محصول تعليم و تربيت پوياي اسلامي چيزي خواهد بود كه ما در پي آن هستيم.

مراد از وحدت حوزه و دانشگاه اين نيست كه تمام افراد حوزوي با تمام افراد دانشگاهي اتحاد نظر داشته باشند. اين شايد شدني نباشد، ولي فضاي غالب و حاكم مي‌تواند چنين بشود. همين حالا هم قطعاً هسته‌هايي در حوزه و هسته‌هايي در دانشگاه وجود دارند كه از جهت مباني فكري، مباني ارزشي و اهداف با هم نزديك هستند.

اين‌ها مي‌توانند در صورتي كه يك مديريت كارآمدي باشد، با هم همكاري بكنند و اين دايره كوچك را روز به روز توسعه و گسترش دهند و كارهاي شگرفي را انجام دهند. البته موانع بسياري در اين راه وجود دارد. مهم‌ترين مانع همان تفاوت عظيم دو نوع تعليم و تربيت است كه بايد اصلاح شود. بايد تعليم و تربيت اسلامي به دانشگاه بيايد و حوزه با رويكردي جديد وارد مطالعه اسلام شود.

انديشه‌ها و نوآوري‌ها بايد در پاسخ به نياز زمان و براي حل مشكلات نوظهور قرار گيرند. بايد با رويكردي وارد مطالعه ديني شد كه با آن بتوان جامعه امروزين را با همه پيچيدگي‌هايش اداره كرد. چنين هدف بلندي، نظام تعليم و تربيت متناسب با خودش را مي‌خواهد و آن نظام تعليم و تربيت سنتي، هرچند جهات قوت بسياري دارد، اما كافي نيست.

اسلامي شدن فضاي دانشگاه يكي از كارهايي هست كه براي رسيدن به اين مقصود بايد انجام شود. اسلامي‌سازي علوم انساني و بومي‌سازي علوم انساني؛ قدم نظري و تئوريك مهمي است كه در اين راه بايد برداشته بشود و اين كاري است كه انجام نگرفته است.

اسلامي‌سازي علم يعني بدون اين‌كه ما مخالفتي با علم بكنيم، بدون اين‌كه يافته‌هاي علمي را كنار بگذاريم و بدون اين‌كه از تعاليم ديني دست برداريم يا تحريف كنيم و تغييرش دهيم، علوم انساني را سازگار و هماهنگ و هم‌افق با معارف اسلامي تدوين بكنيم.

در يك كلام، پروژه اسلامي‌سازي اين است كه علوم اسلامي را امروزي و علوم امروزي را اسلامي كنيم، بدون اينكه به حقيقت دين يا به ماهيت علم خللي وارد كنيم. خلاصه اين‌كه براي وحدت حوزه و دانشگاه بايد يك كار عملي بكنيم و آن بحث تعليم و تربيت است و يك كار نظري و تئوريك انجام دهيم و آن اسلامي‌سازي علوم است. اين دو قدم قطعاً دو قدم مهم و اجتناب‌ناپذير براي نزديكي حوزه و دانشگاه خواهند بود.

آيا نظام جمهوري اسلامي در اين مورد موفق بوده است؟

كوشش‌هاي خوبي در اين زمينه انجام شده است. قدم‌هاي پراكنده‌اي از دو سوي برداشته شده و تجربه‌هاي سودمندي به دست آمده است،‌ اما هنوز با آن هدف اصلي فاصله بسياري داريم و كار برجسته‌اي صورت نگرفته است؛ يعني نه اسلامي‌سازي علوم صورت گرفته و نه نظام تعليم و تربيت اسلامي بر نهاد علمي ما حاكم شده است.

نقش مؤسسات حوزوي و دانشگاهي مثل مؤسسه امام خميني(ره)، دانشگاه امام صادق(ع) و دانشگاه باقرالعلوم(ع) در اين موارد چيست؟ آيا اين نهادها مي‌توانند نظام را در رسيدن به اين هدف همراهي كنند؟

به نظر بنده، فلسفه وجودي چنين مؤسساتي همين است. فلسفه وجودي اين مؤسسات اين است كه علوم اسلامي را با توجه به فضاي جديد و نيازهاي جديد ما مورد پژوهش قرار دهند و از طرف ديگر، علوم جديد را در فضاي اسلامي و با چارچوب فكر اسلامي مطالعه كنند.

اسلامي شدن علوم، حاصل اين دو نوع مطالعه و دو نوع نگاه است: نگاه‌مان به علوم اسلامي چگونه باشد و به علوم جديد چگونه بنگريم. بنابراين كار اصلي نظري، به عهده چنين نهادهايي است. اين نهادها هرچند فوايد و بركات بسياري داشته‌اند، اما تا رسيدن به اين هدف اصلي فاصله زيادي دارند. محصول عمده اين‌گونه مؤسسات، فارغ‌التحصيلاني است كه مشغول تدريس در اين مؤسسات هستند و عمده فرصت‌ و انرژي آن‌ها صرف امور جاري اين مؤسسات مي‌شود.

تعداد زيادي از نيروهاي اين مؤسسات هم جذب نهادها و سازمان‌هاي ديگر مي‌شوند و به كارهايي مي‌پردازند كه گاهي تناسبي با آموخته‌هايشان ندارد. اين مؤسسات اگر بخواهند به هدف‌شان برسند، پس از اين كه افرادي را در رشته‌هاي مختلف علوم انساني و اسلامي تربيت كردند، بايد اين‌ها را در يك گروه‌هاي پژوهشي تخصصي براي تدوين علوم انساني اسلامي و كارآمد به كارگيرند تا در پرتو آن، ما قدم به قدم به تأسيس علوم انساني اسلامي و ساختن جامعه‌اي اسلامي و توسعه يافته نزديك شويم، جامعه‌اي كه در آن علم و دين، خردورزي و ايمان، عقلانيت و معنويت و رفاه و عدالت به طور متوازن و هماهنگ به اوج رشد و شكوفايي برسند.

منبع: فصلنامه فرهنگ پويا شماره 14

سه شنبه 26 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن