واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: رمزگشايي از يك جمله سيدحسن نصرالله
زياد الرحباني آهنگ ساز و فرزند فيروز چند روز پيش در گفتگويي اعلام كرد كه مادرش به سيدحسن نصرالله ارادت داشته و به او احترام مي گذارد. اين اظهارات فرزند فيروز موجي از واكنش ها را در رسانه ها و وب سايت هاي اجتماعي در پي داشته است. بعضي ها در رسانه ها و فضاي مجازي مدعي شده اند كه فيروزه يك شخصيت ملي است نبايد به صورت آشكار به گروه يا شخصيتي خاصي وابسته باشد.
روز گذشته سيدحسن نصرالله دبيركل حزب الله در سخنراني خود به مناسبت شهادت يكي از فرماندهان حزب الله، پيشنهاد تشكيل دولت بي طرف و تكنوكرات در لبنان را رد كرد و گفت: دولت بي طرف در لبنان به نظر ما دولت فريب و نيرنگ است چراكه ما اساسا در كشورمان آدم بي طرف نمي توانيم داشته باشيم.
وي ادامه داد: در لبنان ممكن است يك نفر متفكر يا يك هنرمند يا خواننده با تو اختلاف سياسي داشته باشد اما براي تو احترام قائل باشد و با وجود اختلاف ديدگاهها، از نظر شخصي تو را دوست داشته باشد؛ بعضي اوقات به دليل شخصيتت تو را دوست دارد؛ بعضي اوقات به دلايل ديگر اما ما امروز به مرحله اي در كشورمان رسيده ايم كه اگر كسي بگويد، فلان كس را دوست دارم؛ گويي كل دنيا را خراب كرده است.
دبيركل حزب الله گفت: امروز در كشور ما ممنوع است كه كسي، كس ديگر را دوست داشته باشد؛ ممنوع است، كسي براي ديگري احترام قائل باشد؛ دوست داشتن در اين كشور ممنوع شده است؛ حال چطور ما مي خواهيم دولت ميانه رو يا بي طرف داشته باشيم؟
شايد براي خيلي ها اين سوال پيش آيد كه منظور سيدحسن نصرالله از اين جملات چه بود و از محبت چه كسي به چه كسي سخن مي گفت؛ استفاده وي از عبارت " هنرمند" ذهن همه لبناني ها را به سوي مسئله اي برد كه چند روزي است، فضاي رسانه اي اين كشور را پر كرده و آن هم ابراز ارادت يك خواننده زن لبناني به نام فيروز كه اسطوره موسيقي اين كشور محسوب مي شود به دبيركل حزب الله است؛ ابراز ارادتي كه براي اين اسطوره موسيقي بسيار سنگين تمام شد.
زياد الرحباني آهنگ ساز و فرزند فيروز چند روز پيش در گفتگويي اعلام كرد كه مادرش به سيدحسن نصرالله ارادت داشته و به او احترام مي گذارد.
اين اظهارات فرزند فيروز موجي از واكنش ها را در رسانه ها و وب سايت هاي اجتماعي در پي داشته است. بعضي ها در رسانه ها و فضاي مجازي مدعي شده اند كه فيروزه يك شخصيت ملي است نبايد به صورت آشكار به گروه يا شخصيتي خاصي وابسته باشد.
اما اين بار دبيركل حزب الله كه به طور معمول به چنين اظهارلطف هايي پاسخ نمي دهد، ترجيح داد به صورت ظريف و در قالب توجيه مواضع خود براي رد دولت بي طرف در لبنان، بي مهري هايي كه در حق اين خواننده لبناني صورت گرفته را به صورت تلويحي محكوم كند؛ امري كه شايد بتوان آن را رمز ماندگاري و محبوبيت دبيركل حزب الله در لبنان و كشورهاي عربي منطقه دانست.
اسم اصلي فيروز، "نهاد حداد" است و در سال 1935 در خانواده اي متوسط و در شهرك قديمي بيروت به دنيا آمد. اغلب فقراء قبايل مختلف در اين منطقه در كنار هم در آرامش زندگي مي كردند.
نهاد كه به زودي به اسم فيروز يكي از مشهورترين خواننده هاي جهان عرب و جهان شد، در دوران كودكي و زماني كه همسايه ها دور هم جمع مي شدند شروع به آواز خواندن كرد. همه از صداي او در عجب افتاده بودند. خانواده نهاد قادر نبودند راديويي بخرند و صداي او سرگرمي تمامي خانواده و همسايه ها شده بود.
به زودي نهاد كه از پشت پنجره خانه يكي از همسايه ها صداي راديويي را شنيده بود و مدام از خانه بيرون مي رفت و پاي آن پنجره مي نشست. در آن زمان ليلي مراد و اسمهان، دو خواننده معروف مصري بيش از همه معروف بودند. برادرش ژوزف و خواهرانش هدي و آمال رازدار او بودند و نهاد از هر وقتي استفاده ميكرد تا صداي راديو را از دست ندهد.
پدر نهاد از خرج اندك خانه براي فرستادن كودكانش به مدرسه استفاده مي كرد. در اين زمان اما محمد فليفل، يكي از موسيقيدانان سوري و استاد مركز موسيقي لبنان كه به دنبال استعدادهاي جوان براي راديوي تازه تاسيس لبنان بود و در سال 1946 در مراسم جشن مدرسه، صداي نهاد را شنيد و به طور قطع اعلام كرد كه او چهره اي را شناخته است كه در آينده بسيار معروف خواهد شد. خانواده نهاد اما با اين پيشنهاد كه دخترشان در راديو آواز بخواند مخالفت كردند. آنها نمي توانستند قبول كنند كه دخترشان براي مردم بخواند و عنوان مطرب را بگيرد. سرانجام با اصرار فليفل قرار شد كه فيروز تنها ترانه هاي ملي را بخواند و در عوض خرج آموزش در مركز موسيقي بر عهده فليفل باشد.
همكاري فيروز در سال هاي بعد با برادران رحباني و ازدواج با عاصي رحباني در سال 1954 راه را براي موفقيت هاي بيشتر وي هموار ساخت. وي در زمان جنگ هاي داخلي لبنان از بيروت بيرون نرفت و زير بمباران و گلوله در عروس خاورميانه ماند.
شايد خيلي ها اطلاع نداشته باشند كه بسياري از خواننده هاي لبناني و هنرمندان كه شايد هيچ التزام ديني هم نداشته باشند، جزو علاقمندان سيد حسن نصرالله محسوب مي شوند. خيلي ها در ميان جنگ33 روزه 2006 يا مستقيم يا از طريق رسانه ها به سيد حسن نصرالله پيام دادند كه او را دوست دارند و از مقاومت پشتيباني مي كنند و حاضرند از اموالشان براي كمك به مقاومت هزينه كنند.
در همين راستا بر اساس ترجمه وبلاگ خاطرات يك ايراني مقيم لبنان، ناهض حتر در روزنامه الاخبار لبنان در مورد علاقه خانم فيروز به سيد حسن نصرالله چنين مي نويسد: "شك نداشتم كه خانم فيروز، سيد نصرالله را دوست دارد؛ اما زياد رحباني در مصاحبه اي حساس و هوشمندانه با سايت خبري العهد - كه از زيباترين مصاحبه هاي اخيرش است - ترجيح داد حدسها را به يقين تبديل كند. و نمي دانم حدس من تا چه اندازه درست است كه آيا سيد حسن نصرالله هم فيروز را دوست دارد يا نه، اما من موضوع را چنين مي بينم: نمي شود بين دو شخصت برجسته جامعه لبنان ارتباطي نباشد، دو اسطوره سرشار از غناي روح و اسرار عالم، ابداع و حضور و سحر و حيا؛ تمام آنچه فيروز از نمادهاي عزت ملي و انساني بر روي سن آواز سرداد، سيد حسن نصرالله در صحنه عمل به واقعيت تبديل كرد؛ فيروز به عنوان چراغ فرهنگي و انساني مي تواند با اتكا به قدرت آزادي و محبتي كه در ما بوجود آورده سكوتي سنگين از معناها اختيار كند، در حاليكه سيد حسن نصر الله ناگزير است به صحنه آمده و سخن بگويد."
وي ادامه مي دهد: " اگر ضرورت مبارزه و التزامات سياسي نبود تصور مي كنم سيد حسن نصرالله هم مانند فيروز ترجيح مي داد سكوت اختيار كند و مي گذاشت نيروي مقاومت در جان هاي ما بدون سخنراني و خطبه به جوشش درآيد. اما مجموعه سخنراني هاي سيد حسن نصرالله كه شخص هنرمند و فرهيخته اي مثل زياد رحباني براي خودش آرشيو كرده نشان مي دهد كه در آن روح و رگه هايي از هنر وجود دارد كه ما غرق شدگان در جريان روزانه ي سياست آنرا نمي توانيم درك كنيم؛ چنين آرشيوي در نزد يكي از مفاخر فرهنگي ما، بي سبب و بي علت نيست. زمان هنري آن در آينده مشخص خواهد شد، اما چگونه و كي؟ ديگر جزو علم غيب است. اما براي فيروز كار آسانتر به نظر مي رسد: مثلا در تداخل زمانها و معناها در مقدمه ي موسيقيايي نمايش جبال الصوان سرودي براي مقاومين حزب الله سروده شده. به زبان چپي هاي لبنان نقد كنايه آميزي از تصوير ميهن وجود دارد كه فيروز آن را خوانده ولي در آنچه، سيد حسن نصرالله و مردانش آنرا به واقعيت رسانده اند، نشانه هايي اصيل از آن تصوير به چشم مي خورد: «بَعْدا جْبال الصوَّان ... عمّ بتقاوِم/ زحف الزحف عليها/ وقع الويل عليها...»( بعد از كوه هاي صوان مقاومت مي كني- سينه خيز يورش مي بري- پريشاني بر آن نازل شد...)، ولي اين مقاوم نه زانو مي زند نه فرار مي كند و نه مي ترسد."
ياسر مرادي
شنبه 30 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]